اخبار و شایعات به همراه تفسیرهای پراکنده، از شب گذشته در سراسر ایران دهان به دهان می شود و آنچه محور اصلی همه آنهاست، اینست که سپاه علیه رای مردم کودتا کرد.
از آنجا که فرماندهی کل قوا با رهبر است، مردم او را مسئول مستقیم این کودتا می دانند. این کودتا که بسرعت زمینه گسترش آن در سطح تمام شهرهای بزرگ ایران را می بینند، بزرگترین ضربه را به هر نوع اعتماد مردم نسبت به حاکمیت و هر نوع انتخاب، و در واقع یک گذار مسالمت آمیز در کشور ما برای تحولات زد.
تردید در این نیست که ادامه این کودتا به تصفیه های خونین در جامعه و خود حاکمیت خواهد انجامید و کشور را آماده برای یک حمله نظامی از خارج خواهد کرد.
در واقع با کودتائی که علیه نتیجه واقعی انتخابات شد، بزرگترین حصار امنیتی کشور که همه قدرت های بزرگ جهانی در دو هفته اخیر به آن اعتراف کردند، در هم فرو ریخت. بحث بر سر بی اعتباری و بی آبروئی احمدی نژاد و دولت ناکارآمد او نیست، بحث بر سر ناممکن بودن پذیرش او از جانب ملت بعنوان رئیس جمهور هم نیست.
بحث از این پس، بر سر ناممکن شدن تامین امنیت ملی در داخل و دفع خطر از خارج است،
چرا که سپاه پاسداران اگر تا بن دندان هم مسلح باشد، وقتی مردم ایران به چشم یک عامل کودتائی علیه مردم به آن نگاه کنند، از حمایت ملی برای مقابله با خطر خارجی برخوردار نیست.
بحث بر سر حمایت ملی است و نه 100 تا 150 هزار نیروی سازمان یافته بسیج و حزب پادگانی مجهز به چوب و چماق برای اقدام علیه مردم در داخل کشور. فاجعه بزرگ اینجاست!