ارنستو چه گوارا، پزشک و انقلابی سوسیالیست آرژانتینی که در انقلاب کوبا مرد شماره 2 به شمار می آمد ، هشتم اکتبر سال 1967 میلادی در حالی که 39 سال داشت، در زد و خورد با ژاندارم های کشور بولیوی دستگیر و همان روز و یا روز بعد در اسارت کشته شد . ارنستو چه گوارا انقلابی معروف امریکای جنوبی در روساریو دومین شهر بزرگ آرژانتین به دنیا آمد . همکاری او با برادران کاسترو در مکزیک و از سال 1954 آغاز شد . این پزشک جوان آرژانیتینی با افکار انقلابی و آرزوی انهدام نظام کهن استثمار از فرد، پس از مطالعه جزییات براندازی 28 امرداد تهران (اوت 1953) به عنصری ضد غرب تبدیل شده بود و دشمنی دولت های استعماری و امپریالیستی را به دل گرفته بود و با این احساس، با یک گروه پزشکی جوان جهت مطالعه بیماری های منطقه حاره در سال 1954 به گواتمالا رفت و در آنجا شاهد کودتای سیا بر ضد دولت قانونی گواتمالا مشابه آنچه که در تهران اتفاق افتاده بود شد و احساسات انقلابی وی به غلیان درآمد؛ به گونه ای که از ادامه کار پزشکی دست کشید و فعالیت های ضد امپریالیستی و ضد کاپیتالیستی را بر پزشکی کردن ترجیح داد و در سال 1955 به مکزیک رفت و به جمع یاران فیدل کاسترو پیوست و در اندک مدتی با نشان دادن فداکاری و شجاعت بی نظیر و عشق به مردم به صورت قهرمان انقلابیون جهان درآمد. شجاعت او در انتقال انقلابیون مسلح از مکزیک به کوبا و طرح حملات برق آسا با دسته های کوچک در شب و روشن ساختن مردم در ساعات روز باعث پیروزی انقلاب کوبا شد که تاکتیکی جالب و تازه بود. او پس از پیروزی این انقلاب ، وزیر صنایع کوبا شده بود. چه گوارا با این که طراح نزدیک شدن کوبا به شوروی بود، از منتقدین ردیف اول بوروکراسی مسکو و هر گونه بوروکراسی دیگر بود.چه گوارا عقیده داشت که بوروکراسی بد منجر به فساد و دزدی می شود و یک دزد اداری و فاسد، جامعه ای را فاسد می کند و به شکست منتهی می سازد. او در اصلاح شدن کامل یک فاسد تردید داشت. چه گوارا مخالف شدید ورود یک انقلابی به کارهای اداری بود و بر این عقیده خود اصرار داشت که کار اداری و پشت میز نشین شدن یک انقلابی او را فاسد ، تن پرور و بی خیال می کند و باعث تضعیف انقلاب می شود که پس از یک نسل به فراموشی سپرده خواهد شد و وضعیت سابق به شکلی و ظاهری دیگر بازگشت می کند. او عقیده داشت که یک انقلابی پس از پیروزی مقدماتی انقلاب و انهدام نظام سابق باید پاسدار نتایج آن شود و با جامعه در تماس تنگاتنگ باشد تا از ضعف ها و نارسایی ها آگاه شود و با رفع آنها از شکست انقلاب و تغییر ماهیت آن جلوگیری کند و در ساعات فراغت داوطلبانه به کمک کشاورزان، بیماران و صنعتگران و ... بشتابد تا این که آرزوی داشتن مقام اداری اورا وسوسه نکند . چه گوارا خودش این کار را می کرد و در ساعات فراغت به کشاورزان نیشکر کمک می کرد. از اندرزهای دیگر او این بوده است که یک انقلابی پس از پیروزی انقلاب باید مراقبت کند که کسی یا کسانی از انقلاب سوء استفاده نکنند و فرصت طلبان را شناسایی و افشاء سازد تا جامعه، خود مراقب آنان باشد.چه گوارا به اهمیت زیربنایی رسانه ها اعتقاد داشت و به همین دلیل خبرگزاری "پرنسالاتینا " را برای کوبا تاسیس کرد که هنوز به فعالیت خود ادامه می دهد. او پس از پذیرفتن سمت وزیر صنایع کوبا و ملی کردن کارخانه های متعلق به اتباع آمریکا در آن کشور، متوجه شد که انقلابی بودن یک کوشش تمام وقت است و نباید نیروی خود را صرف کارهای اداری کند و ماشین امضاء شود و کناره گیری کرد.قتل باتریس لومومبا و به شکست کشانیدن انقلاب کنگو که اقدامی مشابه براندازی های گواتمالا بود ، چه گوارا را سخت خشمناک کرد و در سال 1964 به آفریقا رفت و در آنجا به آموزش انقلابیون آن قاره پرداخت و «کابیلا» یکی از دست پروردگان او بود که اواخر دهه 1990 رئیس جمهوری کنگو شد.جوانان دهه 1960 "چه" را شایان تقلید و مرشد خود می پنداشتند و او را "ال چه El Che" خطاب می کردند.چه گوارا دو سال پیش از آن، کوبا را ترک کرده بود تا مردم سایر کشورها را با انقلاب مسلحانه آشنا سازد، زیرا عقیده داشت که در جهان نیروهایی هستند که با همه امکانات خود مانع انجام هر گونه تحول از راه های مسالمت آمیز می شوند. قتل فوری او برای این بود که اگر زنده بودنش ثابت می شد، به علت کثرت هوادارانش در سراسر جهان و مداخله دولت های کمونیست از جمله شوروی، دیگر کشتن او امکان پذیر نبود. بعدا برخی از افسران ارشد بولیوی اعتراف کردند که به خواست سازمان سیا چه گوارا به قتل رسید. وی به همراه شش تن از یارانش کشته شد. این گروه به بولیوی رفته بودند تا راه و رسم انقلاب را به کشاورزان و بومیان(سرخپوستان) محروم این کشور بیاموزند. بقایای جسد او که به نوشته برخی از مورخان قتل فوری او با اشاره امریکا صورت گرفته است، چند سال پیش به کوبا حمل و مدفون شد.در سی امین سالروز قتل چه گوارا پنجمین کنگره حزب کمونیست کوبا به نام او گشایش یافت و فیدل کاسترو ضمن نطق بسیار طولانی خود دکتر چه گوارا را یکی از بزرگترین فداییان برابری مردم خواند که جانش را در راه ظلم زدایی از جامعه بشری و تامین رفاه برابر مردم از دست داد. کاسترو ، چه گوارا را از بزرگترین دشمنان امپریالیسم و نظام سرمایه داری خواند و گفت اطمینان دارد که راه چه گوارا از سوی سایر انقلابیون و جوانان جهان ادامه خواهد یافت. کاسترو درباره او گفته است: « در این دنیا همه چیز فناپذیر است، ولی چه گوارا در ذهن مردم برای همیشه زنده خواهد بود، زیرا او تنها در اندیشه مردم و سعادت آنان و جانش را در این راه نثار کرد.الیدا دختر و کامیلیو پسر "چه" همانند پدرشان انقلابی هستند. » سخنی زیبا از چه گوارا : « دستم بوی گل می داد ، مرا به جرم چیدن گل محاکمه کردند اما هیچکس فکر نکرد که شاید من یک گل کاشته باشم . »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر