۱۳۸۶ آبان ۷, دوشنبه

کوروش کبیر بنیا نگذار حقو ق بشر / منشور حقوق بشر کوروش

به یاد کوروش کبیر بنیانگذار حقوق بشر//منشور حقوق بشر کوروش تا روزي كه من زنده هستم نخواهم گذاشت كه حكام و زير دستان من، دين و آئين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم يا ملتهاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند. ۷ آبان ماه مطابق با بيست و نهم اكتبر روز جهاني كوروش (سايرس دي) نام گذاري شده است كه از دير باز پارسيان، يهوديان، دوستداران حقوق بشر و هواداران اداره جهان به صورت ملل مشترك المنافع آن را گرامي مي دارند و رعايت مي كنند. اين روز به مناسبت تكميل تصرف امپراتوري بابل به دست ارتش ايران (اكتبر سال ۵۳۹ پيش از ميلاد) و پايان دوران ستمگري در دنياي باستان برقرار شده است . ۲۵۴۴ سال پيش در همين ماه اعلاميه تاريخي كوروش بزرگ در زمينه حقوق افراد و ملل انتشار يافته بود كه نخستين سنگ بناي يك دولت مشترك المنافع جهاني و هر سازمان بين المللي بشمار مي آيد منشور حقوق بشر کوروش: " اينك كه به ياري مزدا ، تاج سلطنت ايران و بابل و كشورهاي جهات اربعه را به سر گذاشته ام ، اعلام مي كنم : تا روزي كه من زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد دين و آيين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم ، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت كه حكام و زير دستان من ، دين و آئين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم يا ملتهاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند يا به آنها توهين نمايند . من از امروز كه تاج سلطنت را به سر نهاده ام ، تا روزي كه زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد ، هر گز سلطنت خود را بر هيچ ملت تحميل نخواهم كرد و هر ملت آزاد است ، كه مرا به سلطنت خود قبول كند يا ننمايد و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند ، من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم كرد . من تا روزي كه پادشاه ايران و بابل و كشورهاي جهات اربعه هستم ، نخواهم گذاشت ، كسي به ديگري ظلم كند و اگر شخصي مظلوم واقع شد ، من حق وي را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم كرد . من تا روزي كه پادشاه هستم ، نخواهم گذاشت مال غير منقول يا منقول ديگري را به زور يا به نحو ديگر بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال ، تصرف نمايند .من تا روزي كه زنده هستم ، نخواهم گذاشت كه شخصي ، ديگري را به بيگاري بگيردو بدون پرداخت مزد ، وي را بكار وادارد . من امروز اعلام مي كنم ، كه هر كس آزاد است ، كه هر ديني را كه ميل دارد ، بپرستد و در هر نقطه كه ميل دارد سكونت كند ،مشروط بر اينكه در آنجا حق كسي را غصب ننمايد ،و هر شغلي را كه ميل دارد ، پيش بگيرد و مال خود را به هر نحو كه مايل است ، به مصرف برساند ، مشروط به اينكه لطمه به حقوق ديگران نزند . من اعلام مي كنم ، كه هر كس مسئول اعمال خود مي باشد و هيچ كس را نبايد به مناسبت تقصيري كه يكي از خويشاوندانش كرده ، مجازات كرد . مجازات برادر گناهكار و برعكس به كلي ممنوع است .اگر يك فرد از خانواده يا طايفه اي مرتكب تقصير ميشود ، فقط مقصر بايد مجازات گردد ، نه ديگران . من تا روزي كه به ياري مزدا ، سلطنت مي كنم ، نخواهم گذاشت كه مردان و زنان را بعنوان غلام و كنيز بفروشند و حكام و زير دستان من ، مكلف هستند ، كه در حوزه حكومت و ماموريت خود ، مانع از فروش و خريد مردان و زنان بعنوان غلام و كنيز بشوند و رسم بردگي بايد به كلي از جهان برافتد . و از مزدا خواهانم ، كه مرا در راه اجراي تعهداتي كه نسبت به ملتهاي ايران و بابل و ملتهاي ممالك اربعه به عهده گرفته ام ، موفق گرداند." کلمه کوروش به معنای خورشید وار ( کور = خورشید) و( وش = مانند) می باشد .ایرانیان کوروش را "پدر" و یونانیان که ممالکشان را فتح کرده بود" سرور"و یهودیان که آزادی را به ایشان بازگردانده بود" مسح کننده"و بابلیان اورا" مردوک به منزله مورد تایید" می نامیدند.تبار کوروش از پدر به پارس ها و از مادر به مادها می رسد. اشیتو و یگو پادشاه ماد شبی خوابی در مورد دخترش ماندانا می بیند ، برای وی آنگونه تعبیر کردند که از دخترت فرزندی زاده می شود که بر مادها غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که او تصمیم بگیرد که دخترش را به بزرگان ماد ندهد زیرا از این ترس داشت که دامادش مدعی خطر برای وی شود . دخترش را به(پارسها) کمبوجیه اول که در آن زمان در جنوب غربی ایران حکومت داشتند شوهر داد . ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه بار دار شد و شاه اینبار خواب دید از شکم دخترش درختی روییده که شاخ وبرگهای آن زمین را پوشانیده که مجدد برای وی تعبیر کردند که از ماندانا فرزندی بوجود خواهد آمد که بر جهان غلبه خواهد کرد . وی دخترش را طلبید و زاده ی وی را به هارپاگ(از بستگان و سپهسالار وی بود ) سپرد و دستور داد طفل رانابود کند . هارپاگ هم می دانست که ممکن است روزی ماندانا انتقام فرزند خود بگیرد و هم اینکه از سر پیچی از دستور شاه هراس داشت, بنابر این کوروش را به یکی از چوپانهای شاه به نام میترادات (مهرداد) داد و از وی خواست بدستور شاه طفل را میان جنگل رها کند . چوپان فرزند را به خانه برد و همسر وی که تازه صاحب فرزندی مرده شده بود به شوهرش اسرار ورزید که طفل را نگه داشته و فرزند مرده خویش را به جنگل برده و جسد تیکه شده وی را به هارپاگ دهند بدین ترتیب انها سرپرستی طفل را به عهده گرفتند . یک روز کوروش که پسر چوپان معروف بود با امیرزادگان بازی می کرد و آنها کوروش را در بازی به شاهی قبول کردند و چون پسر آرتم(یکی از شاهزادگان)ازکوروش فرمانبرداری نکرد کوروش دستور داد وی را تنبیه کنند پسر آرتم نیز موضوع را به شکایت به پدر و پدر نیز به شاه گفته که پسر چوپان فرزندش را تنبیه کرده . شاه نیز چوپان و کوروش را احضار کرده و از ایشان در خصوص عمل کوروش سوال کرده و کوروش نیز در پاسخ به شاه گفته آنها مرا به شاهی پذیرفتند چون او از من فرمانبرداری نکرد او را تنبیه کردم حال اگر شایسته مجازات هستم تصمیم با شماست. شاه از دلاوری کوروش و شباهتش با خود به فکر افتاده و چون زمان رها کردن فرزند دخترش به جنگل با سن کوروش برابر بوده آرتم را قانع کرده و از چوپان در خصوص پدر مادر کودک سوالاتی کرده و چون به جواب قانع کننده نرسیده تحت شکنجه از وی اعتراف گرفته و هارپاگ را احضار کرده و چون او چوپان رادید موضوع را فهمیده و به شاه گفت می خواستم هم دستور شما را اجرا کرده باشم و هم اینکه مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم. بدین ترتیب کوروش در دربار کمبوجیه اول اخلاق والای انسانی پارس ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آنها را آموخت و با آموزشهای سختی که سربازان پارس فرا می گرفتند پرورش یافت.

۱۳۸۶ آبان ۴, جمعه

ارنستو چه گوارا چریک و مبارز همیشه جاودان تاریخ

ارنستو چه گوارا، پزشک و انقلابی سوسیالیست آرژانتینی که در انقلاب کوبا مرد شماره 2 به شمار می آمد ، هشتم اکتبر سال 1967 میلادی در حالی که 39 سال داشت، در زد و خورد با ژاندارم های کشور بولیوی دستگیر و همان روز و یا روز بعد در اسارت کشته شد . ارنستو چه گوارا انقلابی معروف امریکای جنوبی در روساریو دومین شهر بزرگ آرژانتین به دنیا آمد . همکاری او با برادران کاسترو در مکزیک و از سال 1954 آغاز شد . این پزشک جوان آرژانیتینی با افکار انقلابی و آرزوی انهدام نظام کهن استثمار از فرد، پس از مطالعه جزییات براندازی 28 امرداد تهران (اوت 1953) به عنصری ضد غرب تبدیل شده بود و دشمنی دولت های استعماری و امپریالیستی را به دل گرفته بود و با این احساس، با یک گروه پزشکی جوان جهت مطالعه بیماری های منطقه حاره در سال 1954 به گواتمالا رفت و در آنجا شاهد کودتای سیا بر ضد دولت قانونی گواتمالا مشابه آنچه که در تهران اتفاق افتاده بود شد و احساسات انقلابی وی به غلیان درآمد؛ به گونه ای که از ادامه کار پزشکی دست کشید و فعالیت های ضد امپریالیستی و ضد کاپیتالیستی را بر پزشکی کردن ترجیح داد و در سال 1955 به مکزیک رفت و به جمع یاران فیدل کاسترو پیوست و در اندک مدتی با نشان دادن فداکاری و شجاعت بی نظیر و عشق به مردم به صورت قهرمان انقلابیون جهان درآمد. شجاعت او در انتقال انقلابیون مسلح از مکزیک به کوبا و طرح حملات برق آسا با دسته های کوچک در شب و روشن ساختن مردم در ساعات روز باعث پیروزی انقلاب کوبا شد که تاکتیکی جالب و تازه بود. او پس از پیروزی این انقلاب ، وزیر صنایع کوبا شده بود. چه گوارا با این که طراح نزدیک شدن کوبا به شوروی بود، از منتقدین ردیف اول بوروکراسی مسکو و هر گونه بوروکراسی دیگر بود.چه گوارا عقیده داشت که بوروکراسی بد منجر به فساد و دزدی می شود و یک دزد اداری و فاسد، جامعه ای را فاسد می کند و به شکست منتهی می سازد. او در اصلاح شدن کامل یک فاسد تردید داشت. چه گوارا مخالف شدید ورود یک انقلابی به کارهای اداری بود و بر این عقیده خود اصرار داشت که کار اداری و پشت میز نشین شدن یک انقلابی او را فاسد ، تن پرور و بی خیال می کند و باعث تضعیف انقلاب می شود که پس از یک نسل به فراموشی سپرده خواهد شد و وضعیت سابق به شکلی و ظاهری دیگر بازگشت می کند. او عقیده داشت که یک انقلابی پس از پیروزی مقدماتی انقلاب و انهدام نظام سابق باید پاسدار نتایج آن شود و با جامعه در تماس تنگاتنگ باشد تا از ضعف ها و نارسایی ها آگاه شود و با رفع آنها از شکست انقلاب و تغییر ماهیت آن جلوگیری کند و در ساعات فراغت داوطلبانه به کمک کشاورزان، بیماران و صنعتگران و ... بشتابد تا این که آرزوی داشتن مقام اداری اورا وسوسه نکند . چه گوارا خودش این کار را می کرد و در ساعات فراغت به کشاورزان نیشکر کمک می کرد. از اندرزهای دیگر او این بوده است که یک انقلابی پس از پیروزی انقلاب باید مراقبت کند که کسی یا کسانی از انقلاب سوء استفاده نکنند و فرصت طلبان را شناسایی و افشاء سازد تا جامعه، خود مراقب آنان باشد.چه گوارا به اهمیت زیربنایی رسانه ها اعتقاد داشت و به همین دلیل خبرگزاری "پرنسالاتینا " را برای کوبا تاسیس کرد که هنوز به فعالیت خود ادامه می دهد. او پس از پذیرفتن سمت وزیر صنایع کوبا و ملی کردن کارخانه های متعلق به اتباع آمریکا در آن کشور، متوجه شد که انقلابی بودن یک کوشش تمام وقت است و نباید نیروی خود را صرف کارهای اداری کند و ماشین امضاء شود و کناره گیری کرد.قتل باتریس لومومبا و به شکست کشانیدن انقلاب کنگو که اقدامی مشابه براندازی های گواتمالا بود ، چه گوارا را سخت خشمناک کرد و در سال 1964 به آفریقا رفت و در آنجا به آموزش انقلابیون آن قاره پرداخت و «کابیلا» یکی از دست پروردگان او بود که اواخر دهه 1990 رئیس جمهوری کنگو شد.جوانان دهه 1960 "چه" را شایان تقلید و مرشد خود می پنداشتند و او را "ال چه El Che" خطاب می کردند.چه گوارا دو سال پیش از آن، کوبا را ترک کرده بود تا مردم سایر کشورها را با انقلاب مسلحانه آشنا سازد، زیرا عقیده داشت که در جهان نیروهایی هستند که با همه امکانات خود مانع انجام هر گونه تحول از راه های مسالمت آمیز می شوند. قتل فوری او برای این بود که اگر زنده بودنش ثابت می شد، به علت کثرت هوادارانش در سراسر جهان و مداخله دولت های کمونیست از جمله شوروی، دیگر کشتن او امکان پذیر نبود. بعدا برخی از افسران ارشد بولیوی اعتراف کردند که به خواست سازمان سیا چه گوارا به قتل رسید. وی به همراه شش تن از یارانش کشته شد. این گروه به بولیوی رفته بودند تا راه و رسم انقلاب را به کشاورزان و بومیان(سرخپوستان) محروم این کشور بیاموزند. بقایای جسد او که به نوشته برخی از مورخان قتل فوری او با اشاره امریکا صورت گرفته است، چند سال پیش به کوبا حمل و مدفون شد.در سی امین سالروز قتل چه گوارا پنجمین کنگره حزب کمونیست کوبا به نام او گشایش یافت و فیدل کاسترو ضمن نطق بسیار طولانی خود دکتر چه گوارا را یکی از بزرگترین فداییان برابری مردم خواند که جانش را در راه ظلم زدایی از جامعه بشری و تامین رفاه برابر مردم از دست داد. کاسترو ، چه گوارا را از بزرگترین دشمنان امپریالیسم و نظام سرمایه داری خواند و گفت اطمینان دارد که راه چه گوارا از سوی سایر انقلابیون و جوانان جهان ادامه خواهد یافت. کاسترو درباره او گفته است: « در این دنیا همه چیز فناپذیر است، ولی چه گوارا در ذهن مردم برای همیشه زنده خواهد بود، زیرا او تنها در اندیشه مردم و سعادت آنان و جانش را در این راه نثار کرد.الیدا دختر و کامیلیو پسر "چه" همانند پدرشان انقلابی هستند. » سخنی زیبا از چه گوارا : « دستم بوی گل می داد ، مرا به جرم چیدن گل محاکمه کردند اما هیچکس فکر نکرد که شاید من یک گل کاشته باشم . »

۱۳۸۶ آبان ۲, چهارشنبه

چو ایران نباشد تن من مباد --- به این بوم بر زنده یک تن مباد

راههای ترویج سادیسم با ما کج با خود کج با خلق خدا کج با عرض پوزش از کساني که به عمد نيست اين کارشون راه حالگيری: راه ۱: روزهای تعطيل مثل بقيه روزها ساعتتون رو كوك كنين تا همه از خواب بپرن﴿اين روش برای افرادی كه غير از ساديسم ، رگه هايی از مازوخيسم هم دارن پيشنهاد ميشه راه ۲: سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارين تا جلويی ها زودتر راه بيفتن راه ۳: وقتی می خواين برين دست به آب ، با صدای بلند به اطلاع همه برسونين راه ۴: وقتی از كسی آدرسی رو ميپرسين بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از يه نفر ديگه بپرسين راه ۵: كرايه تاكسی رو بعد از پياده شدن و گشتن تمام جيبهاتون ، به صورت اسكناس هزاری پرداخت كنين راه ۶: همسرتون رو با اسم همسر قبليتون صدا بزنين راه ۷: جدول نيمه تمام دوستتون رو حل كنين راه ۸: توی اتوبان و جاده روی لاين منتهی اليه سمت چپ با سرعت ۵۰ كيلومتر در ساعت حركت كنين راه ۹: وقتی عده زيادی مشغول تماشای تلويزيون هستن مرتب كانال رو عوض كنين راه ۱۰: از بستنی فروشی بخواين كه اسم ۵۴ نوع از بستنيها رو براتون بگه راه ۱۱: در يك جمع ، سوپ يا چايی رو با هورت كشيدن نوش جان كنين راه ۱۲: به كسی كه دندون مصنوعی داره بلال تعارف كنين راه ۱۳: وقتی از آسانسور پياده ميشين دكمه های تمام طبقات رو بزنين و محل رو ترك كنين راه ۱۴: وقتی با بچه ها بازی فكری می كنين سعی كنين از اونها ببرين! راه ۱۵: موقع ناهار توی يك جمع ، جزئيات تهوع و ﴿گلاب به روتون﴾ استفراغی كه چند روز پيش داشتين رو با آب و تاب تعريف كنين راه ۱۶: ايده های ديگران رو به اسم خودتون به كار ببرين راه ۱۷: بوتيك چی رو وادار كنين شونصد رنگ و نوع مختلف پيراهنهاش رو باز كنه و نشونتون بده و بعد بگين هيچكدوم جالب نيست و سريع خارج بشين راه ۱۸: شمعهای كيك تولد ديگران رو فوت كنين راه ۱۹: اگه سر دوستتون طاسه مرتب از آرايشگرتون تعريف كنين راه ۲۰: وقتی كسی لباس تازه می خره بهش بگين خيلی گرون خريده و سرش كلاه رفته راه ۲۱: صابون رو هميشه كف وان حمام جا بذارين راه ۲۲: روی ماشينتون بوقهای شيپوری نصب كنين راه ۲۳: وقتی دوستتون رو بعد از يه مدت طولانی می بينين بگين چقدر پير شده راه ۲۴: وقتی كسی در يك جمع جوك تعريف می كنه بلافاصله بگين خيلی قديمی بود راه ۲۵: چاقی و شكم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش يادآوری كنين راه ۲۶: بادكنك بچه ها رو بتركونين راه ۲۷: مرتب اشتباهات لغوی و گرامری ديگران هنگام صحبت رو گوشزد كنين و بخندين راه ۲۸: وقتی دوستتون موهای سرش رو كوتاه می كنه بهش بگين كه موی بلند بيشتر بهش مياد راه ۲۹: بچه جيغ جيغوی خودتون رو به سينما ببرين راه ۳۰: كليد آپارتمان طبقه ۱۳ تون رو توی ماشين جا بذارين و وقتی به در آپارتمان رسيدين يادتون بياد! ﴿اين راه هم جنبه هايی از مازوخيسم در بر داره راه ۳۱: ايميل های فورواردی دوستتون رو هميشه برای خودش فوروارد كنين راه ۳۲: توی كنسرتهای موسيقی بزرگ و هنری ، بی موقع دست بزنين راه ۳۳: هر جايی كه می تونين ، آدامس جويده شده تون رو جا بذارين! ﴿توی دستكش دوستتون بهتره﴾ راه ۳۴: حبه قند نيمه جويده و خيستون رو دوباره توی قنددون بذارين راه ۳۵: نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنين راه ۳۶: دوستتون كه پاش توی گچه رو به فوتبال بازی كردن دعوت كنين راه ۳۷: عكسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا كنين راه ۳۸: پيچهای كوك گيتار دوستتون رو كه ۵ دقيقه ديگه اجرای برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونين راه ۳۹: با يه پيتزا فروشی تماس بگيرين و شماره تلفن پيتزا فروشی روبروييش كه اونطرف خيابونه رو بپرسين! راه ۴۰: شيشه های سس گوجه فرنگی و هات سس فلفل رو عوض كنين راه ۴۱: موقع عكس رسمی انداختن برای هر كس جلوتونه شاخ بذارين راه ۴۲: توی ظرفهای آجيل برای مهموناتون فقط پسته ها و فندقهای دهان بسته بذارين راه ۴۳: شونصد بار به دستگاه پيغام گير تلفن دوستتون زنگ بزنين و داستان خاله سوسكه رو تعريف كنين راه ۴۴: توی روزهای بارونی با ماشينتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشين! راه ۴۵: توی جای كارت دستگاههای عابر بانك چوب كبريت فرو كنين راه ۴۶: جای برچسبهای قرمز و آبی شيرهای آب توالت هتل ها رو عوض كنين راه ۴۷: يكی از پايه های صندلی معلم يا استادتون رو لق كنين راه ۴۸: توی مهمونی ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواين كه هر چی شعر بلده بخونه راه ۴۹: چراغ توالتی كه مشتری داره و كليد چراغش بيرونه رو خاموش كنين راه ۵۰:وقتی تو را به ده راه نمی دهند سراغ خانه کدخدا را بگیری و بگویی من وکیل مردمم

۱۳۸۶ مهر ۳۰, دوشنبه

بر سر فرزند آدم هر چه آید بگذرد ؟

چند روز پیش تو وبلاگ دوست عزیزم محسن سیدین این عکسو دیدم خیلی با حاله ! ، واقعا که خیلی ها از این نمد انقلاب برای خودشان کلاه و عمامه ساختند ، خیلی ها هم نمد رو فروختند و برای خودشان آدمی شدند ، این بنده خدا هم دیر رسیده و از این انقلاب فقط بهش ملحفه انقلاب رسیده . نکته مشابه: در خبرها آمده بود که آن دختر دانشجوی همدانی با همین تراکتها در سلول انفرادی خودکشی کرده ! من موندم این تراکت رو تو سلول برای چی زده بودند ؟

۱۳۸۶ مهر ۲۹, یکشنبه

حقوق بشر و تامین آزادی های اساسی انسان

حقوق بشر و تامین ازادی های اساسی انسان در ارتباط به حقوق بشر و تاًمین آزادی های اساسی انسان در جوامع متفاوت بشری آثار بی شماری نوشته شده و اسناد فراوانی ثبت گردیده است. این مساًله بخصوص در رسانه های گروهی در داخل و خارج کشور نیز به نحوی مورد مباحثه قرار گرفته و گوشه های از آن با دیدگاههای متفاوت، ناهمگون و متناقض انعکاس یافته است. درطرح های پیشنهادی تمام نهادهای سیاسی ـ چپ، میانه و راست ـ بر تطبیق اعلامیه جهانی حقوق بشر همچنان تاًکید و پافشاری بعمل می آید بنابران برای درک بیشتر این واژه با اهمیت تاریخی، سیاسی و حقوقی، با استفاده از یاداشتهای قبلی و اسناد سازمان ملل متحد، مطالب زیرقابل بررسی است تا آنجا که انسان به یاد دارد ـ از دورترین گوشه های تاریخ کهن تا امروز ـ تفکر و اندیشهً اندیشمندان بزرگ ادوار مختلف تاریخ را که به مردم می اندیشیدند، رفع ظلم و ستم، و تاًمین عدالت اجتماعی، انصاف و دادگری، التبه در مقیاس و حدود معیین و متفاوت، و با در نظر داشت شرایط مشخص اجتماعی و تاریخی و رشد نیروهای پیشرو در جامعه، تشکیل میداده است. اندیشمندان مردم دوست مشرق زمین در این راستا و در امر روشنگری مانند کنفوسیوس، لایوتسه، بودا و زردشت پیشتاز و پیشگام بوده و صدای بی ترس و رسای خویش را در همه جا، حتی در درباره حکام بسیار مستبد و خودکامه، بلند مینمودند و آنها را از ظلم و تعدی برحذر میداشتند و اخوت و برادری، انصاف و عدالت را توصیه میکردند. صدها اندیشمند مردم دوست دیگر، این راه پر مخاطره را با شهامت طی نمودند و مانند فردوسی ها حماسه های داد آفریدند و در آنها قهرمانان مردمی همچون رستمها و سهرابها را میستودند و آثار فناناپذیر خود را به سلاطین مستبد عرضه میداشتند. اندیشمندان بزرگ تاریخ ما، بنی آدم را اعضای یکدیگر میدانستند و به حکام هشدار میدادند که اگر عضوی از اعضای جامعه را روزگار بدرد آورد، سایر اعضا قرار نمیگیرند و در مجموع ملت و کشور متضرر میشوند؛ و در نتیجه زمامدار نیز سر خود را در این راه برباد میدهد. آنان مانند سعدی شرین سخن، بدین ترتیب تصویر جالب و هوشمندانه یی از طرز و نحوهً زندگی اجتماعی و ضرورت تاًمین عدالت اجتماعی و ایجاد جامعه سالم برمیکشیدند که تا امروز کسی بهتر از آن نگفته است. بنی آدم اعضــــای یکدیگر اند که در آفرینش زیک گوهــر اند چو عضوی بدرد آورد روزگار دیگر عضو ها را نمـــــاند قرار تــــو کز مهنت دیگران بیغمی نشاید که نامــــــــت نهند آدمی خصوصیت نظم حاکم در جامعه، که عمدتاً بر بیدادگری و ستمگری استوار بود و غرور قدرت و خودکامگی امرا و سلاطین اجازه نمیداد تا نصایح اندیشمندان مردم دوست به کرسی دشینند و جامهً عمل پوشند. این آرزومندی های خیرخواهانه و بشردوستانه همواره بیجواب میماند و نظام مسلط بر جامعه همچنان بر ظلم و تعدی خود ادامه میداد. در نتیجه برخ بزرگی از ملتها به خاک و خون کشانیده میشدند و همه هستی خویش را برباد میدادند. در این راستا، با الهام از اندیشمندان بزرگ تاریخ، مبارزین و قهرمانان مردمی با بسیج صدها هزار تودهً تحت ستم، علیه نظم غیرعادلانه و بیدادگرانه برخواسته اند و قیام کرده اند تا دستگاه ظلم و ستم را از میان بردارند و عدالت و انصاف را برقرار سازند. آنان همچون بابکها، مزدکها و ابومسلمها حماسه ها آفریدند. در جریان تاریخ مبارزات قهرمانانهً مردم، بخاطر تاًمین عدالت و انصاف و ایجاد نظم عادلانه، صدها هزار مبارز آگاه و نسنوه، و ملیونها انسان زحمتکش و با درد جانهای عزیز خود را بطرز فجیعی از دست داده اند. در نتیجهً این قربانیهای بزرگ، آنچه بدست آمده به زودی محو گردیده و جای یک دستگاه مستبد را به نحوی دیگر، دستگاه مستبد دیگری گرفته و در حقیقت حرکت تاریخ در این مسیر را خیلی پیچیده ساخته است. جریان مبارزهً تاریخی انسان زحمتکش بخاطر تاًمین عدالت اجتماعی خیلی طولانی، پررنج و عذاب بوده و بخش قابل ملاحظهً از دست آوردهای ناشی از این مبارزات به سرعت از بین رفته است. اگر زمامداران مستبد با دستگاه جور و ستم شان از بین رفته اند، در عوض سیستم بیدادگرانهً دیگری سربلند کرده است و ستمگری همچنان ادامه یافته است. ستمگری با دستگاه ستمگریًیش رانده شده و بعد از کوتاه مدتی جای آن را ستمگر دیگری گرفته است. توده های مردم که سنگ زیرین آسیای جامعه را میسازند همچنان با فشار و نابرابری ها مواجه بوده و به زندگی پر رنج و الم خویش ادامه داده اند. گویا تاریخ به نحوی تکرار گردیده است. بخاطر تسکین دردها و آلام مردم، ناشی از ظلم و بیدادگره دستگاه ستمگر، ادیان و مذاهب نیز به گونه یی سهم گرفته و بالای زخمهای آنان مرحم گذاشته اند. چنانچه مسیحت با قرار دادن مسیح در معرض بدترین رنجها و حتی مرگ به این ادعا پاسخ داده و وعده میدهد که در قلمروی " ملکوت " بیعدالتی جبران میشود. سایر ادیان و جوامع دیگر نیز عدالت را به نفع یک قدرت واحد به آینده وعده میدهند و مدینه فاضله را پیش میکشند. گو این که خوی شریر انسان همواره بروی و بر زمین حاکم بوده است؛ و انسان شایستگی و فضیلت آن را ندارد که بتواند عدالت را در زمین تاًمین کند و از نعمات آن و حاصل رنج و زحمت خویش منصقانه استفاده کرده و لذت برد. مبارزه انسان بخاطر استقرار عدالت و آزادی شباهت به داستان " سیزیف " قهرمان اساطیری دنیای قدیم دارد که خدایان وی را محکوم کرده بودند که مدام صخره یی را تا قلعه کوهی بغلتاند. از آنجا، سنگ با وزنی که داشت پایین میفتاد و سیزیف ناگزیر میشد تا آن را بارها و مداوم به قله کوه بغلتاند و از این تلاش دست بر ندارد. خدایان به دلایلی پی برده بودند که هیچ تنبهی وحشتناکتر از کار بیهوده و بی امید نیست. عظمت سیزیف در آن است که میدانست صخره باز پایین میغلتد ولی نا امید نمیگردید و به مبارزه خود ادامه میداد. این افسانه میتواند تصویری از زندگی بشر و مبارزه تاریخی وی بخاطر تاًمین عدالت و آزادی را به نمایش گذارد. متفکرین بزرگ مشرق زمین و از آنجمله کشور باستانی ما در مبارزه بخاطر انسان و استقرار عدل و داد، همواره سنگ سنگین مبارزه علیه بی عدالتی و آزادی خواهی را بدوش کشیده اند و از انجام این امر بزرگ و کار بس عظیم در طی قرون متمادی و تا اکنون، نا امید نبوده اند، و این وظیفه سترگ را همچنان ادامه میدهند. بعد از سال ها، مبارزهً طولانی انسان بخاطر آزادی و عدالت، بالاخر این حق در یکی از کشورهای نوبنیاد شکل قانونی یافت. قانونی انگاشتن آزادی های اساسی انسان در اعلامیه ها و اسناد مربوط به حمایت از حقوق اساسی بشر از اواخر قرن هژدهم به اینسو در اعلامیه ها و اسناد تقنینی کشورهای نیمکره غربی انعکاس دارد. منشور حقوق بشر سال 1776 ایالت ورجنیای امریکا، نخستین سند قانونی است که متضمن حمایت از حقوق بشر میباشد. بعداً اعلامیه استقلال امریکا در سال 1776 ، متمم های قانون اساسی ایالات متحده امریکا سال 1791 و اعلامیه حقوق بشر در 26 ماه اگست سال 1789 انقلاب کبیر فرانسه، به ترتیب منحیث اسناد بنیادی، از اهمیت خاص تاریخی در حمایت از حقوق بشر محسوب میگردند. برای آگاهی بیشتر، برخی مواد اسناد قانونی یاد شده در بالا، بصورت فشرده بازنویسی میگردد. به موجب ماده یک منشور حقوق بشر سال 1776 ایالت ورجنیای امریکا، کلیه ابنای بشر به حکم طبعیت آزاد و مستقل بوده و حقوق ذاتی خاص دارند که نمیتواند طی هیچ نوع قرارداد اجتماعی از آن محروم شوند. کلیه اختیارات و قدرت حکومت از آن مردم بوده و از مردم ناشی میگردد. حکومت برای خیر و صلاح عامه و حمایت و ایمنی آنان بوجور آمده است. اعلامیه استقلال ایالات متحده امریکا نیز نمونه دیگری است در این زمینه که فلسفه و محتوای آن مشابه و متاًثر از منشور فوق میباشد. اعلامیه حقوق بشر فرانسه وجوه مشترک بسیاری با قوانین اساسی ایالات متحده امریکا داشته و متاًثر از آنها بوده است. ماده اول این اعلامیه میگوید: " افراد بشر مساوی و آزاد به دنیا می آیند و از این رو بالطبع بایستی در تمام عمر خویش از آزادی و مساوات بهره مند گردند. " در ماده دهم آمده است که: " عقاید سیاسی و مذهبی و فلسفی وغیره آزاد است، مشروط به این که ابراز این عقاید مخل نظم عمومی نشود. اشخاص میتوانند عقاید و نظریات خویش را بوسیله مطبوعات منتشر ساخته و در مجامع اظهار دارند. " اعلامیه جهانی حقوق بشر محتوای اسنادی که در بالا نگاشته شد، بعداً در جریان مبارزات طولانی مردم، بخاطر تحقق حقوق انسانی شان، در قوانین اساسی برخی از کشورهای غربی به تدریج درنظر گرفته شد؛ ولی پس از سپری شدی یک صدوپینجاه سال بعد از نشر اعلامیه حقوق بشری انقلاب کبیر فرانسه و در حقیقت با ایجاد سازمان ملل متحد، در یک سند حقوقی بین المللی یعنی منشور سازمان ملل متحد، برای نخستین بار بازتاب یافت. در این سند، مساًله اشاعه، تشویق و احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی برای همه، بدون تمایز از نظر نژاد، جنس، زبان و مذهب مدنظر گرفته شده است. از آنجا که تعریف مشخصی از " حقوق بشر و آزادی های اساسی " در منشور ملل متحد وجود ندارد، ارزش اجرایی این مواد و در نتیجه وظایف حقوقی کشور ها دراین مورد مشخص نگردیده است. حتی برخی مًولفین معروف حقوق بین الملل عقیده دارند که هیچ وظیقه مشخصی در این زمینه از طریق منشور به عهده کشورها گذاشته نشده است. با این وصف حد اقل تعریفی که بر طبق رسوم بین المللی میتوان از اصطلاح " حقوق بشر و آزادی های اساسی " مندرج در منشور نمود و نتیجه گرفت که مراعات آن، وظیفه کشورهای عضو ملل متحد است، مربوط میشود به مراعات حق زندگی، آزادی و مساوات. بمنظور مشخص نمودن تعریف " حقوق بشر و آزادی های اساسی " و تحت فشار افکار عامه جهانی، سازمان ملل متحد کمسیون حقوق بشر را ایجاد نمود و بر اساس پیشنهاد این کمسیون، مجمع عمومی سازمان ملل متحد در دهم دسمبر سال 1948 اعلامیه جهانی حقوق بشر را تصویب کرد. اعلامیه جهانی حقوق بشر بدون آن که بصورت یک سند حقوقی درآید و برای دولتها الزام آور باشد به تاریخ دهم دسامبر سال 1948 به عنوان آرمان مشترک کشورهای عضو سازمان ملل متحد به شکل قطعنامه مجمع عمومی آن سازمان به تصویب رسید. قطعنامه های مجمع عمومی از لحاظ حقوقی برای کشورها، حکم توصیه را دارا بوده و مراعات آن برای آنها الزام آور نیست

۱۳۸۶ مهر ۲۷, جمعه

از گارد شاهی تا گارد شیخی ؟؟

بالاخره با تأخیر دو هفته‌ای و پس از تدارک بسیار آقای احمدی‌نژاد را صبح روز دوشنبه ۱۶/۷/۸۶ به تالار علامه ‏امینیِ کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بردند تا با حضور جمعی از مقامات و تعداد قلیلی از استادان و دانشجویان ‏دستچین شده، سال تحصیلی جدیدِ دانشگاهها را آغاز نماید. این کار سنتِ دیرینه‌ای بود که در نظام شاهی روز اول ‏مهر با حضور شاه انجام می‌شد و آخرین بار در نظام گذشته مهر سالِ ۵۷ در تالار فردوسی دانشکدة ادبیات انجام شد ‏و پس از تغییر نظام هم اوّل مهر سالِ ۵۸ با پیام آقای خمینی و سخنان آیت‌الله منتظری، مهندس بازرگان ‏‏(نخست‌وزیر و استاد دانشگاه) و نماینده استادان و دانشجویان در زمین چمن دانشگاه تهران در یک فضای باز و آزاد، ‏علیرغم مخالفت شورای انقلاب و احزاب مسلط (حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) و ‏جامعة روحانیت مبارز که نمی‌خواستند دانشگاهها به روی دانشجویان و استادان بازگشایی ‌شود انجام شد. ولی همین ‏مخالفتها با بازگشایی دانشگاهها منجر به حوادثی گردید که نتیجة آن بستن دانشگاهها و باصطلاح انقلاب فرهنگی ‏شد. حال پس از گذشت قریب سه دهه از آن حادثه یکی از کسانی که دستی بر آتش بستن دانشگاهها و اخراج ده‌ها ‏هزار دانشجو و استاد و دستگیری و اعدام و شکنجه بسیاری از آنها داشته در کسوت رئیس جمهور پای به دانشگاه ‏تهران می‌گذارد تا ادعای مسخره خود را در دانشگاه کلمبیا که گفته بود “ایران یکی از آزادترین کشورهای جهان ‏است” به اثبات برساند. درباره آمدن احمدی‌نژاد به دانشگاه تهران و تظاهرات دانشجویان علیه او لازم است چند نکته ‏را یادآوری نمایم.‏ ‏۱ـ با توجه به اینکه آمدنِ احمدیِ‌نژاد به دانشگاه تهران پس از رفتن او به دانشگاهِ کلمبیا و گفت و شنودی که در آنجا ‏اتفاق افتاد صورت می‌گیرد برخورد او با سئوالاتی که دانشجویان می‌خواستند مطرح کنند دارای اهمیت بسیار است؛ ‏شورای مرکزی دفتر تحکیم طی دو نامه که خطاب به احمدی‌نژاد نوشت (یکشنبه ۸ مهر و یکشنبه ۱۵ مهر ۸۶) از ‏او خواست که اجازه دهد یک نفر به نمایندگی از سوی بزرگترین تشکل دانشجویی منتقد “دفتر تحکیم وحدت” ‏سئوالاتی را مطرح کند تا ایشان جوابگو باشد. دانشجویان نوشته‌اند:‏ هر چند از دعوتِ رئیس جمهور امریکا به ایران برای سخنرانی و اصولاً هر گفتگویی با کشورهای جهان استقبال ‏می‌کنیم و آ‌ن را در جهت کاهش خطر جنگ مفید می‌دانیم امّا برایمان جای سئوال است که چطور رئیس‌جمهور ‏امریکا می‌تواند به دانشگاههای ایران بیاید اما اساتید و دانشجویان، منتقد حق اظهارنظر در دانشگاهها را ندارند؟ ‏صدها درخواستِ صدورِ مجوز سخنرانی که در شورای فرهنگی دانشگاهها بایگانی شده است گواه ادعای ماست. ‏چه استدلالی می‌تواند وجود داشته باشد که بوش می‌تواند در دانشگاه ما سخنرانی کند اما روشنفکران داخلی نه؟ چه توجیهی می‌تواند وجود داشته باشد که ملوان انگلیسی که متجاوز می‌خواندی آزاد شوند اما اساتید و دانشجویان و ‏کارگران و معلمان و روزنامه‌نگاران برای یک انتقاد ساده مجازات شوند؟ نامه شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت ۱۵ مهر ۸۶‏ این دو نامه نه تنها بی‌جواب ماند بلکه حتی آن تعداد از دانشجویان که قبل از ورود احمدی‌نژاد و بسته شدن درها و ‏محاصره دانشگاه توانسته بودند به صحن دانشگاه راه یابند، مورد هجوم و ضرب و شتم قرار گرفتند و از واقعیت ‏مهرورزی احمدی‌نژاد برخوردار شدند.‏ ‏۲ـ قصد داشتم برای مستند کردنِ این قسمت از نوشته دانشجویان که می‌گویند “امّا اساتید و دانشجویان منتقد حق ‏اظهارنظر در دانشگاهها را ندارند” خودم را هر طور شده بعنوان یک استاد دانشگاه تهران به سالن علامه امینی برسانم - ‏که با ممانعت گارد شیخی موفق نشدم - تا با ارائة یک سند که متناسب با روزهای نزدیک به انتخابات نیز می باشد، کذب ‏بودن ادعاهای قدرت به دستانِ نظامِ ولایی از جمله دولت مدعی اصلاحات را ثابت کنم.‏ این سند یکی از ده‌ها و صدها دستورالعمل برای سلب آزادیِ اظهارنظر از سوی دانشجویان و استادان دانشگاه می‌باشد که ‏در سایتهای اینترنتی منتشر شده است. ‏htpp://mag.gooya.com/politics/archives/۰۲۷۹۶۵.php)‎‏)‏ طبقه‌بندی ـ محرمانه آرم جمهوری ‏اسلامی ایران شماره ـ ‏‏۸۱۸۲/۱/۳/۱/۲۸۴/۴۹۵‏ ارجحیّت ـ آنی ـ آنی ‏ وزارت اطلاعات تاریخ ـ ۱۰/۲/۸۴‏ نحوة ارسال ـ نمابر شود‏ پیوست ـ صلوات به گیرندگان موضوع ـ ممنوعیت سخنرانی سلام علیکم احتراماً با عنایت به فعال شدنِ جریان تحریم انتخابات در دانشگاهها و دعوت از عناصر افراطی در این خصوص ‏مقتضی است با حضور افراد ذیل به برنامه‌ها و مراسمات تشکل‌های دانشجویی مخالفت و ممانعت صریح بعمل آید ‏مراتب جهت اقدام در اسرع وقت ارسال می‌گردد.‏ ‏۱ـ محمد ملکی ۲ـ علی افشاری ۳ـ عبدالله مؤمنی ۴ـ رضا دلبری ۵ـ مهدی حبیبی ۶ـ دکتر حاتم قادریسازمان اطلاعات استان تهران ادار کل سیاسی فرهنگی گیرندگان ـ حراست‌های دانشگاههای تهران آقایان؛ آنقدر شهامت داشته باشید که رک و پوست‌کنده به دنیا بگویید ما تحمل نقدهای دانشجویان و استادان، ‏کارگران، معلمان، زنان و دیگر ایرانیان دگراندیش را نداریم. چرا آنقدر دروغ می‌گویید و فریبکاری می‌کنید؟ اگر از ‏خدا نمی‌ترسید از خشم مردم بترسید که سوزنده و خاکستر کننده است.‏ ‏۳ـ در اینجا می‌خواهم سخنی داشته باشم از سرِ درد با دانشجویان بسیجی دانشگاهها.‏ دانشجویانِ پیش از تغییر نظام بخاطر دارند که کنار خیابان غربی دانشگاه تهران (۱۶ آذر) بالاتر از دبیرخانه ‏دانشگاه تهران ساختمانی بود مخصوص گارد دانشگاه که تعدادی از وابستگان نظام شاهی در آن گرد آمده بودند تا ‏باصطلاح امنیت دانشگاه را حفظ نمایند و گاهگاه مزاحمت‌هایی برای دانشجویان منتقد فراهم می‌کردند در جریان ‏انقلاب این ساختمان از سوی مردم به آتش کشیده شد و گارد پا به فرار گذاشت. امروز وظایف آن مزدوران به ‏جمعی از دانشجویان باصطلاح بسیجی محول شده، آنها به هر مناسبتی خود را در مقابل دیگر دانشجویان قرار ‏می‌دهند و در کنار نیروهای انتظامیِ رسمی به جان دانشجویان می‌افتند و همکلاسی‌های خود را مضروب و دستگیر ‏و یا شناسایی می‌کنند بحث من فعلاً این نیست که این جماعت که غالباً جزء سهمیه‌ای‌ها هستند چگونه وارد ‏دانشگاهها شده و از چه امتیازاتی در زمان تحصیل و بعد از آن برخوردار می‌شوند با توجه به اینکه این جوانها ‏در کسوت دانشجویی به چنین اعمالی دست می‌زنند می‌خواهم با توجه به تجربه نیم‌ قرن فعالیت در محیط دانشگاه به ‏آنها هشدار دهم که مواظب عاقبت اعمالِ خود باشند و بدانند حکومت‌های فاشیستی به خصوص اگر انگ دینی بر آنها ‏خورده باشد پای منافع خود همه چیز را قربانی می‌کنند یادمان نرود آن نظر آقای خمینی را که در نامه‌ای به آقای ‏خامنه‌ای نوشت:‏ باید عرض کنم که حکومت که شعبه‌ای از ولایت فقیه رسول‌الله است یکی از احکامِ اولیه اسلام است و مقدم بر تمامِ ‏احکامِ فرعیه حتی نماز و روزه و حج است. حکومت می‌تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است در ‏موقعی که آن قرارداد مخالفِ مصالح کشور و اسلام باشد یک جانبه لغو کند.‏ و فراموش نکنیم رفتار آقای خمینی با آقای منتظری را که از نزدیک‌ترین افراد به او بود و اعمالِ آقایان خامنه‌ای و ‏رفسنجانی و خاتمی با منتظری که همگی افتخار به شاگردی آیت‌الله منتظری را می‌کردند و ده‌ها و صدها نمونه از ‏این برخوردهای سران حکومتِ دینی را با همراهان دیروز خود که تنها به دلیل یک نقد ساده به چه سرنوشتی دچار ‏شدند. شما دانشجویان بسیجی که امروز نقش «گاردشاهی» سابق را بازی می‌کنید چگونه به خود اجازه می‌دهید آلت ‏دستِ احمدی‌نژادها و شیخ عباس عمید زنجانی‌ها قرار گیرید و در برابر همکلاسی‌های خود که تقاضایی جز آزادی ‏بیان ندارند بایستید و در دفاع از دروغ‌پردازیهای احمدی‌نژاد و امثال او انواع اتهامات را به کسانی که از حقوق ‏دانشجویان از جمله خود شما دفاع می‌کنند و در این راه از هیچ فداکاری دریغ ندارند بزنید، کمی فکر کنید. آیا اعمالِ ‏شما بدنام کردن نامِ دانشجو نیست؟
دکتر محمد ملکی دانشگاه امیر کبیر

۱۳۸۶ مهر ۲۶, پنجشنبه

دانشجویان خواستار لقو احکام هم شاگردی هایشان هستند ؟

به دنبال صدور حکم هفت و نیم سال زندان برای سه دانشجوی پلی تکنیک، ظهر امروز در این دانشگاه تجمعی با حضور صدها نفر از "دانشجویان انجمن اسلامی منتخب دانشگاه پلی تکنیک و دانشجویان سوسیالیست پلی تکنیک و تنی چند از دانشجویان و فعالین چپ دانشگاه های تهران" برگزار شد و تظاهرکنندگان خواستار لغو احکام صادره و آزادی دانشجویان زندانی شدند. گفته می شود دانشجویان قصد دارند در هفته ی آینده اعتراضات وسیع تری را به این مناسبت برگزار کنند آوای دانشگاه: روز گذشته احکام سنگینی برای ۳ دانشجوی زندانی دانشگاه پلی تکنیک صادر شد. احسان منصوری، احمد قصابان و مجید توکلی، از سوی دادگاه انقلاب به ترتیب به تحمل ۲ ،۵/۲ و ٣ سال حبس تعزیری محکوم شدند. حاکمان دیکتاتور منش حاکمیت اسلامی در این خیال بودند که با صدور این احکام سنگین و سرکوب مداوم در درون دانشگاه های مختلف، جنبش دانشجویی را به سکوتی مرگ بار وادار کنند. اما دانشجویان پلی تکنیکی نشان دادند که این ها چیزی جز خیال خامی بیش نیست. امروز چهارشنبه ۲۵ مهر از ساعات ابتدایی صبح زمزمه هایی در دانشگاه پی تکنیک مبنی بر برگزاری تجمع اعترض آمیز برای حمایت از دوستان دانشجوی زندانی شنیده می شد. در نهایت در ساعت ۱۲ ظهر این زمزمه ها تبدیل به فریاد شد. در ساعت ۱۲ ظهر امروز تجمعی با حضور صد ها نفر از "دانشجویان انجمن اسلامی منتخب دانشگاه پلی تکنیک و دانشجویان سوسیالیست پلی تکنیک و تنی چند از دانشجویان و فعالین چپ دانشگاه های تهران" شکل گرفت. این دانشجویان با همراه داشتن عکس های ۳ دانشجوی زندانی و هم چنین پلاکاردهایی که بر روی آن ها شعار هایی از قبیل: "دانشجوی زندانی آزاد باید گردد"، "ما خواستار رفع توقیف از نشریات دانشجویی هستیم"، "ما خواستار لغو احکام تعلیق دانشجویان هستیم"، دیده می شد. این دانشجویان هدف خود را از این تجمع محکوم کردن احکام ناعادلانه ی قضایی علیه سه دانشجوی زندانی این دانشگاه احسان منصوری، احمدقصابان و مجید توکلی اعلام کردند. دانشجویان تجمع کننده که هر لحظه به تعدادشان افزوده می شد، در مقابل سالن غذاخوری دانشگاه به صورت آرام و بدون سر دادن شعار گرد آمده و با در دست داشتن عکس های این سه دانشجو و پلاکاردهایی با مضمون محکومیت احکام زندان برای این دانشجویان اعتراضات خود را بیان نمودند. بر روی این پلاکاردها نوشته شده بود که: "احکام زندان برای دانشجویان اوج مهرورزی است"، "دسیسه دانشگاه و نهادهای امنیتی علیه دانشجویان را محکوم می کنیم"، "اتهامات دروغین و احکام ناعادلانه ی قوه قضائیه را محکوم می کنیم"، "یاران دبستانی ما را آزاد کنید"! در این میان حراست دانشگاه پلی تکنیک سعی می کند که در این تجمع آرام اخلال ایجاد کند. حراست این دانشگاه که گویا از طرف برخی نهاد های امنیتی خاص حمایت و آموزش داده می شود، سعی می کرد با حرکت های ایذایی تجمع آرام و مسالمت آمیز دانشجویان را به خشونت بکشد. حراست دانشگاه با برخی از دانشجویان معترض گفتگو کرده و آنان را تهدید می کرد، اما با هوشیاری دانشجویان و هماهنگی که بین طیف های مختلف برگزارکننده ی این تجمع یعنی: "دانشجویان انجمن اسلامی منتخب دانشگاه پلی تکنیک و دانشجویان سوسیالیست پلی تکنیک و تنی چند از دانشجویان و فعالین چپ دانشگاه های تهران" صورت گرفته بود، این اقدامات حراست ناکام ماند. بعد از گذشت ۳۰ تا ۴۰ دقیقه از تجمع با توجه به افزوده شدن جمعیت تجمع کننده و پیوستن دانشجویان دیگر این دانشگاه به تجمع کنندگان جمعیت به سوی درب حافظ شروع به حرکت کرد. دانشجویان معترض با خواندن سرود "یار دیستانی" به سمت درب خیابان حافظ به حرکت در آمدند. نیروهای حراست و انتظامات دانشگاه در مقابل درب حافظ، حضور انبوهی داشته و ازنزدیک شدن دانشجویان به درب خیابان حافظ جلوگیری کردند که در این میان درگیری های پراکنده ای نیز رخ داد. دانشجویان معترض که خواهان برگزاری آرام و مسالمت آمیز این تظاهرات بودند، در فاصله چند متری صف مأموران توقف کرده و مشغول شعار دادن می شوند. دانشجوی آزاده اتحاد! اتحاد! دانشجویان تظاهرات کننده با توجه به آن که خواهان درگیری نبودند بی توجه به اعمال خشونت امیز حراست دانشگاه اقدام به سردادن شعارهایی با این مضامین کردند: "دانشجوی زندانی آزاد باید گردد"، "دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد"، "دانشجوی آزاده، حمایت! حمایت!"، "دانشجوی آزاده، اتحاد! اتحاد!". در واقع امروز دانشجویان حاضر در این تجمع اعتراض آمیز مصداق بارز این شعار بودند: "دانشجوی آزاده، اتحاد! اتحاد!". این دانشجویان با سازماندهی و اتحاد عمل درست خود، نشان دادند که در مقابل دیکتاتوری می توان طیف های مختلف دانشجویی را با هم متحد کرد. هر چند عده ای که در تجمع هفته ی گذشته دانشگاه تهران خواهان ایجاد اختلاف بین دانشجویان بودند. عده ای که از هم اکنون می خواهند دانشگاه و دانشجو را پله های صعود به صندلی های سبز مجلس برای اصلاح طلبان بکنند. اما " دانشجویان انجمن اسلامی منتخب دانشگاه پلی تکنیک و دانشجویان سوسیالیست پلی تکنیک و تنی چند از دانشجویان و فعالین چپ دانشگاه های تهران" نشان دادند که می توان با قدرت متحد خود عمل کرد. پس از سر دادن این شعارها، دانشجویان به سمت سالن اجتماعات حرکت کرده و در آن محل، برگزارکنندگان این تجمع از دانشجویان خواستند که با خواندن سرود "یار دبستانی" به این تجمع پایان دهند. بعداز پایان تجمع، دانشجویان پراکنده نشدند و در مقابل سالن اجتماعات به صورت گروه های چند نفره به گفتگو در مورد چگونگی ادامه اعتراضات خود پرداختند. بنا به اخبار رسیده به "آوای دانشگاه" گویا دانشجویان معترض قصد دارند در هفته ی اینده با توجه به حضور بیشتر دانشجویان در دانشگاه پلی تکنیک اعتراضات گسترده تری را سازمان دهند. این تازه آغاز راه است. تجمعات و اعتراضات این چند هفته در دانشگاه های تهران، علامه و پلی تکنیک نوید دهنده ی فصل تازه ای در جنبش دانشچویی است. فصلی که سر آغاز شکفتن غنچه های آزادی و رهایی است.

۱۳۸۶ مهر ۲۵, چهارشنبه

چرا ما ملت اینطور شده ایم ؟؟ اتحاد اتحاد

چرا ماملت اینطور شده ایم ؟ دوست عزیز به تو گفته اند که متجاوز از سه هزار سال تاریخ داریم اری درست است توازملت های کهنسال روزگاری به تو گفته اند که کشورت سالها بر قسمت عظیمی از جهان حکومت داشته است درست است پدران تو تا قلب اسیا و تا درون قاره های اروپا وافریقا رفته اند به تو گفته اند که از میان ملت تو مردان بزرگ و زنان برجسته ای بر خواستند راست است که مشعل سیاست و علم ادب سالهای دراز در کف فرزندان این اب وخاک بوده است به تو گفته اند که هم اکنون سرزمین تو از نواحی وسیع و پربرکت و ثروتمند جهان است این را هم به تو راست گفته اند و در قلمرو تو ثروت سرشاری انباشته است ولی با این همه دوست من ما در میان مردابی از فقر و تنگدستی اقتصادی و فرهنگی دست و پا می زنیم زیرا یک چیز را به تو نگفته اند و بگذار با هم این را اعتراف کنیم این قدمت و سوابق و این خاطرات مارا ملت پرگوئی از اب در اورده است و مااکنون بیشترازانکه اهل عمل باشیم عادت کرده ایم که حرف بزنیم کلاف سردرگرم این همه پر حرفی چنان به دست و پای ما پیچیده است که نه دستمان به کاری می رود و نه پایمان به راهی و این کردار را می توان در هر جا مشاهده کرد در داخل خانواده ها و محیط های دیگر و در اقشار مختلف چه رئیس و چه مرئوس از سوی دیگر در توصیف روحیه ما مطلب گویان زمانه این لطیفه را پرداخته اند که ایرانی وقتی تک است (نعوذ با...)خدا را هم بنده نیست وقتی رفیقی پیدا کردبه پرچانگی می افتد و حرف می زند و هنگامی که سه نفر شده اند با هم دعوا میکنند این لطیفه هر قدر هم اغراق امیز باشد این کار نمی توان کرد که کم و بیش معرف طرز تفکر ماست ما اینطور بار امده ایم که به همه چیز از نظرمنافع فردی و خصوصی نگاه کنیم وقتی شکم خودمان سیر شد رفیق گرسنه مان را فراموش می کنیم وقتی خودمان به انچه خواستیم رسیدیم و به قول معروف خر خودمان از پل گذشت به فکر خواسته های دیگران و مرکب مراد انها نیستیم انقدر خود بینی نشان داده ایم که عقیده کلی ما درباره شریک را و رفیق هم گام این است که اگر شریک خوب بود خدا هم داشت ! با این رویه طبیعی است که ما نمی توانیم اجتماع خوشبختی داشته باشیم این طرز تفکر به درد دوران غار نشینی می خورد مال روز گاری است که ادمیزاد تک و تنها در دل کو هستانها و اعماق جنگل ها با وحوش زندگی می کرد تمدن امروزی روحیه اجتماعی می خواهد همه باید دست در دست هم بدهند تا گره از کارهای فرو بسته خود و دیگران بگشایند وبه این باور برسیم که کسی برای ساختن فردا و فرداها از اسمان و یا دیار های دیگر به یاریمان نخواهد امد و تنها خودمان هستیم که می توانیم به درد خودمان بخوریم و نباید انجام این وظیفه را به دوش دیگران بگذاریم و شرط عمل به ان را عملکرد دیگری قرار دهیم هر فرد ایرانی با ید این مهم را از خودش اغاز نماید و اگر جز این باشد روزگار فردای ما نیز بهتر از امروز ما نخواهد بود از شما دوست عزیز می پرسم ایا برای درد های مشترکمان نباید راه علاجی پیدا کرد ایا همیشه باید همانند فردی که عینکش را در چشم دارد ولی سرگردان به دنبال ان می گردد رفتار کنیم و از خود و توانایی خود غافل شویم

۱۳۸۶ مهر ۲۲, یکشنبه

سیاسیات

سیاسیات چهار رساله در باب مشروطه رساله یک اصلا مهم نیست که در این مملکت چه می گذرد بلکه اصل مهم قضیه این است که مشروطه تکرار نشود .اینکه طی چند سال اخیر بین خیلی کمی از مردم مد شده است که به هر کس دلشان می خواهد رأی می دهند ولی به ما رأی نمی دهند اصلا مهم نیست مهم این است که نگذاریم بعضی چیزها در تاریخ مثلا چیزی مثل مشروطه تکرار شود –به قول هگل تاریخ بالاخره یک جایی تکرار میشود.به هر حال از ما که گذشت گذشته ها هم گذشته اما این را بدانید که از شما نخواهیم گذشت شاید هم چند تا چند تا با شما طرف بشیم . رساله دو اوایل مشروطه خیلی خوب و مهم بود خیلی هم ناز بود اصلا تا اطلاع ثانوی یک وقتی مشروطه زیر بنا بود ولی چند وقت پیش اسنادی افشا شد که ما فهمیدیم نه بابا مشروطه چیز خوبی که نیست هیچ خیلی هم بد بوده و هست و خواهد بود طبق اسناد افشا شده طی همین امریکایی های نامرد که ان وقت ها خودشان را انگلیسی جا می زدند از طریق فکس که اخیرا خودمان چند بار کم و زیادش کردیم تا بالاخره شد دور نویس. با میرزا ملکم خان و تقی زاده مکاتبه و مراوده ....داشته اند ضمن اینکه طبق اظهارات اخیر عباس اقای خودمان یعنی عبدی جانمان در بازرسی بدنی از یکی از جاسوسان لانه جاسوسان نشانی پست الکترونیکی باقر خان نیز یافت شده است مشروطه را باید کشت چه با افشا کاری چه با پتک و یا بوکس رساله سوم بله جانم برایتان بگوید از ما که گذشت ما حتی پوتین هایمان را هم به میخ دیوار اویزان کردیم و اگر لازم باشد دستکش های بوکس خوشکلمان را هم بر می داریم ولی شماها سعی کنید اشتباهای ما و مشروطه را تکرار نکنید لااقل شماها بروید تاریخ مشروطه را بخوانید ما خودمان قضایای مشروطه را در کتاب های تاریخ چهارم و پنجم دبستان شرح داده ایم البته خیلی های دیگر هم کتاب تاریخ نوشته اند ولی هیچ کدام نتوانسته اند ان را مثل ما به خوبی و خوشی تغییر دهند .ما با یک تصمیم استراتژیک و عاقلانه وقتی فهمیدیم نمی توانیم تاریخ حال و اینده را عوض کنیم دیدیم که بهتر است فعلا در تاریخ گذشته برای خوشگلی هم که شده مقداری اصطلاحات به عمل در بیاوریم این استکبار جهانی که در صدر ان امریکا و در ذیل ان تمدن اینکاها قرار دارد هم علت اصلی دشمنی اش با ما در همین است رساله چهارم گول این دکتر مهندسی هایی را که می بینید نخورید اینا قبل از تولد یعنی همان صدر مشروطه به دنبال بورس بودند البته دنبال بورس بودن عمل شنیعی نیست ما خودمان هم در زندگی خصوصیمان علاقه شدیدی به قضیه بورس وبورس بازی داشته و داریم برای همین هم بورس تهران را هم راه انداختیم ولی ایا این درست است که ما فقط بورس داشته باشیم ولی انها هم بورس داشته باشند و هم دکتر مهندس باشند ؟ایا این عدالت است ؟ایا این جامعه زدنی ببخشید مدنی است ؟از ما که گذشت همان طور که بر شیخ فضل الله نوری گذشت ولی بدانید که ما از شما نخواهیم گذشت حتی اگر چهل تا چهل تا گیرتان بیاوریم .

۱۳۸۶ مهر ۲۱, شنبه

نامه به رئیس جمهور ؟

موضوع: رئیس جمهور هر روز دست کم 100 نامه را مطالعه و برای حل مشکلات دستور صادر می کند.توضیح روانشناختی: احمدی نژاد گفت، برخلاف نظر مادیون مطالعه نامه ها و شنیدن درخواست های مردم و آگاهی از نیازهای مردم در مسئولان نشاط و انگیزه ایجاد می کند.هاشم غرقی رئیس مرکز رسیدگی به شکایات مردمی نهاد ریاست جمهوری گفت : در مجموع 30سفر استانی 8 میلیون و 900 هزار نامه از مردم جمع آوری شده که 15 درصد درخواست اشتغال ، 5 درصد مسکن و بقیه در زمینه های گوناگون بوده است. توضیح ریاضی: در صورتی که رئیس جمهور روزانه 100 نامه از 8.900.000 نامه که در طول یک سال و نیم دریافت کرده است، مطالعه کند و در مورد آنها دستور بدهد، 89.000 روز وقت لازم دارد که به همه نامه ها جواب دهد. یعنی برای پاسخ گفتن به نامه های هر 1.5 سال، باید 243 سال و 9 ماه وقت بگذارد و اگر فرض کنیم احمدی نژاد هشت سال رئیس جمهور باشد، در طول 8 سال 47.466.667 نامه دریافت می کند که برای پاسخ دادن به آنها به 1300 سال و 5 ماه وقت نیاز دارد.فرض اول: رئیس جمهور نمی تواند تا 1300 سال و 5 ماه بعد به نامه ها جواب دهد، چون احتمالا تا آن زمان یا مرحوم شده، یا خوانندگان آن نامه ها مرحوم شده اند، یا امام زمان ظهور کرده است. بنابراین اصولا این کار اگر چه در وی نشاط ایجاد می کند، اما فایده ای برای نویسندگان نامه ها ندارد.فرض دوم: اگر رئیس جمهور در روز 100 نامه مطالعه کند، در سال 36500 نامه و در یک سال و نیم 54.750 نامه مطالعه می کند، که این تعداد نامه، دقیقا 0.6 درصد نامه های دریافت شده است. به عبارت دیگر رئیس جمهور می تواند به 6 نامه از هر هزارنامه پاسخ دهد، و اگر دستورات وی صادر شده و اجرا شود، مشکل 6 هزارم کسانی که برای او نامه می نویسند، حل می شود. فرض سوم: اگر فرض کنیم رئیس جمهور نابغه ما بتواند هر نامه را در عرض دو دقیقه بخواند، یک دقیقه روی آن فکر کند و دو دقیقه وقت برای دستور دادن و تصمیم گیری صرف کند، برای مطالعه 100 نامه و حل مشکل 6 در هزار مردم، نیاز به 500 دقیقه وقت در روز دارد. به عبارت دیگر در هر روز رئیس جمهور 8 ساعت و 20 دقیقه وقت صرف می کند تا مشکل 6 هزارم مردم را حل کند. و اگر فرض کنیم رئیس جمهور در روز 20 ساعت بیدار باشد و بنا به گفته خودش به مادرش سر بزند، آشپزی کند، در هر سال 20 سفر استانی برود، در یک سال با 100 رئیس جمهور و رهبر جهان ملاقات کند، و همه این کارها را روزی 8 ساعت انجام دهد و در همین 8 ساعت به خانه برود و برگردد، وی در 12 ساعت وقتی که برای حل مشکل مردم صرف می کند، در 75 درصد این وقت، مشکل 0.6 درصد مردم را حل می کند و در 25 درصد وقت دیگر مشکل 99.4 درصد دیگر مردم را رسیدگی می کند. نتیجه گیری اول: این وسط یک نفر اشتباه می کند، یا ما مفهوم زمان را نمی فهمیم، یا رئیس جمهور معنی 100 نامه را نمی داند، یا ما هر سه اشتباه می کنیم. نتیجه گیری دوم: رئیس جمهور هر جایی که برود، برای رضایت کسانی که آنجا هستند یک حرف هایی می زند، که معنی واقعی آن را نمی داند. سید ابراهیم نبوی

۱۳۸۶ مهر ۲۰, جمعه

چه بر سر این ملت آمده است ؟

چه برسراین ملت آمده است. روزگار غریبی است ملتی با پیشینه تاریخی کهن که هرگز در طول تاریخ در مقابل هیچ زور مداری سر تعظیم فرود نیاورده و برای دفاع از تمامیت ارضی کشور و ناموس ملت رنج ها و مصیبت ها ی فراوانی به جان خریده است . امروزه را چه می شود که چنین خوار و ذ لیل در برابر مشتی اخوند حیران مانده اند و در مدار بد وبدتر حرکت می کنند . کسانی که برای چپاول ثروت این کشور حتی حاضر به دادن خفت بار ترین امتیازها در مقابل ابر قدرت پوشالی و دروغین شرق سر تعظیم فرود می اورند وحقوق حقه این ملت را در دریای خزر از پنجاه درصد به کمتر از سیزده درصد تقدیم به بیگانگان می کنند . به راستی ما در کجای تاریخ ایستاده ایم ؟ رژیم اخوندی که جز با زبان زور و ارعاب ملت ایران خود سر مست از میلیاردها دلار در امدهای نفتی جامعه ی جهانی را به بازی گرفته است و با مزدوران و جیره خواران خارجی چه غربی و شرقی و بعضی از کشور های به اصطلاح اسلامی صفحات شطرنج را برای بقای حکومت ننگین خود مهره چینی میکند . وظیفه ی ما چیست ؟ ایا باید به انتظار قهرمان موعود نشست !! امروزه حکومت ملایان شدید ترین فشار های روحی وروانی را به ملت ایران تحمیل میکند . فقر . بیکاری . تورم . فحشا . اعتیاد . ... اعدام های دسته جمعی در ملأ عام دستگیری و شکنجه فعالین دانشجویی و حقوق بشر و سر کوب شدید اقلیت های مذهبی و قومی همه ی اینها در ماندگی و استیصال حکومت رو به زوال اخوندی را نشان می دهد . امروزه نام بردن از فردی در حکومت ملایان به عنوان مقصر اصلی به بازی گرفتن شعور سیاسی ملت ایران است . این حکومت اخوندی است که در مدت بیست و هشت سال مسبب همه ی ناکامی ها و از بین رفتن غرور این ملت غیور شده است . این رژیم باید جواب ظلم و ستمی که بر این مردم روا داشته پاسخ گو باشد متأسفانه نیروهای با اصطلاح اپوزیسیون در خارج جز فحاشی به حکومت ملایان نه تنها نتوانسته اند راه کارهای برون رفت از این منجلاب را به جامعه ایران تزریق نما یند بلکه خیلی از انهادنبال روی سیاست یک بام ودو هوا بودند. کاری که احمد چلبی با امریکا کرد و او را برای بقای حکومت اخوندی ایران به منجلاب رژیم صدام کشاند به راستی ما ملت را چه می شود ؟ آیا باید منتظر ظهور قهرمانی باشیم که یک شبه بیاید و بساط این نا اهلان را جمع کند ؟ آرزو هر چه قدر بزرگ باشد دست یافتنی است اما ان قهرمان واقعی خود ملت ایران است نه هیچ فرد یا قدرت خارجی دیگر اگر ملت متحد شوند هیچ چیز دور از انتظار نیست . حکومت ملایان به مرحله ای رسیده است که در مسائل سیاست خارجی وداخلی دچار روزمره گی شده است تنها چیزی که رژیم را دل گرم می کند اختلاف در بین مردم است این حربه اصلی حکومت برای بقا است پس بیاییم برای همیشه این فرصت ها را از دست رژیم بگیریم و دست در دست برای سر بلندی کشور عزیزمان متحد و یک دل شویم حکومت ها می روند ولی انچه باقی می ماند حافظه ی تاریخی ملت ایران است که به قضاوت خواهد نشست پس بیاییم چشمان جستجو گر ایندگان را نسبت به خود شادمان کنیم شاید روز گار غم انگیز و زلت بارما سر مشق راه انان قرار گیرد آخر زکه نالیم که از ماست که بر ماست

۱۳۸۶ مهر ۱۹, پنجشنبه

ضعف دیپلماسی حقوق ملت در دریای مازندران (خزر )را نابود کرد ؟

عضو هیات رییسه کمیسیون اصل نود: ضعف دیپلماسی حقوق ملت در دریای خزر را نابود کرد تهران- خبرگزاری ایسکانیوز: عضو هیات رییسه کمیسیون اصل نود با اشاره به اینکه 24 مهرماه موضوع رژیم حقوقی ایران در دریای خزر مطرح خواهد شد، اظهار داشت: ضعف دیپلماسی، حقوق ملت در دریای خزر را نابود کرد. تیمور علی عسگری، نماینده مردم مشهد روز دوشنبه در گفت و گو با خبرنگار امور مجلس باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران "ایسکانیوز"، با انتقاد شدید نسبت به ضعف ایران و منفی دانستن ارزیابی خود از روند مذاکرات گفت: این حق طبیعی ایران در دریای خزر بوده که باید در عمق به آن توجه شود. وی تصریح کرد: به نظر می رسد یکی از موارد مهمی که آیندگان در مورد مسوولان فعلی به قضاوت خواهند پرداخت، تاسف در این زمینه است. عسگری با بیان اینکه سهم 50 درصدی ایران به 13 درصد تقلیل یافته و متاسفانه با نوع دیپلماسی ناشایست ایران حتی رایزنی ها به سوی کاهش این سهم نیز در حال حرکت است، افزود: روند مذاکرات معکوس است. وی بیان کرد: مسوولان ما در وزارت امور خارجه و به ویژه معاون وزیر خارجه کشورهای حاشیه ای دریای خزر، صفری باید پاسخگو باشد. عضو هیات رییسه کمیسیون اصل نود خاطر نشان کرد: با توجه به نوع فعالیت های دولت نهم و شرایط جهانی، اعتماد ما به دولت احمدی نژاد افزایش یافته و ما باید از این زمینه مناسب ایجاد شده، به نحو مطلوب بهره ببریم. وی با اشاره به اینکه نمایندگان مجلس، موضوع را در مجلس مطرح کرده اند اما در رابطه با علنی شدن آن سکوت اختیار کرده اند، گفت: البته این سکوت به منزله بی توجهی به این موضوع مهم نیست. نماینده مردم مشهد تصریح کرد: دغدغه تمام نمایندگان احقاق حقوق ملت ایران در دریای خزر است و ما بارها این موضوع را به متکی متذکر شده ایم.وی درباره پیش بینی خود از نتایج مذاکرات اظهار داشت: از یک سو ما به حسن همجواری با کشورهایی چون ترکمنستان، آذربایجان و سایر کشورهای حاشیه دریای خزر امیدوار هستیم.عسگری افزود: و از سوی دیگر موضوع مهم این است که آنها با دادن امتیازاتی سعی می کنند موضوع را به نفع خود به پایان برسانند. وی با اشاره به اینکه آذربایجان از جمله کشورهایی بوده که امتیازاتی را به آمریکا داده است، بیان کرد: برای جلب افکار سایر کشورها آنها دست به هر کاری می زنند و این امر جای نگرانی دارد. نماینده مردم مشهد در ادامه اعلام کرد: باید با همان ایستادگی که موضوع انرژی هسته ای را به عنوان حق مسلم خود در عرصه بین المللی مطرح کردیم در زمینه حقوق ملت در دریای خزر نیز عقب نشینی نکنیم.وی دخالت روسها را در هر امری ضرر رسان ایران توصیف کرد و گفت: نمونه بارز این موضوع، صحبت های دو گانه روسها در زمینه انرژی هسته ای است. عسگری اظهار داشت: نمی توان حقوق 50 درصدی تاریخ ملت ایران را نادیده انگاشت و تن به هر بی عدالتی غیر قانونی داد.

۱۳۸۶ مهر ۱۷, سه‌شنبه

تراژدی ناکارامدی حکومت ملایان وحدت یا وحشت ؟؟

اين نوشتار را اولاَ: به شهداء اهل سنت ايران اهداء مي كنم. همان كساني كه در قرن بيستم به جرم اهل سنت بودن حلق آويز شدند، آناني كه ربوده شدند و وحشيانه قطعه قطعه شدند و آناني كه گلوله هاي غدر و خيانت در خارج از ايران جسد آنها را پاره پاره كرد. ثانياً: به زندانيان و شكنجه شدگان اهل سنت اهداء مي كنم. دلاور مرداني كه سالهاي مديدي از عمرشان را در زندانها و شكنجه گاهها گذراندند. ثالثاً: به مهاجرين اهل سنت، كساني كه سالهاست در ديار هجرت، بدور از كانون گرم خانواده و دوستان با كمترين امكانات و بدترين شرائط زندگي مي كنند. براساس آخرین سرشماری جمعیت اهل سنت در ایران نزدیک به 17 میلیون نفر میباشد . چهار طرف نوارهاي مرزي ايران اهل سنت ساکن هستند. از مدتها است كه شعار تقريب بين مذاهب كه به ظاهر شعاري بسيار فریبنده است، مطرح مي شود: اختلافات را كنار بگذاريم، در برابر دشمنان خارجي يكي باشيم، بايد در برابر آمريكا و امپرياليسم جهاني ايستاد ووو .... همانطور مشاهده مي كنيد در نگاه اوليه اين شعارها، شعارهايي بسيار خوب است اما آيا در عمل، رژیم اين چيز را مي خواهد يا صرفاً مي خواهد از انزواي ديني در ميان انبوه اهل سنت بيرون بيايد و در عين حال هر كجا فرصت يافت، ضربه اش را بزند و اين شعارها همگي نفاق و تقيه است. بلكه آنها به كمتر از شيعه شدن راضي نمي شوند. بياييم با هم سري به اين بزنيم و نگاهي به برادران اهل سنتمان در ايران بياندازيم و ببينيم كه بعد از پيروزي انقلاب در ايران بر آنها چه گذشت و چه مي گذرد؟ البته ناگفته نماند كه ايران اين روزها پرچمدار وحدت!! ميان شيعه و سني است. اگر خواسته باشم همه مشكلات و آلام اهل سنت ايران را شرح دهم مثنوي هفتاد من كاغذ مي خواهد و اين مختصر گنجايش آنرا ندارد. اما بطور مختصر مي گويم: اولاً: اهل سنت در ايران، محرومترين طبقات اقتصادي ملت ايران را تشكيل مي دهند بدليل اينكه فرصت هاي مساوي براي فعاليتهاي اقتصادي ميان شيعه و اهل سنت وجود ندارد. از سر و صورت شهرها و روستاهاي اهل سنت نشين فقر و بدبختي مي بارد اين تبعيض را شما در مناطقي كه روستاهاي سني و شيعه نشين كنار يكديگر و نزديك به هم قرار دارند مثل استان خراسان، كردستان و بسياري از مناطق ديگر بخوبي لمس مي كنيد. از نظر تحصيلات دانشگاهي هم اهل سنت وضعيت بهتري ندارند بلكه طي سالهاي گذشته صدها نفر از جوانان اهل سنت گزينش شده و از ادامه تحصيل محروم شده اند و اگر كساني هم توانسته اند از سوراخهاي صعب العبور گزينش بگذرند و نگهبانان متوجه سني بودن آنها نشده اند بعد از فارغ التحصيل شدن بايد در كوچه و خيابانها پرسه بزنند زيرا به جرم وهابيت از رفتن به كارهاي حكومتي محروم مي شوند در نتيجه بسياري از جوانان اهل سنت از همان اول ترجيح مي دهند دنبال علم و تحصيل نروند. از نظر سياسي مسئله خيلي واضح و آشكار تر است. اهل سنت در ايران از هيچ پست و منصب كليدي در كشوري كه بيست و پنج تا سي درصد جمعيت آن را تشكيل مي دهند، برخوردار نيستند. و بالاتر از همه اينها، ظلم و ستمي كه از نظر ديني به اهل سنت مي شود همه ظلمها را تحت پوشش قرار مي دهد زيرا در ايران همه امكانات چاپ و نشر، وسائل دعوت و تبليغ و رسانه هاي گروهي اعم از راديو، تلويزيون، سينما، مجله و روزنامه در اختيار آنان است و از همه اين تريبون ها براي نشر اعتقادات و انديشه هاي خويش استفاده مي كنند اين در حالي است كه اهل سنت هيچ يك از اين فرصت ها را ندارند. تشيع نه تنها اينكه به نشر انديشه هاي خود مي پردازد بلكه سب و شتم، فحاشي و اهانت به مقدسات اهل سنت در راس برنامه هاي آنها قرار دارد اما اگر يكي از اهل سنت خواسته باشد بگويد به اهل سنت فحش ندهيد به مقدسات آنها اهانت نكنيد آن زبان بايد بريده شود و آن شخص بايد به زندان انفرادي برود و با تهمتهايي كه از به زبان آوردن آنها انسان خجالت مي كشد، اعدام شود و يا اينكه جسد قطعه قطعه شده اش در خياباني ديده شود. بله، سربازان گمنام امام زمان به حسابش رسيده اند و اگر كسي توانست بعد از تهديد شدن، جان سالم بدر برد و به يكي از كشورهاي همسايه مثل پاكستان و افغانستان هجرت نمايد، وي هم از دست سربازان گمنام امام زمان نجات پيدا نخواهد كرد بلكه طرفداران وحدت!!! و تقريب!!! او را گلوله باران خواهند كرد. بله، شايد شما باور نكنيد اما اينها واقعيتهايي است كه در كشوري كه طرفدار وحدت و تقريب است اتفاق مي افتد و اينك چند نفري از شهداي اهل سنت را بعنوان نمونه ذكر مي كنيم تا سخنان ما با دليل و برهان باشد: علامه احمد مفتي زاده در اوايل انقلاب هنگامي كه صحبت از حقوق ديني و سياسي اهل سنت نمود به زندان افتاد و بعد از چند سال جنازه نيمه جانش را تحويل وارثان وي دادند كه آنهم بعد از مدت كوتاهي در گذشت. دكتر احمد ميرين معروف به دكتر سياد، فارغ التحصيل دانشگاه اسلامي مدينه منوره كه در يكي از مناطق بسيار محروم بلوچستان يك باب مدرسه ديني كوچك و متواضع براي آموزش فرزندان منطقه باز كرده بود، بعد از بازگشت از امارات متحده عربي در فرودگاه بندرعباس دستگير شد و بعد از چند روزي جنازه اش در فلكه ميناب با آثار خفگي و تزريق آمپول مشاهده گرديد، شخص مظلومي كه به جز از قرآن و سنت به چيزي ديگر نمي انديشيد. البته ناگفته نماند كه وي قبل از اين، پنج سال را به جرم وهابيت در زندان به سر برده بود و سرانجام اين چنين مظلومانه به شهادت رسيد. دكتر مظفريان كه به اهل سنت گرايش پيدا كرده بود و امام جمعه اهل سنت شيراز به حساب مي آمد دستگير شده و مدتي را در زندان مي گذراند و بعد از آن با اعلان جرمهايي كه بنده از به قلم آوردن آنها شرم دارم، اعدام گرديد. ملا محمد ربيعي از علماي بنام و صاحب چندين تاليف و ترجمه به زبانهاي فارسي و كردي بعد از اينكه از قسمتهايي از فيلم امام علي كه در آن به اهل سنت اهانت شده بود، انتقاد مي كند، ربوده شده و بعد از چند روز جنازه اش در يكي از خيابانها ديده مي شود. مولوي عبدالملك ملا زاده فرزند مرحوم مولوي عبدالعزيز رهبر ديني بلوچستان در وقت خودش هنگامي كه از حقوق ديني و سياسي اهل سنت دفاع مي كند و تحت فشار حكومت قرار مي گيرد به پاكستان هجرت مي كند اما بعد از مدتي در پاكستان توسط مزدوران ايران در خيابانهاي كراچي با رگبار گلوله همراه يكي ديگر از دوستانش، مولوي عبدالناصر جمشيد زهي فارغ التحصيل دانشگاه دمشق به شهادت مي رسد. شيخ محمد صالح ضيائي از اولين فارغ التحصيلان دانشگاه اسلامي مدينه منوره، مدير مدرسه ديني و امام جمعه بندرعباس بعد از اينكه چندين بار بطور پي در پي براي باز جويي برده مي شود از آخرين بازجويي بر نمي گردد، خانواده وي چند روز در انتظار مي مانند اما بعد از چند روز با جنازه قطعه قطعه شده او در يكي از جاده ها مواجه مي شوند. بله، شيخ بعد از اينكه بشدت شكنجه شده بود، با چاقو قطعه قطعه شده و در پايان هم مقداري اسيد بر جسدش پاشيده شده بود تا آثار جنايت محو گردد. علامه ناصر سبحاني از علماي بر جسته كردستان، بعد از اينكه حدود يك سال را در زندان به سر مي برد، در همان زندان اعدام مي شود و خانواده اش حتي از جنازه اش هم محروم مي شوند و تا امروز كسي نمي داند كه با جنازه اش چه كرده اند. مولوي قدرت الله جعفري از علماي خراسان بعد از برگشتن از پاكستان و اتمام دوران تحصيل به محض اينكه به ايران مي آيد دستگير مي شود و حدود يك سال در زندان به سر مي برد و هنگامي كه براي آخرين بار پدر پيرمردش به ملاقاتش مي رود جنازه اش را به او تحويل مي دهند. و چندين نفر ديگر، اين ديوان تمام شدني نيست علاوه بر اين، دهها تن از علماي اهل سنت براي نجات جان، دين و عقيده شان به كشورهاي پاكستان، افغانستان و بعضي از دول خليج هجرت كرده اند و در بدترين شرايط، زندگي مي كنند. و از زندان، شكنجه و اذيت و آزار هر چه مي خواهي بگو. بله، مساجد تنها جايي است كه اهل سنت در چهارچوبي بسيار محدود مي توانند مردم را راهنمايي كنند اما مساجد هم از تعدي و تجاوز سالم نمانده اند. بلكه اولاً براي ساختن مسجد، مشكلات زيادي ايجاد مي كنند و به راحتي پروانه كار براي بناي مساجد نمي دهند به طوري كه در شهرهاي بزرگ و مركزي اصلاً اجازه نمي دهند تا مسجدي ساخته شود به عنوان نمونه همه تلاشهاي اهل سنت براي ساختن يك مسجد در تهران از اول انقلاب تا كنون ناكام مانده است و بالاتر از اين، مسجد تاريخي شيخ فيض در شهر مسجد تخريب شد و تبديل به پارك گرديد و هنگامي كه مردم اهل سنت در زاهدان در مسجد مكي تجمع نمودند تا اعتراض خودشان را به گوش حكومت و مسئولين نظام برسانند، داخل مسجد گلوله باران شدند به طوري كه چندين نفر به شهادت رسيد و صدها نفر مجروح گرديد و تعداد زيادي هم روانه زندانها شدند. آيا باز هم آنها خواهان وحدت و تقريب!!! بين مذاهب هستند يا واقعاً به مذهبشان كه تقيه است عمل مي كنند؟! مدارس ديني اهل سنت كه با كمكهاي مردمي اداره مي شود و مراكزي براي آموزش اوليه احكام اسلامي به مردم اهل سنت است هم بدون گلايه نمانده است، در طول سالهاي انقلاب به شكلهاي مختلف تحت فشار بوده اند و هستند و آنها چندين مدرسه را در خراسان و بلوچستان تعطيل كرده اند. بله، بايد وحدت!!! رعايت شود. و در پايان بايد بگويم خطرناكترين كاري كه انجام مي شود خيانت در گزارش تاريخ است، آنها با تمام امكاناتي كه در دست دارند تاريخ را وارونه جلوه مي دهند، حق را باطل، و باطل را حق جلوه مي دهند، همه اعتقادات اهل سنت را زير سوال مي برند، پيرامون آنها شك و شبهه ايجاد مي كنند، عده اي خائن، غاصب و مرتد معرفي مي كنند و اين گونه ريشه دين را به تيشه مي زنند، از فيلم هاي سينمايي گرفته تا سريالهاي تلويزيوني، صفحات روزنامه ها و مجلات، برنامه هاي درسي دانش آموزان و دانشجويان، شعارهاي در و ديوار، چاپ و نشر، همه و همه در خدمت همين اهداف حركت مي كنند. اما بيچاره ي اهل سنت نه تنها اينكه از همه اين امكانات محروم است اگر از يكي از اهل سنت درباره ي اعتقادات اهل سنت پرسيده شود و او پاسخ مي دهد و يا خواسته باشد در برابر اين موج تبليغات اهانت آميز، مردم اهل سنت را راهنمايي كند، خلاف وحدت!!! گام برداشته است و بايد با زندان، مرگ، اعدام و ترور مواجه گردد.

۱۳۸۶ مهر ۱۳, جمعه

تاملی بر شعار اتحاد ملی و انسجام اسلامی ؟

تاملی بر شعار اتحاد ملی وانسجام اسلامی !! این همه مسلمان و خدا پرست در دنیا وجود دارد ایا اینها همگی اشتباه می کنند و شما این وسط عاقل و خردمند هستید و بقیه احمق هستند . صدا و سیمای رژیم اخوندی چنان برای یک فرد تازه مسلمان شده !!!! بوق و کرنا راه می اندازند که بعضی فکر می کنند اقایان کره ماه را فتح کردند . در طول تاریخ نبرد بین مذاهب همیشه بوده و خواهد بود . بن لادن پایه گذار القاعده در رساله خود شیعیان را دشمنان اسلام و موجوداتی دانسته است که خطر ناکتر از هر خصم دیگر هستند . اخوند احمد جنتی گفت انکه مسلمان شیعه نیست حیوانیست که در کره زمین فساد می کنند . در میان شیعیان نیز اکثر شیعیان به دین سیاسی اعتقاد ندارند و برای اخوند ها و عمامه به سر ها و حکومت شان دو شاهی ارزش واعتبار قائل نیستند و این افراد را دروغین وشیاد می نامند . اما چرا به این باور نرسیده ایم که با زبان منطق که زبان رژیم اخوندی نیست بهتر می توانیم افکار خود را مورد نقد و بررسی دیگران قرار دهیم سالی که با نام اتحاد ملی و انسجام اسلامی که چیزی جز یک شعار تو خالی بیش نیست جامعه را نمی توان همیشه در حالت بحران قرار داد . این حرکات دو طرفه است که طرف دیگر ماجرا غیر قابل پیش بینی است . درکتاب تاریک خانه اشباح نوشته اکبر گنجی مطلبی بود در مورد قتل های زنجیره ای که از کشیشان مسیحی شروع شد ولی چون جامعه جهانی واکنش سریع نشان داد حکومت اخوندی دست پاچه دست به تخریب مسجد شیخ فیض مشهد که متعلق به اهل تسنن بود زد . چون واکنش کشور های مسلمان و عربی را در پی داشت بی هیچ تفکری دست به بمب گذاری در مرقد امام رضا نمود تا واکنش اهل سنت فروکش نماید . این بار هم تیر حکومت به سنگ خورد چون تقابل مذهبی در کشور مهیا گردید .که سرانجامش را نمی دانست برای فروکش کردن این حرکت دست به بمب کذاری در مسجد مکی زاهدان را برنامه ریزی کرد . اینها همه از سر در گمی رژیم در برخورد با مسائل داخلی و خارجی سرچشمه می گیرد حکومت آخوندی که خود را تحت فشار شدید تحریم های اقتصادی وسیا سی جا معه بین المللی میبیند چاره ای ندارد که افکار عمومی مردم را به بازی بگیرد . برای رژیم مهم نیست که چقدر هزینه کند میلیاردها دلار درامدهای نفتی این امکان را فراهم نموده است که نوکران خود را چه در شرق و غرب به کار گیرد .ترور . بمب گذاری . تفرقه در بین کشورها حداقل اموری است که برای اهداف خود برنامه ریزی کرده است . مردم ایران گرفتار رژیمی شده اند که جز خشونت وایجاد بحران چیز دیگری نصیب شان نشده است . مشکلات اصلی کشور مانند بیکاری . تورم . فقر . بیعدالتی . تبعیض . نقض حقوق بشر و از همه مهمتر پیامدهای برنامه هسته ای که کشور را به سرعت به سوی جنگ سوق میدهد همه اینها باعث شده تا رژیم در تدارک راه اندازی برخوردهای قومی و مذ هبی در کشور باشد . با طرح مسائل اختلافات مذهبی وقومی در صدا و سیما به دنبال چیست ؟ ایا این هشدار دیگری نیست که بار دیگر قتل های زنجیره ای و ترور های هدفمند در پیش است ؟ با توجه به امارهای جمعیتی اهل سنت در ایران که بیش از هفده میلیون نفر می باشند که از هر گونه حقوق سیاسی و اجتماعی محروم هستند این واقعیت تلخ را اشکارتر می سازد که رژیم اساسا در عمل هیچ جایگاهی برای اهل تسنن ایران قائل نیست ؟ جمعيت اهل‌سنت ايران به خاطر برخي مسايل رهاله‌يي از ابهام است. در اين جا به برخي از داده‌ها آمار سازمان آمار كشور، سازمان تبليغات اسلامي و معاونت سياسي استانداري‌هاي سراسر كشور اشاره مي‌شود سپس آمار دقيق اهل‌سنت با توجه به تحقيقات نگارنده در استان هاي اهل‌سنت نشين ارايه مي‌گردد:نام استان / جمعيت كل استان / جمعيت شيعه / جمعيت اهل‌سنت / مساجد شيعه / مساجد سني .آذربايجان شرقي / 3325540 / 3320410 / 5310 / 4711 / ـ / .آذربايجان غربي / 2496320 / 1280245 / 1216075 / 1541 / 1465 .اردبيل / 1168011 / 1146511 / 21500 / 1618 / ـ / .اصفهان / 3923255 / 3923255 / ـ / 4432 / ـ / .ايلام / 487886 / 487886 / ـ / 211 / ـ / .بوشهر / 743675 / 701675 / 42000 / 743 / 106 .تهران / 11176239 / 11162839 / 13400 / 3007 / ـ / .چهار‌محل‌بختياري / 761168 / 761168 / ـ / 425 / ـ / .خراسان / 6047661 / 5677733 / 369928 / 6966 / 746 .خوزستان / 3746772 / 3746022 / 750 / 1555 / 2 .زنجان / 1036873 / 1035273 / 1600 / 1030 / ـ / .سمنان / 501447 / 501447 / - / 689 / ـ / .سيستان و بلوچستان / 1722579 / 898184 / 824395 / 322 / 3546 .فارس / 3817036 / 3695036 / 122000 / 2770 / 211 .قزوين / 968275 / 958275 / 10000 / 969 / ـ / .قم / 853044 / 853044 / ـ / 669 / ـ / .كردستان / 1376383 / 130399 / 1242984 / 10 / 17686 .كرمان / 2004328 / 1993978 / 13050 / 1837 / 21.كرمانشاه / 1778596 / 1364863 / 413733 / 338 / 341 .كهكيلويه و بويراحمد / 544356 / 544356 / ـ /282 / ـ‌ / .گلستان / 1361768 / 835026 / 514742 / 809 / 1017 .گيلان / 2241896 / 2123596 / 118300 / 2557 / 89 .لرستان / 1584434 / 1584434 / ـ / 769 / ـ / .مازندران / 4028296 / 4026041 / 3097 / 1830 / ـ / .مركزي / 1228813 / 1228813 / ـ /1830 / ـ/ .هرمزگان / 1062155/ 684155 / 378000 / 937 / 1032 .همدان / 1677957 / 1677957 / ـ / 1430 / ـ / .يزد / 750769 / 750769 / ـ / 1778 / ـ / .جمع / 62385513 / 57078371 / 5307142 / 47291 / 10344 .آمار نسبتاً دقيقنام استان / جمعيت كل استان / جمعيت شيعه / جمعيت اهل‌سنت / مساجد شيعه / مساجد سني .آذربايجان شرقي / 3325540 / 3310280 / 15260 / 4711 / ـ / .آذربايجان غربي / 2496320 / 778320 / 1718000 / 1541 / 1465 .اردبيل / 1168011 / 1125511 / 41500 / 1618 / ـ / .اصفهان / 3923255 / 3919604 / 3651 / 4432 / ـ / .ايلام / 487886 / 481655 / 6231 / 211 / ـ / .بوشهر / 743675 / 659675 / 84000 / 743 / 106 .تهران / 11176239 / 10020007 / 1156232 / 3007 / ـ / .چهار‌محل‌بختياري / 761168 / 760018 / 1150 / 425 / ـ / .خراسان / 6047661 / 5296400/ 751261 / 6966 / 746 .خوزستان / 3746772 / 3745611 / 1161 / 1555 / 2 .زنجان / 1036873 / 1034303 / 2570 / 1030 / ـ / .سمنان / 501447 / 501237 / 2100 / 689 / ـ / .سيستان و بلوچستان / 1722579 / 570268 / 1152311 / 322 / 3546 .فارس / 3817036 / 3622925 / 194111 / 2770 / 211 .قزوين / 968275 / 966091 / 22166 / 969 / ـ / .قم / 853044 / 84204 / 1100 / 669 / ـ / .كردستان / 1376383 / 47184 / 1299199 / 10 / 17686 .كرمان / 2004328 / 1985878 / 18450 / 1837 / 21.كرمانشاه / 1778596 / 964197 / 814399 / 338 / 341 .كهكيلويه و بويراحمد / 544356 / 542256 / 2100 / 282 / ـ‌ / .گلستان / 1351768 / 542256 / 819154 / 809 / 1017 .گيلان / 2241896 / 542614 / 195600 / 2557 / 89 .لرستان / 1584434 / 2046296 / 3100 / 769 / ـ / .مازندران / 4028296 / 1584124 / 4100 / 3097 / ـ / .مركزي / 1228813 / 4024196 / 1100 / 1830 / ـ/ .هرمزگان / 1062155/ 1227712 / 490800 / 937 / 1032 .همدان / 1677957 / 490800 / 1205 / 1430 / ـ / .يزد / 750769 / 2169962 / 360 / 1778 / ـ / .جمعيت كل: 371/803/8 / 750409 .در عنايت به ازدياد روزافزون جمعيت آمار مندرج در حال فعلي به دو برابر افزايش يافته و جمعيت اهل‌سنت ايران بالغ بر هفده ميليون نفر گرديده است.

۱۳۸۶ مهر ۹, دوشنبه

اعتراض دیده بان حقوق بشر

اعتراض دیده بان حقوق بشر به نقض حقوق اساسی احمد قصابان، احسان منصوری، مجید توکلی و سهیل آصفی بیانیه سازمان دیده بان حقوق بشر به این شرح است: سازمان دیده بان حقوق بشر اعتراض جدی خود را به حکومت ایران اعلام می کند که چرا حقوق اساسی چهار دانشجوی روزنامه نگار ایرانی، احمد قصابان، احسان منصوری، مجید توکلی و سهیل آصفی را که کماکان در زندان بسر می برند و از ملاقات با وکیل محروم هستند را نادیده گرفته است.پلیس و نیروهای امنیتی در ۹ مرداد ۱۳۸۶ با حکم تفتیش و بازرسی وارد منزل سهیل آصفی شدند و کامپیوتر، دست نوشته ها و وسایل شخصی او را ضبط کردند. در ۱۳ مرداد پس از اینکه آصفی بر اساس احضاریه در شعبه دوم بخش ویژه بازرسی های امنیتی دادستانی عمومی تهران حضور یافت، توسط ماموران امنیتی بازداشت و بدون هر گونه تفهیم اتهامی روانه زندان اوین شد.آصفی ۲۴ ساله یک روزنامه نگار، دانشجوی رشته فیلم سازی و وبلاگ نویس است که با نشریه الکترونیک روز آن لاین همکاری داشته است. افرادی که در ایران با خانواده آصفی در تماس هستند به سازمان دیده بان حقوق بشر گقتند که مامورین مربوطه آصفی را در سلول انفرادی بازداشتگاه ۲۰۹ زندان اوین نگاه می دارند، جایی که وی را بازجویی کرده و از ملاقات وی با وکیل و یا خانواده ممانعت به عمل می آورند.مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری نیز از اردیبهشت ماه در بازداشتگاه ۲۰۹ زندان اوین بسر می برند که ماموران وزارت اطلاعات آنها را به اتهامات "توهین به مقامات ارشد نظام" " تشویش اذهان عمومی" و " چاپ مطالب موهن و فتنه انگیز در نشریات دانشجویی" بازداشت کردند.دانشجویان همواره مصرانه اعلام کردند که نشریات حاوی مطالب توهین آمیز جعلی است و آنها هیچ نقشی در انتشار آنها نداشته اند. خانواده های توکلی ، قصابان و منصوری در ۲ مرداد ۱۳۸۶ طی نامه ای سرگشاده به رئیس قوه قضائیه، آیت الله هاشمی شاهرودی، اعلام کردند که فرزندانشان مورد اذیت و آزار جسمی و روانی در بازداشتگاه ۲۰۹ قرار گرفته اند جو استورک گفت: "حکومت نباید کسانی را به خاطر آنچه که نوشته اند، در زندان نگاه دارد. چهار دانشجو باید سریعا آزاد شوند."