۱۳۸۶ شهریور ۳۰, جمعه

زندگی یعنی چه ؟

زندگی یعنی چه؟ زندگی هر جور نگاش کنی عجیبه¸خیلی عجیب چرا ما سعی میکنیم دنای کوچک خودمان را خلق کنیم تا به این خیال باطل برسیم که از هرجهت اختیار کل هستیمون راداریم در صورتی که اطمینان صددرصدداریم که همچو چیزی نیستیم؟ مگه نه اینه که نصف دنیا وارونست¸اصلا دلیلی نداره که همه ما سر همه چیز توافق داشته باشیم چرا وقتی اتیشی می شیم می ریم سراغ جنگ و دعوا ولی مرتب دورعمیق ترین احساسات وباورهامون حصارهای دفاعی می کشیم تا هیچ وقت نتوانیم واقعا به کسی نزدیک شویم ؟ ما همه مون فیلتر داریم اینه که بیشترش چیزی را می بینیم که دلمون می خواد ببینیم. آخرش که چشم باز می کنی مبهوت می شیم از اینکه دیدت نسبت به دنیا طوری بوده که فقط با برنامه های کوچکت جور در بیاد. این دیگه ثابت شده که درد دل شکسته خیلی بیشتر از درد چلوندن ابلیمو روی یه بریدگی عمیقه. راستش اینه که بیشتر وقتها ما طوری توی کاری که داریم می کنیم غرق می شیم که نمی تونیم ببینیم کجا داریم میریم. شب وروز یکی شده اما واقعا چکار داریم میکنیم. خیلی از مامیریم توی خواب وخیال یه زندگی محشروپرهیجان که معمولا با جایی که ازش سر درمیاریم خیلی فاصله داره. پس شور زندگی چیه؟ به این دنیا اومدی که چکار بکنی جواب این سوال ها معمای بزرگ زندگی روحل می کنه این جواب هم به بزرگی ان سوالهاست؟ اما بهترین راهش اینه که یه مدت حسابی باخودت خلوت کنی از خودت سوالهای سخت وتلخ بپرسی؟ووقتی که فهمیدی¸یا حتی فکر کردی که فهمیدی با زندگیت چکار باید بکنی پس بکن!حتی اگرلازم شده بی امون بپر تو دل تاریکی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر