داستانی بود که خدا رحمت کنه پدر بزرگم همیشه برایم تعریف میکرد که : " جمعی از اهل روستائی يك شب سرزده رفتند به خانه يكی از اهالی ده و كدخدا شروع كرد به نقل داستان نوح که خدا چه صبری بهش داد و... که یکهو بعد از اون خادم مسجد شروع میکنه به تعریف کردن كه يكی از چوپانان را پارسال تو سیاهه زمستان خرس خورد و زن و بچه اش که اتفاقا سه چهار تا بچه کوچک هم داشته یتیم شدند و خدا رحمتش کنه چقدر بده بچه بی سایه پدر مادر بزرگ بشه و ... بعد از آن مرد قهوه چی از گذشته ها و سرگذشت آن روستایی گفت که مریضی لاعلاجی داشت و سالها خودش و خانواده اش چه زجری کشیدند تا همین پارسال که فوت کرد و بردنش امامزاده ده دفنش کردند ، حرف امامزاده ده که می شود یکی از حاضران از امامزاده گفت و نذر و نيازها را به ياد آورد و نهایت مرد همسایه رشته کلام را در دست گرفت و به جانوری رسيد كه چند سال پيش در بالای كوه ظاهر شده بود؛ و خلاصه پاسی از شب گذشت و جمع نشسته بودند و پشت سر هم داستان می گفتند و زن خانه هم كه در پشت پرده هی چای می ريخت و به داخل اتاق می فرستاد، ديگر خسته شده بود، دست آخر، از همان پشت پرده گفت "رجب بابات مرد ! اين ها آمده اند اين را بگويند...".حالا حكايت ماست ، این روزها اخبار ایران و اتفاقات مربوط به ایران را که میشنویم درست شده ماجرای مرگ پدر رجب همه دارند تلاششان را می کنند ولی از اصل ماجرا هم دارند دور می شوند البرادعی پی در پی داستانهای پر آب و تاب تعریف می کند و وزيران اروپائی می آيند و می روند ، سفيران جمهوری اسلامی را به وزارت خارجه ها احضار می كنند و هی پيام درپنهان می رسد و احمدی نژاد هم این معجزه هزاره سوم هی می رود این ور و آور یکروز دست عربها رو می فشارد و روز دیگر دست اروپائی ها و از آن طرف عده ای هم دلخوشند به حذف نظارت استصوابی و انتخابات آزاد کمیته راه انداخته اند و دلخوشند که با امضاهایشان شورای نگهبان باد بشود برود هوا و وااسفا که به غیر از مجنونان همیشه حاضر به امضا عقلای بسیاری هم بر پای آن امضاء زده اند ، به یکباره مجموعه سازمانهای جاسوسی آمریکا دست در دست ام آی شش بریتانیا و سازمان اطلاعات آلمان اعلام می کنند ایرانی که اینقدر ازش می ترسند از سال 2003 فعالیت برای ساخت بمب اتم را کنار گذاشته ، از آن طرف خبر می رسد که آمریکا و عراق از ایران تشکر می کنند که تلاش در راه امنیت عراق انجام میدهد و در بحرین میگویند بیائید "سنتو" را دوباره راه بیندازیم ، كيهان مثل معمول تهمت می زند و اینبار جنبش زنان و کمپین یک میلیون امضاء را جاده صاف کن پژاک می داند !! هاشمی در نقش یک مصلح و عاشق صلح و صفا و ضد خشونت برای بار دهم وضعیت را بحرانی می داند ، اما خامنه ای در آخرین شب نشینی نمایندگانش در باغ لواسان یا همان مجتمع فرهنگی ورزشی امام خمینی خبر از این می دهد که بچه ها گفته اند با اولین حمله آمریکا 313 سفارت خانه و مرکز آمریکایی را در دنیا به عدد سربازان امام زمان منفجر خواهیم کرد ، فرمانده موشکی سپاه هم می گوید با اولین حمله آمریکا یازده هزار موشک در دقیقه اول شلیک می کنیم ، اما دقیقه دوم را خدا عالمه چه می شود ؟! عده ای دارند خودشون رو زحمت می دهند که خاتمی و اصلاح طلبها رو برگردونند یه جماعت عاشق جنگند و دلشون برای سربند و خمپاره و آرپی جی لک زده یه عده دیگر هم دلشون برای بارکشی از این اسب نیمه جون جمهوری اسلامی لک زده و کمیته صلح راه می اندازند یه لگد به جمهوری اسلامی می زنند و یه لگد به آمریکا که هم خدا رو داشته باشند و هم خرما ... داستان به اینجا که می رسد بحث طولانی تر میشود ولی به باور من، ماجرا همان است كه آن زن صاف و ساده از پشت پرده گفت...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر