۱۳۸۷ شهریور ۱۶, شنبه

اپوزسیون سانسورچی

درد آور است باور اين حقيقت که گوساله جز گاو شدن راه به جايي ندارداينکه : ميخ آهنين حقيقت به کوه استبداد (جمهوري اسلامي) وتخته سنگ زاييده شده از آن(ما و شما)فرو نمي رود.مگر با اعما ل تکنولوژي نوين امروز (انفجار هاي ديناميتي و کوپ بر هاي عظيم)کوه را به تخته سنگ وسنگ را به خرده سنگ تبديل نموده و با برش هاي ماهرانه صيقل دهيم شايد اين ميخ آهنين حقيقت که تا امروز تنها براي آ ويختن پاره اي از مستبدين به دار استبداد از آن استفاده مي کرديم به کار خود مان هم بيايد و غير از کوبيدن اين ميخ به طويله ي تخريب،بر سر درِ مبارزه، از آن بجاي اهرمي براي فرو بردن باور دموکراسي وآزادي بيان در افکار خودمان و ديگران استفاده کنيم تا هرگز درد اين دموکراسي ما را بر آن ندارد که باز تنها با تاييد ،تعريف و تمجيدعقيده ي ما،اجازه ي بيان رابه ديگران بدهيم.دشمن اصلي دموکراسي و در عين حال دوست ثبات آن خود دموکراسي است.دشمن آزادي بيان من، همان آزادي بيان تو است.نه به اين معنا که يکي از ما برنده ي اين جنگ باشيم ، به عبارتي جنگيدر کار نيست و هدف رسيدن به دموکراسي است و هر دو در يک طرف جبهه مي جنگيم و دشمن اصلي ما استبداد و خفقان (سانسوربه بهانه يتوهين به مقدسات و مقام معظم رهبري! و به هر بهانه ي ديگر ) است.لازمه ي يک مباحثه سالم و آزاد، و جود طرفين موافق و مخالف است که بسته به تعهد سياسي و اخلاقي به بيان موضوعاتي واقعي و يا دور ازواقعيت مي پردازند.ليک هدف ، مارا مانع مي شود که صداي مخالفين را خاموش کنيم و يا بر اساس آموخته هاي خود به طور اتفاقي صداي ميکروفن را قطع کنيم !ارتقاي فرهنگ نامه ي لغات مبارزين سياسي هم شايد کمکي به این منجلاب بکند تا از اين ماراتن تکرار و بعضا ارتجاعي رهايي يابيم.فحش و فحاشي چه از زبان مبارزين و چه از زبان طرفداران آنها ، راه بهجايي جز دفن مبارزه نمي برد.آنچه که امروز در مبارزه ي سياسي چون بازي طناب کشي دنبال مي کنيم آخرش پوسيدن اين طناب و به عقب پرت شدن هر دو طرف شرکت کننده را به دنبال دارد. شنيدن فحاشي ها بر ما واجب نيست ولي وقتي بر زبان جاري مي شود ،مي شنويم، سانسوربه بهانه ي(توهين به مقدسات و خانواده و هر بهانه يديگر) و پاسخ به فحاشي ها به همان زبان ، ما و آنها را مظنون به شباهتمي کند.(ما در اين سمت خط مبارزه و آنها در آن سمت خط دفاع)کساني که فحاشي و فقط فحاشي را آويزه ي دست خود قرار مي دهند، اول نگاه کنجکاو ما را به خودشان جلب مي کنند.ترس بر آن است که آخر اين بازي ، مشت همه ي مبارزين ، پوچ باشد و آنچه به دنبالش مي گرديم در زمين حريف ، به باتلاق تاريخ کشيدهشده باشد ! تحقير و تاييد اعتقادات مذهبي و گرايش هاي سياسي همان چيزي استکه امروز ما در اين گربه ي بيمار تجربه مي کنبم و مبارزين داخل و خارجنيز به همان ، چنگ مي زنند.سکوت ، هميشه به معناي تاييد نيست بلکه براي تعديل و وعده ايست براي اثبات حقايق در زمان مناسب. و صد البته که اين نکته ها زماني دور از شعار است که از شخصي ترين محدوده ی خودمان شروع کنيم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر