با ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد، بحران هستهای وارد فاز جدیدی شده است. تلاشهای موفقیتآمیز دیپلماتیک ایالات متحده بالاخره موفق گردید که با همراه کردن اروپا و اکثریت کشورهای عضو شورای حکام پرونده ایران را در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی به شورای امنیت که در حقیقت بالاترین مرجع رسیدگی حقوقی به دعاوی و شکایات بینالمللی است منتقل نماید. مسلما ادامه بازی در شورای امنیت با توجه به نقش ایالات متحده و توانایی این کشور در مدیریت بحران در این مرجع حقوقی به زیان جمهوری اسلامی ایران تغییر جدی خواهد کرد.ارجاع پرونده از یک نهاد نظارتی و مشورتی داوطلبانه (آژانس بینالمللی انرژی اتمی) به شورای امنیت که نهادی است مسئول حفظ و امنیت جهانی (ماده ٢٤ از منشور سازمان ملل متحد) و مسئولیت تصمیمگیری و ارائه راهحلهای لازم را به منظور حفظ و اعاده صلح و امنیت جهانی بر عهده دارد (ماده ٣٩ منشور) و تمامی اعضای سازمان ملل موظف به اجرای تصمیمات این نهاد میباشند (ماده ٢٥ منشور) مطمئنا کنترل و مدیریت بحران را برای طرف ایرانی بسیار دشوار خواهد نمود. بویژه که در ترکیب اعضای کنونی این شورا تمایل چندانی به جانب سیاستهای جمهوری اسلامی ایران نمیتوان جستجو کرد.بحران از نگاه مقامات ایرانیهمزمان با پایان چهارمین روز از نشستهای پیدرپی نمایندگان پنج عضو دائمی شورای امنیت برای رسیدن به توافق بر راهکارهای مقابله با سیاست هستهای جمهوری اسلامی ایران در پشت درهای بسته در نیویورک، دیروز رهبر جمهوری اسلامی ایران آقای علی خامنهای در ملاقات خود با مسئولین وزارت امور خارجه کشور با تاکید بر حق جمهوری اسلامی برای دستیابی به تکنولوژی هستهای، هرگونه عقبنشینی از مساله هستهای را «به معنای شکستن استقلال کشور ... که هزینه بسیار گزافی برای ملت ایران خواهد داشت» بر شمرد و اظهار داشت که «برنامه هستهای ایران بازگشتناپذیر است و دستگاه سیاست خارجی باید از این حق شجاعانه دفاع کند.»چنین اظهاراتی از زبان بالاترین مرجع تصمیمگیری در ایران در حقیقت تمامی راههای گفتگو و مذاکره را مسدود نموده و روند تصمیمگیری در شورای امنیت را در جهت مطلوب ایالات متحده سوق خواهد داد.این رفتار در حقیقت بیانگر آن است که محافل تصمیم گیرنده در نظام اسلامی با تحلیل خود از اوضاع کنونی، زمان حاضر را بهترین زمان مناسب برای رویارویی با ایالات متحده ارزیابی نموده و براین اعتقادند که تشدید عامدانه بحران کنونی میتواند به برخورد لازم منجر گردد. محافل نظامی امنیتی در جمهوری اسلامی ایران معتقدند که در هر حالت، چه برخورد نظامی و چه نهایتا رسیدن به یک توافق دراز مدت در شرایط کنونی به نفع آنها بوده و نباید آن را به سالهای آتی موکول کرد. آنها بر این باورند که گذشت زمان به زیان جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.حل بحران در عراق و افغانستان و خلاصی ایالات متحده از منجلاب عراق بکلی شرایط مذاکره و یا مقابله را به ضرر جمهوری اسلامی ایران تغییر خواهد داد.این که استدلال فوق تا چه اندازه واقعی است و حکومت ایران به چه میزان در ضعف طرف مقابل و توان خود غلو میکند، بحثی دیگر است. اما پایه سیاست کنونی جمهوری اسلامی ایران بر اساس چنین تئوری احمقانهای استوار شده است.نقطه اتکای این تئوری بر این حقیقت استوار است که ایالات متحده پس از تجربه ناموفق عراق و آینده نامعلوم خود در آن کشور به روش مشابهی در ایران دست نخواهند زد و از آنجا که کلید حل مشکل عراق در دست ایرانیان است و حیثیت سیاسی و مشروعیت هر عملیات دیگری در منطقه به پایان مرحلهای موفقیتآمیز در عراق گره خورده است، پس اساسا ایالات متحده با تمام سروصداها و تبلیغات و فشارهای بینالمللی پای جنگ دیگری نخواهد رفت. پس با این استدلال زمان مقابله با ایالات متحده همین امروز بوده و عرصه رویارویی خیابانهای بغداد و شهرکهای سنی نشین در این کشور است.بحران از نگاه مقامات امریکاییمقامات ایالات متحده به خوبی آگاهند که مدل حمله نظامی همه جانبه و اشغال کشور نه در عراق نتیجه مطلوب داد و نه در ایران کارآیی لازم را خواهد داشت و هرگز آن را تکرار نخواهند کرد. مدل عراقی نه دیگر مطلوب نظامیان است و نه قابل دفاع برای سیاستمداران.شورای امنیت نهایتا در چارچوب تحریمهای اقتصادی بسنده خواهد کرد. تحریمهای اقتصادی از هر نوع آن اساسا نظرایالات متحده را که هدف خود را تغییر رژیم اسلامی قرار داده است تامین نخواهد کرد.بزرگترین آسیب از تحریمهای اقتصادی را مردم ایران و بویژه کودکان و سالمندان و بیماران و قشرهای پایین جامعه متحمل خواهند شد و اثرات مخرب بر اقتصاد و تکنولوژی کشور برای نسلهای آینده به جای خواهد گذاشت. نظام حکومتی چه بسا در پرتوی تحریم اقتصادی، به سازماندهی شبکه جدیدی که به ظاهر برای کمکرسانی و سازماندهی اقتصادی جامعه در شرایط تحریم لازم است، دست زده و همان شبکه توزیع را به خدمت خود برای سازماندهی سرکوب داخلی بکار گیرد.نه تنها تغییر رژیم در چشمانداز تحریم اقتصادی دیده نمیشود که دسترسی جمهوری اسلامی به سلاح هستهای نیز امکانپذیر است، یعنی آنچه که ایالات متحده بشدت مخالف آن است.فاجعه اتمی در ایرانغفلت مقامات ایرانی از آن است که سناریوهای دیگر را بکلی از نظر دور نگه داشتهاند. یکی از وحشتناکترین اشکال از پای درآوردن رژیم و پایان دادن به جنبش مقاومت اسلامی در کل منطقه که حقیقتا جمهوری اسلامی نقطه اتکای آن در دوران اخیر بوده و نقش هدایتکننده آن را برای آینده بر دوش گرفته است، تکرار و اجرای سناریوی ژاپن در جنگ دوم جهانی است.تاکید و اصرار هر روزه مقامات ایالات متحده از حمله رئیس جمهور بوش و معاون او دیک چینی و همچنین وزیر دفاع برحملات پیشگیرانه و امکان استفاده از بمبهای هستهای کوچک (mini nuke) برای درهم شکستن توان کانونهای مقاومت، که بارها از طرف این مقامات تکرار شده است، در حقیقت هشداری است که نباید آن را از نظر دور داشت.پس تنها راه برای ایالات متحده آغاز عملیات پیشگیرانه (preemptive attacks) خواهد بود. حملاتی که با هدف نابودی تاسیسات هستهای و نظامی ایران صورت خواهد گرفت، در مقابل مقامات ایرانی دو راه بیشتر نخواهد گذاشت.١. خودداری از حمله متقابل و مراجعه به مراجع حقوقی و بینالمللی٢. اقدام به عملیات تلافیجویانه از جمله حمله به مراکز تجمع نظامیان آمریکایی و تاسیسات آنها در عراق و افغانستان و قطر و احتمالا حملات موشکی تلافیجویانه به اسرائیلحالت اول: خویشتنداری ایران و مراجعه به مراجع بینالمللیآنچه مسلم است، هیات حاکمه کنونی در جمهوری اسلامی ایران فاقد روحیه خویشتنداری لازم برای ارجاع پرونده به مراجع حقوقی بینالمللی از قبیل شورای امنیت میباشد. و تازه در صورت ارجاع پرونده به مراجع فوق هیچ دلیلی وجود ندارد که ایالات متحده به عملیات نظامی مشابه برای دفعات متوالی دیگر به منظور شدت بخشیدن به بحران سیاسی و اجتماعی در داخل کشور متوسل نگردد. علاوه بر این، جمهوری اسلامی ایران که با رسالت مبارزه ضدآمریکایی در جهان اسلام هویت سازی نموده است در صورتیکه حملات نظامی ایالات متحده را بیپاسخ بگذارد دچار بحران هویتی گردیده و از درون به بحران ریزش نیرو گرفتار خواهد شد. این ریزش نیرو روندی است که بخشهای گوناگون آنها را تا سرحد مقابله نظامی در برابر هم قرار خواهد داد و عملا طلایه فروپاشی نظام اسلامی را نوید خواهد داد.حالت دوم: اقدام ایران به حملات تلافی جویانهدر صورتیکه جمهوری اسلامی ایران به اقدامات تلافیجویانه از جمله حمله به مراکز تجمع نیروهای نظامی امریکایی در عراق و افغانستان و یا احیانا مراکز فرماندهی آنها در قطر متوسل گردد و یا اینکه با حملات موشکی به شهرهای اسرائیل حمله کند، آنچه مسلم است پیآمد چنین عملیاتی بجایگذاشتن صدها و یا هزاران کشته و مجروح از نیروهای نظامی امریکایی در منطقه خواهد بود. در چنین فضایی است که هیات حاکمه ایالات متحده همانگونه که پس از حادثه ١١ سپتامبر عمل نمود، براحتی افکار عمومی را در این کشور در جهت سرکوب شدید نظام جمهوری اسلامی ایران تجهیز خواهد کرد و اینبار نه با یک حمله سراسری که با تجربهای مشابه تجربه وحشتناک بمباران اتمی ژاپن در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم، با استفاده از بمبهای کوچک اتمی (mini nuke) که قدرت تخریب آنها بمراتب بیشتر از بمبهای بکارگرفته شده در ژاپن است، به تمامی منطقه شوک اتمی خواهد داد.برخی بر این باورند که این شوک اتمی نه تنها به تسلیم کامل نیروهای نظامی در جمهوری اسلامی ایران منحر شده که تمامی کانونهای اسلامی مقاومت در منطقه را برای سالهای طولانی در شوک تسلیم به حاشیه جوامع در این کشورها خواهد راند.این همان فاجعهایست که نه تنها مقامات جمهوری اسلامی ایران را به ورطه هلاکت و نابودی خواهد برد که برای زمانهای طولانی زندگی را در تمام اشکال آن متاثر خواهد کرد.فاحعهای که محصول آن نابودی و ویرانی کشور و کشتار هزاران هزار انسان بیگناه و آلودگی محیط زیست برای نسلهای آینده خواهد بود.چگونه میتوان از بروز چنین فاجعهای جلوگیری کرد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر