به مرکزنشينانی که گوشی شنوا دارند....از انفجارمسجد علی ابن ابی طالب درزاهدان يک هفته ميگذرد.
دراين مدت نهچندان طولانی اتفاقات فراوانی درزاهدان وديگرشهرهای بلوچستان رخ دادهاند.
پس ازانفجار، شهرمتشنج شد وافرادی درپی انتقام گيری برآمده وبه مسجدمکی ورهبرمذهبی بلوچ ها حمله ورشدند.
حالا آنکه مولوی عبالحميد عملانتحاری مذکوررا محکوم کرده بود وهيچ ربطی به آن نداشت.
جندالله مسئوليتآنرا برعهده گرفته بود.
مسئولين استان بلافاصله ۳ بلوچ بيگناه را که مدتها پيش درخياباندستگيرکرده بودند را با هدف انتقام گيری، درزاهدان حلق آويزکردند.
روزتشييع جنازه که من هم حضورداشتم شعارهای دشمنانه وتفرقهافکنانه ای مانند، مرگ برسگ سنی ، مرگ بروهابی، مرگ برمولوی و ... ازسویمجريان مراسمفضا را پرکرده بود.اينها همه وهمه باعث شد که بلوچها به خيابانها ريخته واماکن دولتیوماشينها را به آتش بکشند وبا مامورين درگيرشوند.
درمقابل، زابليهاومامورين لباس شخصی که ازحمايت آشکاردستگاههای دولتی برخورداربودندوکمبود اسلحه نيزنداشتند، به مقابله با جوانان ونوجوانان بلوچ پرداختهوشمارکثيری را زخمی کردند
.پس ازآنست که مامورين انتظامی وارد معرکه ميشوند وبازداشتهای گسترده صورتميگيرد.
مامورين تلاش ميورزند تا شهرحالتی عادی بخود گيرد و سرتیپ پاسداراحمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، اوضاع شهررا کاملاً عادیتوصيف ميکنند واظهارميدارند که درزاهدان امنيت برقراراست.
کدامين امنيت؟
امنيت سال ها است که ازاين استان رخت بربسته است، اين هفتهجای خود دارد! امنيت همگانی دراين منطقه پايدارنخواهد بود مگراينکهمشکلات اساسی مردم چاره جوئی نشوند.
درسيستان وبلوچستان تضاد وجود دار،تبعيض عمل ميکند، فاصله هست و.... قدرت به دست اقليتی محدود يعنی زابليهاسپرده شده وبلوچها که مالکان اصلی اين منطقه هستند، هيچکاره اند وآشکاراتحقيرميشوند.
تنگ نظری گروه حاکم درسيستان وبلوچستان به حدی است که حتیبيرجندي ها، کرماني ها، يزدي ها و...را نيزخودی! به حساب نمی آورند چه رسد به بلوچ ها که مردمانی ديگربا مذهب، زبانوآداب ورسوم جداگانه ایهستند.
مگربلوچ ها ايرانی نيستند که اين همه ازحقوق شهروندی محرومند؟ مگردرقانون اساسی جمهوری اسلامی ايران، به حقوق حتی اقليت های مذهبیديگرهمانند مسيحی و... احترام قائل نشده است که ما درشهری مانند زاهدانبا جمعيتی اکثراً بلوچ وسنی مذهب بيشرمانه شعارمرگ برسگ سنی سرميدهيم؟
وهابی وسلفی واژه هائی هستند که من ازشان سردرنياوردم.آنچه ازاوضاع برمی آيد،
درصورتيکه مسئولين دولتی واقع بينانه عمل نکنند،شرائط امنيتی درسيستان وبلوچستان بدترخواهد شد. گروه هائی همانند گروهريگی تهديد کرده اند که پس ازاين هرغيربلوچی را مورد حمله قرارخواهند دادوهمگی بايد ازاستان خارج شوند.
اين تهديد شامل حال بنده نيزميشود کهتمامی دوران زندگی ۵۸ ساله خويش را درکنارمردم شريف ومهربان بلوچدرزاهدان گذرانيده ام. اين چه امنيتی است که پس ازعمری، خانه ام را بهقيمتی ناچيزبفروشم ودست زن وبچه ام را بگيرم وبه بيرجند، شهرخودم که درآنبيگانه ای بيش نيستم بروم.دولت ومسئولين اجرائی ميبايست با ديدی وسيع به مسائل مينگريستند.
به همهمليت های ساکن ايران يکسان برخورد ميکردند. به همه مذاهب احترامميگذاشتند وازکثرت اقوام ومذاهب لذت ميبردند. نه اينکه با حمايت وتقويتيکی، سبب بروزاينهمه مشکلات برای ديگران مي شدند.سهل انگاری بيشتردراين رابطه، عواقب بس دردناکی برای منطقه به بارخواهدآورد.
دولت مرکزی بايد به دورازتنگ نظری وتاثيرپذيری اززابلی هائی که خودپديد آورنده مشکلات موجود هستند، به حل ريشه ای بحران بلوچستان بپردازد.
هنوزديرنشده ومتذکرميشوم، فردا که خواسته های ديگری ازجانب بلوچ ها مطرحگردد، نميتوان به چاره جوئی پرداخت.
حسن م ـ يکی ازبيرجنديهای مقيم زاهدان۱۳ خردادماه ۱۳۸۸