۱۳۸۶ آذر ۲۶, دوشنبه

جنگ و خشونت تنها یادگار ما برای نسل آینده

امروز صبح از کنار دبستان که رد می شدم،چند نقاش داشتند روی دیوار دبستان عکس یک جنگل می‏کشیدند که زیر آن نوشته شده بود: "بچه های عزیز شکستن یک شاخه درخت،همچون شکستن بال فرشته است" جمله ی جالبی بود و آدم را به ادامه زندگی امیدوار می کرد. اما چند قدم جلوتر که رفتم،دیوار نوشته ای که از زمان جنگ به یادگار مانده بود توی ذوقم زد و مثل همیشه مرا به دوران سخت کودکیم برد .دورانی که زاییده ی همین شعارها بود. "جنگ ، جنگ تا پیروزی ". شعار رنگ رویش رفته بود،اما خاطرات من و امثال من هر روز با دیدن همین شعار های رنگ و رو رفته، تازه و شفاف تر می شوند.فرقی نمی کند جنگ در شلمچه باشد یا ویتنام،در بغداد باشد یا لبنان.شعارها به زبان فارسی باشند یا عربی. چیزی که اینجا مهم است و آزار دهنده ، اثرات بعد از جنگ است. اثراتی که تا سال ها بعد همچون زخمی کهنه و چرکین باقی می ماند .مهم این است که هزاران نفر بی پناه می شوند و قبرستان هایمان هزاران متر وسیع تر. قبرستانی که می توانستیم به جای آن هزاران درخت بکاریم و کودکانمان را به نشکستن شاخه هایش تشویق کنیم .کاش همه می دانستند که اثرات جنگ را نمی توان جبران کرد.آری ... اثرات جنگ هنوز بر چهره های ملول مادران داغداری که تابوت عزیزانشان را بر دوش می کشند نمایان است. . این همه جنگ و خون ریزی برای چه؟ تا به حال از خود پرسیده ایم،کدامین حیوان درنده می خواهد به ما حمله کند که سالانه میلیارد ها دلار خرج خرید و ساخت سلاح و تسلیحات نظامی می کنیم؟ چه می خواهیم بکنیم،کجا را می خواهیم تسخیر کنیم؟ به چه قیمتی هزاران نفر را بی پناه می کنیم و بعد دم از حقوق بشر و انسان دوستی می زنیم . آنقدر غرق جنگ و جنگ دوستی شده ایم که حتی کار تون هایی به خورد کودکان مان می دهیم که پر است از صحنه های جنگ و خون ریزی.تا به حال سری به کلکسیون بازی های کامپیوتری برادر کوچکترتان زده اید؟ کدامشان خالی از جنگ و خون ریزی است؟ کدامشان از خشونت و انسان کشی به دور است؟ میزنیم ، می کشیم،ویران می کنیم و بعد بلند فریاد می زنیم: آتش بس ! و خود را به بی خیالی می زنیم و انگار نه انگار که جنگی در کار بوده است. اما نه! .. برای آن ویتنامی ای که تمام خانوده اش را با رگبار درو کردند،آتش بسی وجود ندارد،برای آن جانباز شیمیایی که شب را با خِس خِس سینه به صبح می رساند،آتش بس چه معنا دارد؟ آتش بسی وجود ندارد.نه! وجود ندارد... سینه پر درد است و مجال اندک... به امید روزی که جهان خالی از جنگ و خونریزی باشد و کودکان مان شب ها بدون ترس از کشته شدن پدرانشان، سر بر بالین بگذارند و بدون دغدغه، ستاره های درخشان را بشمارند و به امید روزی که بر دیوار هایمان شعار های ضد جنگ بنویسیم نه: "جنگ!جنگ! تا پیروزی...!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر