۱۳۸۷ بهمن ۱۱, جمعه

رامین مولائی به دیدار حق شتافت روحش شاد.

آژانس خبری کوروش:آخرین مطلبی که رامین مولائی پیش از مرگش در سایت قرار داد:"هنوز چراغ ها را درست و حسابی روشن نکردیم، اما ترمز دستی را خواباندیم… در همین راستا و با توجه به نامزدی احتمالی موسوی و خاتمی و احمدی نژاد، با فرض اینکه … موسوی و هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد [..و...آشیخ نون واویلای مخمس-خ-ر-ک-ن-م/ یاد آوری انتخاباتی دارالترجمه یاجوج و ماجوج...] [ بخواهند کارهایی انجام بدهند، آن کارها را اعلام می کنیم"! ملیحجوک خارج از "کشور" عالیجناب ر-مخمس-خ-ر-ک-ن–م و شرکا دوشنبه 7 بهمن 1387 - 26 ژانويه 2009 طلایی ترین بحث درست حسابی قانون (!) اساسی جمهوری (!) عمامه به سرشده، با توجه به خواباندن ترمز دستی های نوبر شیرین بهار آزادی انتخوابات 7 بهمن 1387 http://vaxed.info/index.php?q=aHR0cDovL3JhbWluLW1vbGFpLmJsb2dzcG90LmNvbS8%3D "هنوز چراغ ها را درست و حسابی روشن نکردیم، اما ترمز دستی را خواباندیم… در همین راستا و با توجه به نامزدی احتمالی موسوی و خاتمی و احمدی نژاد، با فرض اینکه …موسوی و هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد [...و... آشیخ نون واویلای مخمس-خ-ر-ک-ن-م/ یاد آوری انتخاباتی دارالترجمه یاجوج و ماجوج...] بخواهند کارهایی انجام بدهند، آن کارها را اعلام می کنیم: ... صلوات، تکبیر... نوحه"! آسید حاجی ا.ن. ملیحجوک خارج از "کشور" عالیجناب ر-مخمس-خ-ر-ک-ن–م و شرکا " . و ز" ان لاین http://vaxed.info/index.php?q=aHR0cDovL3d3dy5yb296b25saW5lLmNvbS9hcmNoaXZlcy8yMDA5LzAxL3Bvc3RfMTEyNTgucGhw دوشنبه 7 بهمن 1387 - 26 ژانويه 2009 ...................................................... یاد آوری های انتخاباتی ملا حسنی نو .... ........................................................... ابطحی گفته که آقای میر حسین موسوی... مثل هندوانه نبریده است و معلوم نیست تویش چجوری است. قرمز است یا سفید؟ شیرین است یا بی‌مزه. هسته‌دار است یا بی‌هسته. خب. اگر قرار شود میوه ها را هم داخل سیاست کنیم می‌توانیم بگوییم: ... خاتمی مثل هندوانه‌ای است که از بیرون سبز و رسیده است و صدای تاپ تاپ‌اش حاکی از رسیده بودن هندوانه را میدهد ولی امان از وقتی که آنرا قاچ کنی! سفید است و کال. نه هسته دارد و نه طمع نه خاصیت.... کروبی٬ اصلا شباهتی به هندوانه ندارد بلکه بیشتر شبیه طالبی است البته نه خود طالبی بلکه همان هسته داخلش که خیلی هم لزج است و معمولا آنرا میریزند توی سطل آشغال... رفسنجانی نه مثل هندوانه است و نه مثل طالبی بلکه مثل خیار چنبر است که فقط بدرد این میخورد که آن را توی آب و نمک بخوابانی تا خیار شور شود و صادر شود به کشورهای عربی. احمدی نژاد مثل انجیر می‌ماند البته اگر قول بدهد لباس یا کفشی از جنس «جیر» بپوشد... خود آقای ابطحی هم مثل گوجه فرنگی له شده است که رب‌اش گران‌تر از خودش است و جان می‌دهد برای درست کردن املت. بقیه هم یا کدو تنبل هستند و یا چغندر و یا هویج! ملاحسنی نو http://vaxed.info/index.php?q=aHR0cDovL21vbGxhaC5ibG9nc3BvdC5jb20vMjAwOS8wMS9ibG9nLXBvc3RfMjUuaHRtbA%3D%3D دوشنبه 7 بهمن 1387 - 26 ژانويه 2009

۱۳۸۷ بهمن ۸, سه‌شنبه

نامه به رئیس جمهور ( دردنامه - رنجنامه - فریاد نامه) فقر !!

فقر؟! سرت رو کردی توی مانیتور میخوای فقر رو احساس کنی؟! من از فقر چی بنویسم که جز احساس ترحم تو رو بتونه بیانگیزه؟! فقر رو از اونجایی که شما داری الان این نوشته رو می خونی نمیشه حس کرد! در هزاران وبلاگی که امروز درباره “فقر” نوشته اند، اثری از “فقر” نیست. فقر اونجاست که پدری پول نداره برای بچه هاش نون بخره و به همین خاطر رو نداره شب برگرده خونه و توی پارک می خوابه. فقر اونجاست که دخترک از شرم مانتوی پاره اش لج میگیره و میگه که دیگه نمیرم مدرسه. فقر اونجاست که پدری بخاطر اینکه نمی تونه جهیزیه دخترش رو جور کنه، دست به خودکشی می زنه. فقر اونجاست که پدری جهت ادامه تحصیل فرزندانش کلیه خود را به فروش میگذارد . فقر اونجاست که مادری برای تامین معاش خانواده تن به خود فروشی میدهد . فقر اونجاست که دولتمردان نا کارآمد بر سر نوشت مردم رجز خوانی میکنند . فقر احساسه. احساس گفتنی نیست، شنیدنی نیست، دیدنی هم نیست. باید فقیر بود تا فهمید فقر یعنی چه. اینها اندک از خروار را نوشتم تا بدانید درجامعه ایران چه میگذرد . ایمیلی از یک هموطن برایم ارسال شده بود که از بی توجهی مسئولین به رنجنامه او حکایت داشت . دردی جانسوز که مرا به نوشتن واداشت . قسمتی از این دردنامه را مینویسم . تا بدانید حاکمان چگونه فریادرس مردم هستند ؟!!. آدرس و ایمیل این هموطن محفوظ است .: آقای رئیس جمهور : با سلام عرض ادب خواستم دردلی کرده باشم اگر در حافظه حضرتعالی مانده باشد .
در سخنرانیها بارها متذکر شدید که اگر هر شهروند مشکلی یا ظلمی بر او وارد شود چنانچه با من تماس بگیرد با تمام توان از حقوق شهروندی او دفاع خواهم کرد .
اما آنچه که بر ما رفت و دهها بار با دفتر حضرتعالی و یا از طریق وبلاگ شخصی شما مشکلاتم را بیان کردم .
ولی دریغ از یک پاسخ !!! .
مهم هم نیست چون آنقدر ما حرفهای شیرین شنیده ایم که دیگر یادمان رفته است عدالتی در کار است
اما میخواستم بگویم دستورهای حضرتعالی و دفتر جنابعالی فقط بدرد خاک خوردن در دستگاههای مربوطه میخورد و هیچگونه کاربرد عملی ندارد .
و فقط ما را به بازی گرفتند از وزارت اقتصاد گرفته تا بانک مرکزی و بانکهای که نامه های من را به انها ارجاع دادند ببخشید که صادقانه نوشتم دو سال مکاتبه و نتیجه هیچ .
صادقانه بگویم شما مرحمی بر درد ما نبودید ببخشید با زبانی نوشتم که با مردم صحبت میکنید .
خد ا نگهدارتان . شماره های نامه های ارسالی به شرح ذیل میباشد .
1

۱۳۸۷ بهمن ۵, شنبه

فقر و ثروت ؟

فقر مفهوم مخالف ثروت است، يعني فقير كسي است كه ثروتي از آن خود ندارد.
اين نكته ساده و بديهي در بسياري از موارد در مباحث مربوط به فقر مورد غفلت قرار مي‌گيرد به طوري كه برخي راهكارهاي مقابله با فقر طوري ارائه مي‌شود كه توليد ثروت در آن جايي ندارد، انگار بدون دست يافتن به ثروت مي‌توان فقر را از ميان برداشت.
اين غفلت از درهم آميختن دو مفهوم متفاوت يعني نابرابري و فقر ناشي مي‌شود و اينكه تنها علت فقر تمركز ثروت نزد اقليتي محدود است. تلقي مي‌شود.درست است كه هر فقري نشانه نابرابري نسبي است اما هر نابرابري نشانه فقر نيست.
وضعيت كسي كه درآمد سالانه‌اي به ميزان 10ميليون دلار دارد نسبت به كس ديگري كه 100هزار دلار درآمد سالانه كسب مي‌كند، موقعيت بسيار نابرابر صد به يك را نشان مي‌دهد اما اينجا بحث فقر موضوعيت ندارد.
تمركز روي موضوع نابرابري در توزيع درآمد و ثروت به جاي پرداختن به علت‌هاي واقعي فقر مسير بحث و چاره‌جويي‌هاي معضل فقر را در بسياري موارد دچار انحراف كرده است.
همچنان كه انديشمندان دوران جديد و اقتصاددانان تاكيد كرده‌اند ثروت عمدتا ناشي از نيروي كار انساني است.
ثروت‌ها با تلاش و ابتكار انسان‌ها توليد مي‌شود، بنابراين هرجا كه انسان هست ثروت نيز بالقوه آنجا است اما زماني كه اين قوه فعليت نيابد ما شاهد فقر خواهيم بود.
قرن‌هاي طولاني وضعيت فقر به طور عمده‌ بر جوامع انساني حاكم بود، تنها در دو سده اخير است كه انسان‌ها توانسته‌اند با تكيه بر نظام اقتصادي مدرن بر فقر عمومي غلبه كنند و ميانگين اميد به زندگي را از كمتر از 25سال به بيش از 65سال برسانند.
آگاهي به توانايي‌هاي بشري و از قوه به فعل در آوردن اين توانايي‌ها (كه به اصطلاح امروزي به آن توانمندسازي مي‌گويند) از طريق ايجاد نهادهاي حقوقي- اقتصادي مناسب،‌ عامل اصلي اين توفيق در مبارزه عليه فقر بوده است. صدها ميليون نفري كه تنها طي دو دهه گذشته در كشور چين توانستند گريبان خود را از فقر مطلق‌ رها سازند در سايه سياست‌هاي توزيعي و صدقه‌دهي اين موفقيت را به دست نياورده‌اند بلكه با تكيه بر توانمندي‌هاي خود و تلاش در يك محيط كسب‌وكار بالنسبه آزاد اقتصادي به اين هدف نايل آمده‌اند.
تجربه چين در حقيقت تكرار و تاييد تجربه مقابله با فقر و تشويق توليد ثروت در ساير جوامع دنيا در دوسده گذشته است. آزادي كسب و كار و تجارت مهم‌ترين عامل تحقق بخشيدن به توانايي‌هاي بالقوه توليد ثروت است.
از اين رو مي‌توان گفت كه توليد ثروت در هر جامعه‌اي تابعي از ميزان آزادي اقتصادي افراد است. دانش توليد ثروت و تجربه‌هاي گران‌قدر جوامع بشري متاسفانه در برخي از كشورهاي جهان سوم و از جمله‌ كشور ما ناديده گرفته مي‌شود.
ما هنوز سياست‌هاي توزيعي، يارانه‌اي و شايد ناگوارتر از همه مداخله‌جويانه در مكانيسم بازار را تنها راه مبارزه با فقر مي‌دانيم. طرفه اينجا است كه همه بررسي‌هاي كارشناسي نشان مي‌دهد كه اين‌گونه سياست‌ها عمدتا به گسترش رانت‌خواري، شكل‌گيري ثروت‌هاي نامشروع و نابرابري مشهود در توزيع يارانه‌ها و امتيازات ويژه به نفع اقشار پردرآمد و به زيان فقرا انجاميده است.
علت اين شكاف ميان نيت‌هاي خير و نتايج شر در بي‌توجهي به دانش و تجربه بشري است. برخي هنوز در پي اختراع چرخ بومي، علم بومي و اقتصاد بومي هستند غافل از اينكه هزينه اتلاف منابع ناشي از اين تفنن‌هاي ايدئولوژيك را بيش از همه ناگزير فقيرترين اقشار جامعه مي‌پردازند.ثروت با تلاش و ابتكار توده‌هاي مردم توليد مي‌شود و افزايش مي‌يابد، اما لازمه اين امر آزادي فعاليت و نوآوري است.
در يك نظام اقتصادي بسته دولتي كه ديوانسالاري و مداخله دولت در همه قرار‌دادهاي داوطلبانه انگيزه‌هاي توليد و تجارت را از بين مي‌برد نمي‌توان انتظار افزايش ثروت و كاهش فقر را داشت حتي اگر هدف اعلام شده دولت از اين مداخلات توزيع برابر ثروت و يا تشويق توليدكنندگان از طريق اعطاي يارانه‌ها باشد.
يك‌بار براي هميشه بايد اين دستاورد علم و تجربه بشري وضعيتي كه در آن درآمد سالانه يك نفر 10ميليون دلار است و درآمد يك نفر ديگر 100هزار دلار در سال، نشانگر موقعيت بسيار نابرابر صد به يك است را نپذيرفت كه آزادي مهم‌ترين انگيزه و عامل ايجاد ثروت است و بدون افزايش ثروت مقابله با فقر سخني بي‌معنا است.

۱۳۸۷ بهمن ۲, چهارشنبه

کلمات قصار مسئولین در سال 87 ؟!

سردار رادان: قرار گرفتن چکمه بر روی شلوار به دلیل نشان دادن بخشی از برجستگی بدن از مصادیق شرع است و تبرج به حساب می آید.
**** آیت الله جوادی آملی: دانشمندان فیزیک، شیمی، بارانشناسی و زمین شناسی بدون پسوند اسلامی نفهمند.
**** حسنی، امام جمعه ارومیه: اگر فرد مشرکی را وقتی فهمیدیم که واقعاً مشرک شده، باید او رابسوزانیم؛ اگر با گلوله هم بود اشکالی ندارد.
**** امام جمعه شیراز: گرانی خانه باعث شد جوان پاک ما به جای مسکن، دوست دختر و دوست پسر بگیرند.
**** شکوفه گلخو، رییس دانشگاه الزهرا: بدحجابی زنان موجب فعال شدن غده هیپوفیز مردان در تولید مثل میشود.
**** قرائتی: ما آخوندها همیشه مثل گاز اشک آور عمل می کنیم؛ فقط بلدیم گریه مردم را در آوریم
**** احمدی نژاد: ما یک کشور آزاد هستیم
**** سید حسین مرعشی: احمدی نژاد نه فقط معجزه هزاره سوم، که معجزه هزاره چهارم هم هست..
**** امام جمعه تبریز: علت زلزله اخیر تبریز، اظهارات اعلمی نماینده تبریز در مورد سیدالشهدا بود
**** آیت الله خزعلی: حجاب موجب بالا رفتن معدل دانشجویان میشود.
**** احمدی نژاد: در ایران همجنسگرا نداریم
.**** آیت الله امینی، امام جمعه قم: سنگسار باید علنی باشد.
**** احمدی نژاد: ایران قدرت اول جهان است
**** آیت الله حسنی: اگر مومنین غسل جمعه را انجام ندهند مشکلات کمبود گاز مرتفع می شود
**** وزیر مسکن: ساکنان شهرهای بزرگ امیدی به خانه دار شدن نداشته باشند.
**** وزارت اطلاعات: سنجابهای جاسوس در مرز دستگیر شدند.
**** احمدی نژاد: نفت را سر سفره مردم می آوریم، … بعد از انتخابات: نفت خوردنی نیست سر سفره ها بیاوریم
**** الهام، سخنگوی (وقت) دولت: نفت را سر سفره مردم نمی آوریم، بوی بد می دهد.
**** مسئولین نیروی انتظامی در ملاقات با یک گروه از وزارت کشور آلمان آمادگی خود را برای تامین امنیت بازیهای جام جهانی (در آلمان) اعلام کردند.
**** اسماعیل ططری، نماینده سابق کرمانشاه: آلمانی ها اگر بشر بودند یک زن رقاص رئیسشان نمی شد
**** احمدی نژاد: اینها …. به اندازه بزغاله هم از دنیا فهم و شعور ندارند.
**** علی لاریجانی در جریان رسیدگی به پرونده هسته ای ایران: با شکلات راضی نمی شویم
**** لاله افتخاری، نماینده مجلس شورای اسلامی: در سرزمین اسلامی نباید یک مریض زن بدست نامحرم مداوا شود.
*** شکراله عطارزاده، نماینده مجلس هفتم: کوندالیزا رایس یک پیر دختر امریکایی ولگرد است که ناکامی های جنسی وی موجب عقده شده است.
**** سخنگوی دولت، پس از تصویب لایحه بودجه: دولت مسئول گرانیهای سال آینده نخواهد بود
**** وزیر کشور (در مورد انتخابات): آنقدر که به فکر آفتابه لگن هستیم به فکر تقویت محتوای برنامه ها نیستیم.
**** احمدی نژاد: امریکا به ایران حمله نمی کند چون من مهندسم و مسائل را تحلیل می کنم
**** احمدی نژاد: “یه دختر بچه دو ساله … زبونشنون اسپانیولیه .. یه نیگاه کرد به من، گفت: “این محموده ، این محموده.
**** احمدی نژاد: یکی از شخصیتهای شرق آسیا، از مسئولین درجه یک اومد به دیدن ما حرفش این بود که اومده بود زنبیلش رو بذاره تو صف بگه ما مشتری شما هستیم
****

منبع خبر : خبرنامه امیر کبیر

ازدوست عزیزم فرهاد حیرانی در مورد یادآوری این مطلب ممنونم .

فقر و فحشا تحمیلی بر زنان ایران ؟!

يكي از نتايج سلطه سرمایه داری و حاكميت مناسبات ارتجاعي خصوصاً در شرايط بالا گرفتن بحران و فلاكت ،شكننده شدن و متلاشي خانواده ها در سطحي گسترده تر است. اين پديده روبه رشدي است كه در ايران تحت سلطه سرمایه داری اسلامی، مشاهده مي كنيم. روال كار آنست كه والدين و مشخصاً پدر يا برادر بزرگتر ، فرزندان دختر خانواده خود را به اين يا آن متقاضي و در اصطلاح معمول، خواستگار مي دهند. در موارد بسيار، اين عرضه حالت خريدوفروش بخود مي گيرد. زن بعنوان كالائي دربازار زناشوئي عرضه مي شود و بفروش مي رسد. اين كه نيات والدين چيست وبقول معروف چه آرزوهائي يا دورنمائي براي فرزندشان دارند، تغييري در اين واقعيت نمي دهد. در اين مناسبات، دختر هيچ نيست مگر كالائي كه يك كار عمده انجام مي دهد: توليد مثل و ارضاء نيازهاي جنسي مرد. و همچنين كاربسيار مهم دیگری که دارد، بيگاري خانگي كه در اصطلاح معمول، به آن خانه داري مي گويند. خيلي از پدر و مادرها معتقدند كه خيروصلاح فرزندشان را مي خواهند و با فرستادن وي به خانه شوهر، هم يك آينده بي دغدغه و حداقل يك نان بخور و نمير را براي او تامين مي كنند و هم وي را از آلودگيهاي اخلاقي در جامعه مصون مي دارند. خيلي ها نيز رسما فرزند دخترشان را مي فروشند تا از بار تامين معيشت وي خلاص شوند و خرجشان كمتر شود. و البته كماكان مناسباتي نظير زن به زن كردن كه در واقع نوعي مبادله پايا پاي كالاست نيز در برخي مناطق وجود دارد. يعني آن خانواده هاي معمولا فقيري كه توان خريد زن را ندارند، با معاوضه فرزند دختر خود با فرزند دختر خانواده اي هم رده خود براي مردان خانه خود، نيازشان را برطرف مي كنند. ماجرا به همين زشتي و دردناكي است كه تصوير كرديم؛ و هيچ سرخاب و سفيدابي بر چهره منگ و غمزده عروس، هيچ لبخندي برلبان والدين و هيچ نقل وشيريني هم نمي تواند تلخي و غير انساني بودن اين رابطه و يك عمر بدبختي وستم بعد از آن را بپوشاند. البته همه اينها را كه گفتيم در يك جامعه طبقاتي و مردسالار مانند جامعه ما بصورت يك عادت و سنت فراگير درآمده، و كم اند كساني كه اين مناسبات را "غيرانساني" بدانند و آگاهانه عليه اش مبارزه كنند. وقتي مي گوئيم عادت و سنت فراگير؛ منظورمان عادت و سنتي است كه حتي افراد مبارز و آزادی خواه نیز تحت تاثيرش قرار دارند. ترس از بي آيندگي و سقوط بيشتر، و حتي مجازات مرگ، و همچنين شماري قوانين خاص مدني، راه را بر حركت اعتراضي و نارضايتي قربانيان اين مناسبات كه زنان ستمديده جامعه هستند، مي بندد. كافيست به اطراف خود نظري بيفكنيم. خيل كودكان و نوجواناني را مي بينيم كه در سن 12 ـ 13 سالگي يا كمي بيشتر بدون ذره اي خواست و آگاهي، به خانه شوهر فرستاده شده اند تا ستمي دائمي واستثماري پنهان را تحمل كنند. و آنهائي كه تاب تحمل نياورده و سر به مبارزه برداشته اند، با كتك و شكنجه جسمي و روحي و تهديدات نه فقط از جانب شوهر بلكه از سوي كل جامعه مردسالار روبرويند.موج خودكشي زنان جوان، عكس العمل نوميدانه به اين شرايط غيرقابل تحمل است و تنها عوامفريبان مرتجع مي توانند آن را به روحيات و خصوصيات باصطلاح ويژه وفردي نسبت دهند. تلاش براي قتل شوهراني كه انواع و اقسام ستم بر همسرشان اعمال مي دارند، و راه جدائي و طلاق داوطلبانه را هم برآنان بسته اند، اساساً از همين جا نشئت مي گيرد. موارد مختلف فرار از خانه والدين يا شوهر دليلي جزء موجوديت و شدت ستمگري ندارد. معضلات و مصائب خاص شرايط بحراني چند ساله اخير بر ابعاد اين تصوير تكاندهنده و زشت افزوده است. گسترش فحشاء رسمي و غير رسمي و اسلامي طي چند ساله گذشته بي سابقه بوده است؛ اين مسئله بدلايل مختلفي چون فقر اقتصادي،تورم ،گرانی و دستمزد کم که بر احاد توده مردم ایران سنگینی میکند انان را روز به روز در تنگنا قرار میدهد . پيوندها و علائق و عواطف خانوادگي در جامعه ما كه يك جامعه عقب مانده با مناسبات قدرتمند سرمايه داري است، زير فشار اين بيماريهاي اجتماعي درحال متلاشي است و آنچه جايگزينش مي شود نيز چيزي جز اشكال پر هرج ومرج و افراطي همان مناسبات ارتجاعي و ستمگرانه ميان زن ومرد نيست. آيا جامعه راه خروجي از اين مناسبات پوسيده و تحمل ناپذير دارد؟ آيا اين بيماريهاي جذام گونه كه پيكر جامعه را خورده و كثافت و زشتيش غيرقابل انكار است را مي توان درمان كرد؟ آيا مقاومت و مبارزه جمعي وفردي ستمديدگان خصوصاً دختران و زنان در مقابل اين شرايط و بانيان و عاملانش مي تواند سرانجامي بيابد؟ بدون شك. بايد ريشه و نقطه تمركز اين بلاياي اجتماعي را شناخت "زنجيرها را بشكنيم! خشم زنان را بمثابه نيروئي قدرتمند براي انقلاب رها سازيم!"

۱۳۸۷ دی ۲۹, یکشنبه

وکیل متهم 50 میلیون بدهید تا کمانگر را به جای موکلم اعدام کنم ؟!

آقای خلیل بهرامیان وکیل آقای فرزاد کمانگر در مورد این خبر میگویند که٬ وکیل فاسدی در پرونده موکل ایشان اعمال نفوذ کرده و کوشیده فرزاد کمانگر را جایگزین متهم دیگری در همان پرونده سازد. و اگر چه و با کمال تاسف در مجرم جلوه دادن فرزاد موفق بوده اما در مورد نجات جان متهم اصلی از اجرای حکم اعدام موفقیتی نداشته و نتوانسته او را از اعدام برهاند. این نکته نیز قابل ذکر است که وکیل مذکور از بابت انجام این عمل رذیلانه و کثیف مبلغ ۵۰ میلیون تومان از خانواده متهم اصلی دریافت کرده است. ۵۰ میلیون تومان بابت این‌که بی‌گناهی را در پرونده ای که حکم اعدام برای متهم اصلی آن صادر شده است را، به جای متهم اصلی بنشاند. ولی اینک خانواده متهم اصلی باتوجه به اعدام فرزندشان موضوع را افشا کرده‌ و پرونده فرزاد با اطلاع رییس قوه قضائیه و تحت مدیریت تیم اطلاعاتی جدیدی در حال بررسی است و او بایستی به زودی ازاد شود. بسیار شادمانیم و خوشحال پس این شادمانی را با شما عزیزان نیز قست میکنیم: هزاران درود و شادباش مابه مادر رنجدیده فرزاد. هزاران تبریک و تهنیت به خانواده چشم در راه فرزاد. تبریک و شاد باش ما به شاگردان این معلم ایثار و مقاومت. تبریک به پاس پیروزی صداقت و پاکی اعمال و گفتار فرزاد ،بر اهریمن فریب و نیرنگ و توطعه. سپاس ما نثار آقای بهرامیان که اینچنین مجدانه همراه و همگام با فرزاد در پیشبرد این پرونده و در برابر مشکلات دلیرانه ایستادند واز پای نماندند. سپاس ما نثار شما آقای بهرامیان که پیوسته و در نهایت صداقت و و فاداری هممیهنان را نیز از سیر روند این پرونده آگاه ساختید . ولی ، وای بر ما و انسانیت به تاراج رفته ما وای بر ما و زوال ارزش‌های انسانی ما در خیر ها بود که وکیل فریبکار ی که جان انسان ها را اینچنین در معرض خریدوفروش قرار میدهد،خود سال‌ها رئیس دادسرا بوده است و داد مردم را می‌ستانده است. وای بر ما و دادسرا های ما وای بر ملتی که مسئولین قوه قضائیه ان اینچنین انسان نماهائی در چنین مسند هائی میگمارند حیوانانی که با جان انسان ها جان میگیرند و از خون جوانان سلحشور کشورمان تغذیه میکنند. آری ما انسان نما هابه مرحله ای از دنائت و رذالت رسیده ایم که ‌وکیلی که باید پاسدار مرزهای قانون باشد، نه تنها عدالت را بسیار ارزان می‌فروشد، بلکه به آسانی جان انسان ها را معامله می‌کند. وخانواده‌ای که باید نجات جان فرزندشان را از قانون طلب کنند، آگاهانه برای کشتن بی‌گناهی به جای ‌فرزندشان معامله ‌می‌کنند و تنها زمانی پرده از حقیقت کنار می‌زنند که نتیجه این معامله مطابق میل آن‌ها نباشد. وای بر ما که چه فرزاد هائی اینچنین و در مقابل وعده هائی و مبلغی ،و یا زمینی و ملکی ،و یا مقامی و پستی قامت رسایشان را به دار کشیده و یا در اینده خواهند کشید. آری یقین دارم که فرزاد اولین جوانی نیست که دلالان خون، جان و جوانیش را مورد معامله قرار داده اند و بیگمان آخرین ان هم نخواهد بود. تا زمانیکه افراد و یا جریان های فاسد فدرتمند متمرکز در نظام و یا آقا و آقازاده هابرای مصونیت از قانون ، راه‌حل را در پاک کردن صورت مساله جستجو میکنند، جان فرزاد و فرزاد های ما در خطری جدی است. آخرین نامه فرزاد را که در 2/10/87 بند امنيتی 209 اوين نگاشته بود خواندیم که او در نهایت ایثار اعضا و اندام مختلف بدنش را در اختیار دردمندان و نیازمندان هموطنش قرار داده بود. اری اسوه و اسطوره صبوری و ایثار در اوج جوانی و شادابی و در داخل سلول های بند بيماران عفونی ، زندان رجايی شهر کرج اعضای بدنش را میبخشد به کسانی که محصولی ها را در مسند وزارت کشورشان دارند و اینک تنها وطیفه من و تو ست هموطن که باگشودن باب بحث در این‌باره علاوه، بر کمک به نجات جان فرزاد در این روزهای حساس ،وکمک به آزادی سریع‌تر او، شاید کمکی مضاعف باشیم برای افشاگری و رازگشایی لایه های فاسدی که در قدرت متمرکز شده جان انسان‌ها را مورد معاملات خود قرار می‌دهند.

۱۳۸۷ دی ۲۶, پنجشنبه

شب و روز در یک جا ؟!

اين عکس را گذاشتم تا قدرت خدا را بيشتر درک کنيم اين عکس توسط يکي از اعضاي گروه فضا پيماي کلمبيا در آخرين ماموريتش به زمين مخابره شده است. اين تصويري از اروپا و آفريقا است که نور خورشيد در حال عبور بين مناطق آن است بخشي از زمين در حالت شب قرار دارد و نور چراغهاي شهرها ديده ميشود و بخشي ديگر در روز قرار دارد

۱۳۸۷ دی ۲۰, جمعه

پاسخ دندانشکن دختران ایرانی به رژیم : حجاب اجباری نه ؟!!

اینروزها حتما" اینقدر راجع به حجاب و بدحجابی و شل حجابی شنیده اید که لابد حالتان از این مبحث بهم میخورد .من هم قصد نداشتم در این خصوص چیز مشخصی بنویسم چون معتقدم هر چه ما در این باره بیشتر بگوییم و بنویسیم هدف طراحان این طرح را که همانا کمرنگ شدن مسائل اصلی زندگی مردم در سایه این خزعبلات است بشتر برآورده کرده ایم.همچنین معتقدم غم نان مردم باید بیش از حجاب و روسری آنان باشد.اگرچه حضرات بسیار هدفمند و برای استتار گندهایی که در زمینه های اقتصادی و سیاسی زده اند هرچه بیشتر در پی انحراف اذهان از طریق اجرای طرح عفت عمومی و ....هستند اما مانباید سرگرم شویم . هيچ وقت با خود فكر كرده ايد كه اصلا" زنان ما نسبت به كجاي دنيا بدحجاب و شل حجابند؟لابد نسبت به اعراب روبنده دار و قوانين 1400 سال پيش اسلام.وگرنه در بدترين حالت هم كه در نظر بگيريم كه دختري كوتاهترين مانتو را هم بپوشد آخرش ميشود تونيك و شلوار و روسري.كجاي دنيا بلوز آستين بلند و شلوار بدحجابي است؟آينها هميشه از خود اسلام هم پيش افتاده اندو گرنه حد حجاب براي مرد بالاي ناف است تا زير زانو.اما پسران ما به جرم موي ژل زده سابقه دار ميشوند و دخترانمان به جرم مانتوي رنگي همبند با روسپيان!!!! آنچه من را هم به نوشتن در اين مقوله برانگیخت دیدن صحنه ای بود که خودم شاهد آن بودم اما از آنجا که نه موبایل دارم و طبعا" نه دوربین قادر به ثبت آن نشدم اما از نوشتنش نیز نتوانستم بگذرم.صحنه ای که به نظرم روی کمیته دهه شصت راهم سفید کرد.خانمی از همین خواهران طالبانی در آریاشهر پس از مشاجره لفظی با دختری جلوی چشم همگان و در انظار عمومی آنچنان زیر گوش او زد که صدایش پس از بیست و چهار ساعت هنوز از گوش من خارج نمیشود. باور کنید فيلم سيصد نيست كه فرهنگ ما را در دنيا به افتضاح ميكشد اين سگان گسسته اند كه ايران را ويران ميكنند ، سخنان نماينده مجلسمان در مورد ‌بنزين روزانه سه ليتر است كه آبروي ما را ميبرد،‌آبگيري سد سيوند است كه فرهنگ ما را تاراج ميكند.رفتار غير ديپلماتيك سرانمان است كه آبرو برايمان باقي نميگذارد.حضور اين خواهران طالباني است كه بر زنان و دخترانمان ميتازند و كسي نيست چرايش را بپرسد. كه البته در مورد اين آخري چراييش چندان نامعلوم نيست.قطعا"‌اين مرتجعين سياه پوش به خاطر حقوق و ترفيع نيست كه چنين وقاحتي دارند.عقده ساليان سااشان را ميگشايند .البته زمانيكه پليس نيروهايش را از ميان سرخورده ترين و رده پايين ترين افراد جامعه گزينش كند بيش از اين هم انتظاري نيست.خب معلوم است دختري كه به عمرش آژانس هم سوار نشده برايش بسيار دلچسب است كه جلوي پرادو خانم را بگيرد او را پياده كند و هرچه دلش خواست بگويد و آخر سر هم هلش دهد داخل ميني بوس مربوطه. كسي كه تمام عمرش در حسرت پوشيدن يك شلوار جين است معلوم است كه پاره كردن شلوار كريستين ديور 500 دلاري برايش بسيار لذت آور است. او كه همه عمرش لذت كش شده چه زماني بهتر از حالا؟ معلوم است كه سبيل چخماخي در مقابل ظرافت دختران تبديل به سيبيل آتشين ميشود.مگر نه اينكه اين بيچارگان همه عمر حسرت سر و وضع دختران بقول خودشان ميليون دلاري را خورده اند.مگر نه اينكه وقتي پشت درهاي بسته دانشگاه مانده اند و دختران و پسران جوان را در حالا آمد و شد به دانشگاه ديده اند آنچنان نا كجايشان سوخته كه حالا سوزشش را با اين وقاحتها جبران ميكنند.شما اگرميزان تحصيلات اين خواهران را بدانيد به زحمت 10 درصدشان بالاي ديپلم سواد دارند. و قريب به اتفاقشان قيافه هاي زير معمولي دارند.خب از كسي كه همه زندگيش تو سري بوده و عقده چه توقعي است؟ وقتيكه سردار.... در برنامه شب شيشه اي بيش از پانزده مرتبه عبارت زنان خياباني و مانكن را درست باهم بكار ميبرد از بقيه اعوان و انصارش چه انتظاري است و كسي هم نيست به اين بي خرد يادآوري كند كه مانكن بودن در تمام دنيا جزء شغلهاي رده بالا و پرطمطراق است و اگر ما در زمينه مد و لباس هيچ حرفي براي گفتن نداريم بهتر است خفه شويم تا اينچنين خود را زير سوال ببريم. حتي خانم نماینده و همكارنشان كه از به راه اندازان اصلي اين طرح در كميسيون نسبتا" فرهنگي مجلس!!! بودند به تاريخ در نيافته اند كه زنان ايران به پوشش اجباري تن نميدهند ؟چه زمان رضا خان كه روسري از سرشان ميكشيدند بي حجاب شدند و نه اين زمان كه به زور چادر بر سرشان ميكنند با حجاب ميشوند. حماقت تا كي؟

۱۳۸۷ دی ۱۸, چهارشنبه

عاشورا تسلیت اما قمه زنی چرا ؟!!

سلام به دوستان خوب و تسلیت به مناسبت این ایام . مسئله ای كه همیشه محرم هر سال فكر منو مشغول خودش می كنه مسئله " قمه زدن " در روز عاشوراست . از بچگی هر وقت اسم قمه میومد می ترسیدم دیگه چه برسه به اینكه برم شاهد این كار قبیح باشم . ولی متاسفانه این كار ، بین ماها مرسوم شده و از قدیم بوده و تا الان هم ادامه داشته . آخه این چه نذریه كه به اعضای بدن آسیب می رسونه ؟ آیا اونایی كه اینكارو می كنن وقت شهادت دادن اعضای بدنشون می تونن چیزی بگن ؟ خوب امام حسین این خون تو رو میخواد چیكار كنه ؟ غیر از اینه كه ممكنه اون بریدگی باعث عفونت بشه ؟! غیر از اینه كه تو فقط خونتو از دست دادی ؟ اگه میخوای نذرتو ادا كنی با خون دادنت ، ‌می تونی بری خونتو اهدا كنی كه در این صورت نه تنها اون خون راهی جوی آب نمیشه بلكه میره به رگ چند نفر دیگه كه جونشون بسته به این خونه . این به كنار ... اون بچه چند ماهه چه گناهی كرده كه با تیغ سرشو می برّی ؟ اگه زبون داشت می گفت من نمیخوام . تو نذر كردی برای بچت درست اما یه نذر دیگه می كردی ! اینا باز هم به كنار ... ببینید وقت زدن قمه چه صحنه وحشتناكی بوجود میاد . همین شمایی كه به این كار دست میزنی داری در راه اهداف دشمن قدم میذاری و بهونه میدی دست اونا كه میگن اسلام دین خشونت و توحش و خونریزیه . به امید اونروز كه این رسم نادرست ور بیفته

۱۳۸۷ دی ۱۴, شنبه

امید به انتخابات عادلانه با کاهش قیمت نفت ؟!!

وضعیت اقتصاد این روزها بد جور شده و احمدی نژاد را به تردید در مورد بلندپروازی های مد نظرش واداشته است. قطعا رییس جمهور وقتی فکر طرح تحول اقتصادی را در سر می پروراند که به نفت بشکه ای ۱۴۰ دلار می نازید ولی اکنون حتی کاهش دو میلیون بشکه ای اوپک هم کارگر نیست و نفت ایران به قیمت حدود ۳۰ دلار رسیده و در صورت ادامه این روند تا چند وقت دیگر حتی هزینه استخراج خودش را هم در نمی آورد. خبر درخواست دو فوریتی احمدی نژاد از مجلس برای اصلاح ۷۰ هزار میلیاردی بودجه ۸۷ گواه این مدعاست که روزهای خوش احمدی نژاد به پایان رسیده و مثل سریال حضرت یوسف هفت سال قحطی آغاز شده با این تفاوت که در هفت سال آبادی خوشه ها را انبار نکردیم و صندوق ذخیره مان خالی است. اما نکته ای که شاید تاثیر گذارترین فاکتور در انتخابات بعدی باشد بحث توقعات فزاینده مردم است. علیرغم اعتقاد برخی فکر می کنم در سالیان اخیر وضعیت عمومی اقتصادی مردم و قدرت خرید آنان در بسیاری از سطوح خصوصا در اقشار متوسط به بالا بهبود یافته است. این بهبود وضعیت سبب نوعی افزایش سطح توقعات فزاینده در مردم شده است که عدم ادامه آن باعث نارضایتی عمومی خواهد شد. برخی جامعه شناسان معتقدند انقلابها در زمانی رخ می دهد که نمودار سطح توقعات مردم از پیشرفت واقعی آنان شیب بیشتری داشته باشد. این به این معناست که عموما مردم یک جامعه به پیشرفت خود راضی نیستند و خواهان حفظ شتاب پیشرفت خود هستند. این ادعا را روانشناسان نیز تایید می کنند و دلیل آن را احساس رضایت درونی فرد از پیشرفت با شتاب می دانند. شاید بزرگترین چالش احمدی نژاد در ماههای آخر ریاست جمهوری اش همین نکته باشد که وی با قیمت نفت و رکود جهانی اقتصاد نتواند سطح توقعات فزاینده مردم را برآورده کند و همین سبب نارضایتی عمومی مردم از وی خواهد شد. شاید اگر احمدی نژاد در سالهای اول دوره خود آن گونه بذل و بخشش نمی کرد و در سال آخر به ناگاه این کار را انجام میداد بسیار محبوبتر از وضع کنونی بود. به هر حال مردم ما دیگر به وضعیت قبلی خود راضی نیستند و با تورم افسار گسیخته ای که امسال بر آنان تحمیل شد بسیار ناراضی به نظر می رسند. نکته دیگری که احمدی نژاد را از سایرین متمایز می کند و امتیاز منفی وی محسوب می شود آن است که طرفداران وی بیشتر در میان اقشار متوسط به پایین هستند که در حال حاضر ناراضی ترین قشر هم به شمار می روند و ممکن است با اندک شعار رقیبی رای خود را از احمدی نژاد پس بگیرند. رییس جمهور عدالت محوری که قرار بود پول نفت را بر سر سفره مردم بیاورد هم اکنون دستش از پول نفت خالی شد تا کاری که در طول سه سال انجام نداد در سال آخر هم نتواند انجام دهد و به عبارتی طرح تحول اقتصادی وی بدون اعتبارات نفتی غیر قابل اجراست. شش ماه پیش اکثر تحلیل کنندگان سیاسی اعتقاد داشتند احمدی نژاد قطعا در دوره بعدی هم رییس جمهور خواهد بود و با بذل و بخشش های نفتی رای لازم را از طبقات متوسط و پایین جامعه کسب می کند. اما حالا همه چیز تغییر کرده و دیگر پولی برای تقسیم نمانده. شاید پایین آمدن قیمت نفت موهبتی به مردم ایران باشد تا انتخاباتی عادلانه و عاقلانه تر را پیش رو داشته باشیم.

۱۳۸۷ دی ۱۳, جمعه

غزه در آتش و خون ؟!!

با تشدید حملات نظامی ارتش اسرائیل در باریکه غزه؛ تعداد شهدای فلسطینی که تا غروب امروز افزایش قابل ملاحظه‌ای یافت و به 3۲۰ نفر رسید. در همین حال، ایهود باراك وزیر دفاع اسرائیل عصر امروز اعلام كرد عملیات نظامی علیه حماس با عمق بیشتری بنا بر ضرورت‌ها ادامه خواهد یافت و یک عملیات «كوتاه مدت» نیست. باراک تصریح كرد زمانی وقت آتش بس بود اما اكنون زمان جنگ فرا رسیده است. تزیپنی لیونی وزیر خارجه اسرائیل نیز گفت: تابه حال خویشتنداری نشان داده‌ایم، اما امروز گزینه دیگری به جز عملیات نظامی وجود ندارد. این در شرایطی است كه خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در مصاحبه‌ با شبكه «الجزیره» خواستار انتفاضه سوم در برابر رژیم صهیونیستی شد. اسماعیل هنیه رهبر جنبش حماس نیز در یك سخنرانی اعلام كرد: حتی اگر خون ما در خیابان‌ها جاری شده یا بدنمان تكه‌تكه شود، تسلیم نخواهیم شد. در همین حال؛ منابع خبری به نقل از آژانس‌های امدادی سازمان ملل متحد تاکید می‌کنند ذخایر محدود مواد غذایی و دارویی در نوار غزه كه قبل از حملات امروز نیز به خط قرمز و بحران رسیده بود پس از حملات امروز ارتش اسرائیل به مرحله‌ای بسیار نگران‌كننده رسیده است. بر اساس این گزارش‌ها؛ تعداد بسیار زیاد مجروحان حملات هوایی به نواز غزه ذخایر اضطراری دارو در بیمارستانهای این منطقه را به پایین‌ترین حد خود رسانده و در صورت تداوم حملات بایستی در انتظار یك فاجعه انسانی بود. گفته می‌شود در زمینه مواد غذایی نیز وضعیت بهتری در غزه حکمفرما نیست. آژانس‌های امدادی سازمان ملل كه موظف به تامین مواد غذایی ‪ ۷۵۰‬هزار فلسطینی ساكن نوار غزه یعنی تقریبا نیمی از جمعیت این ناحیه هستند به دلیل بسته بودن مرزها ظرف هفته اخیر قادر به تامین آرد، شكر و سایر مایحتاج اساسی غذایی نشده‌اند كه این موضوع بر وخامت شرایط انسانی غزه افزوده است. شبكه الجزیره حملات امروز شنبه جنگنده‌های ارتش اسرائیل به غزه را بدترین حمله به مناطق فلسطینی بعد از جنگ ‪ ۱۹۶۷‬توصیف كرد. رژیم صهیونیستی: تازه اول کار است! در حالی كه بنا بر تازه‌ترین آمار‪ 3۲۰ ‬تن از ساكنان غزه در حملات رژیم صهیونیستی به شهادت رسیده‌اند، سخنگوی ارتش اسرائیل گفت كه عملیات در غزه تازه در حال آغاز شدن است! به گزارش فرانس‌پرس از بیت‌المقدس ، آوی بنایاهو سخنگوی ارتش اسراییل به رادیو ارتش اسراییل گفت: حملات هوایی به غزه آغاز عملیاتی است كه در پی تصمیم كابینه امنیتی اجرا می‌شود. وی افزود: این عملیات ممكن است به طول بینجامد، ما برنامه‌ای زمانی در نظر نگرفته‌ایم و بنا بر وضعیت موجود اقدام خواهیم كرد. ایهود باراك وزیر دفاع اسرائیل نیز گفت: این عملیات پیگیری می‌شود و بنا بر نیاز شدت می‌یابد. وی در یك كنفرانس خبری تلویزیونی افزود: نبرد، طولانی و سخت خواهد بود، اما زمان عمل و مبارزه فرا رسیده است. باراك ادامه داد: بیش از ‪ 95۰‬مبارز حماس (جنبش مقاومت اسلامی فلسطین) در این بمباران گسترده كشته و زخمی شده اند. وی مدعی شد: علاقه‌ای به طرح رویارویی نداریم، اما برای آن آماده‌ایم. ماهها است كه خود را برای وارد كردن ضربه شدیدی به حماس آماده كرده‌ایم تا از حملاتش علیه غیرنظامیان اسراییلی دست بردارد. تزیپنی لیونی وزیر امور خارجه اسرائیل نیز در گفتگو با خبرنگاران ادعا کرد: شهروندان اسراییلی سال‌هاست كه در معرض تهدید حملات روزانه از غزه قرار دارند. وی افزود: صدها موشك و گلوله خمپاره تنها در هفته جاری (میلادی) به جوامع غیرنظامی اسراییلی شلیك شده كه ‪ ۸۰‬موشك تنها در یك روز پرتاب شده است. لیونی گفت: تابحال خویشتنداری نشان داده ایم، اما امروز، گزینه دیگری به جز عملیات نظامی وجود ندارد. ما باید از شهروندانمان در برابر حملات با پاسخی نظامی علیه زیربنای تروریسم در غزه محافظت كنیم.

۱۳۸۷ دی ۱۲, پنجشنبه

فرزاد کمانگر: آقای اژه ای، بگذار قلبم بتپد

فعالان حقوق بشر در ایران با انتشار نامه ای از فرزاد کمانگر فعال سیاسی که در آستانه اجرای حکم اعدام قرار دارد از آخرین وصیت و درخواست وی خبر میدهند که متن آن بدین شرح است: آقای اژه ای، بگذار قلبم بتپد ماههاست که در زندانم ، زندانی که قرار بود اراده ام را، عشقم را و انسان بودنم را درهم بشکند. زندانی که باید آرام و رامم میکرد چون "بره ای سر براه "، ماههاست بندی زندانی هستم با دیوارهایی به بلندای تاریخ. دیوارهایی که قرار بود فاصله ای باشد بین من و مردمم که دوستشان دارم، بین من و کودکان سرزمینم فاصله ای باشد تا ابدیت، اما من هر روز از دریچه سلولم به دور دستها میرفتم و خود را در میان آنها ومثل آنها احساس می کردم و آنها نیز دردهای خود را در من زندانی میدیدند و زندان بین ما پیوندی عمیق تر از گذشته ایجاد نمود. قرار بود تاریکی زندان معنای آفتاب و نور را از من بگیرد، اما در زندان من روئیدن بنفشه را در تاریکی و سکوت به نظاره نشستم. قرار بود زندان مفهوم زمان و ارزش آن را در ذهنم به فراموشی بسپرد ، اما من با لحظه ها در بیرون از زندان زندگی کرده ام وخود را دوباره به دنیا آورده ام برای انتخاب راهی نو. و من نیز مانند زندانیان پیش از خود تحقیرها، توهینها و آزارها را ذره ذره، با همه وجود به جان خریدم تا شاید آخرین نفر باشم از نسل رنج کشیدگانی که تاریکی زندان را به شوق دیدار سحر در دلشان زنده نگه داشته بودند. اما روزی محاربم خواندند، می پنداشتند به جنگ خدایشان رفته ام و طناب عدالتشان را بافتند تا سحرگاهی به زندگیم خاتمه دهند و از آن روز ناخواسته در انتظار اجرای حکم میباشم. اما امروز که قرار است زندگی را از من بگیرند با عشق به همنوعانم تصمیم گرفته ام اعضای بدنم را به بیمارانی که مرگ من میتواند به آنها زندگی ببخشد هدیه کنم و قلبم را با همه عشق و مهری که در آن است به کودکی هدیه نمایم. فرقی نمیکند که کجا باشد بر ساحل کارون یا دامنه سبلان یا در حاشیه کویر شرق و یا کودکی که طلوع خورشید را از زاگرس به نظاره می نشیند، فقط قلب یاغی و بیقرارم در سینه کودکی بتپد که یاغی تر از من آرزوهای کودکیش را شب ها با ماه و ستاره در میان بگذارد و آنها را چون شاهدی بگیرد تا در بزرگسالی به رویاهای کودکی اش خیانت نکند، قلبم در سینه کسی بتپد که بیقرار کودکانی باشد که شب سر گرسنه بر بالین نهاده اند و یاد حامد دانش آموز شانزده ساله شهر من را در قلبم زنده نگهدارد که نوشت: "کوچکترین آرزویم هم در این زندگی برآورده نمیشود" و خود را حلق آویز کرد. بگذارید قلبم در سینه کسی بتپد مهم نیست با چه زبانی صحبت کند یا رنگ پوستش چه باشد فقط کودک کارگری باشد تا زبری دستان پینه بسته پدرش ، شراره طغیانی دوباره در برابر نابرابریها را در قلبم زنده نگهدارد. قلبم در سینه کودکی بتپد تا فردایی نه چندان دورمعلم روستایی کوچک شود و هر روز صبح بچه ها با لبخندی زیبا به پیشوازش بیایند و او را شریک همه شادی ها و بازیهای خود بنمایند شاید آن زمان کودکان طعم فقر وگرسنگی را ندانند و در دنیای آنها واژه های زندان ، شکنجه ، ستم و نابرابری معنا نداشته باشد. بگذارید قلبم در گوشه ای از این جهان پهناورتان بتپد فقط مواظبش باشید قلب انسانیست که ناگفته های بسیاری از مردم وسرزمینش را به همراه دارد از مردمی که تاریخشان سراسر رنج واندوه ودرد بوده است. بگذارید قلبم در سینه کودکی بتپد تا صبحگاهی از گلویی با زبان مادریم فریاد برارم: "من ده مه وی ببمه باییه خوشه ویستی مروف به رم بو گشت سوچی ئه م دنیاییه " معنی شعر: می خواهم نسیمی شوم و پیام عشق به انسانها را به همه جای این زمین پهناور ببرم. فرزاد کمانگر بند بیماران عفونی ، زندان رجایی شهر کرج مورخ 8/10/87 تاریخ نگارش 2/10/87 بند امنیتی 209 اوین