۱۳۸۶ مهر ۲۷, جمعه

از گارد شاهی تا گارد شیخی ؟؟

بالاخره با تأخیر دو هفته‌ای و پس از تدارک بسیار آقای احمدی‌نژاد را صبح روز دوشنبه ۱۶/۷/۸۶ به تالار علامه ‏امینیِ کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بردند تا با حضور جمعی از مقامات و تعداد قلیلی از استادان و دانشجویان ‏دستچین شده، سال تحصیلی جدیدِ دانشگاهها را آغاز نماید. این کار سنتِ دیرینه‌ای بود که در نظام شاهی روز اول ‏مهر با حضور شاه انجام می‌شد و آخرین بار در نظام گذشته مهر سالِ ۵۷ در تالار فردوسی دانشکدة ادبیات انجام شد ‏و پس از تغییر نظام هم اوّل مهر سالِ ۵۸ با پیام آقای خمینی و سخنان آیت‌الله منتظری، مهندس بازرگان ‏‏(نخست‌وزیر و استاد دانشگاه) و نماینده استادان و دانشجویان در زمین چمن دانشگاه تهران در یک فضای باز و آزاد، ‏علیرغم مخالفت شورای انقلاب و احزاب مسلط (حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) و ‏جامعة روحانیت مبارز که نمی‌خواستند دانشگاهها به روی دانشجویان و استادان بازگشایی ‌شود انجام شد. ولی همین ‏مخالفتها با بازگشایی دانشگاهها منجر به حوادثی گردید که نتیجة آن بستن دانشگاهها و باصطلاح انقلاب فرهنگی ‏شد. حال پس از گذشت قریب سه دهه از آن حادثه یکی از کسانی که دستی بر آتش بستن دانشگاهها و اخراج ده‌ها ‏هزار دانشجو و استاد و دستگیری و اعدام و شکنجه بسیاری از آنها داشته در کسوت رئیس جمهور پای به دانشگاه ‏تهران می‌گذارد تا ادعای مسخره خود را در دانشگاه کلمبیا که گفته بود “ایران یکی از آزادترین کشورهای جهان ‏است” به اثبات برساند. درباره آمدن احمدی‌نژاد به دانشگاه تهران و تظاهرات دانشجویان علیه او لازم است چند نکته ‏را یادآوری نمایم.‏ ‏۱ـ با توجه به اینکه آمدنِ احمدیِ‌نژاد به دانشگاه تهران پس از رفتن او به دانشگاهِ کلمبیا و گفت و شنودی که در آنجا ‏اتفاق افتاد صورت می‌گیرد برخورد او با سئوالاتی که دانشجویان می‌خواستند مطرح کنند دارای اهمیت بسیار است؛ ‏شورای مرکزی دفتر تحکیم طی دو نامه که خطاب به احمدی‌نژاد نوشت (یکشنبه ۸ مهر و یکشنبه ۱۵ مهر ۸۶) از ‏او خواست که اجازه دهد یک نفر به نمایندگی از سوی بزرگترین تشکل دانشجویی منتقد “دفتر تحکیم وحدت” ‏سئوالاتی را مطرح کند تا ایشان جوابگو باشد. دانشجویان نوشته‌اند:‏ هر چند از دعوتِ رئیس جمهور امریکا به ایران برای سخنرانی و اصولاً هر گفتگویی با کشورهای جهان استقبال ‏می‌کنیم و آ‌ن را در جهت کاهش خطر جنگ مفید می‌دانیم امّا برایمان جای سئوال است که چطور رئیس‌جمهور ‏امریکا می‌تواند به دانشگاههای ایران بیاید اما اساتید و دانشجویان، منتقد حق اظهارنظر در دانشگاهها را ندارند؟ ‏صدها درخواستِ صدورِ مجوز سخنرانی که در شورای فرهنگی دانشگاهها بایگانی شده است گواه ادعای ماست. ‏چه استدلالی می‌تواند وجود داشته باشد که بوش می‌تواند در دانشگاه ما سخنرانی کند اما روشنفکران داخلی نه؟ چه توجیهی می‌تواند وجود داشته باشد که ملوان انگلیسی که متجاوز می‌خواندی آزاد شوند اما اساتید و دانشجویان و ‏کارگران و معلمان و روزنامه‌نگاران برای یک انتقاد ساده مجازات شوند؟ نامه شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت ۱۵ مهر ۸۶‏ این دو نامه نه تنها بی‌جواب ماند بلکه حتی آن تعداد از دانشجویان که قبل از ورود احمدی‌نژاد و بسته شدن درها و ‏محاصره دانشگاه توانسته بودند به صحن دانشگاه راه یابند، مورد هجوم و ضرب و شتم قرار گرفتند و از واقعیت ‏مهرورزی احمدی‌نژاد برخوردار شدند.‏ ‏۲ـ قصد داشتم برای مستند کردنِ این قسمت از نوشته دانشجویان که می‌گویند “امّا اساتید و دانشجویان منتقد حق ‏اظهارنظر در دانشگاهها را ندارند” خودم را هر طور شده بعنوان یک استاد دانشگاه تهران به سالن علامه امینی برسانم - ‏که با ممانعت گارد شیخی موفق نشدم - تا با ارائة یک سند که متناسب با روزهای نزدیک به انتخابات نیز می باشد، کذب ‏بودن ادعاهای قدرت به دستانِ نظامِ ولایی از جمله دولت مدعی اصلاحات را ثابت کنم.‏ این سند یکی از ده‌ها و صدها دستورالعمل برای سلب آزادیِ اظهارنظر از سوی دانشجویان و استادان دانشگاه می‌باشد که ‏در سایتهای اینترنتی منتشر شده است. ‏htpp://mag.gooya.com/politics/archives/۰۲۷۹۶۵.php)‎‏)‏ طبقه‌بندی ـ محرمانه آرم جمهوری ‏اسلامی ایران شماره ـ ‏‏۸۱۸۲/۱/۳/۱/۲۸۴/۴۹۵‏ ارجحیّت ـ آنی ـ آنی ‏ وزارت اطلاعات تاریخ ـ ۱۰/۲/۸۴‏ نحوة ارسال ـ نمابر شود‏ پیوست ـ صلوات به گیرندگان موضوع ـ ممنوعیت سخنرانی سلام علیکم احتراماً با عنایت به فعال شدنِ جریان تحریم انتخابات در دانشگاهها و دعوت از عناصر افراطی در این خصوص ‏مقتضی است با حضور افراد ذیل به برنامه‌ها و مراسمات تشکل‌های دانشجویی مخالفت و ممانعت صریح بعمل آید ‏مراتب جهت اقدام در اسرع وقت ارسال می‌گردد.‏ ‏۱ـ محمد ملکی ۲ـ علی افشاری ۳ـ عبدالله مؤمنی ۴ـ رضا دلبری ۵ـ مهدی حبیبی ۶ـ دکتر حاتم قادریسازمان اطلاعات استان تهران ادار کل سیاسی فرهنگی گیرندگان ـ حراست‌های دانشگاههای تهران آقایان؛ آنقدر شهامت داشته باشید که رک و پوست‌کنده به دنیا بگویید ما تحمل نقدهای دانشجویان و استادان، ‏کارگران، معلمان، زنان و دیگر ایرانیان دگراندیش را نداریم. چرا آنقدر دروغ می‌گویید و فریبکاری می‌کنید؟ اگر از ‏خدا نمی‌ترسید از خشم مردم بترسید که سوزنده و خاکستر کننده است.‏ ‏۳ـ در اینجا می‌خواهم سخنی داشته باشم از سرِ درد با دانشجویان بسیجی دانشگاهها.‏ دانشجویانِ پیش از تغییر نظام بخاطر دارند که کنار خیابان غربی دانشگاه تهران (۱۶ آذر) بالاتر از دبیرخانه ‏دانشگاه تهران ساختمانی بود مخصوص گارد دانشگاه که تعدادی از وابستگان نظام شاهی در آن گرد آمده بودند تا ‏باصطلاح امنیت دانشگاه را حفظ نمایند و گاهگاه مزاحمت‌هایی برای دانشجویان منتقد فراهم می‌کردند در جریان ‏انقلاب این ساختمان از سوی مردم به آتش کشیده شد و گارد پا به فرار گذاشت. امروز وظایف آن مزدوران به ‏جمعی از دانشجویان باصطلاح بسیجی محول شده، آنها به هر مناسبتی خود را در مقابل دیگر دانشجویان قرار ‏می‌دهند و در کنار نیروهای انتظامیِ رسمی به جان دانشجویان می‌افتند و همکلاسی‌های خود را مضروب و دستگیر ‏و یا شناسایی می‌کنند بحث من فعلاً این نیست که این جماعت که غالباً جزء سهمیه‌ای‌ها هستند چگونه وارد ‏دانشگاهها شده و از چه امتیازاتی در زمان تحصیل و بعد از آن برخوردار می‌شوند با توجه به اینکه این جوانها ‏در کسوت دانشجویی به چنین اعمالی دست می‌زنند می‌خواهم با توجه به تجربه نیم‌ قرن فعالیت در محیط دانشگاه به ‏آنها هشدار دهم که مواظب عاقبت اعمالِ خود باشند و بدانند حکومت‌های فاشیستی به خصوص اگر انگ دینی بر آنها ‏خورده باشد پای منافع خود همه چیز را قربانی می‌کنند یادمان نرود آن نظر آقای خمینی را که در نامه‌ای به آقای ‏خامنه‌ای نوشت:‏ باید عرض کنم که حکومت که شعبه‌ای از ولایت فقیه رسول‌الله است یکی از احکامِ اولیه اسلام است و مقدم بر تمامِ ‏احکامِ فرعیه حتی نماز و روزه و حج است. حکومت می‌تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است در ‏موقعی که آن قرارداد مخالفِ مصالح کشور و اسلام باشد یک جانبه لغو کند.‏ و فراموش نکنیم رفتار آقای خمینی با آقای منتظری را که از نزدیک‌ترین افراد به او بود و اعمالِ آقایان خامنه‌ای و ‏رفسنجانی و خاتمی با منتظری که همگی افتخار به شاگردی آیت‌الله منتظری را می‌کردند و ده‌ها و صدها نمونه از ‏این برخوردهای سران حکومتِ دینی را با همراهان دیروز خود که تنها به دلیل یک نقد ساده به چه سرنوشتی دچار ‏شدند. شما دانشجویان بسیجی که امروز نقش «گاردشاهی» سابق را بازی می‌کنید چگونه به خود اجازه می‌دهید آلت ‏دستِ احمدی‌نژادها و شیخ عباس عمید زنجانی‌ها قرار گیرید و در برابر همکلاسی‌های خود که تقاضایی جز آزادی ‏بیان ندارند بایستید و در دفاع از دروغ‌پردازیهای احمدی‌نژاد و امثال او انواع اتهامات را به کسانی که از حقوق ‏دانشجویان از جمله خود شما دفاع می‌کنند و در این راه از هیچ فداکاری دریغ ندارند بزنید، کمی فکر کنید. آیا اعمالِ ‏شما بدنام کردن نامِ دانشجو نیست؟
دکتر محمد ملکی دانشگاه امیر کبیر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر