۱۳۸۸ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

پیروزی اصلاح طلبان با حضور حداکثری مردم دور از انتظار نیست ؟

اگر چه صف‌بندی جناح‌ها هنوز کامل نشده و نامزد اصلی اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان معرفی نشده‌اند، اما حضور دو
نامزد اصلاح‌طلب، آقایان کروبی و موسوی در مبارزات انتخاباتی علنی شده، و در مقابل آنان آقای احمدی‌نژاد بدون
اعلام رسمی بر اساس شواهد و قرائن و مواضع طرفدارانش، اکنون تنها نامزد اصول‌گرایان شناخته می‌شود.
تا پایان سال 1387 همه نشانه‌ها از حمایت همه جانبه آیت‌الله خامنه‌ای از نامزدی آقای احمدی‌نژاد حکایت می‌کرد.
سخنرانی ایشان در اولین روز سال 1388 در مشهد، نشان از تغییر موضع قبلی و دست کشیدن از سیاست حمایت از
آقای احمدی‌نژاد دارد. به نظر می‌رسد نطفه این گرایش ماهها قبل و بر بستر نارضایتی مردم از عملکرد دولت
احمدی‌نژاد بسته شده‌است. عملکرد ضعیف دولت نهم، امکان تحرک بیشتر جناح میانه‌رو و اصلاح‌طلب و چهره‌های
سرشناس این دو جریان‌ را فراهم آورد. دیدارهای آقای هاشمی رفسنجانی با روحانیون تراز اول شهرهای مشهد و قم
در آستانه انتخابات هئیت رئیسه مجلس خبرگان و همسو کردن بخش عمده روحانیت با خود، زمینه‌ای را فراهم آورد
که در انتخابات هئیت رئیسه مجلس خبرگان، توانست با آراء بیش از دوره قبل مجددا به ریاست این نهاد انتخاب شده و
در این چالش نامزد اصول‌گرایان (آقای یزدی) را با 51 رای در مقابل 26 رای شکست دهد. مقایسه آراء این دوره
آقای رفسنجانی و نامزد اصول‌گرایان با دوره قبل، حاکی از تقویت موقعیت میانه‌‌روها و اصلاح‌طلبان در مجلس
خبرگان رهبری است، مضافا اینکه آنان توانستند نایب رئیس اول مجلس خبرگان را نیز از میان خود برگزینند و
اصول‌گرایان به کرسی نایب رئیس دوم مجلس خبرگان قناعت کردند.
به نظر میرسد ناکارآمدی دولت آقای احمدی‌نژاد در عرصه‌های گوناگون و افزایش نارضایتی مردم از سیاست‌های
اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وی، روحانیون و مدیران سطوح بالای نظام را متقاعد نموده که ادامه سیاست‌های دولت
فعلی به نفع مردم و مصالح ملی و نظام نیست و از این رو احتمال این که آقای احمدی‌نژاد در دوره دهم ریاست
جمهوری نامزد مورد تایید افراد و گرایشات قدرتمند جناح محافظه‌کار باشد، جای تردید دارد. بنابراین باید انتظار
داشت که آقای احمدی‌نژاد و حامیانش سیاست‌های دیگری برای پیروزی خود در انتخابات برگزینند.
در این شرایط، خنثی کردن تاکتیک‌های بخش افراطی جناح اصول‌گرا یا طرفداران آقای احمدی‌نژاد از اهمیت ویژه‌ای
برخوردار است.
عدم تحقق وعده‌های انتخاباتی آقای احمدی‌نژاد، به رغم افزایش قیمت نفت به بیش از 140 دلار در
هر بشکه، میزان تورم به بیش از 26 درصد و بیکاری بیش از 12 درصد، توسعه واردات کشاورزی به میزان 12
میلیارد دلار در سال شامل واردات 6 میلیون تن گندم و 1/1 میلیون تن برنج، 3/1 میلیون تن شکر، 2/1 میلیون تن
روغن و ... حاکی از شکست سیاست‌های اقتصادی دولت آقای احمدی‌نژاد است. بی‌شک ادامه این سیاست‌ها نه فقط
موجب صدمات بیشتر اقتصادی – اجتماعی می‌شود بلکه زمینه تهدیدات خارجی را فراهم ساخته و تمامیت ارضی
کشور را با مخاطرات جدی روبرو می‌سازد. باید توضیح داده شود که پیروزی مجدد آقای احمدی‌نژاد به معنای
نابسامانی بیشتر اقتصادی، محدودیت بیشتر آزادی‌های سیاسی و افزایش فشار به طرفداران آزادی و دموکراسی،
گسترش فضای امنیتی و بیشتر شدن فشار و تهدیدات خارجی علیه مردم و به مخاطره افتادن تمامیت ارضی است.
دولت همه کوشش خود را با هدف وادار نمودن مردم به عدم شرکت در انتخابات معطوف نموده است. فشار بر
تشکلهای دانشجویان، کارگران، فرهنگیان، زنان، نویسندگان، هنرمندان و روزنامه‌نگاران در زمان کوتاه باقی مانده به
انتخابات با هدف دلسرد کردن و وادار نمودن آنان به ترک صحنه انتخابات انجام می‌گیرد. تجربه سالهای گذشته حاکی
از آن است که عدم شرکت در انتخابات‌ همواره به نفع محافظه‌کاران بوده و دستاوردی برای مردم نداشته‌است. لذا هر
رای غایب به معنای یک رای بیشتر برای اصول‌‌گرایان است.
احزاب، جمعیت‌ها، تشکلهای مدنی، صنفی و سیاسی که سیاست شرکت در انتخابات را اتخاذ کرده‌اند باید با هشیاری
مانع از بهم زدن فضای آرام انتخاباتی از طرف اصول‌گرایان شده و همه تلاش خود را به فراخواندن مردم به پای
صندوق‌های رای معطوف دارند.
نکته مهم ضرورت تلاش همه جانبه برای معرفی نامزد واحد از طرف جبهه اصلاحات و کوشش برای پیروزی در
دور اول انتخابات است، چرا که با حضور دو نامزد اصلاح‌طلب در انتخابات چنانچه اصول‌گرایان در دوره اول موفق
به شکست آنان نشوند، در دور دوم به دلیل برخورداری از مزیت مدیریت انتخابات و ...، و اشراف و آگاهی بیشتر
از تناسب و توازن نیروها و ... قادر خواهند بود نتیجه انتخابات را به نفع خود رقم زنند.
همه ایرانیان، اعم از کرد، ترک، عرب و بلوچ و ترکمن و فارس در یک صف واحد می توانند مانع تداوم سیاست
کنونی حاکم شده و زمینه آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و تقویت همبستگی ملی را فراهم آورند.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۸, سه‌شنبه

مجلس در برابر دولت ء این بار سن رای دهندگان !!

مجلس شورای اسلامی با اکثریت قاطع از تصویب دو فوریت لایحه کاهش سن رای دهندگان ایرانی از ۱۸ سال به ۱۵ سال خودداری کرد.
از مجموع ۲۳۵ نماینده حاضر در مجلس، ۱۷۱ نماینده به دو فوریت لایحه دولت رای مخالف دادند.
دولت محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران در فاصله نزدیک به پنجاه روز به انتخابات ریاست جمهوری،
لایحه‌ای را با دو فوریت به مجلس تقدیم کرد تا سن رای دهندگان ایرانی از ۱۸ سال به ۱۵ سال کاهش یابد.
اینک با رد دو فوریت لایحه دولت از سوی نمایندگان، لایحه مذکور به صورت عادی در کمیسیون‌های مربوطه در
مجلس مورد بررسی قرار می‌گیرد.
رد دو فوریت لایحه کاهش سن رای دهندگان بدان معناست که مجلس شورای اسلامی، علاقه‌ای به رسیدگی به این
لایحه قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه ندارد.
دولت آقای احمدی نژاد پیش از این نیز با ارائه لایحه‌ای به مجلس هفتم خواستار کاهش سن رای دهندگان به ۱۵ سال
شده بود، اما لایحه فوق به تصویب مجلس هفتم هم نرسید.
دولت، هدف از ارائه لایحه را "ایجاد زمینه مشارکت نسل جوان" در انتخابات دانسته و اعلام کرده بود که در صورت
تصویب آن، حدود چهار میلیون نفر به تعداد رای دهندگان ایرانی افزوده خواهد شد.
در نظام جمهوری اسلامی میزان مشارکت مردم در انتخابات مساله‌ای حیاتی تلقی می‌شود زیرا به باور رهبران ایران،
حضور افراد در پای صندوق‌های رای به معنای رای آنها به مشروعیت نظام اسلامی است.
بر همین مبنا، هر گاه هیئت حاکمه ایران تصور کند که نرخ مشارکت در انتخابات بالا نخواهد بود، در صدد بر می‌آید
تا با کاهش سن رای دهندگان، میزان مشارکت را بالا ببرد. ممکن است کاهش یا افزایش سن واجدان شرایط رای دادن
در بسیاری از کشورها، تاثیری بر نرخ مشارکت در انتخابات نداشته باشد، اما در ایران وضع متفاوت است.
در ایران کسانی که "رای اولی‌ها" خوانده می‌شوند، به دلایل مختلف از جمله شایعاتی که در باره رابطه بین مهر
خوردن شناسنامه و قبولی در کنکور در سطح وسیعی از جامعه پخش می‌شود،
حضور گسترده‌ای در پای صندوق‌های رای پیدا می‌کنند و عملا نرخ مشارکت را بالا می‌برند.
با این حال، به نظر نمی‌رسد که هدف از ارائه لایحه دو فوریتی کاهش سن رای دهندگان از سوی دولت آقای احمدی
نژاد نگرانی از پایین بودن نرخ مشارکت در انتخابات ۲۲ خرداد باشد.
واقعیت این است که موضوع سن رای دهندگان در ایران طی سال‌های اخیر، اغلب مورد مناقشه دو جناح عمده رقیب
در انتخابات ایران بوده است و از همین رو، این مساله نه به عنوان موضوعی حقوقی بلکه به مثابه اقدامی سیاسی
نگریسته می‌شود.
به عبارت دیگر، معمولا هر دولتی اعم از محافظه کار یا اصلاح طلب، بر سر کار باشد، حضور نوجوانان بین ۱۵ تا ۱۸ سال را در انتخابات به نفع خود می داند و از کاهش سن رای دهندگان حمایت می‌کند، در حالی که جناح مقابل، موضعی مخالف در پیش می‌گیرد.
در حال حاضر نیز دولت آقای احمدی نژاد بسیار مشتاق است که نوجوانان بین ۱۵ تا ۱۸ سال در انتخابات شرکت
کنند، اما جناح‌های منتقد او، به این اشتیاق با دیده تردید می نگرند.
از آنجا که ردیف سنی ۱۵ تا ۱۸ سال عموما دانش آموز هستند، تصور می‌شود که وزارت آموزش و پرورش با
توجه به کنترلی که بر اداره و مدیریت دبیرستان‌ها دارد، می‌تواند از طرق گوناگون جمعیت مذکور را به نفع آقای
احمدی نژاد به پای صندوق‌های رای بکشاند،
اما از نگاه بسیاری از تحلیل‌گران، تصور فوق چندان هم قرین واقعیت نیست زیرا تجربه‌های گذشته نشان می‌دهد که
نوجوانان بین ۱۵ تا ۱۸ سال نیز کم و بیش مانند رده‌های سنی دیگر رای می دهند.
به هر حال، رای منفی مجلس به دو فوریت لایحه دولت تنها به معنای خارج شدن این لایحه از دستور کار فوری
مجلس نیست،
بلکه نشان می دهد مجلسی که خود را اصول‌گرا می‌داند، اکثریت آن، با آقای احمدی نژاد همراه نیست و در آستانه
انتخابات ریاست جمهوری دهم نمی خواهد به عنوان حامی پر و پاقرص او در افکار عمومی ظاهر شود

۱۳۸۸ اردیبهشت ۷, دوشنبه

دانلود نرم افزار فری گیت مخصوص ایران .

احتمالا در جريان هستيد كه نرم افزار فيلتر شكن فري گيت از چند ماه پيش پولي شده و سرويس رايگانش را تنها به كاربران چيني ارائه مي دهد.
اما اخيرا راديو فردا نسخه رايگاني از اين نرم افزار را ويژه ايرانيان تهيه كرده است.
نكته قابل توجه، سرعت نسبتا بالاي اين نرم افزار نسبت به ديگر نرم افزار هاي فيلترشكن رايگان است.
از راديو فردا به خاطر اين اقدام زيبا قدر داني مي كنم.
لينك اول:
لينك دوم:

۱۳۸۸ اردیبهشت ۵, شنبه

چرا باید ملت ایران مورد تمسخر جهانیان قرار بگیرد ؟!

پذیرش شرکت کسی چون احمدی نژاد در نشست ضد نژاد پرستی دوریان و سخنان بیربط او که رسانه های گروهی سوئد، ازآن میان بخش های خبری تلویریون های سوئد، بنام "سکاندال(1)، رسوایی، از آن نام بردند، یک بار دیگر چهره و هدف های حقیقی حکومت اسلامی و بیزاری جهانیان از این حکومت را به خوبی نشان داد.
اعتراض های گسترده به هنگام یاوه گویی های احمدی نژاد و عدم شرکت و بایکوت کنفرانس از سوی بخشی از پیشرفته ترین دموکراسی های موجود جهان به سبب بودن او و ترک سالن کنفرانس به هنگام سخن رانی او از سوی نمایندگان بخشی دیگر از این کشورهای پیشرفته، که شاید در تاریخ نشست ها و کنفرانس های جهانی کم مانند و یا بی مانند بوده باشد،
بهترین پاسخ بوده و داوری روشنی است از سوی جهان پیشرفته و متمدن نسبت به بنیاد گرایان اسلامی، احمدی نژاد، هم اندیشان و واربابان او و هدف های شوم و ضد انسانی آنها .
از سوی دیگر نمی توان و نباید هم فراموش کرد که همین کشورهای پیشرفته و متمدن جهان بوده اند که با انگیزه های سود جویانه اقتصادی/سیاسی خود وبا بهره گرفتن از نادانی و لجاجت ها و رویاهای کودکانه رهبران این حکومت، با سازش ها و معامله های پشت پرده ننگین، با چشم پوشی از جنایت های گوناگون سردمداران این حکومت در ایران وجهان، با چشم پوشی از سرکوب وپایمال کردن گسترده وهر روزه آزادی های فردی/اجتماعی مردم ایران، اگر از سستی های خود ما مردم ایران بگذریم، خود از انگیزه های بوده اند که این حکومت را تا کنون سر پا نگاه داشته است. این رسوایی های تاریخی نه بار نخست آن است و نه بار آخر آن خواهد بود.
تا مردم ایران این سرافکندگی ها و آبروریزی ها در برابر جهانیان را پذیرفته و خاموش بنشینند، چیزی دگرگون نشده و این حکومت ونمایندگان نا مردمی او با معرفی خود به عنوان نماینده مردم ایران، هم چنان آنان را به سوی نابودی همه اعتبار هاو ارزش هایشان در چشم جهانیان خواهند برد
ایران و مردم ایران نیز نخستین قربانیان این خیال پردازی ها و ندانم کاری ها بوده وتا چنین است خواهند بود و این فرصت طلبان دست بردار نخواهند بود بیگانگان نیز اگر بیایند جز سود خود هدفی نخواهند داشت و ما هم چنان گرفتار خواهیم ماند.
چرا کوشندگان گرامی در ایران در برابر این همه رسوایی و نامردمی دست یاری و همکاری به هم نداده و برای روشن نمودن سرنوشت خود، مردم ومیهن که در خطر جدی است، دست به کار نمی شوند؟
اینک زمان به چالش کشیدن حکومت فرا رسیده است و نمایش گزینش رئیس حمهوری را می توان به یک خیزش همگانی و همه پرسی حقیقی تبدیل کرد.
اصولا اگر همراهی ها و هم کاری ها بیرون از چهارچوب باور و اندیشه ها و با هدف رسیدن به آزادی و این بار بر قراری یک دموکراسی درست و راستین در ایران شکل بگیردوخیزش نهایی آغاز شود تنها راه برای پایان این رسوایی ها وسرافکندگی ها، همکاری و همراهی همه ایرانیان با هر باور و اندیشه و در هر گوشه آن سرزمین پهناور با به دور افکندن خود خواهی ها و گروه بندی ها است.
من به عنوان یک ایرانی خواهان آزادی مردم و میهن، در این زمینه تا امروز وتا آنجا که توان داشته ام کوشش کرده و همه بی مهری ها، تهمت هاو رنج ها و را نیز به جان خریده ام که البته در برابر سختی هایی که مردم هر روزه می بینند ورنجی که می کشند، گفتن نداشته و چیزی به شمار نمی آید.
اگر آبرو و ارزش خود را می خواهیم اجازه ندهیم گروهی فرصت طلب بیش از این با آن بازی کنند!

۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

آیا میرحسین موسوی به سرنوشت بی نظیر بوتو دچار خواهد شد ؟!!!

سایت روزآنلاین: يک روز پس از آنکه استاندار تهران ضمن اظهاراتي نگران‌کننده از وجود اخباري در خصوص احتمال ترور يک ‏نامزد انتخاباتي خبر داد
و وزير اطلاعات را به تکذيب اين خبر واداشت، ارگان اينترنتي حاميان احمدي‌نژاد از ‏برنامه‌ريزي براي ترور ميرحسين موسوي در ارديبهشت ماه خبر داد
و تقصير اين ترور را نيز پيشاپيش به گردن ‏سعيد حجاريان انداخت.‏ سايت خبري "رجانيوز" که توسط نزديکان محمود احمدي‌نژاد، رئيس‌ دولت نهم ادامه مي‌شود،
در اقدامي که ‏ناظران سياسي آن را در راستاي پيگيري پروژه محافل پنهان براي به خشونت کشيدن فضاي رقابت انتخاباتي ‏ارزيابي کردند،
از احتمال ترور ميرحسين موسوي، نامزد اصلاح‌طلبان براي انتخابات رياست‌جمهوري، خبر داد ‏و زمان اين اتفاق را نيز ارديبهشت ماه جاري اعلام کرد.‏ اين سايت حامي دولت با اشاره به جزئيات پروژه مشکوکي که نام آن "ارديبهشت داغ" اعلام شده، متهم اين ترور ‏را نيز پيشاپيش معرفي کرد تا تهديد رقيب احمدي‌نژاد به حذف فيزيکي، به گردن کسي بيفتد که از حاميان فعال ‏نامزد اصلاح‌طلبان است.‏ جالب اينجاست که حاميان احمدي‌نژاد، کسي را به عنوان طراح ترور موسوي معرفي کرده‌اند که خود قرباني ‏ترور است و هنوز نتوانسته از تبعات جسمي حادثه ترور ده سال پيش خود رها شود.
"سعيد حجاريان" کسي است ‏که رجانيوز او را به طرح‌ريزي ترور آقاي موسوي متهم کرده و دليل اين اتهام را نيز اينگونه توضيح داده که: ‏‏"از وي به عنوان طراح اصلي جنگ رواني دوم‌خردادي‌ها ياد مي‌شود."‏ يک روز قبل هم استاندار دولت نهم در تهران، به صورتي ناگهاني از وجود "اخبار موثق" درباره احتمال ترور ‏يک کانديداي انتخابات رياست‌جمهوري خبر داده بود.
اين مقام دولتي بدون ذکرهيچ منبعي براي اين ادعا،متهم اين ‏پروژه را "بيگانگان" معرفي کرد که اين متهم اکنون در فاز دوم پروژه و در خبر رجانيوز به "سعيد حجاريان" ‏تغيير نام داده است.‏ بسياري از ناظران سياسي به اينگونه خبرپراکني‌هاي جناح دولتي مشکوک‌اند.
نمونه پيش‌گويي‌هايي از اين دست ‏پيش از اين بارها در روزنامه کيهان ديده‌ شده است؛ از جمله، فعالان دانشجويي در سال‌هاي گذشته شاهد بوده‌اند ‏که کيهان قبل از برگزاري تجمعات دانشجويي از خودزني برگزارکنندگان آن خبر ‌داد و پس از حمله گروههاي ‏فشار نيز درست از آب درآمدن پيش‌گويي خود را يادآوري کرد.‏ مديرمسئول همين روزنامه، دو ماه پيش هم به دنبال مشخص شدن محبوبيت گسترده سيد محمد خاتمي در ‏نظرسنجي‌ها، ضمن يادداشتي پيش‌بيني کرد که اصلاح‌طلبان با هدايت آمريکا قصد دارند خاتمي را ترور کنند؛ ‏همانطور که بي‌نظير بوتو در پاکستان ترور شد!‏ اين نوشته تهديدآميز حسين شريعتمداري، واکنش تند مجمع روحانيون را به دنبال داشت که در بيانيه‌اي خواستار ‏برکناري نماينده ولي‌فقيه در روزنامه کيهان از سمت خود شد و تاکيد کرد: "طرح مسئله ترور فيزيکي حتي اگر ‏صرفاً در حد تهديد و فاقد پس‌زمينه‌هاي فعلي و عملي باشد،
‌باز هم نمي‌توان به سادگي از کنار آن عبور کرد."‏اکنون دو ماه از آن زمان گذشته و خاتمي نيز پس از کنار رفتن از صحنه، از ميرحسين موسوي اعلام حمايت ‏کرده است
؛به همين علت اينک ظاهرا سمت و سوي تهديدات حاميان احمدي‌نژاد اين بار به سمت نامزد جايگزين ‏خاتمي نشانه رفته و مهندس موسوي به عنوان هدف ترور تعيين شده است.‏ نکته قابل تأمل در اينجاست که اين بار بخش علني اين پروژه مشکوک را استاندار تهران استارت زده که بر اساس ‏قانون، مسئول شوراي تأمين استان تهران است و مسئوليت کلان امنيت پايتخت را برعهده دارد.‏ مرتضي تمدن با بياني که در فضاي سياسي ايران معنادار و صريح محسوب مي‌شود، از ترور نامزدهاي رقيب ‏احمدي‌نژاد خبر داد و آن را به "اخبار موثقي که در دست داريم"، منتسب کرد تا به فاصله يک روز بعد، سايت ‏ارگان جناح دولتي، جزئيات بيشتري از اين پروژه را فاش کند.‏ وزير اطلاعات هم ديروز مطرح بودن ترور نامزدهاي انتخاباتي را تکذيب و در عين حال تاکيد کرد که "همه بايد ‏مراقب و هوشيار باشيم" تا راه براي ادامه ماجرا باز گذاشته شود.‏ تهديدهاي اخير در حالي به احتمال "ترور فيزيکي" موسوي اشاره دارند که رسانه‌هاي اصولگرا "ترور شخصيت" ‏موسوي را از زمان اعلام قطعي نامزدي وي آغاز کرده‌اند.‏ ترور شخصيت نامزد اصلاح‌طلبان، ديروز و همزمان با علني شدن پروژه ترور فيزيکي موسوي به صحن علني ‏مجلس نيز کشيده شد و دبيرکل جمعيت ايثارگران از تريبون مجلس به حمله توهين‌آميز عليه موسوي پرداخت که با ‏حمايت هيات رئيسه مجلس نيز مواجه شد.‏ حملات همه‌جانبه به جدي‌ترين رقيب احمدي‌نژاد در حالي آغاز شده که در هفته‌هاي اخير حاميان رئيس دولت نهم ‏بارها ادعا کرده‌اند احمدي‌نژاد در همه نظرسنجي‌ها پيشتاز است و پيروز قطعي انتخابات آينده خواهد بود.
با اين ‏حساب مشخص نيست اگر سران جناح دولتي به اين ادعاهاي خود باور دارند، چه دليلي براي تهديد موسوي به ‏ترور باقي مي‌ماند

۱۳۸۸ فروردین ۳۰, یکشنبه

غیر سیاسی نه عزیز بگو ( فرصت طلب ) !؟

بدون شک شما هم ميهنان ايرانيان بسياری را ديده ايد که در اين سالهای تيره و تار ايران، تنها با گفتن يک جمله ی»من سياسی نيستم«، حساب خود را از کسانی که برای آزادی ايران»هستی داده اند «جدا کرده،
بی احساس کوچکترين مسئوليتی هم در برابر اين فجايعی که بر سر ميهن و مردم در بند شان می آيد، کاملآ بی تفاوتی اختيار کرده اند. همان ناکسانی که اکثر ايشان وقتی به غرب تشريف فرما شدند،
نه تنها خود، بلکه مادر و پدر و خواهر و برادر و عمه و خاله و دايی و خلاصه تمامی کس و کار خود را هم، از همه سياسی تر و آزادی خواه تر معرفی نموده،
با انواع و اقسام مدارک قلابی و خود را زندان رفته و شلاق خورده و شکنجه شده و فراری معرفی نموده
و سرانجام هم به هزار ترفند و شيادی و فيلم بازی کردن و حتا گريه و زاری و خود را به غش و لرز و ديوانگی زدن، از غرب پناهندگی سياسی دريافت کردند. ليکن به مجرد اينکه کار پناهندگی شان بسامان شد، بدون کوچکترين شرم و حيايی به يکباره خود را «غيرسياسی» خوانده، و شروع کردند بين اروپا و آمريکا و ايران ييلاق و قشلاق کردن و بعضآ هم حتا داد و ستد با آن رژيم در هنگام رفتن به ايران هم، اگر «نامرد» باشند، چند روزی ريش نمی تراشاند که با شکل و شمايل حزب الهی ها به ايران روند،
اگر هم «نازن» باشند که پيش از آمدن به فرودگاه يا ورود به سالن ترانزيت، حسابی چادر چاقچور می کنند که هنگام پياده شدن در تهران، با رخت و ريخت «زينب کماندو» ها قدم بر خاک در اسارت او بگذارند. وقتی هم که باز می گردند، پس از پياده شدن از هواپيما در غرب،«نازن» ها همان اولين توالت فرودگاه را به بوتيک و سالن آرايش و زيبايی بدان وارد شده و بسان جنيفر لوپز و جانت جکسون و شکيرا از آن خارج می شوند.
«نامرد» ها هم که در سمت ديگر توالت، در قسمت مردانه ريش تراشيده و عطر و ادکلن زده و کراوات آويزان می کنند که خيلی متمدن و شريف جلوه کنند. يعنی اينان خود خيال می کنند که انسانهايی بسيار شريف و متمدن هستند. در حاليکه در حقيقت اينگونه ناانسانها، به همان انسانيّت که هر کدام، به اندازه ی يکصد ..... پليد و نيرنگ باز و بی شخصيّت هستند.
زيرا اگر نبودند که نمی توانستند خويشتن را در برابر چنان اوباش بی فرهنگ و سفله و ضد ايرانی ميهنشان تا اين اندازه به پستی و خواری و هزار چهره گی زنند. بدون ادامه اين بحث چند شخصيتی که در واقع همان«بی شخصيتی» معنا می دهد، که آنهم ناشی از «بزدلی» و «ناپاکی» و «دروندی» و «سودجويی» است،
که خود نيازمند بحثی بسيار طولانی است، در اينجا می خواهم فقط اين جمله ی به اصطلاح «غيرسياسی» بودن را به زير ذره بين کشم.
يعنی اينرا که آيا اين «غيرسياسی» بودن اصلآ معنايی دارد يا خير. آنهم البته برای روشن شدن ذهن کسانی که در زمره ی آن شيادانی نيستند که در ابتدا به شرح کار های ننگين ايشان اشاره کردم. زيرا تصور می کنم که پس از اينهمه سال تجربه، ديگر دست آن گروه بايد برای ما رو شده باشد .
يعنی دست آن «پناهندگان قلابی» که براستی نه تنها آبروی هر چه «پناهنده» و «سياسی» است را برباد داده اند، بلکه اصلآ آب دهان بر روی شرف خود انداخته اند.
ناانسان هايی که به همين زندگی خفت بار و بی آبرويی خو گرفته، تنها هم به منافع پست خود می انديشند. يعنی همان بی وجدان هايی که در ظاهر خود را«غير سياسی» می خوانند، ليکن در باطن اتفاقآ از همه هم«سياسی تر» هستند.
زيرا اين دسته، با همين «سياست» مثلآ «غير سياسی» بودن خود و با چوب حراج زدن به شرف و انسانيت و ميهن و مردم خود، در خدمت اين رژيم هستند. نانوشته نماند که البته گروه ديگری هم هستند که چون از سر ترس، زَهره ی پدافند از حيثيت انسانی و غرور ملی خود را ندارند، اين پوفيوزی خود را با يک جمله ی غلط انداز «من از سياست خوشم نمی آيد» توجيه می کنند. برايند سخن تا بدينجا اينکه، حساب ما با گروه نخست «مأموران ظاهرآ پناهنده ی رژيم» که بسيار روشن است، زيرا آنان دشمن ما هستند نه از ما و دوست ما.
نگارنده با بزدلان و پوفيوز ها هم کاری ندارم که حتا، حيف از يک جمله در مورد اين «حيف از نان» ها! پس مراد اين نوشته آن دسته از هم ميهنان گرامی هستند که ميهن و مردم خود را دوست می دارند، دلشان هم می خواهد که کاری برای مردم و کشور خود انجام دهند،
ليکن از آنجا که تصور می کنند دخالت در سياست، فقط کار عده ی محدودی است که خود را سياسی می خوانند، خود را از دخالت در سياست ميهن شان کنار کشيده و خويشتن را غيرسياسی معرفی می کنند.
يعنی آن هم ميهنان ساده انديشی که می پندارند، اگر آنان با سياست کاری نداشته باشند، سياست هم با ايشان کاری نخواهد داشت! آنچه به اين گراميان بايد گفته شود اين است که، هر انسان از لحظه ای که از مادر زاده می شود، تا واپسين دم زندگی خود، خواسته و ناخواسته، با سياست در ارتباط است. همه چيز زندگی او را هم همين سياست رقم می زند، حتا نفس کشيدن او را. سياست بگونه ای است که يا شما بايد در آن دخالت کنيد و آنرا به سمتی که دوست می داريد و به نفع شما است بکشانيد، يا اينکه او شما را به هر جهت که دلش خواست خواهد کشاند.
هر بلايی را هم که دلش خواست، بر سر شما خواهد آورد.
اين سياست را به قاطری چموش در بلورخانه خانه هم می توان شبيه دانست که اگر آنرا رام نکرده و بدان افسار نزنيد، شک نکنيد که با بد مستی و لگد پرانی، همه چيز شما را خرد و خاکستر خواهد کرد.
برايند سخن
اصولآ تمامی اين دزدی ها و جنايات و .... که انجام می دهد، فقط و فقط از اينرو است که بيشترين مردم ما همين باورکودکانه«مثلآ غيرسياسی بودن» را دارند. به همين سبب هم دست اين اوباش ضد ايرانی را برای ارتکاب به هر ظلم و جنايت و دزدی و خيانتی در ايران باز گذارده اند. در حاليکه ايران مال تک تک ايرانيان است، بيشتر از همه هم، مال آن دسته از ايرانيان که براستی ايران را بيش از اسلام سربر و هر آيين و مذهب دگر و ايدئولژی سياسی خود دوست می دارند پس، غيرسياسی بودن سخنی از اساس بی پايه و سست است. انسان های غيرسياسی فقط کسانی هستند که ديگر مرده و از اين دنيا رفته اند و هر ايرانی که بگويد «غيرسياسی» است، يا يک مرده ی متحرک است
يا يک موجود لاابالی بی رگ و غيرت که می خواهد شانه از زير بار مسئوليّت انسانی و ملی خود خالی کند.
در هر دو شکل هم، دانسته و نادانسته، شريک اين نکبت و ظلم و سيه روزی. گراميان من،«من غيرسياسی هستم» يعنی چه؟! اصلآ همين نادانی ها و يا بی غيرتی ها باعث شده که ايران سی سال در دست چنين عناصر بی فرهنگ و معرفت و .... بماند. اگر کشور ما به اين روز سياه افتاده و مردم ما در اين نکبت و تباهی غرقه گشته اند، تنها دليل آن اين بوده که بخش بزرگی از صاحبان اصلی آن،
با سخنان پوچی چون«من سياسی نيستم» يا «ما را به سياست چه کار!» يا «خودشان آوردند و خودشان هم هر زمان بخواهند، خواهند برد»
و يا اينکه «من از سياست خوشم نمی آيد» و اينگونه ياوه ها، قيد مال و شرف و آبروی خود را زده اند. ورنه کشور اگر صاحب می داشت که سی سال در دست چنين ..... نمی ماند. فرجام سخن اينکه ما برای آزادی ميهن مان، اينک بيش از هر زمان ديگری به مشارکت سياسی نيازمند هستيم.
آنهم مشارکت تک تک ايرانيان.
می نويسم که هر آن ايرانی که در اين روزهای نگونبختی ايران و سيه روزی ايرانيان، خود را «غيرسياسی» خوانده و حساب خود را از حساب اين ملت هستی باخته و بی آبرو گشته در جهان جدا سازد،
بدون ترديد در صف دشمنان ايران و ايرانی است نه يک ايرانی باشرف. حال چه خود اين دشمنی را بداند و چه نه، همين.

۱۳۸۸ فروردین ۲۵, سه‌شنبه

رضا فاضلی از میان ما رفت روحش شاد

رضا فاضلی بازیگر، تاریخ دان و فیلسوف معاصر است. تحصیلات او درادبیات پارسی، فلسفه، سینما، تاریخ و به ویژه در فلسفه ادیان می‌باشد. وی پیش از انقلاب ایران در سینما فعالیت داشت اما پس از مهاجرت به خارج از کشور در سال ۱۳۵۷ به فعالیت علیه ادیان و جمهوری اسلامی پرداخت. زندگینامه رضا فاضلی در دوازدهم تیر سال ۱۳۱۴ در عودلاجان تهران به دنیا آمد. وی دوران کودکی اش را در خیابان اسماعیل‌بزّاز کوچه صالحی گذرانده‌است. دوران ابتدایی را در مدارس نوشیروان و خیام گذراند و دوره متوسطه را در دبیرستان‌های پهلوی و فرخی بپایان رسانید. پس از استخدام در نیروی هوائی ارتش و گذشت یکسال آموزش در شهریور ۱۳۳۲ تهران را ترک کرد و پس از هشت سال به کشورهای حوزهٔ خلیج فارس، مصر، و لبنان مهاجرت و سپس از سال ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۹ در کشورهای فرانسه، آلمان، انگلیس، و در نهایت آمریکا به کار و تحصیل مشغول گردید. وی پس از بازگشت به ایران به خاطر داشتن سوابق سیاسی به سوی شغل آزاد رفت و سپس وارد سینما شد. با فیلم «خانم عوضی گرفتی» کار خود را در سینما شروع کرد و تا سال ۱۳۵۴ در کشورهای ایران، ترکیه، پاکستان، ایتالیا، مجارستان بعنوان هنرپیشه، کارگردان و تهیه کننده ایفای نقش نمود. آخرین فیلم او سفر سنگ به کارگردانی مسعود کیمیایی در سال ۱۳۵۶ بود. پس از انقلاب مجدداً ایران را ترک کرد و خود را به اروپا رسانید. به محض دریافت پناهندگی در لندن با همراهی دوستانش سازمان کی‌وی‌سی (K.V.C) را در خیابان کنزینگتن (Kensington) دایر نمود. وی در طول سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۰ پنجاه و دو نوار ویدئوئی را بر علیه جمهوری اسلامی منتشر نمود. در ۲۸ مرداد ۱۳۶۵ برابر با ۱۹ آگوست ۱۹۸۶ با انفجار بمبی در محل کار او در لندن پسر ۲۲ ساله‌اش بیژن کشته شد. در بهار ۱۹۹۲ به توصیه پلیس انگلیس خاک آن کشور را ترک و به آمریکا رفت و تا سال ۲۰۰۱ که شهروندی آمریکا را بدست نیاورده بود اجباراً در شرق آمریکا در دهکدهٔ دور افتاده‌ای زندگی می‌کرد. وی از سال ۲۰۰۱ بقیه ی عمر خود را در شهر لس آنجلس آمریکا زندگی کرد. سرگذشت رضا فاضلی از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا ۲۸ مرداد ۱۳۶۵ در کتابی بنام بازمانده (به انگلیسی: Survivor) توسط شرکت First Book در سال ۲۰۰۱ در آمریکا بچاپ رسید. رضا فاضلی در ۲۴ فروردین ۱۳۸۸ درگذشت.روحش شاد . فعالیت رسانه‌ای پس از دریافت شهروندی آمریکا با کمک دوستانش تلویزیون آزادی در نوامبر ۲۰۰۲ راه اندازی نمود. این شبکه تا بیست و هفتم ژانویه ۲۰۰۵ بطور ۲۴ ساعته از طریق ماهواره پخش می‌شد. از ماه ژوئیه ۲۰۰۵ رضا فاضلی به دعوت آقای امیر شجره به تلویزیون پارس دعوت شد و پس از اتمام همکاریش با تلویزیون پارس، به دعوت آقای شهرام همایون به تلویزیون کانال یک رفت و تا ۲۰۰۹ همکاری خود را با پخش برنامه «نوید آزادی» که از تلویزیون آزادی شروع شده بود ادامه داد.

۱۳۸۸ فروردین ۲۴, دوشنبه

مصائب هنرمندان زن در افقانستان !؟

پروین مشتعل، بازیگر مشهور تئاتر و سینمای افغانستان است. او در بدل عشقی که به هنر نمایشی دارد، بهایی سنگین پرداخته است - شوهرش را کشته اند و خودش مجبور شده با دو کودک خود به طور مخفیانه زندگی کند. به نظر می رسد، خانم مشتعل با انتخاب بازیگری به عنوان پیشه خود، طالبان و حامیان این گروه را خشمگین کرده است. او می گوید تلفن های تهدیدآمیز دریافت کرده و حتی افرادی در خیابان ها به او هشدار داده اند که از هنرش دست بردارد. خانم مشتعل باور دارد که بی توجهی او به این هشدارها، سبب شد تا مردان مسلح شوهرش را که راننده یک تاکسی بود، در ماه دسامبر در کابل کشتند. پس از آن، زندگی او با نابسامانی هایی زیادی روبرو بوده است. پروین مشتعل می گوید از زمانی که در دبیرستان درس می خواند به تیاتر و بازیگری علاقه داشت. او تا حالا در بیش از بیست تئاتر و چندین فیلم نقش داشته و برای بیننده های تلویزیون در افغانستان، چهره آشنایی است. او هم اکنون در سریال تلویزیونی" بابل" بازی می کند و در بسیاری از آگهی های بازرگانی در تلویزیون ها ظاهر شده است. اتهام فحشاء با آنکه خانم مشتعل چهره شناخته شده ای بود، اما تلاش می کرد کار خود را از خانواده شوهرش پنهان نگهدارد. چون بسیاری از مردم در افغانستان، بازی در تیاتر و سینما را برای زنان نمی پسندند و عده ای هم به سادگی زنانی را که در تئاتر و فیلم بازی می کنند، به "بد اخلاقی و فحشاء" متهم می کنند. خانم مشتعل - 41 ساله گفت: "وقتی که برادر شوهرم از روستای دوری در کابل به خانه ما مهمانی آمد، ما تلویزیون را روشن نکردیم، چون من همواره در آگهی های تلویزیونی ظاهر می شدم." او افزود: "من از اینکه آنان مرا در تلویزیون ببینند هراس داشتم و از این رو برای آنها فیملی گذاشتم تا ببینند و سراغ برنامه های تلویزیون نروند." اما به هر اندازه که شهرت او بیشتر شد، تهدیدها علیه او نیز افزایش یافت. او از افرادی که با چهره اش در تلویزیون آشنا بودند، هشدارها و تهدیدهای زیادی دریافت کرد. او گفت: "زمانی که من از خانه به دفتر می رفتم، افرادی سر راه من منتظر بودند. آنها عمدتا سوار بر موترسکلیت می شدند و به من می گفتند که زنان نباید اینجا باشند." 'به زمین خوردم' در آغاز او این تهدیدها را جدی نگرفت، اما آرام آرام وضعیت بدتر شد. خانم مشتعل می گوید: "شوهرم از ولایت خوست تلفن های زیادی دریافت می کرد و به او می گفتند که چرا به خانمت اجازه می دهی در تلویزیون ظاهر شود." او در آغاز فکر کرد که شاید تهدیدها به شیوه لباس پوشیدن او ربط دارد و از این رو چادرهای بزرگ پوشید. اما می گوید: "بعدتر متوجه شدم که تهدیدها مربوط به این است که چرا من در تلویزیون کار می کنم و باید وظیفه ام را ترک کنم." با گذشت زمان، تهدیدها جدی تر شدند. خانم مشتعل می گوید: "یک روز به طرف خانه می رفتم که یک مرد سوار بر موترسکلیت از کنارم رد شد و با مشت به پشتم زد... من به شدت به زمین خوردم و هنوز درد آن را در پایم احساس می کنم." او افزد: "پسر کوچکم با من بود و ما گریه می کردیم و تا خانه یک نفس دویدیم." هوا تاریک شده بود... بعدتر، وضعیت با هدف قرار گرفتن شوهرش، وخیم تر شد. پروین می گوید: "آن شب، مردی که شوهرم را به قتل رساند، پی هم به شوهرم تلفن می کرد که (از خانه) بیرون شود." او افزود: "شوهرم خیلی خسته بود و نخواست بیرون برود. روز دیگر، همان مرد دوباره به شوهرم ساعت پنج عصر تلفن کرد و از او خواست که او را ببیند." "شوهرم بیرون رفت و من متوجه شدم که دیر وقت است و هوا کم کم تاریک می شود." پروین می گوید خیلی انتظار کشید اما وقتی شوهرش به خانه نیامد، ابتدا تلاش کرد به تلفن همراهش زنگ بزند اما تلفنش خاموش بود. او می گوید هوا تاریک شده بود و برق هم نبود: " ساعت هشت شب صدای تیراندازی را شنیدم، چون خیلی ترسیده بودم بیرون نشدم. من با کودکانم در خانه بودیم. حس می کردم که اتفاقی افتاده است اما نمی دانستم چه اتفاقی." "کودکانم گریه می کردند و می پرسیدند پدر کجاست. هیچ کاری نمی توانستم بکنم، کوشش کردم فرزندانم بخوابند گفتم پدر می آید." منتقدان می گویند وضعیت زنان افغان تغییر زیادی نکرده است خانم مشتعل می گوید، دروازه های خانه اش را قفل کرده و تمام شب بیدار ماند، چون می ترسید که اتفاقی برای او و کودکانش بیافتد. 'واقعا خوشحال بودیم' صبح آن روز، خبر کوتاه و تکاندهنده ای را از پلیس دریافت کرد:" که شوهرش کشته شده است." او گفت: "شوهرم را دیدم که روی زمین افتاده بود و رویش را خون پوشانده بود. به من اجازه ندادند که نزدیک جسد شوهرم بروم اما از دور معلوم بود که چندین گلوله به بدنش خورده است من یک سره جیغ می کشیدم و می گریستم." "آن روز کودکانم خیلی ترسیده بودند. به من چسپیده بودند و می گفتند که از خانه بیرون نشوم چون مرا نیز خواهند کشت." خانواده شوهرش، جسد او را برای به خاکسپاری به ولایت خوست انتقال دادند و خانم مشتعل حالا حدود سه ماه است که با دو کودکش بطور مخفیانه زندگی می کند. او مجبور است وقتی از خانه بیرون می شود، سراپایش را با برقع پنهان کند تا کسی او را نشناسد. او گفت: "من هنوز پنهانی زندگی می کنم و هیچ کسی نمی داند کجا هستم." پروین می گوید: "ما در زندگی خود واقعا خوشحال بودیم. ما (پروین و شوهرش) خیلی به هم نزدیک بودیم و او واقعا مرا دوست داشت." پروین مشتعل تنها مورد از این دست نیست. خبرنگاران می گویند همزمان با گسترش نفوذ طالبان - گروهی که واضحا مخالفت خود را با کار زنان در بیرون از خانه ابراز کرده اند - نگرانی های عمیقی برای سایر زنانی که در کابل و دیگر شهرهای افغانستان کار می کنند نیز بوجود آمده است.

۱۳۸۸ فروردین ۱۳, پنجشنبه

هشدار : وبلاگ نویسان و مدیران سایتها امنیت را جدی بگیرند !

سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات جهت ايجاد فضای رعب و وحشت در دنيای مجازی دست به بستن وبلاگها و دستگيری وبلاگ نويسها زده اند. اعلام مرگ اميد رضا صيافی وبلاگ نويسی که وبلاگ شخصی در بلاگفا داشت، دستگيری وبلاگ نويس ديگری با نام مظاهر كه در زمينه تبليغ مسيحيت از طريق اينترنت در حال فعاليت بود و همچنين اعلاميه سپاه پاسداران در زمينه دستگيری مديران یگر سایت های ايرانی زنگ خطری برای تمامی وبلاگ نويسها و مديران سايتهای ايرانی می باشد. سپاه و وزارت اطلاعات از ۲ طريق قادر به دستگيری اين اشخاص شده اند:
۱. با داشتن آی پی شخص مورد نظر (اين مورد درباره اميدرضا صيافی صادق است)
2. از طريق مهندسی اجتماعی (اين مورد درباره مظاهر و همچنين مديران سايتهای س ک سی درست می باشد). ۱. ردگيری از طريق آی پیبه هر کامپيوتری که به اينترنت متصل شود شماره ای اختصاص می يابد و بوسيله آن كامپيوتر شما در اينترنت با آدرسی منحصر به فرد شناخته می شود كه تا حدی مشابه آدرس پستی است. اين آدرس در واقع آدرس آن کامپيوتر خاص در شبکه است و از طريق آن ديگر کامپيوتر ها می توانند با کامپيوتر مذکور ارتباط برقرار نمايند و يا به منابع آن دسترسی پيدا کنند . اين شماره آی پی نام دارد و به اين صورت نوشته می شود: xxx.xxx.xxx.xxxکه منظور از xxx عددی بين ۰ تا ۲۵۵ است. مثلا ممکن است آدرس شما به صورت ۱۹۵.۲۱۹.۱۷۶.۶۹ باشد. حتى اسمهايى مثل http://www.yahoo.com که براى اتصال استفاده ميکنيد، در نهايت بايد به يک آی پی تبديل شود، تا شما سايت ياهو را ببينيد. با IP هرگز در اينترنت پنهان نخواهيم بوديک IP يک الزام فنی محسوب می شود و هرگز با اين سياست در شبکه تدوين و تعريف نشده است که کاربر را افشا کند، اما تنها برای شناسايی کاربر يک عدد منحصر به فرد اجباری بوده است. اما اين امر ممکن است مشکل ساز شود ؛ يک هکر مبتدی با دانستن IP فعلی شما در زمان اتصال شما به اينترنت می تواند وارد سيستم کامپيوتر شما شده و تمام کامپيوتر شما را در دست بگيريد. آی پی شما اهميت بسيار زيادی دارد. پليس می تواند از طريق آی پی شماره تلفن و مکان جغرافيايی شما را بيابد. در واقع و به زبانی ساده تر پليس با داشتن آی پی می تواند به منزل شما مراجعه کند. بياد داشته باشيد که پليس در ايران به سيستم مخابرات دسترسی دارد و از طريق آی پی شماره تلفن و آدرس خانه شما را خواهند يافت. برخی از شرکتهايی خدمات اينترنتی نيز با وزارت اطلاعات همکاری کامل را دارند. از استفاده از اين نوع شرکتها خودداری نماييد. برای جلوگيری از ثبت آی پی لازم است که شيوه های معمول بدست آوردن آی پی را برای شما توضيح بدهيم: از طريق بازديد وبسايتها: بسياری از کاربران اينترنتی در ايران برای درج§ خاطرات روزانه يا بيان عقايد سياسی و اجتماعی خويش که بعضا در تضاد با جمهوری اسلامی قرار دارد از امکانات وبلاگ استفاده می کنند. همانطور که گفتيم وبسايتها توانايی ثبت آی پی شما را دارند و پليس با استفاده از اين آی پی می تواند شما را بيابد و دستگير کند.
۲ نوع وبسايتهای خدمات وبلاگ وجود دارند. وبسايتهای خارجی مانند بلاگر و وردپرس و وبسايتهای ايرانی مانند پرشين بلاگ و بلاگفا. سايتهای ايرانی پرشين بلاگ و بلاگفا بر اساس قوانين رژيم اسلامی فعاليت می کنند. اين بدين معنا است که آی پی های ثبت شده توسط وبسايتهای ايرانی می تواند براحتی در دسترس وزارت اطلاعات قرار گيرد، به اين دليل ساده که اين وبسايتها اعلام کرده اند که در محدوده قوانين جمهوری اسلامی فعاليت می کنند و سرورهای آنها در ايران قرار دارند.
اگر شما يک فعال اجتماعی هستيد و يا اينکه در خاطرات خويش مسايلی را درج می کنيد که فکر می کنيد برايتان دردسر ساز می شوند اکيدا از استفاده از بلاگفا، پرشين بلاگ و ساير وبسايتهای ايرانی که خدمات بلاگ ارائه می کنند خودداری کنيد. استفاده از وبسايتهای ايرانی بمانند دعوت از پليس برای دستگيری شماست! پيشنهاد می کنيم از خدمات بلاگر يا وردپرس استفاده کنيد.?
از طريق ايميل: هنگامى که شما ايميلی را دريافت می کنيد، معمولاً آدرس آی پی شخص فرستنده در آن ايميل وجود دارد. ابتدا بايد با رفتن به قسمت تنظيمات ايميل خود آن را در حالتى قرار دهيد که تمامى Header نامه را به شما نشان دهد که با کمى گردش در قسمت تنظيمات ايميل خود آن را پيدا خواهيد کرد. حال به بالاى ايميل دقت کنيد و به دنبال عبارت Received: from باشيد. شما معمولاً دو يا چند بار عبارت “Received: from” را در بالاى ايميل خواهيد ديد که معمولاً بعد از Message ID قرار مى گيرد. آدرس آی پی فرستنده ايميل درست در ابتدای اين عبارت قرار می گيرد. از سوى ديگر بسياری از ميزبانان ايميل، راه آسانتری هم برای کمک به شما در نظر می گيرند به اين صورت که قسمتی با نامی شبيه به X-Originating-Ip برای شما قرار مى دهند و آی پی فرستنده نامه را در آنجا قرار دارد.
از تبادل ايميل با اشخاصی که نمی شناسيد خودداری نماييد. از طريق مسنجرها: هنگامى که با کسی روی مسنجر صحبت مى کنيد بايد کامپيوترهای شما به هم متصل باشند اما Yahoo يا MSN مسنجر ميزبان خود را بين شما و فرد مقابل قرار مى دهند به اين صورت که شما و دوستتان هر دو به سرور مسنجر متصل می شويد و همه پيامها از آن عبور می کنند. اين بدين معنا است که پيام شما در ابتدا وارد سرور مسنجر مى شود و سپس از طريق سرور مسنجر به فرد مقابلتان می رسد و بالعکس. در اينمورد استثنائاتی وجود دارد، بطور مثال زمانی که شما و دوستتان در يک بازی مسنجری شرکت کنيد يا فايلی را برای همديگر ارسال کنيد دو کامپيوتر به طور مستقيم به هم متصل می شوند. در اينصورت آی پی شما را می شود از طريق مسنجر بدست آورد. از چت کردن با اشخاصی که نمی شناسيد خودداری نماييد. ۲.ردگيری از طريق مهندسی اجتماعی (Social Engineering): به منظور تدارک و يا برنامه ريزی يک تهاجم از نوع حملات مهندسی اجتماعي، يک مهاجم با برقراری ارتباط با کاربران و استفاده از مهارت های اجتماعی خاص (روابط عمومی مناسب و …)، سعی می نمايد به اطلاعات حساس کامپيوتر شما دستيابی و يا به آنان آسيب رساند .
هکرها با بهره گيری از ايجاد حس اعتماد سعى ميکنند شيوه هاى مختلف مهندسى اجتماعی را از طريق ياد گرفتن ديدگاه هاى روانشناسى پياده سازند٬ آنچه که براى آنها اهميت دارد اين است که بتوانند احساسات و حالتهاى ساختگى را به محيط اطرافشان کاملا القا نمايند.
مهمترين شيوه هايى که نفوذگران به کار ميگيرند تا اعتماد ديگران را جالب نمايند عبارتند از: جعل هويت٬ خود را مورد توجه ديگران قرار دادن٬ هم عقيده نشان دادن خود با ديگران٬ جعل مسئوليت ديگران يا دادن اطلاعات و در آخر بهره بردارى از دوستى هاى ديرينه.
صرفنظر از شيوه هاى گفته شده٬ هدف اصلى اين ميباشد که افراد قانع شوند تا فردى که بر مهندسى اجتماعی تکيه کرده است فردى قابل اعتماد است و ميتوان به وى اطلاعات بسيار حساس خود را داد. جعل هويت به معناى اين است که يک شخصيت بسازيد و سپس نقش آن را بازى کند به عنوان مثال: سلام من رضا هستم و از اداره مخابرات تماس ميگيريم در اينجا مشکلی پيش اومده و ما احتياج به پسورد شما داريم. مظاهر وبلاگ نويسی که در زمينه مسيحيت فعاليت نموده با آغاز دوستی و ارتباط با يكی از كاربران خود به نام “كشيش رضا” از طريق قرار ملاقات می گذارند. کشيش رضا کسی جز يکی از ماموران اطلاعاتی نبوده است. با قبول اين ملاقات از سوی وی به محل ملاقات رفته و پس از درخواست کشيش رضا به مکانی ديگر می روند و در آنجا مظاهر ناگهان با هجوم چند لباس شخصی و مامورين امنيتی مواجه شده و سپس به مکانی نامعلوم منتقل گرديده است. مديران سايتهای ايرانی س ک سی هم که اخيرا دستگير شده اند در کانادا و کشورهای ديگر اقامت داشته و از طريق مهندسی اجتماعی به ايران کشيده شده و دستگير شده اند.
سپاه پاسداران مايل است که دستگيری اين افراد را نشانی از درجه علمی بالای خود نشان دهد اما واقعيت اين است که اين افراد از طريق مهندسی اجتماعی به ايران رفته و زير شکنجه نام کاربری و پسورد وبسايت خويش را در اختيار سپاه قرار داده اند. استفاده از مهندسی اجتماعی توسط سازمانهای جاسوسی يکی از قديميترين شيوه ها برای دستيابی به اطلاعات می باشد. بعنوان نمونه می توان از استفاده موساد از روابط جنسی يکی از جاسوسان خود با يکی از دانشمندان عراقی برای دستيابی به اطلاعات لازم درباره نيروگاه اتمی عراق اشاره نمود و اسرائيل با استفاده از همين اطلاعات نيروگاه اتمی عراق را بمباران کرد!
نحوه پيشگيری از حملات مهندسی اجتماعی
۱. به تلفن ها ، نامه های الکترونيکی و ملاقات هائی که عموما ناخواسته بوده و در آنان از شما درخواست اطلاعاتی خاص در مورد اطلاعات شخصی می گردد ، مشکوک بوده و با ديده سوء ظن به آنان نگاه کنيد . در صورتی که يک فرد ناشناس ادعا می نمايد که از يک سازمان معتبر است ، سعی نمائيد با سازمان مورد ادعای وی تماس گرفته و نسبت به هويت وی کسب تکليف کنيد .
2.هرگز اطلاعات وبسايت خود را (مثلا” ساختار آن) در اختيار ديگران قرار ندهيد.
۳ . هرگر اطلاعات شخصی خود را در جواب به يک email افشاء نکرده و به نامه های الکترونيکی ناخواسته ای که درخواست اين نوع اطلاعات را از شما می نمايند ، پاسخ ندهيد (به لينک های موجود در اينگونه نامه های الکترونيکی ناخواسته نيز توجهی نداشته باشيد) .
۴. هرگز اطلاعات حساس و مهم شخصی خود را بر روی اينترنت ارسال ننمائيد. برای اين مورد از رمزدگاری استفاده نماييد.
۵. مواظب روابط شخصی خود باشيد و از ديدار با افراد ناشناس در کشورهای همسايه ايران خودداری نماييد. برای جلوگيری از افتادن به دام وزارت اطلاعات امنيت خود را جدی بگيريد. بهزاد جواهری