جنگها، سرتاسر تاریخ بشر را پر می کـنند. جنگها همیشه برای اسارت و اشغال سرزمینها دیگران، برای چپاول، تصرف و تصاحب دارائیهای غیر به راه انداخته شده است. جنگها، جز، کشتار و ویرانی، جز وحشت و دربدری، جز نفرت و کـین، هیچ افتخار دیگری بدنبال نداشته اند. جنگها، هیچگاه و در هیچ کجا، بحق و عادلانه نبوده اند. آن جنگی که، برای تعیین سرنوشت، برای تحصیل آزادی و برای تأمین برابر حقوقی در میگیرد، آن، دیگر جنگ نیست. این جنگها، دفاع ناگزیر در مقابل متجاوزان، اشعالگران، قاتلان استقلال و آزادی انسانها، خلقها و ملل است. بنابراین، باید مرزبین جنگ و دفاع بدرستی تعیین گردد و این همان چیزی است که، جنگ افروزان درپی مخدوش کردن آن اند. فاصلۀ بین جنگ و دفاع میدان فراخی است برای سر درگمی توده ها. میدان وسیعی است برای بازی و مانورجنگ افروزان. عدم توجه و شناخت این میدان، عاملی است برای غلطیدن بدام جنگ.
همانقدرکه، جنگها نمی توانند بحق و عادلانه باشند، همانقدر هم نمی توانند، منطقی و عاقلانه باشند. در حالیکه جنگها برای جنگ افروزان موهبتی بی نظیر است، برای عامۀ بشریت، جز نکـبت و بدبختی، هیچ سودی ندارد. جنگها، در هر صورت، صرفنظر از هر دلیل و بهانه ای، علیرغم تمام توضیحات و تبلیغاتی که پیرامون براه انداحتن آن بیان می شود، مردود، محکوم و منفور است و آغازگر یا آغازگران جنگها، بی هیچ ملاحظه، مدارا و تعللی، باید بعنوان جنایتکاران ضد بشری محکوم و مورد مؤاخذه قانونی قرار داده شوند.
این تصور بغایت نادرستی است هرگاه باور کـنیم که، جنگهای پرکشتار و ویرانگر می توانند فقط صورت نظامی و مسلحانه داشته باشند. خیر! کشتارها، خرابیها و اشغالگری جنگهای بویژه، تبلیغاتی و روانی، بشدت وسیعتر و گسترده تر از جنگهای مسلحانه بوده است. جنگهای روانی خونین ترین جنگهائی است که درگیریها را بلاوقفه، تا اعماق جامعه بشری، تا کوچکترین واحدهای جامعه نیز می کشاند. از همین رو، نباید از شناخت این سیمای نفرت انگیز جنگها هم غافل بود و بدان بی توجهی کرد و یا کم بها داد. جنگهای روانی ــ تبلیغاتی، بنیانهای اجتماعی ــ اقتصادی، ملی ــ مدنی، ادبی ــ فرهنگی و نرمها ارزشی و اخلاقی جوامع را درهم می کوبد و بی بند و باری، لااوبالی گری، بی اعتنائی و بی مسئولیتی را در جامعه گسترش می دهد. جنگ «سرد» و دوران پس از «پایان» آن، نمونۀ غیر قابل انکار جنگهای تبلیغاتی ــ روانی است. چندین ده میلیون کشته، دربدر، خانه بدوش، صدها میلیون بیکار، بیسواد، بسته شدن دهها هزار مراکز آموزشی، علمی ــ تحقیقاتی، مؤسسات تولیدی ــ صنعتی، تخریب روابط و مناسبات اجتماعی و فرهنگی، بازگشت استعمار و زایش مجدد فاشیسم تنها در کشورهای اروپای شرقی و جمهوری منشعب از اتحاد شوروی، حاصل این جنگهای غیر مسلحانه بود که، در واقعیت امر، یکی دیگر از خونین ترین و فاجعه بارترین جنگهای تاریخ بشری محسوب می شود. نتایج جنگهای روانی ــ تبلیغاتی در مقیاس جهانی، بسیار وسیعتر از آن حـدی است که، بتوان تصور کرد.
امروز، جنگ جهانی سوم، جنگی بی رحمانه، جنگی جهانگیر، جنگی تمام عیار، جنگی با وسیعترین میزان کشتار انسانها، ویرانی و اشغال کشورهای مختلف، تحت نام جنگ جهانی «برعلیه تروریسم» در جریان است. این جنگ، ادامه، همان جنگی است که، اوایل قرن گذشته، در سال ١٩١٤، آغاز شد و به جنگ جهانی اول معروف گردید. علیرغم تاریخ مشخص آغاز و پایان جنگهای جهانی اول و دوم، جهان طی یک صد سال اخیر، هیچگاه روی امنیت و آسایش ندیده است. در سال ١٩١٧، هنوز قبل از پایان جنگ جهانی اول، اعلامیۀ بالفور، شروع جنگی بی پایانی را اعلام کرد که، تا کنون، در خاورمیانه زبانه می کشد. جنگهای تحمیلی در مستعمرات آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، متناوباً از اینجا وآنجا سر می کشد. جنگهای هندوچین، جنگ در شبه جزیره کره، ویتنام، کامبوج، فیلیپین، تایلند و... جنگهائی برعلیه مبارزات آزادیخواهانۀ ملی در همۀ کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای آفریقا و ... ، کوتاهای متعدد برای تحکیم قدرتهای دست نشانده در کشورهای تحت سیطره استعمار و امپریالیسم، تداوم همان جنگی بود که، استعمار و امپریالیسم، برای تقسیم جهان به مناطق تحت نفوذ خود تنها طی یک صد سال اخیر براه انداخته است و همچنان ادامه دارد. برآورد میزان تلفات انسانی و خسارات این جنگها، طبعاً غیر از آن است که، در برخی آمارها گـفته می شود.
جنگهای جهانی و یا منطقه ای محدود و نا محدود، در هر دورۀ تاریخی، اهداف مشخص و معینی را دنبال کرده است و آن عبارت است از، تصرف، تصاحب و تمرکز ثروتها و دارائیها و دستاوردهای مردم جهان در دستان اقلیتی ناچیز و تقسیم فقـر، بدبختی، گرسنگی و محرومیت بین اکثریت تام جامعه.
جنگها، عمدتا، حاصل طبیعی بحرانهای اقتصادی سرمایه دای است. بالطبع، جنگ جهانی «علیه تروریسم» موهوم و بموازات آن، جنگهای وسیع روانی ــ تبلیغاتی نیز که، در پی رویدادهای واشینگتن و نیویورک شعله ورتر گردید، از این قاعده مستثـنی نیست. جنگ جهانی برعلیه «تروریسم»، بخش اعظم جهان، از فیلیپین و تایلند تا پاکستان و افغانستان، از عراق و لبنان تا سومالی و سودان، از شبه جزیره بالکان تا آمریکای جنوبی را در کام خود فرو برده است. این جنگها، محصول فکر انباره های شرکـتها و تراستهای فراملیتی و عمدتا، کـنسرنهای عظیم اسلحه سازی است که، برای غلبه بر بحرانهای ذاتی سرمایه داری، بواسطۀ دولتهای تحت کـنترل خویش، به مردم جهان تحمیل شده است. قرار دادهای هنگفت فروش سلاحها و تجهیزات نظامی که، در پی اشغال افغانستان به پاکستان و دیگر کشورها وهمچنین، امروز، چهار سال بعد از اشغال عراق، به کشورهای اردن و عربستان سعودی تحمیل می گردد، دلیل مقـنعی است برای اثبات این مدعا که، کنسرنهای اسلحه سازی طراح اصلی و دولتهای تحت کـنترل آنها، مجری جنگهاست.
امروز، دولتهای تحت الحمایۀ کـنسرنهای اسحله سازی، در فکر تحمیل جنگهای دیگری برعلیه بشریت، از جمله، مردم و میهن ما، ایران هستند، تا از این طریق بر انباشته های کیسۀ پرناشدنی خویش بیافزایند. میهن ما به محاصره کامل نیروهای امپریالیسم در آمده است. از شرق، از طریق پاکستان و افغانستان، از جنوب، از طریق تجمع نیرو در خلیج فارس و دولتکهای حوزۀ خلیج فارس و دریای عمان، از طرف غرب، از طریق عراق، محاصره شده است. طرف شمال ایران نیز، تیول بلامنازع امپریالیسم آمریکاست. در چنین شرایطی، کوچکترین جرقه ای، به فجایع خارج از حد تصور منجر خواهد شد. از همین رو، بر همۀ آزادگان، انساندوستان و صلح جویان جهان، در وهلۀ اوّل ایران است که، با تمام توان، برای دفع خطر جنگ، برای دفاع از صلح و امنیت جهانی و برای جلو گیری از بروز فاجعه انسانی جدید در این بخش عالم، با فریادهای ــ زنده باد صلح! مرگ بر جنگ!ــ به مقابله با جنگ افروزان بین المللی و داخلی، به پا خیزند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر