۱۳۸۶ آذر ۱۰, شنبه

اعدامهای فله ای در ایران ادامه دارد

در يک ماه اخير حداقل 42 نفر در تهران, کرج, مشهد و زاهدان عمدتا به صورت دسته جمعی و گاها با نمايش وسيع تلويزيونی اعدام شده اند. در ادامه همين سياست وحشت آفرينی و ارعاب, فرمانده انتظامی کرمان از اعدام قريب الوقوع 12 نفر در اين استان خبر داده است... روشنگری: سياست وحشت و ارعاب آفرينی از سوی رژيم از طريق اجرای اعدام های دسته جمعی همچنان ادامه دارد. از تيرماه گذشته تاکنون حداقل 42 نفر در تهران, کرج, مشهد و زاهدان عمدتا به صورت دسته جمعی و همراه با نمايش وسيع تلويزيونی اعدام شده اند. اکنون در راستای همين برخورد جنايتکارانه با متهمان به اعمال جنايت فرمانده انتظامی کرمان از اعدام قريب الوقوع 12 نفر در استان کرمان خبر داده و آنها را "اراذل و اوباش" خوانده است. طی همين مدت خبر شکنجه های وحشيانه دانشجويان پلی تکنيک, دستگيری روزنامه نگاران, توقيف مجدد روزنامه شرق, صدور حکم اعدام دو روزنامه نگار کرد, آدم ربايی فعالين کارگری و دستگيری فعالين کارگری و صدور احکام سنگين برای فعاليت های مسالمت جويانه زنان, دستگيری جوانان, همچنين خبرهای متعددی از اعمال فشار و شکنجه و ارعاب دستگيرشدگان نهادهای سرکوبگر امنيتی در استان آذربايجان انتشار يافته است. اعدام های گسترده آن هم با اصرار رژيم بر نمايش علنی توحش و بربريت تمام عيار خويش, قبل از هر چيز نشانه ترس و وحشت و بی اعتمادی عميق رژيم نسبت به عموم مردم ايران است. رژيم در بيم و هراس از آينده خويش, در شرايطی که خود در محاصره بين المللی قرار گرفته و کشور با خطر تجاوز نظامی روبروست و تصويب سومين قطعنامه تحريم های شورای امنيت که قطع شاهرگ اقتصادی ايران با تحريم حمل و نقل نفت در آن پيش بينی شده, با وحشت اقدام به اعدام های فله ای می کند تا کسی در داخل کشور به فکر بهره برداری از "شرايط ويژه" و شورش عليه رژيم نيافتد. حمله وحشيانه به مردم و فعالين سياسی و اجتماعی در جبهه ای وسيع قرار است کنترل کامل رژيم بر اوضاع را به نمايش بگذارد؛ ترسش را پنهان کند و همين ترس را در دل مردم بکارد؛ نسبت به عواقب شورش, اعتراض و نافرمانی درنگ و ترديد بسازد و مردم را به ترس و ترديد و انفعال بکشاند. اين نوعی معادله وحشت است؛ معادله ای که از طريق انتقال وحشت حکومت به مردم به کمک اعدام های فله ای موجوديت می يابد. رژيم با اعدام های فله ای و سرکوب های وسيع همراه با آن در عين حال می خواهد به آمريکا نشان دهد که در قساوت و دست زدن به کشتار دست کمی از آمريکا ندارد و آنها اگر به بهانه "مبارزه با تروريسم" بی مهابا آدم می کشند, رژيم هم به بهانه "ارتقا امنيت اجتماعی" و مقابله با "براندازی نرم" چنين می کند. رژيم با سرکوب های بی مهابا و وحشيانه و اعدام های فله ای می خواهد القا کند که هر تلاش برای متزلزل کردن موقعيتش از طريق سرمايه گذاری بر ناامنی های داخلی و جذب فعالان معترض جنبش های اعتراضی در ايران را تحت کنترل دقيق دارد و به سرعت و با قاطعيت کيفر می دهد. از آنجا که اين قدرت نمايی خود ناشی و درآميخته با وحشت از مردم است, "پرده دار به تيغ می زند همه را"؛ و مثل حيوان وحشی زخم خورده به هر طرف که برسد دندان نشان می دهد: از دانشجوی دانشگاه تا فعال سنديکايی, از معترضان به سنگسار زنان تا طرفداران تعديل سرکوب زنان در چارچوب قوانين اسلامی جاری همين رژيم, از دارندگان آنتن های ماهواره ای و کسانی که در قهوه خانه ها چپق می کشند تا جوانان دوستدار موسيقی راک, از معتادان تا متهمان به "بدحجابی". و نقدا هم اعتنا چندانی به تفاوت های آشکار اين نيروها و تفاوت جهت گيری های سياسی و شيوه ها و اسلوب های آنها ندارد. جايی هم که سرکوب های سياسی به طور اخص به بهانه "براندازی نرم" صورت می گيرد, رژيم نقدا تصور ارتباط بالقوه, احتمال و ظرفيت مشارکت در طرح های سياسی آمريکا برای ايران, و حتی همسويی ضعيف و کلی فکری را هم بستر سياست ارعاب, دستگيری و شکنجه های وحشيانه قرار داده است. چه از منظر حقوق انسانی و چه از منظر چشم انداز سياسی آينده کشور در برابر موج اعدام های فله ای و سرکوب های پی در پی منظم و پيوسته به آن نمی توان و نبايد سکوت کرد. در جايی که رفع موانع پايه ای اجتماعی گسترش جرم و جنايت در ايران برای رژيم حاکم کوچه بن است و راهی است که از آن نمی تواند برود, مبارزه وحشيانه حکومتی با وحشيگری و جنايت اجتماعی فقط به افزايش توحش و بربريت, تقويت ظرفيت دستگاه سرکوب از يک سو و پيچيدگی و سازمانيافتگی جرم و جنايت از سوی ديگر می انجامد. وقتی جامعه ای نسبت به حقوق مجرمان فاقد حساسيت شد و اعدام فله ای و بی کيفرخواست آنان را ناديده انگاشت, عملا حق توحش را برای حاکمان برسميت شناخته است. در اين صورت دست رژيم باز خواهد شد تا معترضان و منتقدان حکومتی را به بهانه "اشرار" و "اراذل و اوباش" بدون کيفرخواست و به صورت فله ای سلاخی کند. از سوی ديگر اگر سرچشمه بازتوليد ناهنجاری های اجتماعی, يعنی فقر و بيکاری دست نخورده باقی بماند و فقط سلاخی دوره ای يا ممتد بدخيم ترين عوارض و پيامدهای انسانی آن در دستور قرار بگيرد, جنايت به سمت گروهی شدن و سازمان يافته شدن خواهد رفت. حرکت به سمت سازمان يافتگی تبهکاری و جرم و جنايت همراه با گسترش تعرض رژيم به هر نوع اعتراض مدنی سازمانيافته و قلع و قمع فعالان جنبش های اعتراضی در شرايط تشديد بحران داخلی و نابسامانی های وسيع, عملا فضای فاجعه باری برای درگيری های خونين منطقه ای و محلی شبيه آن چه در عراق تجربه شد فراهم می سازد. چنين محيطی شرايط طلايی برای پيشروی سياست آمريکا در ايران است. سرکوب و افزايش خفقان ناشی از آن, عرصه را بر فعاليت های دموکراتيک تنگ می کند, شرايط را برای اعتراضات توده ای سازمان يافته مبتنی بر مطالبه حقوق دمکراتيک بخش های مختلف مردم بشدت نامساعد می سازد و در همان حال که مبارزه دمکراتيک و مقاومت اجتماعی متکی بر موازين دموکراسی و عدالت اجتماعی تضعيف می شود, صحنه به سود نيروهای سياه و عوامل رژيم و آمريکا مهياتر می شود. کشيدن شدن جنبش دموکراتيک به انفعال در برابر رژيم يا قرار گرفتنش بر مدار سياست های ويرانگرانه آمريکا در ايران و فروپاشی و گسست شيرازه های هر نوع مقاومت مدنی سازمان يافته دمکراتيک در متن گسترش تنش و رويارويی اين دو نيروی سياه, آن چشم انداز خطرناکی است که ادامه موج کنونی سرکوب ها می تواند به آن ميدان دهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر