حقوق بشر و تامین ازادی های اساسی انسان
در ارتباط به حقوق بشر و تاًمین آزادی های اساسی انسان در جوامع متفاوت بشری آثار بی شماری نوشته شده و اسناد فراوانی ثبت گردیده است. این مساًله بخصوص در رسانه های گروهی در داخل و خارج کشور نیز به نحوی مورد مباحثه قرار گرفته و گوشه های از آن با دیدگاههای متفاوت، ناهمگون و متناقض انعکاس یافته است. درطرح های پیشنهادی تمام نهادهای سیاسی ـ چپ، میانه و راست ـ بر تطبیق اعلامیه جهانی حقوق بشر همچنان تاًکید و پافشاری بعمل می آید بنابران برای درک بیشتر این واژه با اهمیت تاریخی، سیاسی و حقوقی، با استفاده از یاداشتهای قبلی و اسناد سازمان ملل متحد، مطالب زیرقابل بررسی است
تا آنجا که انسان به یاد دارد ـ از دورترین گوشه های تاریخ کهن تا امروز ـ تفکر و اندیشهً اندیشمندان بزرگ ادوار مختلف تاریخ را که به مردم می اندیشیدند، رفع ظلم و ستم، و تاًمین عدالت اجتماعی، انصاف و دادگری، التبه در مقیاس و حدود معیین و متفاوت، و با در نظر داشت شرایط مشخص اجتماعی و تاریخی و رشد نیروهای پیشرو در جامعه، تشکیل میداده است.
اندیشمندان مردم دوست مشرق زمین در این راستا و در امر روشنگری مانند کنفوسیوس، لایوتسه، بودا و زردشت پیشتاز و پیشگام بوده و صدای بی ترس و رسای خویش را در همه جا، حتی در درباره حکام بسیار مستبد و خودکامه، بلند مینمودند و آنها را از ظلم و تعدی برحذر میداشتند و اخوت و برادری، انصاف و عدالت را توصیه میکردند. صدها اندیشمند مردم دوست دیگر، این راه پر مخاطره را با شهامت طی نمودند و مانند فردوسی ها حماسه های داد آفریدند و در آنها قهرمانان مردمی همچون رستمها و سهرابها را میستودند و آثار فناناپذیر خود را به سلاطین مستبد عرضه میداشتند.
اندیشمندان بزرگ تاریخ ما، بنی آدم را اعضای یکدیگر میدانستند و به حکام هشدار میدادند که اگر عضوی از اعضای جامعه را روزگار بدرد آورد، سایر اعضا قرار نمیگیرند و در مجموع ملت و کشور متضرر میشوند؛ و در نتیجه زمامدار نیز سر خود را در این راه برباد میدهد. آنان مانند سعدی شرین سخن، بدین ترتیب تصویر جالب و هوشمندانه یی از طرز و نحوهً زندگی اجتماعی و ضرورت تاًمین عدالت اجتماعی و ایجاد جامعه سالم برمیکشیدند که تا امروز کسی بهتر از آن نگفته است.
بنی آدم اعضــــای یکدیگر اند که در آفرینش زیک گوهــر اند
چو عضوی بدرد آورد روزگار دیگر عضو ها را نمـــــاند قرار
تــــو کز مهنت دیگران بیغمی نشاید که نامــــــــت نهند آدمی
خصوصیت نظم حاکم در جامعه، که عمدتاً بر بیدادگری و ستمگری استوار بود و غرور قدرت و خودکامگی امرا و سلاطین اجازه نمیداد تا نصایح اندیشمندان مردم دوست به کرسی دشینند و جامهً عمل پوشند. این آرزومندی های خیرخواهانه و بشردوستانه همواره بیجواب میماند و نظام مسلط بر جامعه همچنان بر ظلم و تعدی خود ادامه میداد. در نتیجه برخ بزرگی از ملتها به خاک و خون کشانیده میشدند و همه هستی خویش را برباد میدادند.
در این راستا، با الهام از اندیشمندان بزرگ تاریخ، مبارزین و قهرمانان مردمی با بسیج صدها هزار تودهً تحت ستم، علیه نظم غیرعادلانه و بیدادگرانه برخواسته اند و قیام کرده اند تا دستگاه ظلم و ستم را از میان بردارند و عدالت و انصاف را برقرار سازند. آنان همچون بابکها، مزدکها و ابومسلمها حماسه ها آفریدند. در جریان تاریخ مبارزات قهرمانانهً مردم، بخاطر تاًمین عدالت و انصاف و ایجاد نظم عادلانه، صدها هزار مبارز آگاه و نسنوه، و ملیونها انسان زحمتکش و با درد جانهای عزیز خود را بطرز فجیعی از دست داده اند. در نتیجهً این قربانیهای بزرگ، آنچه بدست آمده به زودی محو گردیده و جای یک دستگاه مستبد را به نحوی دیگر، دستگاه مستبد دیگری گرفته و در حقیقت حرکت تاریخ در این مسیر را خیلی پیچیده ساخته است.
جریان مبارزهً تاریخی انسان زحمتکش بخاطر تاًمین عدالت اجتماعی خیلی طولانی، پررنج و عذاب بوده و بخش قابل ملاحظهً از دست آوردهای ناشی از این مبارزات به سرعت از بین رفته است. اگر زمامداران مستبد با دستگاه جور و ستم شان از بین رفته اند، در عوض سیستم بیدادگرانهً دیگری سربلند کرده است و ستمگری همچنان ادامه یافته است. ستمگری با دستگاه ستمگریًیش رانده شده و بعد از کوتاه مدتی جای آن را ستمگر دیگری گرفته است. توده های مردم که سنگ زیرین آسیای جامعه را میسازند همچنان با فشار و نابرابری ها مواجه بوده و به زندگی پر رنج و الم خویش ادامه داده اند. گویا تاریخ به نحوی تکرار گردیده است.
بخاطر تسکین دردها و آلام مردم، ناشی از ظلم و بیدادگره دستگاه ستمگر، ادیان و مذاهب نیز به گونه یی سهم گرفته و بالای زخمهای آنان مرحم گذاشته اند. چنانچه مسیحت با قرار دادن مسیح در معرض بدترین رنجها و حتی مرگ به این ادعا پاسخ داده و وعده میدهد که در قلمروی " ملکوت " بیعدالتی جبران میشود. سایر ادیان و جوامع دیگر نیز عدالت را به نفع یک قدرت واحد به آینده وعده میدهند و مدینه فاضله را پیش میکشند. گو این که خوی شریر انسان همواره بروی و بر زمین حاکم بوده است؛ و انسان شایستگی و فضیلت آن را ندارد که بتواند عدالت را در زمین تاًمین کند و از نعمات آن و حاصل رنج و زحمت خویش منصقانه استفاده کرده و لذت برد.
مبارزه انسان بخاطر استقرار عدالت و آزادی شباهت به داستان " سیزیف " قهرمان اساطیری دنیای قدیم دارد که خدایان وی را محکوم کرده بودند که مدام صخره یی را تا قلعه کوهی بغلتاند. از آنجا، سنگ با وزنی که داشت پایین میفتاد و سیزیف ناگزیر میشد تا آن را بارها و مداوم به قله کوه بغلتاند و از این تلاش دست بر ندارد. خدایان به دلایلی پی برده بودند که هیچ تنبهی وحشتناکتر از کار بیهوده و بی امید نیست. عظمت سیزیف در آن است که میدانست صخره باز پایین میغلتد ولی نا امید نمیگردید و به مبارزه خود ادامه میداد. این افسانه میتواند تصویری از زندگی بشر و مبارزه تاریخی وی بخاطر تاًمین عدالت و آزادی را به نمایش گذارد.
متفکرین بزرگ مشرق زمین و از آنجمله کشور باستانی ما در مبارزه بخاطر انسان و استقرار عدل و داد، همواره سنگ سنگین مبارزه علیه بی عدالتی و آزادی خواهی را بدوش کشیده اند و از انجام این امر بزرگ و کار بس عظیم در طی قرون متمادی و تا اکنون، نا امید نبوده اند، و این وظیفه سترگ را همچنان ادامه میدهند.
بعد از سال ها، مبارزهً طولانی انسان بخاطر آزادی و عدالت، بالاخر این حق در یکی از کشورهای نوبنیاد شکل قانونی یافت. قانونی انگاشتن آزادی های اساسی انسان در اعلامیه ها و اسناد مربوط به حمایت از حقوق اساسی بشر از اواخر قرن هژدهم به اینسو در اعلامیه ها و اسناد تقنینی کشورهای نیمکره غربی انعکاس دارد.
منشور حقوق بشر سال 1776 ایالت ورجنیای امریکا، نخستین سند قانونی است که متضمن حمایت از حقوق بشر میباشد. بعداً اعلامیه استقلال امریکا در سال 1776 ، متمم های قانون اساسی ایالات متحده امریکا سال 1791 و اعلامیه حقوق بشر در 26 ماه اگست سال 1789 انقلاب کبیر فرانسه، به ترتیب منحیث اسناد بنیادی، از اهمیت خاص تاریخی در حمایت از حقوق بشر محسوب میگردند.
برای آگاهی بیشتر، برخی مواد اسناد قانونی یاد شده در بالا، بصورت فشرده بازنویسی میگردد.
به موجب ماده یک منشور حقوق بشر سال 1776 ایالت ورجنیای امریکا، کلیه ابنای بشر به حکم طبعیت آزاد و مستقل بوده و حقوق ذاتی خاص دارند که نمیتواند طی هیچ نوع قرارداد اجتماعی از آن محروم شوند. کلیه اختیارات و قدرت حکومت از آن مردم بوده و از مردم ناشی میگردد. حکومت برای خیر و صلاح عامه و حمایت و ایمنی آنان بوجور آمده است.
اعلامیه استقلال ایالات متحده امریکا نیز نمونه دیگری است در این زمینه که فلسفه و محتوای آن مشابه و متاًثر از منشور فوق میباشد. اعلامیه حقوق بشر فرانسه وجوه مشترک بسیاری با قوانین اساسی ایالات متحده امریکا داشته و متاًثر از آنها بوده است.
ماده اول این اعلامیه میگوید: " افراد بشر مساوی و آزاد به دنیا می آیند و از این رو بالطبع بایستی در تمام عمر خویش از آزادی و مساوات بهره مند گردند. "
در ماده دهم آمده است که: " عقاید سیاسی و مذهبی و فلسفی وغیره آزاد است، مشروط به این که ابراز این عقاید مخل نظم عمومی نشود. اشخاص میتوانند عقاید و نظریات خویش را بوسیله مطبوعات منتشر ساخته و در مجامع اظهار دارند. "
اعلامیه جهانی حقوق بشر
محتوای اسنادی که در بالا نگاشته شد، بعداً در جریان مبارزات طولانی مردم، بخاطر تحقق حقوق انسانی شان، در قوانین اساسی برخی از کشورهای غربی به تدریج درنظر گرفته شد؛ ولی پس از سپری شدی یک صدوپینجاه سال بعد از نشر اعلامیه حقوق بشری انقلاب کبیر فرانسه و در حقیقت با ایجاد سازمان ملل متحد، در یک سند حقوقی بین المللی یعنی منشور سازمان ملل متحد، برای نخستین بار بازتاب یافت. در این سند، مساًله اشاعه، تشویق و احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی برای همه، بدون تمایز از نظر نژاد، جنس، زبان و مذهب مدنظر گرفته شده است.
از آنجا که تعریف مشخصی از " حقوق بشر و آزادی های اساسی " در منشور ملل متحد وجود ندارد، ارزش اجرایی این مواد و در نتیجه وظایف حقوقی کشور ها دراین مورد مشخص نگردیده است. حتی برخی مًولفین معروف حقوق بین الملل عقیده دارند که هیچ وظیقه مشخصی در این زمینه از طریق منشور به عهده کشورها گذاشته نشده است. با این وصف حد اقل تعریفی که بر طبق رسوم بین المللی میتوان از اصطلاح " حقوق بشر و آزادی های اساسی " مندرج در منشور نمود و نتیجه گرفت که مراعات آن، وظیفه کشورهای عضو ملل متحد است، مربوط میشود به مراعات حق زندگی، آزادی و مساوات.
بمنظور مشخص نمودن تعریف " حقوق بشر و آزادی های اساسی " و تحت فشار افکار عامه جهانی، سازمان ملل متحد کمسیون حقوق بشر را ایجاد نمود و بر اساس پیشنهاد این کمسیون، مجمع عمومی سازمان ملل متحد در دهم دسمبر سال 1948 اعلامیه جهانی حقوق بشر را تصویب کرد.
اعلامیه جهانی حقوق بشر بدون آن که بصورت یک سند حقوقی درآید و برای دولتها الزام آور باشد به تاریخ دهم دسامبر سال 1948 به عنوان آرمان مشترک کشورهای عضو سازمان ملل متحد به شکل قطعنامه مجمع عمومی آن سازمان به تصویب رسید. قطعنامه های مجمع عمومی از لحاظ حقوقی برای کشورها، حکم توصیه را دارا بوده و مراعات آن برای آنها الزام آور نیست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر