۱۳۸۶ دی ۷, جمعه

زندگینامه خانم بی نظیر بوتو از تولد تا مرگ ؟

بی نظیر بوتو رهبر حزب مردم (خلق )پاکستان و نخست وزیر سابق این کشور که بعداز ظهر امروز درعملیاتی تروریستی کشته شد در21 ژوئن 1953 در خانواده‌ای سیاستمدار درکراچی به دنیا آمد. بوتو مدرک کارشناسی مطالعات سیاسی را درسال 1973 از دانشگاه هاروارد امریکا دریافت کرد، فلسفه، اقتصاد و سیاست را در آکسفورد خواند و در اواسط 1977 به پاکستان بازگشت. درهمان ایام مخالفان ذوالفقار علی بوتو (پدر بی نظیربوتو ) که معتقد بودند علی بوتو درانتخابات دست برده است او را پس از شش سال از قدرت خلع کردند . سپس نیروهای نظامی به رهبری ضیاءالحق قدرت را در دست گرفتند و ذوالفقار علی بوتو را به اتهام قتل یکی از همقطارانش در حزب خلق پاکستان ،در آوریل 1979 اعدام کردند . نیروهای نظامی از سال 1977 تا 1984 چندین بار بی نظیربوتو را دستگیر کردند .بوتو پس از آزادی از آخرین بازداشت به اجبار رهسپار انگلستان شد. بی نظیر بوتو با آرام شدن فضای کشوردر دسامبر1986 به پاکستان بازگشت و استقبال گسترده ای از وی شد. دوسال بعد ژنرال ضیاءالحق در انفجارهواپیمایش کشته شد و بوتو سرانجام در اول دسامبر 1988،در سی وپنج سالگی به عنوان جوان ترین نخست وزیر پاکستان،انتخاب شد و اهدافش را برگرداندن قوانین مدنی به پاکستان و برکناری قاتلین پدرش اعلام کرد. غلام اسحاق خان ، رئیس جمهور وقت در 1990 او را کنار گذاشت اما بی نظیر بوتو با استفاده از تبلیغات ضداختلاس توانست درسال 1993 دوباره نخست وزیر شود . فاروق لغاری رئیس جمهور وقت پاکستان درپنجم نوامبر 1996 ، بوتو را برکنار و مجمع ملی را منحل کرد، این بار آصف علی زارداری همسر و وزیر دارایی بی نظیر بوتو به دریافت رشوه و تطمیع در امضای قراردادهای دولتی و همچنین آدم ربایی متهم شده بود . بی نظیربوتو درانتخابات 1997 نیز شرکت کرد اما برخلاف دو انتخابات قبلی بشدت شکست خورد. در سپتامبر همان سال دولت نوازشریف چهارحساب بانکی متعلق به خانواده بوتو را که تقریباً به 50 میلیون دلار آمریکا می رسید، مسدود کرد. در ادامه تحولات سیاسی پاکستان پرویز مشرف در اکتبر 1999قدرت را با برکناری نواز شریف در دست گرفت . بوتو نیز بار دیگر به اجبار کشور را ترک کرد و مدت هشت سال در انگلیس و امارات با شدت وضعف متفاوت به فعالیتهای سیاسی مشغول شد. بی نظیر بوتو 26 مهر ماه امسال ودرپی برخی فعل وانفعالات سیاسی در پاکستان پس از 8 سال تبعید ، به کراچی بازگشت . بوتو در همان ابتدای ورود به کراچی ، از پرویز مشرف نخست وزیر پاکستان انتقاد و اعلام کرد : مشرف همزمان نمی تواند پست های سیاسی و نظامی داشته باشد زیرا این روش با قانون اساسی و اصول دمکراتیک مغایر است . تحولات پرشتاب پاکستان با کناره گیری مشرف از پست نظامی ادامه یافت وبی نظیر بوتو به عنوا ن یکی از مدعیان اصلی نخست وزیری با سفر به شهر های مختلف به زمینه سازی برای پیروزی حزب مردم (خلق ) در انتخابات آتی پاکستان اقدام کرد .این انتخابات بر اساس برنامه اعلام شده قرار بوده است در هشتم ژانویه (دوازده روز دیگر)برگزار شود . بی نظیر بوتو سرانجام ساعت شش وشانزده دقیقه امروز به وقت پاکستان در اجتماع انتخاباتی طرفدارانش در راولپندی در اقدامی تروریستی جان باخت

۱۳۸۶ دی ۵, چهارشنبه

بد حجابی یا اشتباه خلقت ؟

خوب... می دانید، داستان از روزی شروع می شود كه یك اتفاق دوالیستی می افتد و در بعضی جاها مثل همین دور و اطراف خودمان «این یكی شدنش» با «آن یكی شدنش» زمین تا آسمان فرق می كند؛ یك چیزی مثل بازی شیر و خط.... دو طرف مسابقه ی شیر و خط را در نظر بگیرید، در صورتیكه سكه روی خوش خود را به یكی از طرفین كه سر امر مهمی با هم شرط بسته اند نشان بدهد، طرف، برنده محسوب می شود. اما در اینكه این پیروزی افتخار آفرین است یا نه باید قدری تامل كرد. چراكه این برد صرفا نتیجه ی تصادف است و شانس و چیزهایی مثل اراده، تلاش، هوش و دانش، تاثیری در برند یا بازنده شدن طرفین ندارد. اما برگردیم سر آن اتفاق دوالیستی كه قرار است اول ماجرای مورد بحث باشد: این رخداد، مونث یا مذكر شدن نطفه ی درون رحم مادر،كه نتیجه ی چگونگی تركیب سلول های جنسی پدر یا مادر و شرایط خاص رحم است و برای ما كه در جهان خارج از رحم مادر، به انتظار نتیجه می نشینیم،‌ بی شباهت به تصادف شیر یا خطی شدن روی پیدای سكه نیست. اگرچه شاید زیست شناسان چنین تعبیر ساده ای را از من نپذیرند ولی بی شك ایشان هم قبول دارند كه هیچ انسانی خود در تعیین جنسیت خود نقش نداشته و در نتیجه ی یك حادثه ی تصادفی به جنسیت حال حاضر خود دچار گشنه است. نوزاد دختر یا پسر تا زمانی كه به دنیا نیامده نه چیزی از جنسیت خود می داند و نه اینكه احیانا كدام جنس بر جنس دیگر برتری دارد؟ به طور طبیعی انتظار داریم، سال های اولیه كودكی هم، تفاوت خاصی در این مورد احساس نشود. البته با تمهیدات خاصی كه در آئین جوامع اسلامی و بویژه جامعه خودمان دیده می شود و مثلا اینكه كودك 9 ساله ی دختر، بالغ محسوب می شود و باید فلان تكلیف و بهمان امر شرعی را مراعات كند، انتظار داریم، كودكان 9 ساله ی دختر كه نشان افتخاری بلوغ را از دبستان های خود دریافت می دارند، عقلشان به این چیزها قد بدهد! اما بگذارید مطابق استانداردهای جهانی سن بلوغ و نوجوانی را سنی بدانیم كه توجه به جنسیت در كنار سایر موضوعات، به صورت یكی از دلمشغولی های فكری شخص درمی آید. و احیانا در همین سن است كه بسته به نوع شرایط خاص خانودگی –اجتماعی- فرهنگی و –اخیرا- سیاسی، طرفین دختر یا پسر از جنسیت خود شناخت كامل می یابند و اظهار رضایت یا عدم رضایت خواهند كرد. البته منكر این نیستیم كه عدم انطباق رفتار و شخصیت مطابق با جنسیت ممكن است به صورت ناهنجاری هایی در همان دوران كودكی بروز كند. اما ما یك شرایط طبیعی را می خواهیم در نظر بگیریم. حتی این را فرض می كنیم كه سوژه های مورد بحث ما – كه به زبان ساده می شود یك دختر و پسر ایرانی- در خانواده هایی آگاه پرورش یافته اند و در امر تربیت آنها تبعیض جنسی لحاظ نشده است. اما درهرحال، موجود اجتماعی بودن همیشه دردسرهای خاص خود را دارد، حتی در جوامعی كه اساس امنیت را بر كمتر تردد كردن موجودات ناامن می گذارند! مثلا بخش وسیعی از جمعیت زنان امروز كه بنا به استانداردهای دولت كنونی نا امن شناخته می شوند، ایشان هم چون متولد یك جامعه ی انسانی هستند و دارای موجودیتی اجتماعی، نمی توانند تمام 24 ساعت های شبانه روز و 30 روزهای ماه و 12 ماه های سال را در خانه و در كنار امنیت خانواده بگذرانند و ناچارند گاهی برای رفع نیازهای اجتماعی، سری به كوچه و خیابان و مدرسه و بازار و مراكز تفریحی و ادارات و.... بزنند. حالا فرض می كنیم، یك آقا یا خانمی كه مامور هستند _حالا از نوع معذور یا مزدورش بماند- یك دفعه سر راه برادر و خواهری یا زن و شوهری یا به هر تقدیر زوج غیر هم جنسی قرار بگیرند و ظاهر به اصطلاح بد حجاب یا بی حجاب جنس مونث را مورد ایرادهای -حتی قانونی- قرار دهند. بعد در جواب «چرا نمی توانم؟» جنسیت او را دلیل این ممنوعیت اعلام كنند. تازه اینجاست كه دوزاری خانم می افتد كه پس ایكاش زن نبودم! البته مامورین مذكوربرای تظاهر به اعتقاد به برابری حقوق، معیارهایی برای پوشش مردها هم در نظر می گیرند، اما تا به حال نشنیده ایم كه بگویند:مردها باید پوشیده باشند، چون ممكن است از طرف زنها مورد تعرض قرار گیرند! مسئله این است كه قرار است زن ها جنس ضعیف و مورد تعرض قرار گیرنده باشند و مردها جنس قوی و تعرض كننده. بنابراین بد حجابی یی كه برای خانم ها تعریف و تدوین و مورد مبارزه قرار گرفته است، مسئله ی جنسیت زنان را به چالش می كشد و نه صرفا مبارزه با تهاجم فرهنگی یا تلاش جهت حفظ ارزشهای سنتی. همچنان كه این تضعیف و تحقیرها تازگی هم ندارد و پیشتر هم مواردی تدوین شده در قانون داشتیم و داریم كه به صرف زن بودن، انسانی را از یك سری حقوق طبیعی محروم می كنند: ارث بری نصفه نیمه، نداشتن حق طلاق و حق نگهداری فرزند، عدم برابری ارزش شهادت و ... خلاصه اینكه گلی داشتیم كه دولت فعلی می خواهد آن را به سبزه نیز آراسته كند! و اما آیا می شود راهكاری اندیشید كه در عین حال امنیت ملی را بر هم نزند؟ خوب.... آدم وقتی دماغش بزرگ و نافرم است، می تواند آن را به تیغ جراحی بسپارد. اگر چاقی مفرط داشته باشد، غذای كالری دار كمتر می خورد و بیشتر فعالیت می كند. اگر كم سواد و نا آگاه باشد، مطالعه، تحقیق و تحصیل راه چاره است. خلاصه این كه برای خیلی دردها، درمانی هست. آنهم در جهان امروزی كه لازم به یادآوری من نیست كه بگویم تا كجاها پیشرفته است! اما با این جنسیت های دردسر ساز مونث چه باید كرد؟! البته ناامید نباید بود، در كشوری كه فن آوری هسته ای حاصل می شود، شاید به همت مسئولان، علم پزشكی هم به چنان پیشرفتی برسد كه بتوان با یك عمل جراحی،‌ جنسیت های كاملا زنانه را به كاملا مردانه تغییر داد! آن وقت در وقت و اعتبار سیاست گزاران و مجریان قانون هم كلی صرفه جویی می شود و وقت بیشتری می توان صرف مسائلی از جمله (مبارزه با اعتیاد، ایجاد اشتغال، كنترل تورم، تحولات اقتصادی، شناسایی مجرمان مال و ....) نمود. یك دست‌آورد دیگر این تحول پزشكی نیز این خواهد بود كه دیگر هیچ سازمان حقوق بشری از ضایع شدن حقوق زنها در ایران حرف نخواهد زد و دولت به كلی از این اتهامات تبرئه خواهد شد. امنیت ملی هم بیشتر می شود چون اصلا زنی وجود ندارد كه دنبال جمع كردن امضاء برود با نوع پوشش اش، نخبگان مملكت را دچار اختلال هواس كند! فقط عوارض ناچیزی هم دارد و آن اینكه یك ادم خیلی شجاع می خواهد كه باید به طبیعت جواب پس بدهد!

۱۳۸۶ آذر ۲۸, چهارشنبه

رجب بابات مرد ؟

داستانی بود که خدا رحمت کنه پدر بزرگم همیشه برایم تعریف میکرد که : " جمعی از اهل روستائی يك شب سرزده رفتند به خانه يكی از اهالی ده و كدخدا شروع كرد به نقل داستان نوح که خدا چه صبری بهش داد و... که یکهو بعد از اون خادم مسجد شروع میکنه به تعریف کردن كه يكی از چوپانان را پارسال تو سیاهه زمستان خرس خورد و زن و بچه اش که اتفاقا سه چهار تا بچه کوچک هم داشته یتیم شدند و خدا رحمتش کنه چقدر بده بچه بی سایه پدر مادر بزرگ بشه و ... بعد از آن مرد قهوه چی از گذشته ها و سرگذشت آن روستایی گفت که مریضی لاعلاجی داشت و سالها خودش و خانواده اش چه زجری کشیدند تا همین پارسال که فوت کرد و بردنش امامزاده ده دفنش کردند ، حرف امامزاده ده که می شود یکی از حاضران از امامزاده گفت و نذر و نيازها را به ياد آورد و نهایت مرد همسایه رشته کلام را در دست گرفت و به جانوری رسيد كه چند سال پيش در بالای كوه ظاهر شده بود؛ و خلاصه پاسی از شب گذشت و جمع نشسته بودند و پشت سر هم داستان می گفتند و زن خانه هم كه در پشت پرده هی چای می ريخت و به داخل اتاق می فرستاد، ديگر خسته شده بود، دست آخر، از همان پشت پرده گفت "رجب بابات مرد ! اين ها آمده اند اين را بگويند...".حالا حكايت ماست ، این روزها اخبار ایران و اتفاقات مربوط به ایران را که میشنویم درست شده ماجرای مرگ پدر رجب همه دارند تلاششان را می کنند ولی از اصل ماجرا هم دارند دور می شوند البرادعی پی در پی داستانهای پر آب و تاب تعریف می کند و وزيران اروپائی می آيند و می روند ، سفيران جمهوری اسلامی را به وزارت خارجه ها احضار می كنند و هی پيام درپنهان می رسد و احمدی نژاد هم این معجزه هزاره سوم هی می رود این ور و آور یکروز دست عربها رو می فشارد و روز دیگر دست اروپائی ها و از آن طرف عده ای هم دلخوشند به حذف نظارت استصوابی و انتخابات آزاد کمیته راه انداخته اند و دلخوشند که با امضاهایشان شورای نگهبان باد بشود برود هوا و وااسفا که به غیر از مجنونان همیشه حاضر به امضا عقلای بسیاری هم بر پای آن امضاء زده اند ، به یکباره مجموعه سازمانهای جاسوسی آمریکا دست در دست ام آی شش بریتانیا و سازمان اطلاعات آلمان اعلام می کنند ایرانی که اینقدر ازش می ترسند از سال 2003 فعالیت برای ساخت بمب اتم را کنار گذاشته ، از آن طرف خبر می رسد که آمریکا و عراق از ایران تشکر می کنند که تلاش در راه امنیت عراق انجام میدهد و در بحرین میگویند بیائید "سنتو" را دوباره راه بیندازیم ، كيهان مثل معمول تهمت می زند و اینبار جنبش زنان و کمپین یک میلیون امضاء را جاده صاف کن پژاک می داند !! هاشمی در نقش یک مصلح و عاشق صلح و صفا و ضد خشونت برای بار دهم وضعیت را بحرانی می داند ، اما خامنه ای در آخرین شب نشینی نمایندگانش در باغ لواسان یا همان مجتمع فرهنگی ورزشی امام خمینی خبر از این می دهد که بچه ها گفته اند با اولین حمله آمریکا 313 سفارت خانه و مرکز آمریکایی را در دنیا به عدد سربازان امام زمان منفجر خواهیم کرد ، فرمانده موشکی سپاه هم می گوید با اولین حمله آمریکا یازده هزار موشک در دقیقه اول شلیک می کنیم ، اما دقیقه دوم را خدا عالمه چه می شود ؟! عده ای دارند خودشون رو زحمت می دهند که خاتمی و اصلاح طلبها رو برگردونند یه جماعت عاشق جنگند و دلشون برای سربند و خمپاره و آرپی جی لک زده یه عده دیگر هم دلشون برای بارکشی از این اسب نیمه جون جمهوری اسلامی لک زده و کمیته صلح راه می اندازند یه لگد به جمهوری اسلامی می زنند و یه لگد به آمریکا که هم خدا رو داشته باشند و هم خرما ... داستان به اینجا که می رسد بحث طولانی تر میشود ولی به باور من، ماجرا همان است كه آن زن صاف و ساده از پشت پرده گفت...

۱۳۸۶ آذر ۲۶, دوشنبه

جنگ و خشونت تنها یادگار ما برای نسل آینده

امروز صبح از کنار دبستان که رد می شدم،چند نقاش داشتند روی دیوار دبستان عکس یک جنگل می‏کشیدند که زیر آن نوشته شده بود: "بچه های عزیز شکستن یک شاخه درخت،همچون شکستن بال فرشته است" جمله ی جالبی بود و آدم را به ادامه زندگی امیدوار می کرد. اما چند قدم جلوتر که رفتم،دیوار نوشته ای که از زمان جنگ به یادگار مانده بود توی ذوقم زد و مثل همیشه مرا به دوران سخت کودکیم برد .دورانی که زاییده ی همین شعارها بود. "جنگ ، جنگ تا پیروزی ". شعار رنگ رویش رفته بود،اما خاطرات من و امثال من هر روز با دیدن همین شعار های رنگ و رو رفته، تازه و شفاف تر می شوند.فرقی نمی کند جنگ در شلمچه باشد یا ویتنام،در بغداد باشد یا لبنان.شعارها به زبان فارسی باشند یا عربی. چیزی که اینجا مهم است و آزار دهنده ، اثرات بعد از جنگ است. اثراتی که تا سال ها بعد همچون زخمی کهنه و چرکین باقی می ماند .مهم این است که هزاران نفر بی پناه می شوند و قبرستان هایمان هزاران متر وسیع تر. قبرستانی که می توانستیم به جای آن هزاران درخت بکاریم و کودکانمان را به نشکستن شاخه هایش تشویق کنیم .کاش همه می دانستند که اثرات جنگ را نمی توان جبران کرد.آری ... اثرات جنگ هنوز بر چهره های ملول مادران داغداری که تابوت عزیزانشان را بر دوش می کشند نمایان است. . این همه جنگ و خون ریزی برای چه؟ تا به حال از خود پرسیده ایم،کدامین حیوان درنده می خواهد به ما حمله کند که سالانه میلیارد ها دلار خرج خرید و ساخت سلاح و تسلیحات نظامی می کنیم؟ چه می خواهیم بکنیم،کجا را می خواهیم تسخیر کنیم؟ به چه قیمتی هزاران نفر را بی پناه می کنیم و بعد دم از حقوق بشر و انسان دوستی می زنیم . آنقدر غرق جنگ و جنگ دوستی شده ایم که حتی کار تون هایی به خورد کودکان مان می دهیم که پر است از صحنه های جنگ و خون ریزی.تا به حال سری به کلکسیون بازی های کامپیوتری برادر کوچکترتان زده اید؟ کدامشان خالی از جنگ و خون ریزی است؟ کدامشان از خشونت و انسان کشی به دور است؟ میزنیم ، می کشیم،ویران می کنیم و بعد بلند فریاد می زنیم: آتش بس ! و خود را به بی خیالی می زنیم و انگار نه انگار که جنگی در کار بوده است. اما نه! .. برای آن ویتنامی ای که تمام خانوده اش را با رگبار درو کردند،آتش بسی وجود ندارد،برای آن جانباز شیمیایی که شب را با خِس خِس سینه به صبح می رساند،آتش بس چه معنا دارد؟ آتش بسی وجود ندارد.نه! وجود ندارد... سینه پر درد است و مجال اندک... به امید روزی که جهان خالی از جنگ و خونریزی باشد و کودکان مان شب ها بدون ترس از کشته شدن پدرانشان، سر بر بالین بگذارند و بدون دغدغه، ستاره های درخشان را بشمارند و به امید روزی که بر دیوار هایمان شعار های ضد جنگ بنویسیم نه: "جنگ!جنگ! تا پیروزی...!

۱۳۸۶ آذر ۲۵, یکشنبه

آیا آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی ایران عقب نشینی کرده است ؟

انتشار بخشی از گزارش اطلاعاتی سازمان ملی اطلاعات آمریکا در مورد ماهیت برنامه اتمی ایران از سال 2003 بدین سو و واکنش جرج بوش از بی اطلاعی آن ذهن همه را به این سوال انداخت که چطور یک رییس جمهور که تمامی 16 نهاد به گونه ای وابسته به کاخ سفید هستند قبل از انتشار آن گزارش بی اطلاع باشد. .ایران از انتشار این گزارش استقبال کرد و آن را نشانه صحت ادعاهای خود و مسالمت آمیز بودن برنامه هسته ای اش به شمار آورد ،اما از سوی دیگر آمریکا درباره ضرورت ادامه فشارها علیه ایران تاکید می کند.انتشار این گزارش در مورد برنامه هسته ای ایران، فرضیه حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران را در حوزه کمرنگ، اما ادامه فشار را جایگزین آن کرده است، به طوریکه ایالات متحده آمریکا هم اکنون مشغول بسیج دولت های متحد خود در منظومه غرب و نیز اعضای دائمی شورای امنیت به علاوه آلمان برای تهیه پیش نویس قطعنامه جدید شورای امنیت جهت اعمال مرحله سوم تحریم ها علیه ایران است . به همین خاطر فرانسه را مامور تهیه پیش نویس قطعنامه علیه ایران کرده است، تا اعلام کند خیلی از کشورها از جمله فرانسه و آلمان نیز با این فشار علیه ایران موافق هستند و آمریکا تنها نیست. چگونگی تغییر رویکرد آمریکا به ایران فقط در انتخابات 8 ماه بعد آمریکا نهفته است ، چرا که پرونده اتمی ایران و چگونگی برخورد با آن به یکی از معضلات سیاست آمریکا و احزاب آن کشور تبدیل شده و ایران مجدداً به یکی از پروژه های انتخاباتی و کشمکش های سیاسی دو حزب یعنی دموکرات ها و جمهوریخواهان تبدیل شده است که می تواند نقش مهمی در بقای جمهوریخواهان یا حذف کوتاه مدت آنها از صحنه سیاسی آمریکا ایفا کند.این موضوع یاد آوربحران گروگان گیری در سفارت آمریکا در تهران 1358 است که در آن زمان نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مانع از آن شد که جیمی کارتر بتواند از راه های گفت وگو با تهران موضوع گروگان ها را حل و فصل کند، از این رو دموکرات ها در انتخابات شکست خوردند و رونالد ریگان از حزب جمهوری خواهان توانست قدرت را کسب کند.به همین خاطر است که جمهوری خواهان می خواهند با یک عقب نشینی تاکتیکی از موضع رادیکال خود در برابر پرونده هسته ای ایران از اهمیت این پرونده کاسته و راه گفت وگو را با تهران فعال کنند تا حداقل بتوانند در انتخابات پیروز میدان شوند وتنها راه تحریم را در پیش بگیرد.با توجه به اینکه انتشار این گزارش تا حدودی معادله رفتاری آتی واشنگتن در عرصه سیاست خارجی آمریکا را مشخص می کند و آمریکا تلاش کرده است تا ضمن تثبیت سطح برخورد و مواجهه آتی اش با جمهوری اسلامی، حداقل ها و حداکثرهای این مواجهه را تعیین کرده و به جهانیان اعلام کند.نگاهی کوتاه به این گزارش نشان می دهد که آمریکا با زیرکی هر چه تمام تر آن را تنظیم کرده که تغییر رویکرد جرج بوش شکست رییس جمهور قلمداد نگردد و جرج بوش هر گونه اقدامی را در راستای این گزارش توجیه کند، درقسمتی ازاین گزارش آمده است « ایران کشوری خودسر و غیرمنطقی نیست و تصمیم‌های این کشور در مورد پیگیری برنامه اتمی خود متکی بر منطق سود و هزینه است و ایران حاضر نیست به رغم هزینه‌های سنگین اقتصادی، سیاسی و نظامی در راه دستیابی به تسلیحات اتمی پافشاری کند.»این گزارش به بهترین وجه رویکرد آتی واشنگتن جهت تحمیل «بازی لب پرتگاه» به جمهوری اسلامی ایران را موجه می سازد و از آنجا که واکنش «کشور هدف» به این بازی دو گزینه «تسلیم» یا «حمله» خواهد بود، آمریکا با توجه به هزینه های کلان گزینه دوم و مشکلات بی شمار خود، تمام تلاشش را برای تسلیم ایران از راه تنگ تر کردن حلقه محاصره تهران دنبال خواهد کرد.در اولین اقدام آمریکا تهیه تحریم ایران توسط فرانسه است که در سفر سارکوزی به ایالات متحده به وی سفارش شده بود ، این پیش‌نویس که روز دوشنبه بین نمایندگان گروه 1+5 توزیع شده است، شامل تحریم‌های جدید علیه بانک ملی ، نیروی قدس سپاه پاسداران و برخی افراد که در مورد پرونده هسته ای فعالیت می کنند، می‌شود.پیش نویس مورد بحث دوشنبه همین هفته از سوی فرانسه پیشنهاد و بین نمایندگان اعضای دائم شورای امنیت و آلمان توزیع شد و تمامی اعضای 1+5 متشکل از آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین از طریق ویدئوکنفرانس به رایزنی پرداختند. این قطعنامه در صورت تصویب در شورای امنیت، سومین سری از تحریم‌ها را علیه ایران به دلیل خودداری این کشور از پذیرش درخواست‌های شورای امنیت مبنی بر تعلیق ‌غنی‌سازی اورانیوم اعمال خواهد کرد

آیا ترورهای هدفمند در راه است ؟

محفل جديد التاسيس كه خود را "گروه شهادت" مي نامد طي سه چهار ماه گذشته فعاليت هاي خود را با ارسال نامه هاي تهديدآميز ‏براي فعالان سياسي، مطبوعاتي و كنشگران جامعه مدني وارد فاز جديدي كرده است . اين جريان به ‏اصطلاح اسلامي كه نام "حزب الله" بر خود نهاده است شايعات گذشته اي كه عمدتا بر اين نكته تاكيد داشت كه هدف تشكيل و بازسازي "جوخه هاي ترور" برخورد با ‏جمعي از اصلاح طلباني است که به عنوان تندرو به افكار عمومي معرفي مي شوند اما نامه هاي ارسالي كه ‏با نام و عنوان هاي به ظاهر اسلامي به ايميل شخصي فعالان سياسي، مطبوعاتي و كنشگران جامعه مدني ‏فرستاده شده است، بيانگر گستردگي و برنامه ريزي اين حركت خطرناك جديد است كه آثار و پيامدهاي آن مي ‏تواند دامن نظام جمهوري اسلامي ايران را بگيرد.‏ اين نامه پراكني هاي الكترونيكي، آن هم همزمان با نهمين سالگرد شهادت قربانيان قتل هاي زنجيره اي، چون داريوش و پروانه فروهر ، ‏شريف، مختاري، پوينده و... مي تواند هشداري باشد به مقام ها و مسئولان امنيتي در جلوگيري از شكل گيري ‏مجدد باندهايي چون محفل ترور سعيد امامي، و همچنين چشم انداز خطري باشد براي كشور و نظام.‏ گروه شهادت وظيفه خود را برخورد با افراد "مرتد"، و در دامنه اي ‏گسترده تر"ضد دين، ضد اسلام و ضد حكومت"، تعيين كرده و تاكيد دارد كه "دستگير شدن و اعدام شدن ‏هم اصلا براي برادران ما مهم نيست، چرا كه شهادت پايان نيست، آغاز است". ‏ گروه شهادت كه فعاليت خود را ابتدا با شايعه سازي در مورد بازسازي و فعال شدن "جوخه هاي ‏مرگ" شروع كرد اكنون به مرحله ارسال نامه هاي تهديد آميز و دادن "اخطار" رسمي رسيده است. ‏ارسال كنندگان نامه ادعا دارند كه ما با " 313 نفر شهادت طلب آماده ي اجراي فرامين شرع مقدس و ‏مولايمان هستيم".‏ به عنوان نمونه، در يكي از اين نامه ها كه به امضاي فردي به نام مستعار "كميل ابوعمار" براي يكي از ‏فعالان جنبش زنان فرستاده شده، تاكيد شده است:.... شما به عنوان يكي از سپردگان گسترش و نشر فكر ضد ‏ديني و ضد نظامي و ضد اسلامي در آستانه ي قرار گرفتن در ليست ارتداد قرار داريد. البته احتمالا از كشته ‏شدن در اين راه هم افتخار مي كنيد و يا اينكه احساس مي كنيد موفق عمل كرده ايد كه خشم حزب الله را در ‏آورده ايد."‏ از آنجايي كه اين خطر وجود دارد كه اين جريان خودسر كه ظاهرا مشروعيت ديني براي اقدام عملي براي ‏خود قائل است و صراحتا اعلام مي كند كه " قطعا و يقينا پاك كردن ايران از وجود عناصر ضد دين و منافق ‏و مرتد از وظايف كاملا شرعي و واجب اين گروه مي باشد"، در آينده نزديك وارد فاز عملي شود و دست به ‏كارهاي خطرناك بزند- حتي با فرض محدود بودن فعاليت هاي آن، و يا تقليل خطر به "ايجاد فضاي رعب و ‏وحشت"- نبايد به راحتي از كنار اين ماجرا گذشت.‏ تاريخ ايران انباشته است، از تشكيل و اقدام چنين گروه هايي، و رفتار و كرداري به ظاهر "مشروع و ‏مقبول"، اما "احساساتي و خطرساز" كه آثار و پيامدهايش دامن كل ملت ايران را گرفته و خشك و تر را ‏با هم سوزانده است. آيا مي توان اينگونه پنداشت كه تشكيل چنين گروه هايي وظيفه بر خورد با دگر انديشان و فعالان عرصه هاي اجتماعي و سياسي و جنبش هاي دانشجويي و كارگري و صنفي را آرام آرام از بخش هايي از دستگاه قضايي و نيروهاي نظامي و وزارت اطلاعات كه تا امروز وظيفه اينگونه برخورد ها را بر عهده داشتند مي گيرد و هزينه هاي سنگين كه از برخوردهاي امنيتي و نظامي به صورت علني در اين دو ساله گذشته برشانه هاي دولت سنگيني مي كرد را بر عهده گروه هايي خودسر مي سپارد و اينگونه با يك تير دو نشان زده مي شود هدف اول پيامد هاي اين برخورد ها و فشارهاي بين المللي و افكارعمومي ازاين پس بر روي اين گروه ها متمركز مي شود و جامعه بين المللي و كانون هاي فعاليت هاي حقوق بشري و صنفي با سر در گمي مواجه مي شوند كه نمي دانند و نمي توانند تشخيص دهند كه اين چنين برخوردهايي از جانب چه افراد و گروه هايي مي باشد هدف دوم ترس و رعب و وحشتي بر دل دگر انديشان و فعالان عرصه هاي اجتماعي و سياسي و جنبش هاي دانشجويي و كارگري و صنفي مي افتد. به راستي مي توان با ايجاد فضاي بسته و امنيتي جلوي آزادي بيان و انديشه را گرفت اين سئوالي است كه تاريخ بارها و بارها پاسخ آن را به صراحت داده است .

۱۳۸۶ آذر ۱۲, دوشنبه

سالروز 16اذر روز دانشجو گرامی باد

سالروز 16 آذر روز دانشجو گرامي باد دانشجويان آزاده با درود بي پايان به روان راهگشايان جنبش دانشجويي در تاريكترين ادوار تاريخ ايران،دانشجويان شهيد شريعت رضوي،قندچي و بزرگ نيا ،پنجاه و دومين سال عصيان دانشجويان بر استبداد را گرامي ميداريم. سالروز 16 آذر، روز دانشجو، را زماني آغاز ميكنيم كه پس از روي كار آمدن دولت احمدي نژاد ، دانشجويان و آزاديخواهان همچنان در زير سايه عدالت خواهي و مهرورزي “دولت عدالت“!در زندان هاي مخوف اوين و گوهردشت بسر ميبرند.قلم هاي روشنفكران و نويسندگان شكسته و هر روز و هر لحظه در معرض احضار و تهديد به قتل و زندان و انواع و اقسام محروميت هاي اجتماعي هستند، ،روزنامه هاي منتقد توقيف و سايتها و وبلاگهاي شخصي افراد مسدود شده و حرمت دانشگاه و استاد از بين رفته و صحن دانشگاه به محل تاخت و تاز مشتي تماميت خواه تبديل شده است. دانشجويان كه قشر روشنفكر و عناصر جوان و سرمايه هاي هر ملتي هستند،در ايران بي قدر و قيمت شده و تنها خواسته نظام از آنان اين است كه شرايط ديكته شده دولتي به سراسر كشور كه اختناق مطلق است را بپذيرند. در چنين شرايطي دانشجويان با هزينه سنگين وبا تحمل سنگين ترين تحقيرها و اهانت ها و با تحمل زندان و شكنجه هزينه آزادي را پرداخته اند چرا كه سوگند ياد كرده اند بنابر عهد هر عنصر آگاه و روشنفكر بايد پيشرو آزادي جامعه و مردم خود باشند. ياران و هم سنگران در آستانه 16آذر ، ضمن تجديد پيمان با شهداي دانشجو احمد قندچي،آذر(مهدي)شريعت رضوي و مصطفي بزرگ نيا كه 52سال قبل در سال 1332 در برابر استبداد سلطنتي سينه سپر كرده و بر تارك تاريخ مبارزات دانشجويان ايران زمين جا گرفتند و مايه مباهات و افتخار دانشجويان گرديدند، با درود بر عزت ابراهيم نژاد دانشجوي شهيد جنبش دانشجويي در سال 78 و ساير دانشجويان شهيد و زنداني كه در برابر استبداد ايستادند و با خون وجان خود سنگر و حرمت دانشگاه و دانشجو را زنده و پويا نگه داشتند، بعنوان دانشجويان و روشنفكران و آزاديخواهان اين مرز و بوم سوگند ياد ميكنيم كه تا برقراري آزادي ، برابري و عدالت اجتماعي در ميهن عزيزمان ايران، از پاي ننشسته و آرمان ياران و همسنگران خود را محقق خواهيم نمود. روزي دوباره معجزه ها ميشود عيان آيد برون ستاره ايي از پرده نهان وزموج خشم خلق يكي رود آتشين اندر بسيط كشور ايران شود پاس اين روز تاريخ ساز ،از كليه دانشجويان سراسر كشور و اساتيد محترم خواستار برپايي مراسم و يادبودهايي ميباشد. در هر دانشگاه و دانشكده با برپايي نمايشگاههاي عكس از دانشجويان شهيد و زنداني ياد و خاطره آن عزيزان را گرامي داشته و با اجراي تريبونهاي آزاد فرياد حق طلبانه و آزاديخواهانه دانشجويان را به گوش ديگران برسانيد.

۱۳۸۶ آذر ۱۰, شنبه

اعدامهای فله ای در ایران ادامه دارد

در يک ماه اخير حداقل 42 نفر در تهران, کرج, مشهد و زاهدان عمدتا به صورت دسته جمعی و گاها با نمايش وسيع تلويزيونی اعدام شده اند. در ادامه همين سياست وحشت آفرينی و ارعاب, فرمانده انتظامی کرمان از اعدام قريب الوقوع 12 نفر در اين استان خبر داده است... روشنگری: سياست وحشت و ارعاب آفرينی از سوی رژيم از طريق اجرای اعدام های دسته جمعی همچنان ادامه دارد. از تيرماه گذشته تاکنون حداقل 42 نفر در تهران, کرج, مشهد و زاهدان عمدتا به صورت دسته جمعی و همراه با نمايش وسيع تلويزيونی اعدام شده اند. اکنون در راستای همين برخورد جنايتکارانه با متهمان به اعمال جنايت فرمانده انتظامی کرمان از اعدام قريب الوقوع 12 نفر در استان کرمان خبر داده و آنها را "اراذل و اوباش" خوانده است. طی همين مدت خبر شکنجه های وحشيانه دانشجويان پلی تکنيک, دستگيری روزنامه نگاران, توقيف مجدد روزنامه شرق, صدور حکم اعدام دو روزنامه نگار کرد, آدم ربايی فعالين کارگری و دستگيری فعالين کارگری و صدور احکام سنگين برای فعاليت های مسالمت جويانه زنان, دستگيری جوانان, همچنين خبرهای متعددی از اعمال فشار و شکنجه و ارعاب دستگيرشدگان نهادهای سرکوبگر امنيتی در استان آذربايجان انتشار يافته است. اعدام های گسترده آن هم با اصرار رژيم بر نمايش علنی توحش و بربريت تمام عيار خويش, قبل از هر چيز نشانه ترس و وحشت و بی اعتمادی عميق رژيم نسبت به عموم مردم ايران است. رژيم در بيم و هراس از آينده خويش, در شرايطی که خود در محاصره بين المللی قرار گرفته و کشور با خطر تجاوز نظامی روبروست و تصويب سومين قطعنامه تحريم های شورای امنيت که قطع شاهرگ اقتصادی ايران با تحريم حمل و نقل نفت در آن پيش بينی شده, با وحشت اقدام به اعدام های فله ای می کند تا کسی در داخل کشور به فکر بهره برداری از "شرايط ويژه" و شورش عليه رژيم نيافتد. حمله وحشيانه به مردم و فعالين سياسی و اجتماعی در جبهه ای وسيع قرار است کنترل کامل رژيم بر اوضاع را به نمايش بگذارد؛ ترسش را پنهان کند و همين ترس را در دل مردم بکارد؛ نسبت به عواقب شورش, اعتراض و نافرمانی درنگ و ترديد بسازد و مردم را به ترس و ترديد و انفعال بکشاند. اين نوعی معادله وحشت است؛ معادله ای که از طريق انتقال وحشت حکومت به مردم به کمک اعدام های فله ای موجوديت می يابد. رژيم با اعدام های فله ای و سرکوب های وسيع همراه با آن در عين حال می خواهد به آمريکا نشان دهد که در قساوت و دست زدن به کشتار دست کمی از آمريکا ندارد و آنها اگر به بهانه "مبارزه با تروريسم" بی مهابا آدم می کشند, رژيم هم به بهانه "ارتقا امنيت اجتماعی" و مقابله با "براندازی نرم" چنين می کند. رژيم با سرکوب های بی مهابا و وحشيانه و اعدام های فله ای می خواهد القا کند که هر تلاش برای متزلزل کردن موقعيتش از طريق سرمايه گذاری بر ناامنی های داخلی و جذب فعالان معترض جنبش های اعتراضی در ايران را تحت کنترل دقيق دارد و به سرعت و با قاطعيت کيفر می دهد. از آنجا که اين قدرت نمايی خود ناشی و درآميخته با وحشت از مردم است, "پرده دار به تيغ می زند همه را"؛ و مثل حيوان وحشی زخم خورده به هر طرف که برسد دندان نشان می دهد: از دانشجوی دانشگاه تا فعال سنديکايی, از معترضان به سنگسار زنان تا طرفداران تعديل سرکوب زنان در چارچوب قوانين اسلامی جاری همين رژيم, از دارندگان آنتن های ماهواره ای و کسانی که در قهوه خانه ها چپق می کشند تا جوانان دوستدار موسيقی راک, از معتادان تا متهمان به "بدحجابی". و نقدا هم اعتنا چندانی به تفاوت های آشکار اين نيروها و تفاوت جهت گيری های سياسی و شيوه ها و اسلوب های آنها ندارد. جايی هم که سرکوب های سياسی به طور اخص به بهانه "براندازی نرم" صورت می گيرد, رژيم نقدا تصور ارتباط بالقوه, احتمال و ظرفيت مشارکت در طرح های سياسی آمريکا برای ايران, و حتی همسويی ضعيف و کلی فکری را هم بستر سياست ارعاب, دستگيری و شکنجه های وحشيانه قرار داده است. چه از منظر حقوق انسانی و چه از منظر چشم انداز سياسی آينده کشور در برابر موج اعدام های فله ای و سرکوب های پی در پی منظم و پيوسته به آن نمی توان و نبايد سکوت کرد. در جايی که رفع موانع پايه ای اجتماعی گسترش جرم و جنايت در ايران برای رژيم حاکم کوچه بن است و راهی است که از آن نمی تواند برود, مبارزه وحشيانه حکومتی با وحشيگری و جنايت اجتماعی فقط به افزايش توحش و بربريت, تقويت ظرفيت دستگاه سرکوب از يک سو و پيچيدگی و سازمانيافتگی جرم و جنايت از سوی ديگر می انجامد. وقتی جامعه ای نسبت به حقوق مجرمان فاقد حساسيت شد و اعدام فله ای و بی کيفرخواست آنان را ناديده انگاشت, عملا حق توحش را برای حاکمان برسميت شناخته است. در اين صورت دست رژيم باز خواهد شد تا معترضان و منتقدان حکومتی را به بهانه "اشرار" و "اراذل و اوباش" بدون کيفرخواست و به صورت فله ای سلاخی کند. از سوی ديگر اگر سرچشمه بازتوليد ناهنجاری های اجتماعی, يعنی فقر و بيکاری دست نخورده باقی بماند و فقط سلاخی دوره ای يا ممتد بدخيم ترين عوارض و پيامدهای انسانی آن در دستور قرار بگيرد, جنايت به سمت گروهی شدن و سازمان يافته شدن خواهد رفت. حرکت به سمت سازمان يافتگی تبهکاری و جرم و جنايت همراه با گسترش تعرض رژيم به هر نوع اعتراض مدنی سازمانيافته و قلع و قمع فعالان جنبش های اعتراضی در شرايط تشديد بحران داخلی و نابسامانی های وسيع, عملا فضای فاجعه باری برای درگيری های خونين منطقه ای و محلی شبيه آن چه در عراق تجربه شد فراهم می سازد. چنين محيطی شرايط طلايی برای پيشروی سياست آمريکا در ايران است. سرکوب و افزايش خفقان ناشی از آن, عرصه را بر فعاليت های دموکراتيک تنگ می کند, شرايط را برای اعتراضات توده ای سازمان يافته مبتنی بر مطالبه حقوق دمکراتيک بخش های مختلف مردم بشدت نامساعد می سازد و در همان حال که مبارزه دمکراتيک و مقاومت اجتماعی متکی بر موازين دموکراسی و عدالت اجتماعی تضعيف می شود, صحنه به سود نيروهای سياه و عوامل رژيم و آمريکا مهياتر می شود. کشيدن شدن جنبش دموکراتيک به انفعال در برابر رژيم يا قرار گرفتنش بر مدار سياست های ويرانگرانه آمريکا در ايران و فروپاشی و گسست شيرازه های هر نوع مقاومت مدنی سازمان يافته دمکراتيک در متن گسترش تنش و رويارويی اين دو نيروی سياه, آن چشم انداز خطرناکی است که ادامه موج کنونی سرکوب ها می تواند به آن ميدان دهد.

۱۳۸۶ آذر ۶, سه‌شنبه

پیشگوییهای نوستر آداموس

پیشگوئیهای نوستر آداموس برداشتی که انسان از طبیعت و پدیده های پیرامون خویش در ذهن دارد با توجه به حرکت و فعل و انفعالات جوامع و آداب و سنن حاکم بر آنها و نیز روش حکومتها در اداره کشورها و با تکیه بر تجربه های حاصل از تاریخ پر فراز و نشیب اقوام گو ناگون نوعی خود آگاهی را به انسان خواهد بخشید تا بتواند حوادث را حدس زند و پیش بینی نماید . نوستراداموس که نام واقعی اش میشل دونوتردام است در خلال سالهای 1503 تا 1566 میزیست او جهان را به خوبی شناخت و رویدادهای چهار قرن فرارویش را پیش بینی نمود بیشتر پیشگوییهای این شخص در مورد حوادث تاریخی با حقیقت عجین گشته و دقیقا به وقوع پیوسته است روشی که او به کار می گرفته است از آغاز قرن چهارم میلادی در میان پیشگویان متداول بوده است نمونه های زیر قسمتی از پیشگو ییهای وی میباشد کشته شدن پادشاه فرانسه هنری دوم در سال 1559 وقوع انقلاب فرانسه بین سالهای 1789 تا 1799 ظهور و سقوط ناپلئون سال 1804 تا 1814 رکود شدید اقتصادی در انگلیس سال1873 از بارزترین پیشگوییهای او در باره قرن 20 و 21 میباشد جنگهای شدید داخلی در اسپانیا سال 1936 تا 1939 بیش از 750 هزار کشته جنگ جهانی دوم و کشتار میلیونها انسان ظهور هیتلر و اغاز جنگ ویرانگر جهانی دوم 1939 تا 1945 سقوط امپراطوری عثمانی درسال 1922 ورود قوم یهود به فلسطین در سال 1917 جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1967 انقلاب ایران جنگ ایران و عراق سقوط صدام حسین متولد سال 1937 حمله صدام به کویت جنگ سرد بین دو ابر قدرت شرق وغرب که بیش از 40 سال ادامه دارد ظهور مسیح دجال که جنگهای او 27 سال طول خواهد کشید وخامت اوضاع اقتصادی جهان سیطره غرب بر بیشتر کشورهای جهان قرار گرفتن اردوگا ههای سوسیالیستی و سرمایه داری در مقابل یکدیگر امپراطوری عربی احیا خواهد شد مهمترین پیشگویی نوستراداموس در مورد ظهور پیشوای قدرتمند عرب است او می گوید به زودی در منطقه عربی ثروتمندی شخصی توانا و اشنا به قیام زاده خواهد شد او با اسپانیا در گیر و بر منطقه انها استیلا خواهد یافت او بر فرانسه و ایتا لیا فرمان خواهد داد مردی بزرگ از فرزندان اسماعیل به اوج قدرت می رسد از 23 سپتامبر تا 22 اکتبر نبرد خونین در سواحل فرانسه و دریای مدیترانه به وقوع خواهد پیوست آسمان به زودی در عرض 45 درجه جغرافیایی شعله ور خواهد گردید ستاره ای بزرگ هفت روز خواهد سوخت از ورای ابرها دو خورشید نمایان می شود در این هنگام پاپ محل خود را تغییر می دهد در خاتمه امید وارم پیشگویی های نوستر اداموس راه گشای ستم دیدگان این جهان پر ظلم و ستم باشد و پایان حکومت مستکبرین که با ازادی میلیونها انسان در بند کشیده توأم خواهد بود به رشد و تعالی رهنمون گردد

۱۳۸۶ آذر ۴, یکشنبه

اعضای جدید شورای سیاست گذاری دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدند

ادوارتحکیم تحکيم وحدت ماندگاري شنبه، 3 آذر 1386 نشست انتخاباتی مجمع عمومی سازمان دانش آموختگان ایران برگزار گردید به گزارش روابط عمومي سازمان ادوار تحکيم وحدت ، مهندس علي اکبر موسوي (خوئيني) ضمن اشاره به حضور چشمگير اعضاي سازمان در مجمع عمومي ، به عنوان گزارش دبيرکل ، عملکرد 2 ساله و مشکلات و محدوديتهاي سازمان را تشريح کرد . موسوي خوئینی اظهار داشت : برگزاري اين چنين مجمع عمومي و حضور چشمگير نمايندگان شعب شهرستانها و ديگر اعضادر شرايط سخت کنوني اين پيام را دارد که عليرغم فشارها ، اين سازمان به فعاليت قانوني ، مسالمت آميز و پوياي خود ادامه خواهد داد. دبیر کل سازمان ادوار تصریح کرد : از اهداف پايه گذاري اين سازمان کادرسازي و گردشي بودن سمتهاي آن بود و از ابتدا مبنا بر اين گذاشته شد که تشکيلات قائم به شخص نبوده و هر سمتي براي کليه افراد توانمند و شايسته دست يافتني باشد. موسوي خوئینی در پايان با اشاره به اتمام دوره دبيرکلي و براي رسيدگي به پاره اي برنامه هاي شخصي خود اعلام کرد : کانديداي دبيرکلي سازمان ادوار تحکیم در دوره جديد نخواهد بود و اظهار اميدواري نمود شوراي سياستگذاري آينده در اولين جلسه بتواند اعضاي هيات رئيسه خود ، شوراي مرکزي ، سخنگو و دبير کل جديد سازمان را انتخاب و معرفي نمايد. اين گزارش مي افزايد همچنين باقر علايي رئيس مجمع سازمان از برگزاي نشست سراسري دوم آذر با حضور چشمگير اعضا خبر داد. وي گفت : در اين جلسه ابتدا نمايندگان شعب سازمان گزارشي از فعاليت ها و مشکلات خود را بيان داشتند سپس طبق اساسنامه انتخابات هيات رئيسه برگزارشد وعلاوه بر اينجانب آقاي مجتبي نجفي و خانم فهيمه محمودي به عنوان اعضای هيات رئيسه نشست انتخاب شدند . رئيس برگزاري نشست ادامه داد : در پايان نشست مجمع عمومي ، انتخابات اعضاي جديد شوراهاي سياستگذاري و داوري برگزار شد و 25 تن از اعضا به عنوان عضو اصلي و 5 نفر عضو علي البدل شوراي سياستگذاري به اين شرح انتخاب شدند: عبدلله مومني:-سخنگوی دوره فعلی سازمان ادوار و دبیرسابق تشکیلات دفتر تحکیم احمد زيدآبادي:- روزنامه نگار و عضو دوره قبلی شورای سیاستگذاری سازمان ادوار تحکیم حسن اسدي زيدآبادي : نایب رییس کمیته حقوق بشرسازمان ادوار تحکیم سميرا صدري :_رییس شعبه تهران سازمان ادوار تحکیم علي جمالي :عضو شورای مرکزی و مسئول کمیته اطلاع رسانی ادوار تحکیم علي مليحي : عضوکمیته اطلاع رسانی سازمان ادوار تحکیم مهدي اميني زاده : معاون دبیرکل سازمانادوار تحکیم و عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت فخرالدين حيدريان : رییس شعبه همدان سازمان ادوار تحکیم مصطفي خسروي : عضو شعبه تهران سازمان ادوارتحکیم و عضو سابق شورای تهران تحکیم رشيد اسماعيلي : فعال دانشجویی و عضوکمیته حقوق بشر سازمان ادوار تحکیم امير اسحاقي :عضو شورای تهران سازمانادوار تحکیم و عضو سابق شورای عمومی دفتر تحکیم محمد صادقي :عضو کمیته تشکیلاتسازمان ادوار تحکیم و عضو سابق شورای عمومی دفتر تحکیم حامد ايرانشاهي : دبیرسیاسی سابق دفتر تحکیم وحدت امين احمديان :عضو مجمع عمومی سازمان ادوار تحکیم وعضو سابق شورای تهران دفتر تحکیم وحدت سعيد نعيمي : عضو شعبه زنجان سازمانادوار تحکیم و فعال حقوق قومیتها محمود سعيدزاده :عضو شعبه تهران سازمان ادوارتحکیم و عضو سابق شورای تهران دفتر تحکیم وحدت علي اکبر موسوي خوئيني : دبیرکلسازمان دانش آموختگان و نماینده مردم تهران در مجلس ششم محمد دادفر0: نماینده مردم بوشهر در مجلس ششم و عضو دوره قبلی شورای سیاستگذاری سازمان ادوارتحکیم اتابک موسوي نسب : رییس شعبه آذربایجان سازمان ادوار تحکیم بهرام فياضي : عضو شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم و مسئول کمیته فرهنگی علي سياسي راد: عضوشورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم و مسئول کمیته سیاسی هادي کهال زاده :عضو شورایمرکزی سازمان ادوار تحکیم و مسئول کمیته مالی و پشتیبانی جلال حجتي: فعال سابق دانشجویی و عضو سابق شورای عمومی دفتر تحکیممهدي حسين نژاد: رییس شعبه اردبیل سازمان ادوار تحکیم علي مقيمي: عضو دوره قبلی شورای سیاستگذاری سازمانو عضو سابق شورای تهران تحکیم حسام منصوري: رییس شعبه خلیج فارس سازمان دانشآموختگان سحر ابونصر: فعال حقوق زنان وعضو سابق شورای تهران دفتر تحکیم محمدعلي سيدنژاد : عضو سابق شورای مرکزی سازمان ادوار احمد آدينه وند: عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت آمنه شيرافکن: روزنامه نگار و فعالحقوق زنان و همچنين 3 عضو اصلي ويک علي البدل شوراي داوري به شرح ذيل انتخاب شدند صابر شيخلو: عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم بهرام اسماعيل بيگي :عضو شعبه اصفهان سازمان ادوار تحکیم مجتبي سادات: عضو دوره قبلی شورایسیاستگذاری سازمان ادوار تحکیم عبدالصالح شاکر: عضو سابق شورای مرکزی سازمانادوار تحکیم

۱۳۸۶ آبان ۲۵, جمعه

چرا دولت جمهوری اسلامی دست به سرکوبهای وحشیانه جدید زده است ؟

چند سالی است که رژیم در فصل گرما توسط اوباش وابسته به خود دست به مانورهایی برای زهره چشم گرفتن ازمردم می زند ولی امسال این حرکات چند تفاوت عمده با سالهای گذشته دارد . با ید عمده ترین مسئله در شدت ، وسعت ونیز مداوم بودن این سرکوبها را ترس رژیم از خیزش های اخیر کارگران ،زحمتکشان ، زنان ،دانشجویان واعتراضات علنی کلیه اقشار تحت ظلم دانست ولی افزون بر این چنین به نظر می آید که رژیم در شروع یک مانور کاملا حساب شده وبا برنامه هم برای برآورد توان جنگی خود بر ضد توده ها و نیز برآورد واکنش های داخلی وخارجی ناشی ازرویکرد نظامی امنیتی جدید خود میباشد. درفرآیند موجود رژیم درعرصه خارجی به شدت درحال افزایش رابطه خود با گروههای افراطی برخواهد آمد تا درصورت خطر سرنگونی ناشی از درگیری نظامی با نیروهای مشترک آمریکاییو اروپایی با ایجاد جو رعب و وحشت در بین شهروندان کشورهای غربی نیروهای نظامی آنها راتوسط مردم خود آن کشورها تحت فشار قرار داده و آنها مجبور به عقب نشینی وانصراف ازجنگطولانی مدت در ایران شوند.با این حال چون شگرد این حکومت به طور مداوم درگیرساختن اذهان طبقات مختلف جامعه به مسائل مختلف می باشد و این روزها هم که دیگر انرژی هسته ای، شوهای توابین ، مبارزه با کم حجابی و سفرهای هیئت دولت دیگر برای نا آگاه ترین قشرهای مردم نیز تکراری وغیر جذاب می باشد رژیم با افزایش سرکوب سعی دارد خشم خفته توده ها را در گلو خفه سازد.دستگیری واعدام اوباش غیرحکومتی نیز به منظور آماده سازی این نیروی همیشه یار سرمایه واستفاده از این افراد در موقع مناسب درکنار اوباش حکومتی (بسیج ،لباس شخصی ها،اطلاعات وسپاه)می باشد .به یاد داشته باشیم که این روش توسط حاکمیت درسرکوب نیروهای سیاسی و روشنفکران بارها به کاررفته و اکنون بسیاری از زندانیان سیاسی را در بندهایی درزندان نگه میدارند که محل حبس جانیان و آدمکشان حرفه ای (اوباش غیر دولتی یارِ رژیم ) می باشد. بعداز بحران بنزین نیز که زنگ خطر به طور محسوس تری برای حکومت فاشیستی به صدا درآمد بار دیگر بازی آدم خوب و آدم بد دربین مجلس و دولت درگرفت تا همه تصورکنند که این آقایان دارند جان می کنند تا اوضاع درست شود.شاهد دیگر این مورد بحثهای تلویزیونی به ظاهر انتقادی به عملکرد نیروی انتظامی است که سعی در توجیه کارکرد وانتقاد همزمان دارد تا باز هم مرزدوست و دشمن برای مردم مخدوش شود و عده ای را باز هم فریب داده به پای صندوق انتخابات اسفند ماه بکشانند.اکثریت مردم این بازی را در زمان دارو دسته خاتمی به خوبی یاد گرفته اند با این حال رژیم چندین ترفند قدیم وجدید را همزمان برای خارج نشدن اوضاع از کنترل خود به کار می برد. دارودسته پادگانی با دست یابی به قوه مجریه سعی در فتح کامل مجلس دارد تنها در روزهای اخیر 50 سرتیپ سپاه از شغل خود استعفا داده اند تا با تایید رهبرشان که همان تایید شورای نگهبان را نیز درپی خواهد داشت به عرصه قانون گذاری روند و یک پارچه حکومتی نظامی رابا یک کودتای خزنده بنا کنند و بدین ترتیب باند های مافیایی مشابه و رقیب خود را نابود سازند . این عملیات جدید تنها به صورتی سیاسی انجام نمی گیرد بلکه ترورهای جدید امامان جمعه که توسط افراد نا معلوم در شهرهای کوچک انجام میگیرد نیز جنبه نظامی کار است . نکته قابل تعمق این است که رژیم دیگرچندان سعی در دامن زدن وبحث درمورداین ترورها و تبلیغ بر ضد مجاهدین بدین وسیله ندارد با آنکه سابق بر این مرتبا این شیوه ای عادی در خصوص چنین ترور های داخلی بود همچنین هیچ خبری نیز دال برپیگیری ویا دستگیری عاملین این ترورها انتشار نمی یابد.. با آنکه این رژیم هیچ فرد یا جناهی که نقشی مثبت را به نفع توده ها ایفا کند ندارد وتصور این مطلب که گروهی اصلاح طلب یا دمکرات از دل این فاشیست ها ظهورکند تنها تفکر عده ایچپ سابق دربرج عاج نشین خارج کشوری است لیکن باید بر این مطلب تاکید کرد که جمهوری اسلامی هنوز هم یک دست ویک پارچه نیست ودارای جناح بندی های مختلف است با شیوه های چپاول گری واختناق آفرینی متفاوت که درحال نبرد با یکدیگرند تا دست بالا را درحاکمیت به دست آورند.حال با توجه به اینکه تثبیت نظامیان و پیشرفت آنان به سمت حذف بخشی از روحانیون زمانی باسهولت بیشتری انجام میشود که صدای حق طلبانه توده هاحکومت را تهدید نکند نظامیان بهجهت اینکه کل حکومت اسلامیشان سرنگون نشود فشار را بر مردم افزایش داده اند تا نابودی خود را به عقب اندازند و هنگام درگیری جناحین با یکدیگر توده ها نتوانند از این فرصت برای نابودی آنها بهره برداری کنند.لیکن روحانیونی که در خبرگان دست بالا را داشته وبا روش سران سپاه مخالفند ومنافع اقتصادی زیادی را در کشور دارند بی کار نخواهند نشست وبه سادگی منافع اقتصادی ناشی از چپاول مردم را از دست نخواهند داد وبرای حفظ آن به خصوص درانتخابات آ ینده مجلس خواهند جنگید. جناح روحانی نیز که خود از قدرت بخشی از سپاه وبسیج بهره می برد سعی خواهد کرد نارضایت های مردم را دستاویزی بر ضد دولت پادگانی قرار دهد واز آن در جهت منافع خود استفاده نماید. نتیجه اینکه جنگ قدرت بین جناح فاشیستی پادگانی وآخوندهای دست راستی با ارعاب واختناق بیشتر مردم توسط دولت پیش خواهد رفت و نتیجه این درگیری میتواند به طور محسوسی بر وقوع جنگ احتمالی رژیم با دول غربی تاثیر داشته باشد وبار دیگر جنگی که برای رژیم اسلامییک نعمت است تدارک دیده شود وسرکوب واختناق بیشترمردم به بهانه جنگ سبب ماندگاری بیشتر رژیم واضمحلال مجدد مقطعی جریانات اعتراضی موجود شود.

روش عملیات جنگهای چریکی

ماده۱-تعريف جنگ نامنظم جنگ نامنظم از سه بخش بهم پيوسته يعني جنگ چريکي؛نيرنگ و فرار؛ و براندازي تشکيل شده است.جنگ نامنظم در خاک دشمن و يا منطقه اشغالي او؛وبوسيله نيروهاي ورزيده و زبده که توسط ساکنين محلي که به (منطقه اشنايي کامل دارند)حمايت مي شوند؛انجام مي پذيرد و معمولا بوسيله يک دولت خارجي پشتيباني مي شود. ماده۲-تعريف جنگهاي چریکی جنگهاي چريکي شامل ان قسمت از جنگهاي نا منظم است که بوسيله دسته هاي کوچک با بکار بردن تاکتيکهاي رزمي ويژه بمنظور تقليل قدرت نظامي و ظرفيت صنعتي و تضعيف روحيه دشمن انجام مي گيرد.اين عمليات در مناطق تحت کنترل دشمن توسط واحد هاييکه بر مبناي تشکيلات فوق نظامي سازمان داده شده اند و بر اساس جنگهاي غير متعارف و ضربتي اموزش ديده اند؛و بدون رعايت قوانينن کلاسيک جنگي و بدون خط نبرد مشخص؛اجرا مي شود. خط نبرد مشخص چيست؟ منظور از خط نبرد؛منطقه اي مي باشد که دو نيروي جنگنده از قبل در انجا مستغر شده وخود را براي نبرد اماده مينمايند.اما نيروهاي چريک براي يورش به دشمن احتياجي به داشتن خط نبرد مشخص ندارد بلکه بصورت غير محسوس و غافلگيرانه در مدت بسار اندک درگير شده و بيشترين خسارت را به دشمن وارد مي نمايد. قوانين کلاسيک جنگي چيست؟ قوانين کلاسيک جنگي عبارت است از؛ انجام دستوراتي که در کنوانسيون ژنو به تصويب رسيده و از طرفهاي متخاصم و درگير جنگ مي خواهدکه اين دستورات را به دقت رعايت کنند.از جمله اين قوانين ميتوان به موارد زير اشاره نمود: استفاده نکردن از مينهاي کاشتني؛ضد نفر؛پالمري؛اتش زا؛و۰۰۰۰ .استفاده نکردن از مواد اتش زا براي از بين بردن نيروهاي دشمن؛اعدام نکردن اسراي جنگي و خوش رفتاري با انها؛استفاده نکردن از تله هاي انفجاري؛و۰۰۰۰ اما نيروهي چريک بعلت شبهه نظامي بودن ملزم به رعايت هيچ يک از اين مقررات نمي باشد حتي اگر انجام اين اعمال غير انساني باشد. ماده۳-مشخصات جنگهاي چريکي الف-جنگهاي چريکي با اجراي عمليات افندي و اتکا به قدرت و تحرک سريع و غافلگيري مشخص مي گردد.علاوه بر اين داراي صفات مشخص کاملا برجسته ديگري نيز ميباشد که مهمترين انها عبارتند از متکي بودن به پشتيباني داخلي (غير نظاميان محلي)؛اتکا به حمايت خارجي؛دارا بودن جنبه هاي سياسي ؛رعايت پاره اي ازجنبه هاي قانوني و بکار بردن تاکتيکهاي ويژه و جنبه هاي تکاملي ميباشد. ب-عوامل موثر؛که به انگيزه اهميت به ذکر چند مورد مهم ان بشرح زير مي پردازيم: (۱)عوامل پشتيباني (الف-۱)پشتيباني داخلي.موقعيت واحدهاي چريک تا حد زيادي بستگي به پشتيباني مادي و معنوي سکنه و غير نظاميان محلي دارد ولي ساکنين اين مناطق تحت فشار شديد دستجات ضد چريک دولتي بوده و اين دستجات با توسل به اقدامات کيفري از قبيل ترور؛تبعيد؛محدود کردن عبور و مرور؛ضبط اموال و مال التجاره ها ؛ عمل پشتيباني را براي ساکنين غير نظامي مشکل ميسازند. (ب-۱)حمايت خارجي.عمليات چريکي زماني بيشتر موثر خواهد بود که از سوي يک دولت نيرومند خارجي پشتيباني گردد و اين حمايت ها ممکن است بصورتهاي مختلف بويژه پشتيباني سياسي ؛ لجستيکي و تدارکات؛ مالي باشد. يک نيروي حمايت کننده خارجي زماني تصميم به پشتيباني نيروهاي چريک مينمايد که احساس نمايد اين نيروها موفقيتهاي چشمگير و مهمي بدست مياورند. (پ-۱)تاکتيک. چريکها بعلت اينکه سرباز رسمي نبوده و بنا بعلل ناشي از مسائل لجستيکي ونيازمندي به قدرت جسماني زياد نمي توانند مانند واحد هاي نظامي دست به عملياتي که احتمالا باعث قطعي انان بشود؛بزنند و مجبور از انجام عمليات تاکتيکي ويژه اي هستند که بموقع تشريح خواهد شد. کلیات جنگ چریکی-۲ (ت-۱)مقدورات و محدودیتها ت-۱-۱ مقدورات و توانیهای نیروهای چریک بشرح زیر است: انهدام و قطع خطوط ارتباطی دشمن . خنثی نمودن فعالیت موسسات صنعتی دشمن. شرکت در عملیات جنگ و گریز. شرکت در عملیات روانی و تبلیغات. جمع اوری اخبار. تعیین و پیدا نمودن هدفهای مناسب برای نیروهای منظم خودی. اجرای عملیات ایذائی بمنظور به تاخیر انداختن عملیات رزمی دشمن. تصرف نقاط حساس بمنظور جلوگیری از انهدام بوسیله دشمن. تصرف مناطق سعود و فرود و اسکله ها بمنظور پشتیبانی از عملیات هوابرد. اجرای شناسایی در مناطق خالی بین عده های منظم خودی. انجام عملیات تاکتیکی محدود بمنظور کمک به نیروهای منظم خودی. انجام عملیات ضد چریک. اداره و کنترل سکنه غیر نظامی و پناهندگان در مورد امور غیر نظامی. انجام وظیفه بعنوان مترجم. انجام عملیات نجات افراد در محاصره. انجام پانسمان و جراحی های کوچک در مواقع بسیار ضروری. ت-۱-۲محدودیتها · نداشتن مقدورات کافی جهت عملیات افندی(دفاعی)از یک منطقه و اجرای عملیات طولانی. · کمبود اسلحه؛ تجهیزات؛تدارکات برای عملیات رزمی. · احتیاج شدید به غیر نظامیان محلی و نیروهای حمایت کننده خارجی و دریافت تدارکات و تجهیزات. · اشکال در اطلاع رسانی عمومی و بر قراری ارتباط بین منطقه عملیاتی جنگهای چریکی و ارکان و ستادهای نیروهای خودی. · تقلیل قدرت رزمی بعلل ناشی از عدم تمرکز و کنترل و در مواردی تفرقه شدید بین افراد. · محدود بودن عملیات در نتیجه اقدامات کنترلی دشمن و احتیاج به برقراری سیستم امنیت ودفاع غیر معمولی. ماده-۴ اصولی که توسط چریکها رعایت می گردد اصول زیر بوسیله چریکها رعایت میگردد ¤جنگهای چریکی را در محل های غیر قابل دسترسی مانند: کوهستانها٬ بیابانها٬ صحراهها٬ باتلاقها٬ جنگلها٬ وجاهائی که تعقیب در ان مکانها مشکل است اجرا می نمایند. ¤زندگی و مایحتاج خود را از محلی که در ان عمل می نمایند تامین می کنند؛ ولی همیشه انچه را که برای استفاده خود بر میدارند قیمت عادلانه ان را می پردازند. ¤هیچ عمل غیر اخلاقی و انسانی بر علیه دهکده های اطراف و افراد محلی انجام نمی دهد؛زیرا در غیر این صورت بر تعداد دشمنان خود خواهند افزود. ¤از اقامت در خانه ها و اماکن خود داری نموده و در خارج از این مناطق زندگی می کنند. ¤تو جهی به عوامل طبیعی مانند باران٬ برف٬ طوفان٬‌گردو خاک در عملیاتها و پیشروی ها نمی نمایند. ¤همیشه سبک حرکت می کنند و یا تجهیزاتی را بهمراه بر مدارند که برای رزم لازم و احتیاجات ضروری لازم باشد در غیر اینصورت سنگینی بار و تجهیزات موجب خستگی٬ کندی عمل٬ وشکست در رزم میشود. ¤دشمن را فریب میدهند و چنان وانمود مینمایند که هنگامیکه قوی هستند انانرا ضعیف و هنگام ضعف انانرا قوی پندارند. ¤فقط هنگامی مبادرت به افند(حمله) می نمایند که موقیت خود را حتمی تشخیص دهند. ¤به هنگام ضرورت و امکان شکست حتما مبادرت به عقب نشینی می نمایند. ¤هنگامی که از سوی دشمن مورد تعقیب قرار می گیرد٬جنگ افزار خود را مخفی نموده و ظاهرا بکارهای صلح جویانه مشغول می شوند. ¤از دشمن به هنگام اجرای عملیات تعقیب سلب اسایش می نمایند. ¤استفاده از تاریکی شب و انجام حرکات در شب و((قبول شب بعنوان بهترین دوست)) ¤ایجاد وحشت در دشمن با اجرای انفجار٬ نعره٬ دمیدن در شیپور٬ زدن طبل٬ و۰۰۰ بهنگام کشف محل. ¤جلب همفکری و همدردی غیر نظامیان با احترام به حقوق انان. ¤اقدام به قتل و ترور مامورین دولتی که مبادرت به همکاری نمینمایند. ¤انهدام بقیه تدارکات مازاد بر احتیاج گرفته شده از دشمن. ¤اجرای حمله و عملیات از پشت سر. ¤صرفنظر نمودن از نگهداری اسرا و زندانیان تا حد امکان و ضرورت زیرا وجود انان باعث کار شکنی ٬ کندی حرکت می شوند.((در صورت خطرناک بودن اسرا انان اعدام صحرایی می شوند)) ¤انجام شناسایی کامل مناطق از قبیل کوره راهها٬ رودخانه ها و چشمه ها ٬ غارها٬ جنگلها٬ باتلاقها بطوریکه استفاده و عبور از انها در شب و روز مقدور باشد. ¤عدم اقامت در یک محل بیش از چند روز و استتار کامل محل و موضع. ¤سعی در از بین بردن فرمانده دشمن و یا عناصر حساس در افندها. ¤استفاده از تاکتیک جدا سازی هنگام عملیات افندی تا بدین وسیله امکان هر گونه استفاده از نیروی کمکی از دشمن گرفته شود. ¤انهدام وسائل ارتباطی و خطوط تلگراف و پستهای بیسیم دشمن. ¤استفاده از اخرین حد قدرت و بیرحمی بهنگام حمله ها و اجرای عملیات ضربت

۱۳۸۶ آبان ۱۸, جمعه

جنگ کثیف ؟؟

جنگها، سرتاسر تاریخ بشر را پر می کـنند. جنگها همیشه برای اسارت و اشغال سرزمینها دیگران، برای چپاول، تصرف و تصاحب دارائیهای غیر به راه انداخته شده است. جنگها، جز، کشتار و ویرانی، جز وحشت و دربدری، جز نفرت و کـین، هیچ افتخار دیگری بدنبال نداشته اند. جنگها، هیچگاه و در هیچ کجا، بحق و عادلانه نبوده اند. آن جنگی که، برای تعیین سرنوشت، برای تحصیل آزادی و برای تأمین برابر حقوقی در میگیرد، آن، دیگر جنگ نیست. این جنگها، دفاع ناگزیر در مقابل متجاوزان، اشعالگران، قاتلان استقلال و آزادی انسانها، خلقها و ملل است. بنابراین، باید مرزبین جنگ و دفاع بدرستی تعیین گردد و این همان چیزی است که، جنگ افروزان درپی مخدوش کردن آن اند. فاصلۀ بین جنگ و دفاع میدان فراخی است برای سر درگمی توده ها. میدان وسیعی است برای بازی و مانورجنگ افروزان. عدم توجه و شناخت این میدان، عاملی است برای غلطیدن بدام جنگ. همانقدرکه، جنگها نمی توانند بحق و عادلانه باشند، همانقدر هم نمی توانند، منطقی و عاقلانه باشند. در حالیکه جنگها برای جنگ افروزان موهبتی بی نظیر است، برای عامۀ بشریت، جز نکـبت و بدبختی، هیچ سودی ندارد. جنگها، در هر صورت، صرفنظر از هر دلیل و بهانه ای، علیرغم تمام توضیحات و تبلیغاتی که پیرامون براه انداحتن آن بیان می شود، مردود، محکوم و منفور است و آغازگر یا آغازگران جنگها، بی هیچ ملاحظه، مدارا و تعللی، باید بعنوان جنایتکاران ضد بشری محکوم و مورد مؤاخذه قانونی قرار داده شوند. این تصور بغایت نادرستی است هرگاه باور کـنیم که، جنگهای پرکشتار و ویرانگر می توانند فقط صورت نظامی و مسلحانه داشته باشند. خیر! کشتارها، خرابیها و اشغالگری جنگهای بویژه، تبلیغاتی و روانی، بشدت وسیعتر و گسترده تر از جنگهای مسلحانه بوده است. جنگهای روانی خونین ترین جنگهائی است که درگیریها را بلاوقفه، تا اعماق جامعه بشری، تا کوچکترین واحدهای جامعه نیز می کشاند. از همین رو، نباید از شناخت این سیمای نفرت انگیز جنگها هم غافل بود و بدان بی توجهی کرد و یا کم بها داد. جنگهای روانی ــ تبلیغاتی، بنیانهای اجتماعی ــ اقتصادی، ملی ــ مدنی، ادبی ــ فرهنگی و نرمها ارزشی و اخلاقی جوامع را درهم می کوبد و بی بند و باری، لااوبالی گری، بی اعتنائی و بی مسئولیتی را در جامعه گسترش می دهد. جنگ «سرد» و دوران پس از «پایان» آن، نمونۀ غیر قابل انکار جنگهای تبلیغاتی ــ روانی است. چندین ده میلیون کشته، دربدر، خانه بدوش، صدها میلیون بیکار، بیسواد، بسته شدن دهها هزار مراکز آموزشی، علمی ــ تحقیقاتی، مؤسسات تولیدی ــ صنعتی، تخریب روابط و مناسبات اجتماعی و فرهنگی، بازگشت استعمار و زایش مجدد فاشیسم تنها در کشورهای اروپای شرقی و جمهوری منشعب از اتحاد شوروی، حاصل این جنگهای غیر مسلحانه بود که، در واقعیت امر، یکی دیگر از خونین ترین و فاجعه بارترین جنگهای تاریخ بشری محسوب می شود. نتایج جنگهای روانی ــ تبلیغاتی در مقیاس جهانی، بسیار وسیعتر از آن حـدی است که، بتوان تصور کرد. امروز، جنگ جهانی سوم، جنگی بی رحمانه، جنگی جهانگیر، جنگی تمام عیار، جنگی با وسیعترین میزان کشتار انسانها، ویرانی و اشغال کشورهای مختلف، تحت نام جنگ جهانی «برعلیه تروریسم» در جریان است. این جنگ، ادامه، همان جنگی است که، اوایل قرن گذشته، در سال ١٩١٤، آغاز شد و به جنگ جهانی اول معروف گردید. علیرغم تاریخ مشخص آغاز و پایان جنگهای جهانی اول و دوم، جهان طی یک صد سال اخیر، هیچگاه روی امنیت و آسایش ندیده است. در سال ١٩١٧، هنوز قبل از پایان جنگ جهانی اول، اعلامیۀ بالفور، شروع جنگی بی پایانی را اعلام کرد که، تا کنون، در خاورمیانه زبانه می کشد. جنگهای تحمیلی در مستعمرات آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، متناوباً از اینجا وآنجا سر می کشد. جنگهای هندوچین، جنگ در شبه جزیره کره، ویتنام، کامبوج، فیلیپین، تایلند و... جنگهائی برعلیه مبارزات آزادیخواهانۀ ملی در همۀ کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای آفریقا و ... ، کوتاهای متعدد برای تحکیم قدرتهای دست نشانده در کشورهای تحت سیطره استعمار و امپریالیسم، تداوم همان جنگی بود که، استعمار و امپریالیسم، برای تقسیم جهان به مناطق تحت نفوذ خود تنها طی یک صد سال اخیر براه انداخته است و همچنان ادامه دارد. برآورد میزان تلفات انسانی و خسارات این جنگها، طبعاً غیر از آن است که، در برخی آمارها گـفته می شود. جنگهای جهانی و یا منطقه ای محدود و نا محدود، در هر دورۀ تاریخی، اهداف مشخص و معینی را دنبال کرده است و آن عبارت است از، تصرف، تصاحب و تمرکز ثروتها و دارائیها و دستاوردهای مردم جهان در دستان اقلیتی ناچیز و تقسیم فقـر، بدبختی، گرسنگی و محرومیت بین اکثریت تام جامعه. جنگها، عمدتا، حاصل طبیعی بحرانهای اقتصادی سرمایه دای است. بالطبع، جنگ جهانی «علیه تروریسم» موهوم و بموازات آن، جنگهای وسیع روانی ــ تبلیغاتی نیز که، در پی رویدادهای واشینگتن و نیویورک شعله ورتر گردید، از این قاعده مستثـنی نیست. جنگ جهانی برعلیه «تروریسم»، بخش اعظم جهان، از فیلیپین و تایلند تا پاکستان و افغانستان، از عراق و لبنان تا سومالی و سودان، از شبه جزیره بالکان تا آمریکای جنوبی را در کام خود فرو برده است. این جنگها، محصول فکر انباره های شرکـتها و تراستهای فراملیتی و عمدتا، کـنسرنهای عظیم اسلحه سازی است که، برای غلبه بر بحرانهای ذاتی سرمایه داری، بواسطۀ دولتهای تحت کـنترل خویش، به مردم جهان تحمیل شده است. قرار دادهای هنگفت فروش سلاحها و تجهیزات نظامی که، در پی اشغال افغانستان به پاکستان و دیگر کشورها وهمچنین، امروز، چهار سال بعد از اشغال عراق، به کشورهای اردن و عربستان سعودی تحمیل می گردد، دلیل مقـنعی است برای اثبات این مدعا که، کنسرنهای اسلحه سازی طراح اصلی و دولتهای تحت کـنترل آنها، مجری جنگهاست. امروز، دولتهای تحت الحمایۀ کـنسرنهای اسحله سازی، در فکر تحمیل جنگهای دیگری برعلیه بشریت، از جمله، مردم و میهن ما، ایران هستند، تا از این طریق بر انباشته های کیسۀ پرناشدنی خویش بیافزایند. میهن ما به محاصره کامل نیروهای امپریالیسم در آمده است. از شرق، از طریق پاکستان و افغانستان، از جنوب، از طریق تجمع نیرو در خلیج فارس و دولتکهای حوزۀ خلیج فارس و دریای عمان، از طرف غرب، از طریق عراق، محاصره شده است. طرف شمال ایران نیز، تیول بلامنازع امپریالیسم آمریکاست. در چنین شرایطی، کوچکترین جرقه ای، به فجایع خارج از حد تصور منجر خواهد شد. از همین رو، بر همۀ آزادگان، انساندوستان و صلح جویان جهان، در وهلۀ اوّل ایران است که، با تمام توان، برای دفع خطر جنگ، برای دفاع از صلح و امنیت جهانی و برای جلو گیری از بروز فاجعه انسانی جدید در این بخش عالم، با فریادهای ــ زنده باد صلح! مرگ بر جنگ!ــ به مقابله با جنگ افروزان بین المللی و داخلی، به پا خیزند

۱۳۸۶ آبان ۱۴, دوشنبه

آغاز تدارک روانی مردم جهت جنگ ویرانگر ؟

از زمانی که تهران پایتخت ایران شده تاکنون سه جنگ را از سر گذرانده: جنگ جهانی اول و دوم و جنگ هشت ساله با عراق. آیا چهارمین جنگ در انتظار این شهر است؟ این روزها در همه جای شهر مردم از جنگ و حملة آمریکا سخن می گویند و البته با خنده یا با شک و تردید و گفتن اینکه اینها دستشان در یک کاسه است. بازی البته آنقدر کش پیدا کرده که همه را به بی تفاوتی کشانده و دیگر کسی با شنیدن خبری یا تحلیلی دربارة نزدیک بودن جنگ هیجان و اضطرابی احساس نمی کند. همین وضعیت دربارة زلزلة تهران که گفته می شود بسیار بزرگ خواهد بود وجود دارد. حتی تکان های ناشی از حرکت گسل های اطراف نیز مردم را نسبت به خطر در پیش رو جدی نمی کند. واقعاً چه اتفاقی افتاده است؟ آیا مردم این شهر که نمادی از کل ایران است با همة تنوع و تفاوت هایش، احساس رویین تن بودن می کنند؟ آیا آنها به بحران عادت کرده اند و در ست مثل حکومتشان بحران زی شده اند؟ یا باور کرده اند که اینجا کشور امام زمان است و کسی نمی تواند به آن آسیبی وارد کند؟ پاسخ این سؤال ها تنها به اندکی دقت در اوضاع شهر احتیاج دارد و کنار هم گذاشتن اطلاعات آشکاری که تقریباً همه به آن دسترسی دارند. نگاه کردن به رفتار و حرکات مردم در موقعیت های معمول مانند کار و رفت و آمدهای روزمره، به خوبی نشاندهندة تنشی پنهان در میان آنهاست که ریشه در اضطرابی بس بزرگ دارد: اضطراب نابودی و ناامنی مداوم. کسی به فردایش اطمینان ندارد و اکنونش را نیز نمی تواند حفظ کند. به رغم اموزه های ادبیات ایران که بر دم غنیمت شمردن تأکید می کنند مردم چنین نمی توانند زندگی کنند. در اکثر خانه ها، از قشر ثروتمند گرفته تا کارمندهای جزء، هر آنچه که قابل نگهداری بلندمدت باشد در حجم زیاد ذخیره می شود. این اگرچه ناشی از اضطرابی مزمن است، برآمده از حافظة تاریخی مردم نیز هست؛ مردم نسل اندر نسل از قحطی های پیامد جنگ های گذشته اطلاع دارند. یکی از علت های مهم روند تورمی شدید کالا و به خصوص مایحتاج عمومی مانند برنج و حبوبات، تقاضای بیش از حد معمول است که درست به خاطر همین ذخیره سازی صورت می گیرد. اما از این که بگذریم نشانة جدی تر آماده شدن مردم برای جنگ، فروش مستغلات است. در طول دهه های گذشته تنها محل سرمایه گذاری مطمئن برای اقشار مختلف مردم زمین و آپارتمان بوده است. تنها در هنگام انقلاب سال 57 بود که عده ای به این موضوع پی بردند که در شرایط خاص ملک ارزشی ندارد: هنگامی فرار! در آن سال اعوان و انصار حکومت شاه که دیر به فکر فرار افتادند نتوانستند سرمایه ای را که مستغلات گذاشته بودند بیرون کشیده و با خود ببرند. بسیاری از آنان در دیار غربت به فلاکت افتادند. مردم این را هم به یاد دارند و به همین دلیل سرمایه های سنگین خود را از مستغلات بیرون می کشند. عده ای که زرنگ ترند املاکشان را در گرو بانک می گذارند و وام های کلان دریافت کرده و به خارج منتقل می نمایند. به این ترتیب هر دو طرف را دارند. به خاطر این وضعیت، بانک های خصوصی دیگر روی املاک وام نمی دهند یا دست کم وام های سنگین نمی دهند. تورم شدیدی که سال گذشته در مسکن اتفاق افتاد ناشی از پیش بینی همین موضوع بود: کلان سرمایه داران با شاخک های تیزشان احساس کردند که اگر نتوانند از سرمایه گذاری های خود در بخش مسکن سود سنگینی برداشت کنند بازنده خواهند بود. در آن هنگام کمتر کسی می پرسید در شهری که هر لحظه ممکن است زلزله زیر و رویش کند چرا قیمت ملک تا سه برابر افزایش پیدا می کند؟ همه در شوک افزایش عجیب و غریب قیمت ها دست و پا می زدند. اکنون بسیاری که فریب بازار سال گذشته را خورده اند قصد فروش دارند اما کو خریدار؟! ضلع سوم این وضعیت را دولت شکل داده است. تمام اقدامات دولت احمدی نژاد از زمان روی کار آمدن در سال 84 در جهت آماده شدن برای جنگ بوده است. استفاده از نیروهای نظامی در کابینه و بخش های مختلف اجرایی، تهیه برنامه های مختلف برای گریز از بلوکه شدن سرمایه های در گردش ایران در سطح بین الملل، اجرای طرح های مختلف برای کنترل هر چه بیشتر اجتماع، دخالت حداکثری در اقتصاد، افزایش شدید بودجه نظامی و دفاعی کشور، مانورهای متعدد، از بین رفتن فرماندهان احتمالاً دگراندیش در سپاه، و... همگی مؤید گاردگیری دولت برای جنگی سنگین در آینده ای نزدیکند. در واقع، در حالی که سران کشورهای متنفذ غربی مانند فرانسه، هشدارهای متعددی را در مورد قریب الوقوع بودن جنگ علیه ایران می دهند، سرمایه داران تهرانی روزهای استراحت خود را در مراکز تفریحی و توریستی اروپا و آمریکا آغاز کرده اند و سرمایه داران خرد نیز با و بندیل خود را به گوشه های امن تر کشانده اند تا از گزند موشک ها و بمب های پدرومادردار در امان بمانند. باز هم مردم بیچاره بعد از آن همه مشقت و سختی که در طول جنگ هشت ساله متحمل شدند تا املاک سرمایه داران مستقر در اروپا و آمریکا حفظ شود، قربانی خواهند شد. به هر حال، اگر تا دیروز سؤال این بود که آیا جنگی رخ خواهد داد یا نه، اکنون مردم می پرسند جنگ کی شروع می شود؟ تهران مانند بارهای قبل، بی خیال در دامنه البرز لمیده تا آن هنگام که صدای آژیرها سراسیمه اش کنند. شاید این پایانی بر ابرشهر فقرزده باشد...

۱۳۸۶ آبان ۱۰, پنجشنبه

آمریکا خود را برای حمله اتمی به ایران آماده میکند

با ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد، بحران هسته‌ای وارد فاز جدیدی شده است. تلاش‌های موفقیت‌آمیز دیپلماتیک ایالات متحده بالاخره موفق گردید که با همراه کردن اروپا و اکثریت کشورهای عضو شورای حکام پرونده ایران را در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به شورای امنیت که در حقیقت بالاترین مرجع رسیدگی حقوقی به دعاوی و شکایات بین‌المللی است منتقل نماید. مسلما ادامه بازی در شورای امنیت با توجه به نقش ایالات متحده و توانایی این کشور در مدیریت بحران در این مرجع حقوقی به زیان جمهوری اسلامی ایران تغییر جدی خواهد کرد.ارجاع پرونده از یک نهاد نظارتی و مشورتی داوطلبانه (آژانس بین‌المللی انرژی اتمی) به شورای امنیت که نهادی است مسئول حفظ و امنیت جهانی (ماده ٢٤ از منشور سازمان ملل متحد) و مسئولیت تصمیم‌گیری و ارائه راه‌حل‌های لازم را به منظور حفظ و اعاده صلح و امنیت جهانی بر عهده دارد (ماده ٣٩ منشور) و تمامی اعضای سازمان ملل موظف به اجرای تصمیمات این نهاد می‌باشند (ماده ٢٥ منشور) مطمئنا کنترل و مدیریت بحران را برای طرف ایرانی بسیار دشوار خواهد نمود. بویژه که در ترکیب اعضای کنونی این شورا تمایل چندانی به جانب سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران نمی‌توان جستجو کرد.بحران از نگاه مقامات ایرانیهمزمان با پایان چهارمین روز از نشست‌های پی‌درپی نمایندگان پنج عضو دائمی شورای امنیت برای رسیدن به توافق بر راهکارهای مقابله با سیاست هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران در پشت درهای بسته در نیویورک، دیروز رهبر جمهوری اسلامی ایران آقای علی خامنه‌ای در ملاقات خود با مسئولین وزارت امور خارجه کشور با تاکید بر حق جمهوری اسلامی برای دستیابی به تکنولوژی هسته‌ای، هرگونه عقب‌نشینی از مساله هسته‌ای را «به معنای شکستن استقلال کشور ... که هزینه بسیار گزافی برای ملت ایران خواهد داشت» بر شمرد و اظهار داشت که «برنامه هسته‌ای ایران بازگشت‌ناپذیر است و دستگاه سیاست خارجی باید از این حق شجاعانه دفاع کند.»چنین اظهاراتی از زبان بالاترین مرجع تصمیم‌گیری در ایران در حقیقت تمامی راه‌های گفتگو و مذاکره را مسدود نموده و روند تصمیم‌گیری در شورای امنیت را در جهت مطلوب ایالات متحده سوق خواهد داد.این رفتار در حقیقت بیانگر آن است که محافل تصمیم گیرنده در نظام اسلامی با تحلیل خود از اوضاع کنونی، زمان حاضر را بهترین زمان مناسب برای رویارویی با ایالات متحده ارزیابی نموده و براین اعتقادند که تشدید عامدانه بحران کنونی می‌تواند به برخورد لازم منجر گردد. محافل نظامی امنیتی در جمهوری اسلامی ایران معتقدند که در هر حالت، چه برخورد نظامی و چه نهایتا رسیدن به یک توافق دراز مدت در شرایط کنونی به نفع آنها بوده و نباید آن را به سالهای آتی موکول کرد. آنها بر این باورند که گذشت زمان به زیان جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.حل بحران در عراق و افغانستان و خلاصی ایالات متحده از منجلاب عراق بکلی شرایط مذاکره و یا مقابله را به ضرر جمهوری اسلامی ایران تغییر خواهد داد.این که استدلال فوق تا چه اندازه واقعی است و حکومت ایران به چه میزان در ضعف طرف مقابل و توان خود غلو می‌کند، بحثی دیگر است. اما پایه سیاست کنونی جمهوری اسلامی ایران بر اساس چنین تئوری احمقانه‌ای استوار شده است.نقطه اتکای این تئوری بر این حقیقت استوار است که ایالات متحده پس از تجربه ناموفق عراق و آینده نامعلوم خود در آن کشور به روش مشابهی در ایران دست نخواهند زد و از آنجا که کلید حل مشکل عراق در دست ایرانیان است و حیثیت سیاسی و مشروعیت هر عملیات دیگری در منطقه به پایان مرحله‌ای موفقیت‌آمیز در عراق گره خورده است، پس اساسا ایالات متحده با تمام سروصداها و تبلیغات و فشارهای بین‌المللی پای جنگ دیگری نخواهد رفت. پس با این استدلال زمان مقابله با ایالات متحده همین امروز بوده و عرصه رویارویی خیابانهای بغداد و شهرک‌‌های سنی نشین در این کشور است.بحران از نگاه مقامات امریکاییمقامات ایالات متحده به خوبی آگاهند که مدل حمله نظامی همه جانبه و اشغال کشور نه در عراق نتیجه مطلوب داد و نه در ایران کارآیی لازم را خواهد داشت و هرگز آن را تکرار نخواهند کرد. مدل عراقی نه دیگر مطلوب نظامیان است و نه قابل دفاع برای سیاستمداران.شورای امنیت نهایتا در چارچوب تحریم‌های اقتصادی بسنده خواهد کرد. تحریم‌های اقتصادی از هر نوع آن اساسا نظرایالات متحده را که هدف خود را تغییر رژیم اسلامی قرار داده است تامین نخواهد کرد.بزرگترین آسیب از تحریم‌های اقتصادی را مردم ایران و بویژه کودکان و سالمندان و بیماران و قشرهای پایین جامعه متحمل خواهند شد و اثرات مخرب بر اقتصاد و تکنولوژی کشور برای نسل‌های آینده به جای خواهد گذاشت. نظام حکومتی چه بسا در پرتوی تحریم اقتصادی، به سازماندهی شبکه جدیدی که به ظاهر برای کمک‌رسانی و سازماندهی اقتصادی جامعه در شرایط تحریم لازم است، دست زده و همان شبکه توزیع را به خدمت خود برای سازماندهی سرکوب داخلی بکار گیرد.نه تنها تغییر رژیم در چشم‌انداز تحریم اقتصادی دیده نمی‌شود که دسترسی جمهوری اسلامی به سلاح هسته‌ای نیز امکان‌پذیر است، یعنی آنچه که ایالات متحده بشدت مخالف آن است.فاجعه اتمی در ایرانغفلت مقامات ایرانی از آن است که سناریوهای دیگر را بکلی از نظر دور نگه داشته‌اند. یکی از وحشت‌ناک‌ترین اشکال از پای درآوردن رژیم و پایان دادن به جنبش مقاومت اسلامی در کل منطقه که حقیقتا جمهوری اسلامی نقطه اتکای آن در دوران اخیر بوده و نقش هدایت‌کننده آن را برای آینده بر دوش گرفته است، تکرار و اجرای سناریوی ژاپن در جنگ دوم جهانی است.تاکید و اصرار هر روزه مقامات ایالات متحده از حمله رئیس جمهور بوش و معاون او دیک چینی و همچنین وزیر دفاع برحملات پیشگیرانه و امکان استفاده‌ از بمب‌های هسته‌ای کوچک (mini nuke) برای درهم شکستن توان کانون‌های مقاومت، که بارها از طرف این مقامات تکرار شده است، در حقیقت هشداری است که نباید آن را از نظر دور داشت.پس تنها راه برای ایالات متحده آغاز عملیات پیشگیرانه (preemptive attacks) خواهد بود. حملاتی که با هدف نابودی تاسیسات هسته‌ای و نظامی ایران صورت خواهد گرفت، در مقابل مقامات ایرانی دو راه بیشتر نخواهد گذاشت.١. خودداری از حمله متقابل و مراجعه به مراجع حقوقی و بین‌المللی٢. اقدام به عملیات تلافی‌جویانه از جمله حمله به مراکز تجمع نظامیان آمریکایی و تاسیسات آنها در عراق و افغانستان و قطر و احتمالا حملات موشکی تلافی‌جویانه به اسرائیلحالت اول: خویشتنداری ایران و مراجعه به مراجع بین‌المللیآنچه مسلم است، هیات حاکمه کنونی در جمهوری اسلامی ایران فاقد روحیه خویشتنداری لازم برای ارجاع پرونده به مراجع حقوقی بین‌المللی از قبیل شورای امنیت می‌باشد. و تازه در صورت ارجاع پرونده به مراجع فوق هیچ دلیلی وجود ندارد که ایالات متحده به عملیات نظامی مشابه برای دفعات متوالی دیگر به منظور شدت بخشیدن به بحران سیاسی و اجتماعی در داخل کشور متوسل نگردد. علاوه بر این، جمهوری اسلامی ایران که با رسالت مبارزه ضدآمریکایی در جهان اسلام هویت سازی نموده است در صورتیکه حملات نظامی ایالات متحده را بی‌پاسخ بگذارد دچار بحران هویتی گردیده و از درون به بحران ریزش نیرو گرفتار خواهد شد. این ریزش نیرو روندی است که بخشهای گوناگون آنها را تا سرحد مقابله نظامی در برابر هم قرار خواهد داد و عملا طلایه فروپاشی نظام اسلامی را نوید خواهد داد.حالت دوم: اقدام ایران به حملات تلافی جویانهدر صورتیکه جمهوری اسلامی ایران به اقدامات تلافی‌جویانه از جمله حمله به مراکز تجمع نیروهای نظامی امریکایی در عراق و افغانستان و یا احیانا مراکز فرماندهی آنها در قطر متوسل گردد و یا اینکه با حملات موشکی به شهرهای اسرائیل حمله کند، آنچه مسلم است پیآمد چنین عملیاتی بجای‌گذاشتن صدها و یا هزاران کشته و مجروح از نیروهای نظامی امریکایی در منطقه خواهد بود. در چنین فضایی است که هیات حاکمه ایالات متحده همانگونه که پس از حادثه ١١ سپتامبر عمل نمود، براحتی افکار عمومی را در این کشور در جهت سرکوب شدید نظام جمهوری اسلامی ایران تجهیز خواهد کرد و اینبار نه با یک حمله سراسری که با تجربه‌ای مشابه تجربه وحشتناک بمباران اتمی ژاپن در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم، با استفاده از بمب‌های کوچک اتمی (mini nuke) که قدرت تخریب آنها بمراتب بیشتر از بمب‌های بکارگرفته شده در ژاپن است، به تمامی منطقه شوک اتمی خواهد داد.برخی بر این باورند که این شوک اتمی نه تنها به تسلیم کامل نیروهای نظامی در جمهوری اسلامی ایران منحر شده که تمامی کانون‌های اسلامی مقاومت در منطقه را برای سالهای طولانی در شوک تسلیم به حاشیه جوامع در این کشورها خواهد راند.این همان فاجعه‌ایست که نه تنها مقامات جمهوری اسلامی ایران را به ورطه هلاکت و نابودی خواهد برد که برای زمانهای طولانی زندگی را در تمام اشکال آن متاثر خواهد کرد.فاحعه‌ای که محصول آن نابودی و ویرانی کشور و کشتار هزاران هزار انسان‌ بیگناه و آلودگی محیط زیست برای نسل‌های آینده خواهد بود.چگونه می‌توان از بروز چنین فاجعه‌ای جلوگیری کرد؟

۱۳۸۶ آبان ۷, دوشنبه

کوروش کبیر بنیا نگذار حقو ق بشر / منشور حقوق بشر کوروش

به یاد کوروش کبیر بنیانگذار حقوق بشر//منشور حقوق بشر کوروش تا روزي كه من زنده هستم نخواهم گذاشت كه حكام و زير دستان من، دين و آئين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم يا ملتهاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند. ۷ آبان ماه مطابق با بيست و نهم اكتبر روز جهاني كوروش (سايرس دي) نام گذاري شده است كه از دير باز پارسيان، يهوديان، دوستداران حقوق بشر و هواداران اداره جهان به صورت ملل مشترك المنافع آن را گرامي مي دارند و رعايت مي كنند. اين روز به مناسبت تكميل تصرف امپراتوري بابل به دست ارتش ايران (اكتبر سال ۵۳۹ پيش از ميلاد) و پايان دوران ستمگري در دنياي باستان برقرار شده است . ۲۵۴۴ سال پيش در همين ماه اعلاميه تاريخي كوروش بزرگ در زمينه حقوق افراد و ملل انتشار يافته بود كه نخستين سنگ بناي يك دولت مشترك المنافع جهاني و هر سازمان بين المللي بشمار مي آيد منشور حقوق بشر کوروش: " اينك كه به ياري مزدا ، تاج سلطنت ايران و بابل و كشورهاي جهات اربعه را به سر گذاشته ام ، اعلام مي كنم : تا روزي كه من زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد دين و آيين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم ، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت كه حكام و زير دستان من ، دين و آئين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم يا ملتهاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند يا به آنها توهين نمايند . من از امروز كه تاج سلطنت را به سر نهاده ام ، تا روزي كه زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد ، هر گز سلطنت خود را بر هيچ ملت تحميل نخواهم كرد و هر ملت آزاد است ، كه مرا به سلطنت خود قبول كند يا ننمايد و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند ، من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم كرد . من تا روزي كه پادشاه ايران و بابل و كشورهاي جهات اربعه هستم ، نخواهم گذاشت ، كسي به ديگري ظلم كند و اگر شخصي مظلوم واقع شد ، من حق وي را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم كرد . من تا روزي كه پادشاه هستم ، نخواهم گذاشت مال غير منقول يا منقول ديگري را به زور يا به نحو ديگر بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال ، تصرف نمايند .من تا روزي كه زنده هستم ، نخواهم گذاشت كه شخصي ، ديگري را به بيگاري بگيردو بدون پرداخت مزد ، وي را بكار وادارد . من امروز اعلام مي كنم ، كه هر كس آزاد است ، كه هر ديني را كه ميل دارد ، بپرستد و در هر نقطه كه ميل دارد سكونت كند ،مشروط بر اينكه در آنجا حق كسي را غصب ننمايد ،و هر شغلي را كه ميل دارد ، پيش بگيرد و مال خود را به هر نحو كه مايل است ، به مصرف برساند ، مشروط به اينكه لطمه به حقوق ديگران نزند . من اعلام مي كنم ، كه هر كس مسئول اعمال خود مي باشد و هيچ كس را نبايد به مناسبت تقصيري كه يكي از خويشاوندانش كرده ، مجازات كرد . مجازات برادر گناهكار و برعكس به كلي ممنوع است .اگر يك فرد از خانواده يا طايفه اي مرتكب تقصير ميشود ، فقط مقصر بايد مجازات گردد ، نه ديگران . من تا روزي كه به ياري مزدا ، سلطنت مي كنم ، نخواهم گذاشت كه مردان و زنان را بعنوان غلام و كنيز بفروشند و حكام و زير دستان من ، مكلف هستند ، كه در حوزه حكومت و ماموريت خود ، مانع از فروش و خريد مردان و زنان بعنوان غلام و كنيز بشوند و رسم بردگي بايد به كلي از جهان برافتد . و از مزدا خواهانم ، كه مرا در راه اجراي تعهداتي كه نسبت به ملتهاي ايران و بابل و ملتهاي ممالك اربعه به عهده گرفته ام ، موفق گرداند." کلمه کوروش به معنای خورشید وار ( کور = خورشید) و( وش = مانند) می باشد .ایرانیان کوروش را "پدر" و یونانیان که ممالکشان را فتح کرده بود" سرور"و یهودیان که آزادی را به ایشان بازگردانده بود" مسح کننده"و بابلیان اورا" مردوک به منزله مورد تایید" می نامیدند.تبار کوروش از پدر به پارس ها و از مادر به مادها می رسد. اشیتو و یگو پادشاه ماد شبی خوابی در مورد دخترش ماندانا می بیند ، برای وی آنگونه تعبیر کردند که از دخترت فرزندی زاده می شود که بر مادها غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که او تصمیم بگیرد که دخترش را به بزرگان ماد ندهد زیرا از این ترس داشت که دامادش مدعی خطر برای وی شود . دخترش را به(پارسها) کمبوجیه اول که در آن زمان در جنوب غربی ایران حکومت داشتند شوهر داد . ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه بار دار شد و شاه اینبار خواب دید از شکم دخترش درختی روییده که شاخ وبرگهای آن زمین را پوشانیده که مجدد برای وی تعبیر کردند که از ماندانا فرزندی بوجود خواهد آمد که بر جهان غلبه خواهد کرد . وی دخترش را طلبید و زاده ی وی را به هارپاگ(از بستگان و سپهسالار وی بود ) سپرد و دستور داد طفل رانابود کند . هارپاگ هم می دانست که ممکن است روزی ماندانا انتقام فرزند خود بگیرد و هم اینکه از سر پیچی از دستور شاه هراس داشت, بنابر این کوروش را به یکی از چوپانهای شاه به نام میترادات (مهرداد) داد و از وی خواست بدستور شاه طفل را میان جنگل رها کند . چوپان فرزند را به خانه برد و همسر وی که تازه صاحب فرزندی مرده شده بود به شوهرش اسرار ورزید که طفل را نگه داشته و فرزند مرده خویش را به جنگل برده و جسد تیکه شده وی را به هارپاگ دهند بدین ترتیب انها سرپرستی طفل را به عهده گرفتند . یک روز کوروش که پسر چوپان معروف بود با امیرزادگان بازی می کرد و آنها کوروش را در بازی به شاهی قبول کردند و چون پسر آرتم(یکی از شاهزادگان)ازکوروش فرمانبرداری نکرد کوروش دستور داد وی را تنبیه کنند پسر آرتم نیز موضوع را به شکایت به پدر و پدر نیز به شاه گفته که پسر چوپان فرزندش را تنبیه کرده . شاه نیز چوپان و کوروش را احضار کرده و از ایشان در خصوص عمل کوروش سوال کرده و کوروش نیز در پاسخ به شاه گفته آنها مرا به شاهی پذیرفتند چون او از من فرمانبرداری نکرد او را تنبیه کردم حال اگر شایسته مجازات هستم تصمیم با شماست. شاه از دلاوری کوروش و شباهتش با خود به فکر افتاده و چون زمان رها کردن فرزند دخترش به جنگل با سن کوروش برابر بوده آرتم را قانع کرده و از چوپان در خصوص پدر مادر کودک سوالاتی کرده و چون به جواب قانع کننده نرسیده تحت شکنجه از وی اعتراف گرفته و هارپاگ را احضار کرده و چون او چوپان رادید موضوع را فهمیده و به شاه گفت می خواستم هم دستور شما را اجرا کرده باشم و هم اینکه مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم. بدین ترتیب کوروش در دربار کمبوجیه اول اخلاق والای انسانی پارس ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آنها را آموخت و با آموزشهای سختی که سربازان پارس فرا می گرفتند پرورش یافت.

۱۳۸۶ آبان ۴, جمعه

ارنستو چه گوارا چریک و مبارز همیشه جاودان تاریخ

ارنستو چه گوارا، پزشک و انقلابی سوسیالیست آرژانتینی که در انقلاب کوبا مرد شماره 2 به شمار می آمد ، هشتم اکتبر سال 1967 میلادی در حالی که 39 سال داشت، در زد و خورد با ژاندارم های کشور بولیوی دستگیر و همان روز و یا روز بعد در اسارت کشته شد . ارنستو چه گوارا انقلابی معروف امریکای جنوبی در روساریو دومین شهر بزرگ آرژانتین به دنیا آمد . همکاری او با برادران کاسترو در مکزیک و از سال 1954 آغاز شد . این پزشک جوان آرژانیتینی با افکار انقلابی و آرزوی انهدام نظام کهن استثمار از فرد، پس از مطالعه جزییات براندازی 28 امرداد تهران (اوت 1953) به عنصری ضد غرب تبدیل شده بود و دشمنی دولت های استعماری و امپریالیستی را به دل گرفته بود و با این احساس، با یک گروه پزشکی جوان جهت مطالعه بیماری های منطقه حاره در سال 1954 به گواتمالا رفت و در آنجا شاهد کودتای سیا بر ضد دولت قانونی گواتمالا مشابه آنچه که در تهران اتفاق افتاده بود شد و احساسات انقلابی وی به غلیان درآمد؛ به گونه ای که از ادامه کار پزشکی دست کشید و فعالیت های ضد امپریالیستی و ضد کاپیتالیستی را بر پزشکی کردن ترجیح داد و در سال 1955 به مکزیک رفت و به جمع یاران فیدل کاسترو پیوست و در اندک مدتی با نشان دادن فداکاری و شجاعت بی نظیر و عشق به مردم به صورت قهرمان انقلابیون جهان درآمد. شجاعت او در انتقال انقلابیون مسلح از مکزیک به کوبا و طرح حملات برق آسا با دسته های کوچک در شب و روشن ساختن مردم در ساعات روز باعث پیروزی انقلاب کوبا شد که تاکتیکی جالب و تازه بود. او پس از پیروزی این انقلاب ، وزیر صنایع کوبا شده بود. چه گوارا با این که طراح نزدیک شدن کوبا به شوروی بود، از منتقدین ردیف اول بوروکراسی مسکو و هر گونه بوروکراسی دیگر بود.چه گوارا عقیده داشت که بوروکراسی بد منجر به فساد و دزدی می شود و یک دزد اداری و فاسد، جامعه ای را فاسد می کند و به شکست منتهی می سازد. او در اصلاح شدن کامل یک فاسد تردید داشت. چه گوارا مخالف شدید ورود یک انقلابی به کارهای اداری بود و بر این عقیده خود اصرار داشت که کار اداری و پشت میز نشین شدن یک انقلابی او را فاسد ، تن پرور و بی خیال می کند و باعث تضعیف انقلاب می شود که پس از یک نسل به فراموشی سپرده خواهد شد و وضعیت سابق به شکلی و ظاهری دیگر بازگشت می کند. او عقیده داشت که یک انقلابی پس از پیروزی مقدماتی انقلاب و انهدام نظام سابق باید پاسدار نتایج آن شود و با جامعه در تماس تنگاتنگ باشد تا از ضعف ها و نارسایی ها آگاه شود و با رفع آنها از شکست انقلاب و تغییر ماهیت آن جلوگیری کند و در ساعات فراغت داوطلبانه به کمک کشاورزان، بیماران و صنعتگران و ... بشتابد تا این که آرزوی داشتن مقام اداری اورا وسوسه نکند . چه گوارا خودش این کار را می کرد و در ساعات فراغت به کشاورزان نیشکر کمک می کرد. از اندرزهای دیگر او این بوده است که یک انقلابی پس از پیروزی انقلاب باید مراقبت کند که کسی یا کسانی از انقلاب سوء استفاده نکنند و فرصت طلبان را شناسایی و افشاء سازد تا جامعه، خود مراقب آنان باشد.چه گوارا به اهمیت زیربنایی رسانه ها اعتقاد داشت و به همین دلیل خبرگزاری "پرنسالاتینا " را برای کوبا تاسیس کرد که هنوز به فعالیت خود ادامه می دهد. او پس از پذیرفتن سمت وزیر صنایع کوبا و ملی کردن کارخانه های متعلق به اتباع آمریکا در آن کشور، متوجه شد که انقلابی بودن یک کوشش تمام وقت است و نباید نیروی خود را صرف کارهای اداری کند و ماشین امضاء شود و کناره گیری کرد.قتل باتریس لومومبا و به شکست کشانیدن انقلاب کنگو که اقدامی مشابه براندازی های گواتمالا بود ، چه گوارا را سخت خشمناک کرد و در سال 1964 به آفریقا رفت و در آنجا به آموزش انقلابیون آن قاره پرداخت و «کابیلا» یکی از دست پروردگان او بود که اواخر دهه 1990 رئیس جمهوری کنگو شد.جوانان دهه 1960 "چه" را شایان تقلید و مرشد خود می پنداشتند و او را "ال چه El Che" خطاب می کردند.چه گوارا دو سال پیش از آن، کوبا را ترک کرده بود تا مردم سایر کشورها را با انقلاب مسلحانه آشنا سازد، زیرا عقیده داشت که در جهان نیروهایی هستند که با همه امکانات خود مانع انجام هر گونه تحول از راه های مسالمت آمیز می شوند. قتل فوری او برای این بود که اگر زنده بودنش ثابت می شد، به علت کثرت هوادارانش در سراسر جهان و مداخله دولت های کمونیست از جمله شوروی، دیگر کشتن او امکان پذیر نبود. بعدا برخی از افسران ارشد بولیوی اعتراف کردند که به خواست سازمان سیا چه گوارا به قتل رسید. وی به همراه شش تن از یارانش کشته شد. این گروه به بولیوی رفته بودند تا راه و رسم انقلاب را به کشاورزان و بومیان(سرخپوستان) محروم این کشور بیاموزند. بقایای جسد او که به نوشته برخی از مورخان قتل فوری او با اشاره امریکا صورت گرفته است، چند سال پیش به کوبا حمل و مدفون شد.در سی امین سالروز قتل چه گوارا پنجمین کنگره حزب کمونیست کوبا به نام او گشایش یافت و فیدل کاسترو ضمن نطق بسیار طولانی خود دکتر چه گوارا را یکی از بزرگترین فداییان برابری مردم خواند که جانش را در راه ظلم زدایی از جامعه بشری و تامین رفاه برابر مردم از دست داد. کاسترو ، چه گوارا را از بزرگترین دشمنان امپریالیسم و نظام سرمایه داری خواند و گفت اطمینان دارد که راه چه گوارا از سوی سایر انقلابیون و جوانان جهان ادامه خواهد یافت. کاسترو درباره او گفته است: « در این دنیا همه چیز فناپذیر است، ولی چه گوارا در ذهن مردم برای همیشه زنده خواهد بود، زیرا او تنها در اندیشه مردم و سعادت آنان و جانش را در این راه نثار کرد.الیدا دختر و کامیلیو پسر "چه" همانند پدرشان انقلابی هستند. » سخنی زیبا از چه گوارا : « دستم بوی گل می داد ، مرا به جرم چیدن گل محاکمه کردند اما هیچکس فکر نکرد که شاید من یک گل کاشته باشم . »

۱۳۸۶ آبان ۲, چهارشنبه

چو ایران نباشد تن من مباد --- به این بوم بر زنده یک تن مباد

راههای ترویج سادیسم با ما کج با خود کج با خلق خدا کج با عرض پوزش از کساني که به عمد نيست اين کارشون راه حالگيری: راه ۱: روزهای تعطيل مثل بقيه روزها ساعتتون رو كوك كنين تا همه از خواب بپرن﴿اين روش برای افرادی كه غير از ساديسم ، رگه هايی از مازوخيسم هم دارن پيشنهاد ميشه راه ۲: سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارين تا جلويی ها زودتر راه بيفتن راه ۳: وقتی می خواين برين دست به آب ، با صدای بلند به اطلاع همه برسونين راه ۴: وقتی از كسی آدرسی رو ميپرسين بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از يه نفر ديگه بپرسين راه ۵: كرايه تاكسی رو بعد از پياده شدن و گشتن تمام جيبهاتون ، به صورت اسكناس هزاری پرداخت كنين راه ۶: همسرتون رو با اسم همسر قبليتون صدا بزنين راه ۷: جدول نيمه تمام دوستتون رو حل كنين راه ۸: توی اتوبان و جاده روی لاين منتهی اليه سمت چپ با سرعت ۵۰ كيلومتر در ساعت حركت كنين راه ۹: وقتی عده زيادی مشغول تماشای تلويزيون هستن مرتب كانال رو عوض كنين راه ۱۰: از بستنی فروشی بخواين كه اسم ۵۴ نوع از بستنيها رو براتون بگه راه ۱۱: در يك جمع ، سوپ يا چايی رو با هورت كشيدن نوش جان كنين راه ۱۲: به كسی كه دندون مصنوعی داره بلال تعارف كنين راه ۱۳: وقتی از آسانسور پياده ميشين دكمه های تمام طبقات رو بزنين و محل رو ترك كنين راه ۱۴: وقتی با بچه ها بازی فكری می كنين سعی كنين از اونها ببرين! راه ۱۵: موقع ناهار توی يك جمع ، جزئيات تهوع و ﴿گلاب به روتون﴾ استفراغی كه چند روز پيش داشتين رو با آب و تاب تعريف كنين راه ۱۶: ايده های ديگران رو به اسم خودتون به كار ببرين راه ۱۷: بوتيك چی رو وادار كنين شونصد رنگ و نوع مختلف پيراهنهاش رو باز كنه و نشونتون بده و بعد بگين هيچكدوم جالب نيست و سريع خارج بشين راه ۱۸: شمعهای كيك تولد ديگران رو فوت كنين راه ۱۹: اگه سر دوستتون طاسه مرتب از آرايشگرتون تعريف كنين راه ۲۰: وقتی كسی لباس تازه می خره بهش بگين خيلی گرون خريده و سرش كلاه رفته راه ۲۱: صابون رو هميشه كف وان حمام جا بذارين راه ۲۲: روی ماشينتون بوقهای شيپوری نصب كنين راه ۲۳: وقتی دوستتون رو بعد از يه مدت طولانی می بينين بگين چقدر پير شده راه ۲۴: وقتی كسی در يك جمع جوك تعريف می كنه بلافاصله بگين خيلی قديمی بود راه ۲۵: چاقی و شكم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش يادآوری كنين راه ۲۶: بادكنك بچه ها رو بتركونين راه ۲۷: مرتب اشتباهات لغوی و گرامری ديگران هنگام صحبت رو گوشزد كنين و بخندين راه ۲۸: وقتی دوستتون موهای سرش رو كوتاه می كنه بهش بگين كه موی بلند بيشتر بهش مياد راه ۲۹: بچه جيغ جيغوی خودتون رو به سينما ببرين راه ۳۰: كليد آپارتمان طبقه ۱۳ تون رو توی ماشين جا بذارين و وقتی به در آپارتمان رسيدين يادتون بياد! ﴿اين راه هم جنبه هايی از مازوخيسم در بر داره راه ۳۱: ايميل های فورواردی دوستتون رو هميشه برای خودش فوروارد كنين راه ۳۲: توی كنسرتهای موسيقی بزرگ و هنری ، بی موقع دست بزنين راه ۳۳: هر جايی كه می تونين ، آدامس جويده شده تون رو جا بذارين! ﴿توی دستكش دوستتون بهتره﴾ راه ۳۴: حبه قند نيمه جويده و خيستون رو دوباره توی قنددون بذارين راه ۳۵: نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنين راه ۳۶: دوستتون كه پاش توی گچه رو به فوتبال بازی كردن دعوت كنين راه ۳۷: عكسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا كنين راه ۳۸: پيچهای كوك گيتار دوستتون رو كه ۵ دقيقه ديگه اجرای برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونين راه ۳۹: با يه پيتزا فروشی تماس بگيرين و شماره تلفن پيتزا فروشی روبروييش كه اونطرف خيابونه رو بپرسين! راه ۴۰: شيشه های سس گوجه فرنگی و هات سس فلفل رو عوض كنين راه ۴۱: موقع عكس رسمی انداختن برای هر كس جلوتونه شاخ بذارين راه ۴۲: توی ظرفهای آجيل برای مهموناتون فقط پسته ها و فندقهای دهان بسته بذارين راه ۴۳: شونصد بار به دستگاه پيغام گير تلفن دوستتون زنگ بزنين و داستان خاله سوسكه رو تعريف كنين راه ۴۴: توی روزهای بارونی با ماشينتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشين! راه ۴۵: توی جای كارت دستگاههای عابر بانك چوب كبريت فرو كنين راه ۴۶: جای برچسبهای قرمز و آبی شيرهای آب توالت هتل ها رو عوض كنين راه ۴۷: يكی از پايه های صندلی معلم يا استادتون رو لق كنين راه ۴۸: توی مهمونی ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواين كه هر چی شعر بلده بخونه راه ۴۹: چراغ توالتی كه مشتری داره و كليد چراغش بيرونه رو خاموش كنين راه ۵۰:وقتی تو را به ده راه نمی دهند سراغ خانه کدخدا را بگیری و بگویی من وکیل مردمم

۱۳۸۶ مهر ۳۰, دوشنبه

بر سر فرزند آدم هر چه آید بگذرد ؟

چند روز پیش تو وبلاگ دوست عزیزم محسن سیدین این عکسو دیدم خیلی با حاله ! ، واقعا که خیلی ها از این نمد انقلاب برای خودشان کلاه و عمامه ساختند ، خیلی ها هم نمد رو فروختند و برای خودشان آدمی شدند ، این بنده خدا هم دیر رسیده و از این انقلاب فقط بهش ملحفه انقلاب رسیده . نکته مشابه: در خبرها آمده بود که آن دختر دانشجوی همدانی با همین تراکتها در سلول انفرادی خودکشی کرده ! من موندم این تراکت رو تو سلول برای چی زده بودند ؟

۱۳۸۶ مهر ۲۹, یکشنبه

حقوق بشر و تامین آزادی های اساسی انسان

حقوق بشر و تامین ازادی های اساسی انسان در ارتباط به حقوق بشر و تاًمین آزادی های اساسی انسان در جوامع متفاوت بشری آثار بی شماری نوشته شده و اسناد فراوانی ثبت گردیده است. این مساًله بخصوص در رسانه های گروهی در داخل و خارج کشور نیز به نحوی مورد مباحثه قرار گرفته و گوشه های از آن با دیدگاههای متفاوت، ناهمگون و متناقض انعکاس یافته است. درطرح های پیشنهادی تمام نهادهای سیاسی ـ چپ، میانه و راست ـ بر تطبیق اعلامیه جهانی حقوق بشر همچنان تاًکید و پافشاری بعمل می آید بنابران برای درک بیشتر این واژه با اهمیت تاریخی، سیاسی و حقوقی، با استفاده از یاداشتهای قبلی و اسناد سازمان ملل متحد، مطالب زیرقابل بررسی است تا آنجا که انسان به یاد دارد ـ از دورترین گوشه های تاریخ کهن تا امروز ـ تفکر و اندیشهً اندیشمندان بزرگ ادوار مختلف تاریخ را که به مردم می اندیشیدند، رفع ظلم و ستم، و تاًمین عدالت اجتماعی، انصاف و دادگری، التبه در مقیاس و حدود معیین و متفاوت، و با در نظر داشت شرایط مشخص اجتماعی و تاریخی و رشد نیروهای پیشرو در جامعه، تشکیل میداده است. اندیشمندان مردم دوست مشرق زمین در این راستا و در امر روشنگری مانند کنفوسیوس، لایوتسه، بودا و زردشت پیشتاز و پیشگام بوده و صدای بی ترس و رسای خویش را در همه جا، حتی در درباره حکام بسیار مستبد و خودکامه، بلند مینمودند و آنها را از ظلم و تعدی برحذر میداشتند و اخوت و برادری، انصاف و عدالت را توصیه میکردند. صدها اندیشمند مردم دوست دیگر، این راه پر مخاطره را با شهامت طی نمودند و مانند فردوسی ها حماسه های داد آفریدند و در آنها قهرمانان مردمی همچون رستمها و سهرابها را میستودند و آثار فناناپذیر خود را به سلاطین مستبد عرضه میداشتند. اندیشمندان بزرگ تاریخ ما، بنی آدم را اعضای یکدیگر میدانستند و به حکام هشدار میدادند که اگر عضوی از اعضای جامعه را روزگار بدرد آورد، سایر اعضا قرار نمیگیرند و در مجموع ملت و کشور متضرر میشوند؛ و در نتیجه زمامدار نیز سر خود را در این راه برباد میدهد. آنان مانند سعدی شرین سخن، بدین ترتیب تصویر جالب و هوشمندانه یی از طرز و نحوهً زندگی اجتماعی و ضرورت تاًمین عدالت اجتماعی و ایجاد جامعه سالم برمیکشیدند که تا امروز کسی بهتر از آن نگفته است. بنی آدم اعضــــای یکدیگر اند که در آفرینش زیک گوهــر اند چو عضوی بدرد آورد روزگار دیگر عضو ها را نمـــــاند قرار تــــو کز مهنت دیگران بیغمی نشاید که نامــــــــت نهند آدمی خصوصیت نظم حاکم در جامعه، که عمدتاً بر بیدادگری و ستمگری استوار بود و غرور قدرت و خودکامگی امرا و سلاطین اجازه نمیداد تا نصایح اندیشمندان مردم دوست به کرسی دشینند و جامهً عمل پوشند. این آرزومندی های خیرخواهانه و بشردوستانه همواره بیجواب میماند و نظام مسلط بر جامعه همچنان بر ظلم و تعدی خود ادامه میداد. در نتیجه برخ بزرگی از ملتها به خاک و خون کشانیده میشدند و همه هستی خویش را برباد میدادند. در این راستا، با الهام از اندیشمندان بزرگ تاریخ، مبارزین و قهرمانان مردمی با بسیج صدها هزار تودهً تحت ستم، علیه نظم غیرعادلانه و بیدادگرانه برخواسته اند و قیام کرده اند تا دستگاه ظلم و ستم را از میان بردارند و عدالت و انصاف را برقرار سازند. آنان همچون بابکها، مزدکها و ابومسلمها حماسه ها آفریدند. در جریان تاریخ مبارزات قهرمانانهً مردم، بخاطر تاًمین عدالت و انصاف و ایجاد نظم عادلانه، صدها هزار مبارز آگاه و نسنوه، و ملیونها انسان زحمتکش و با درد جانهای عزیز خود را بطرز فجیعی از دست داده اند. در نتیجهً این قربانیهای بزرگ، آنچه بدست آمده به زودی محو گردیده و جای یک دستگاه مستبد را به نحوی دیگر، دستگاه مستبد دیگری گرفته و در حقیقت حرکت تاریخ در این مسیر را خیلی پیچیده ساخته است. جریان مبارزهً تاریخی انسان زحمتکش بخاطر تاًمین عدالت اجتماعی خیلی طولانی، پررنج و عذاب بوده و بخش قابل ملاحظهً از دست آوردهای ناشی از این مبارزات به سرعت از بین رفته است. اگر زمامداران مستبد با دستگاه جور و ستم شان از بین رفته اند، در عوض سیستم بیدادگرانهً دیگری سربلند کرده است و ستمگری همچنان ادامه یافته است. ستمگری با دستگاه ستمگریًیش رانده شده و بعد از کوتاه مدتی جای آن را ستمگر دیگری گرفته است. توده های مردم که سنگ زیرین آسیای جامعه را میسازند همچنان با فشار و نابرابری ها مواجه بوده و به زندگی پر رنج و الم خویش ادامه داده اند. گویا تاریخ به نحوی تکرار گردیده است. بخاطر تسکین دردها و آلام مردم، ناشی از ظلم و بیدادگره دستگاه ستمگر، ادیان و مذاهب نیز به گونه یی سهم گرفته و بالای زخمهای آنان مرحم گذاشته اند. چنانچه مسیحت با قرار دادن مسیح در معرض بدترین رنجها و حتی مرگ به این ادعا پاسخ داده و وعده میدهد که در قلمروی " ملکوت " بیعدالتی جبران میشود. سایر ادیان و جوامع دیگر نیز عدالت را به نفع یک قدرت واحد به آینده وعده میدهند و مدینه فاضله را پیش میکشند. گو این که خوی شریر انسان همواره بروی و بر زمین حاکم بوده است؛ و انسان شایستگی و فضیلت آن را ندارد که بتواند عدالت را در زمین تاًمین کند و از نعمات آن و حاصل رنج و زحمت خویش منصقانه استفاده کرده و لذت برد. مبارزه انسان بخاطر استقرار عدالت و آزادی شباهت به داستان " سیزیف " قهرمان اساطیری دنیای قدیم دارد که خدایان وی را محکوم کرده بودند که مدام صخره یی را تا قلعه کوهی بغلتاند. از آنجا، سنگ با وزنی که داشت پایین میفتاد و سیزیف ناگزیر میشد تا آن را بارها و مداوم به قله کوه بغلتاند و از این تلاش دست بر ندارد. خدایان به دلایلی پی برده بودند که هیچ تنبهی وحشتناکتر از کار بیهوده و بی امید نیست. عظمت سیزیف در آن است که میدانست صخره باز پایین میغلتد ولی نا امید نمیگردید و به مبارزه خود ادامه میداد. این افسانه میتواند تصویری از زندگی بشر و مبارزه تاریخی وی بخاطر تاًمین عدالت و آزادی را به نمایش گذارد. متفکرین بزرگ مشرق زمین و از آنجمله کشور باستانی ما در مبارزه بخاطر انسان و استقرار عدل و داد، همواره سنگ سنگین مبارزه علیه بی عدالتی و آزادی خواهی را بدوش کشیده اند و از انجام این امر بزرگ و کار بس عظیم در طی قرون متمادی و تا اکنون، نا امید نبوده اند، و این وظیفه سترگ را همچنان ادامه میدهند. بعد از سال ها، مبارزهً طولانی انسان بخاطر آزادی و عدالت، بالاخر این حق در یکی از کشورهای نوبنیاد شکل قانونی یافت. قانونی انگاشتن آزادی های اساسی انسان در اعلامیه ها و اسناد مربوط به حمایت از حقوق اساسی بشر از اواخر قرن هژدهم به اینسو در اعلامیه ها و اسناد تقنینی کشورهای نیمکره غربی انعکاس دارد. منشور حقوق بشر سال 1776 ایالت ورجنیای امریکا، نخستین سند قانونی است که متضمن حمایت از حقوق بشر میباشد. بعداً اعلامیه استقلال امریکا در سال 1776 ، متمم های قانون اساسی ایالات متحده امریکا سال 1791 و اعلامیه حقوق بشر در 26 ماه اگست سال 1789 انقلاب کبیر فرانسه، به ترتیب منحیث اسناد بنیادی، از اهمیت خاص تاریخی در حمایت از حقوق بشر محسوب میگردند. برای آگاهی بیشتر، برخی مواد اسناد قانونی یاد شده در بالا، بصورت فشرده بازنویسی میگردد. به موجب ماده یک منشور حقوق بشر سال 1776 ایالت ورجنیای امریکا، کلیه ابنای بشر به حکم طبعیت آزاد و مستقل بوده و حقوق ذاتی خاص دارند که نمیتواند طی هیچ نوع قرارداد اجتماعی از آن محروم شوند. کلیه اختیارات و قدرت حکومت از آن مردم بوده و از مردم ناشی میگردد. حکومت برای خیر و صلاح عامه و حمایت و ایمنی آنان بوجور آمده است. اعلامیه استقلال ایالات متحده امریکا نیز نمونه دیگری است در این زمینه که فلسفه و محتوای آن مشابه و متاًثر از منشور فوق میباشد. اعلامیه حقوق بشر فرانسه وجوه مشترک بسیاری با قوانین اساسی ایالات متحده امریکا داشته و متاًثر از آنها بوده است. ماده اول این اعلامیه میگوید: " افراد بشر مساوی و آزاد به دنیا می آیند و از این رو بالطبع بایستی در تمام عمر خویش از آزادی و مساوات بهره مند گردند. " در ماده دهم آمده است که: " عقاید سیاسی و مذهبی و فلسفی وغیره آزاد است، مشروط به این که ابراز این عقاید مخل نظم عمومی نشود. اشخاص میتوانند عقاید و نظریات خویش را بوسیله مطبوعات منتشر ساخته و در مجامع اظهار دارند. " اعلامیه جهانی حقوق بشر محتوای اسنادی که در بالا نگاشته شد، بعداً در جریان مبارزات طولانی مردم، بخاطر تحقق حقوق انسانی شان، در قوانین اساسی برخی از کشورهای غربی به تدریج درنظر گرفته شد؛ ولی پس از سپری شدی یک صدوپینجاه سال بعد از نشر اعلامیه حقوق بشری انقلاب کبیر فرانسه و در حقیقت با ایجاد سازمان ملل متحد، در یک سند حقوقی بین المللی یعنی منشور سازمان ملل متحد، برای نخستین بار بازتاب یافت. در این سند، مساًله اشاعه، تشویق و احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی برای همه، بدون تمایز از نظر نژاد، جنس، زبان و مذهب مدنظر گرفته شده است. از آنجا که تعریف مشخصی از " حقوق بشر و آزادی های اساسی " در منشور ملل متحد وجود ندارد، ارزش اجرایی این مواد و در نتیجه وظایف حقوقی کشور ها دراین مورد مشخص نگردیده است. حتی برخی مًولفین معروف حقوق بین الملل عقیده دارند که هیچ وظیقه مشخصی در این زمینه از طریق منشور به عهده کشورها گذاشته نشده است. با این وصف حد اقل تعریفی که بر طبق رسوم بین المللی میتوان از اصطلاح " حقوق بشر و آزادی های اساسی " مندرج در منشور نمود و نتیجه گرفت که مراعات آن، وظیفه کشورهای عضو ملل متحد است، مربوط میشود به مراعات حق زندگی، آزادی و مساوات. بمنظور مشخص نمودن تعریف " حقوق بشر و آزادی های اساسی " و تحت فشار افکار عامه جهانی، سازمان ملل متحد کمسیون حقوق بشر را ایجاد نمود و بر اساس پیشنهاد این کمسیون، مجمع عمومی سازمان ملل متحد در دهم دسمبر سال 1948 اعلامیه جهانی حقوق بشر را تصویب کرد. اعلامیه جهانی حقوق بشر بدون آن که بصورت یک سند حقوقی درآید و برای دولتها الزام آور باشد به تاریخ دهم دسامبر سال 1948 به عنوان آرمان مشترک کشورهای عضو سازمان ملل متحد به شکل قطعنامه مجمع عمومی آن سازمان به تصویب رسید. قطعنامه های مجمع عمومی از لحاظ حقوقی برای کشورها، حکم توصیه را دارا بوده و مراعات آن برای آنها الزام آور نیست

۱۳۸۶ مهر ۲۷, جمعه

از گارد شاهی تا گارد شیخی ؟؟

بالاخره با تأخیر دو هفته‌ای و پس از تدارک بسیار آقای احمدی‌نژاد را صبح روز دوشنبه ۱۶/۷/۸۶ به تالار علامه ‏امینیِ کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بردند تا با حضور جمعی از مقامات و تعداد قلیلی از استادان و دانشجویان ‏دستچین شده، سال تحصیلی جدیدِ دانشگاهها را آغاز نماید. این کار سنتِ دیرینه‌ای بود که در نظام شاهی روز اول ‏مهر با حضور شاه انجام می‌شد و آخرین بار در نظام گذشته مهر سالِ ۵۷ در تالار فردوسی دانشکدة ادبیات انجام شد ‏و پس از تغییر نظام هم اوّل مهر سالِ ۵۸ با پیام آقای خمینی و سخنان آیت‌الله منتظری، مهندس بازرگان ‏‏(نخست‌وزیر و استاد دانشگاه) و نماینده استادان و دانشجویان در زمین چمن دانشگاه تهران در یک فضای باز و آزاد، ‏علیرغم مخالفت شورای انقلاب و احزاب مسلط (حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) و ‏جامعة روحانیت مبارز که نمی‌خواستند دانشگاهها به روی دانشجویان و استادان بازگشایی ‌شود انجام شد. ولی همین ‏مخالفتها با بازگشایی دانشگاهها منجر به حوادثی گردید که نتیجة آن بستن دانشگاهها و باصطلاح انقلاب فرهنگی ‏شد. حال پس از گذشت قریب سه دهه از آن حادثه یکی از کسانی که دستی بر آتش بستن دانشگاهها و اخراج ده‌ها ‏هزار دانشجو و استاد و دستگیری و اعدام و شکنجه بسیاری از آنها داشته در کسوت رئیس جمهور پای به دانشگاه ‏تهران می‌گذارد تا ادعای مسخره خود را در دانشگاه کلمبیا که گفته بود “ایران یکی از آزادترین کشورهای جهان ‏است” به اثبات برساند. درباره آمدن احمدی‌نژاد به دانشگاه تهران و تظاهرات دانشجویان علیه او لازم است چند نکته ‏را یادآوری نمایم.‏ ‏۱ـ با توجه به اینکه آمدنِ احمدیِ‌نژاد به دانشگاه تهران پس از رفتن او به دانشگاهِ کلمبیا و گفت و شنودی که در آنجا ‏اتفاق افتاد صورت می‌گیرد برخورد او با سئوالاتی که دانشجویان می‌خواستند مطرح کنند دارای اهمیت بسیار است؛ ‏شورای مرکزی دفتر تحکیم طی دو نامه که خطاب به احمدی‌نژاد نوشت (یکشنبه ۸ مهر و یکشنبه ۱۵ مهر ۸۶) از ‏او خواست که اجازه دهد یک نفر به نمایندگی از سوی بزرگترین تشکل دانشجویی منتقد “دفتر تحکیم وحدت” ‏سئوالاتی را مطرح کند تا ایشان جوابگو باشد. دانشجویان نوشته‌اند:‏ هر چند از دعوتِ رئیس جمهور امریکا به ایران برای سخنرانی و اصولاً هر گفتگویی با کشورهای جهان استقبال ‏می‌کنیم و آ‌ن را در جهت کاهش خطر جنگ مفید می‌دانیم امّا برایمان جای سئوال است که چطور رئیس‌جمهور ‏امریکا می‌تواند به دانشگاههای ایران بیاید اما اساتید و دانشجویان، منتقد حق اظهارنظر در دانشگاهها را ندارند؟ ‏صدها درخواستِ صدورِ مجوز سخنرانی که در شورای فرهنگی دانشگاهها بایگانی شده است گواه ادعای ماست. ‏چه استدلالی می‌تواند وجود داشته باشد که بوش می‌تواند در دانشگاه ما سخنرانی کند اما روشنفکران داخلی نه؟ چه توجیهی می‌تواند وجود داشته باشد که ملوان انگلیسی که متجاوز می‌خواندی آزاد شوند اما اساتید و دانشجویان و ‏کارگران و معلمان و روزنامه‌نگاران برای یک انتقاد ساده مجازات شوند؟ نامه شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت ۱۵ مهر ۸۶‏ این دو نامه نه تنها بی‌جواب ماند بلکه حتی آن تعداد از دانشجویان که قبل از ورود احمدی‌نژاد و بسته شدن درها و ‏محاصره دانشگاه توانسته بودند به صحن دانشگاه راه یابند، مورد هجوم و ضرب و شتم قرار گرفتند و از واقعیت ‏مهرورزی احمدی‌نژاد برخوردار شدند.‏ ‏۲ـ قصد داشتم برای مستند کردنِ این قسمت از نوشته دانشجویان که می‌گویند “امّا اساتید و دانشجویان منتقد حق ‏اظهارنظر در دانشگاهها را ندارند” خودم را هر طور شده بعنوان یک استاد دانشگاه تهران به سالن علامه امینی برسانم - ‏که با ممانعت گارد شیخی موفق نشدم - تا با ارائة یک سند که متناسب با روزهای نزدیک به انتخابات نیز می باشد، کذب ‏بودن ادعاهای قدرت به دستانِ نظامِ ولایی از جمله دولت مدعی اصلاحات را ثابت کنم.‏ این سند یکی از ده‌ها و صدها دستورالعمل برای سلب آزادیِ اظهارنظر از سوی دانشجویان و استادان دانشگاه می‌باشد که ‏در سایتهای اینترنتی منتشر شده است. ‏htpp://mag.gooya.com/politics/archives/۰۲۷۹۶۵.php)‎‏)‏ طبقه‌بندی ـ محرمانه آرم جمهوری ‏اسلامی ایران شماره ـ ‏‏۸۱۸۲/۱/۳/۱/۲۸۴/۴۹۵‏ ارجحیّت ـ آنی ـ آنی ‏ وزارت اطلاعات تاریخ ـ ۱۰/۲/۸۴‏ نحوة ارسال ـ نمابر شود‏ پیوست ـ صلوات به گیرندگان موضوع ـ ممنوعیت سخنرانی سلام علیکم احتراماً با عنایت به فعال شدنِ جریان تحریم انتخابات در دانشگاهها و دعوت از عناصر افراطی در این خصوص ‏مقتضی است با حضور افراد ذیل به برنامه‌ها و مراسمات تشکل‌های دانشجویی مخالفت و ممانعت صریح بعمل آید ‏مراتب جهت اقدام در اسرع وقت ارسال می‌گردد.‏ ‏۱ـ محمد ملکی ۲ـ علی افشاری ۳ـ عبدالله مؤمنی ۴ـ رضا دلبری ۵ـ مهدی حبیبی ۶ـ دکتر حاتم قادریسازمان اطلاعات استان تهران ادار کل سیاسی فرهنگی گیرندگان ـ حراست‌های دانشگاههای تهران آقایان؛ آنقدر شهامت داشته باشید که رک و پوست‌کنده به دنیا بگویید ما تحمل نقدهای دانشجویان و استادان، ‏کارگران، معلمان، زنان و دیگر ایرانیان دگراندیش را نداریم. چرا آنقدر دروغ می‌گویید و فریبکاری می‌کنید؟ اگر از ‏خدا نمی‌ترسید از خشم مردم بترسید که سوزنده و خاکستر کننده است.‏ ‏۳ـ در اینجا می‌خواهم سخنی داشته باشم از سرِ درد با دانشجویان بسیجی دانشگاهها.‏ دانشجویانِ پیش از تغییر نظام بخاطر دارند که کنار خیابان غربی دانشگاه تهران (۱۶ آذر) بالاتر از دبیرخانه ‏دانشگاه تهران ساختمانی بود مخصوص گارد دانشگاه که تعدادی از وابستگان نظام شاهی در آن گرد آمده بودند تا ‏باصطلاح امنیت دانشگاه را حفظ نمایند و گاهگاه مزاحمت‌هایی برای دانشجویان منتقد فراهم می‌کردند در جریان ‏انقلاب این ساختمان از سوی مردم به آتش کشیده شد و گارد پا به فرار گذاشت. امروز وظایف آن مزدوران به ‏جمعی از دانشجویان باصطلاح بسیجی محول شده، آنها به هر مناسبتی خود را در مقابل دیگر دانشجویان قرار ‏می‌دهند و در کنار نیروهای انتظامیِ رسمی به جان دانشجویان می‌افتند و همکلاسی‌های خود را مضروب و دستگیر ‏و یا شناسایی می‌کنند بحث من فعلاً این نیست که این جماعت که غالباً جزء سهمیه‌ای‌ها هستند چگونه وارد ‏دانشگاهها شده و از چه امتیازاتی در زمان تحصیل و بعد از آن برخوردار می‌شوند با توجه به اینکه این جوانها ‏در کسوت دانشجویی به چنین اعمالی دست می‌زنند می‌خواهم با توجه به تجربه نیم‌ قرن فعالیت در محیط دانشگاه به ‏آنها هشدار دهم که مواظب عاقبت اعمالِ خود باشند و بدانند حکومت‌های فاشیستی به خصوص اگر انگ دینی بر آنها ‏خورده باشد پای منافع خود همه چیز را قربانی می‌کنند یادمان نرود آن نظر آقای خمینی را که در نامه‌ای به آقای ‏خامنه‌ای نوشت:‏ باید عرض کنم که حکومت که شعبه‌ای از ولایت فقیه رسول‌الله است یکی از احکامِ اولیه اسلام است و مقدم بر تمامِ ‏احکامِ فرعیه حتی نماز و روزه و حج است. حکومت می‌تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است در ‏موقعی که آن قرارداد مخالفِ مصالح کشور و اسلام باشد یک جانبه لغو کند.‏ و فراموش نکنیم رفتار آقای خمینی با آقای منتظری را که از نزدیک‌ترین افراد به او بود و اعمالِ آقایان خامنه‌ای و ‏رفسنجانی و خاتمی با منتظری که همگی افتخار به شاگردی آیت‌الله منتظری را می‌کردند و ده‌ها و صدها نمونه از ‏این برخوردهای سران حکومتِ دینی را با همراهان دیروز خود که تنها به دلیل یک نقد ساده به چه سرنوشتی دچار ‏شدند. شما دانشجویان بسیجی که امروز نقش «گاردشاهی» سابق را بازی می‌کنید چگونه به خود اجازه می‌دهید آلت ‏دستِ احمدی‌نژادها و شیخ عباس عمید زنجانی‌ها قرار گیرید و در برابر همکلاسی‌های خود که تقاضایی جز آزادی ‏بیان ندارند بایستید و در دفاع از دروغ‌پردازیهای احمدی‌نژاد و امثال او انواع اتهامات را به کسانی که از حقوق ‏دانشجویان از جمله خود شما دفاع می‌کنند و در این راه از هیچ فداکاری دریغ ندارند بزنید، کمی فکر کنید. آیا اعمالِ ‏شما بدنام کردن نامِ دانشجو نیست؟
دکتر محمد ملکی دانشگاه امیر کبیر