پس اصلا کل زندگی چیه ؟
خوب خیلی وقتها میشنویم که زندگی سفره اما دقیقا سفر به کجا ؟
بعضی می گن زندگی همش کسب معلوماته و ادمایی هم هستند که می گن ما فقط برای اینیم که خونه و خانواده درست کنیم
اما من که فکر نکنم راستش همه ی این حرفها انگار چرندیات محضه !!
توی همه ی این نظریات جوراجور و پر طرفدار در مورد زندگی فقط یک نغمه ساز شده اونم عشقه !
عشق با همه ی شکل های ظریف و شکننده اش تنها چیزی پر زور و موندگاریه که به زندگی روز مره ی ما
معنی واقعی میده
البته منظورم عشق رویایی و شاعرانه نیست گو اینکه اونم خودش خیلی پر زوره
اما عشقی که من می گم اون اتشیه که توی وجود همه ی ما شعله می کشه اون گرمای درونی که نمیذاره روحمون توی سرمای نا امیدی یخ بزنه یعنی عشق به خود زندگی
عشقی که من میگم همون نداییه که می گه ((قدر زندگی را بدون وبرو دنبال خلاقیت ))
عشقی که من میگم اون شور و شعور رو هم با خودش داره که توی زندگی بعضی چیزها ارزش مردن داره
اما خیلی چیزها هم هست که ارزش زندگی کردن داره
این عشق به زندگی باعث میشه که به بقیه کمک کنیم همه مون می دونیم چه کیفی داره که مثل کوه پشت و پناه کس وکار و دوستانمون باشیم
کسانی که با عشق و امید به اینده رابطه ای ندارند از خودشون می پرسن اصلا من واسه ی چی هستم ؟
واقعا من چی رو عاشقم برای همین بیشتر وقتها حس می کنن که از دیگران جا موندن یا نمی تونن درست به زبان بیارن اما احساس می کنن که انگار یه چیزی راست راستی یه کمی عجیب و غریبه ؟
راستش اینه که بیشتر وقتها ما طوری توی کاری که داریم می کنیم غرق می شیم که نمی تونیم ببینیم کجا داریم می رویم
اما واقعا چکار داریم می کنیم ؟
دنیای امروز ما پر شده از حواس پرتیهای نا مشخص پر شده از ضرب الاجل پر شده از ضرورتهای مهم و فوری شب و روز یکی شده
اسیر کوهی از ترسها و ارزوهایی میشیم که ما را به مسابقه ای می کشونن که شانس برد نداره ؟
اینه که همه می کوبیم می کوبیم تا توی زندگی به نقطه دلخواه برسیم
خب انوقت که چی ؟ ادامه مطلب در قسمت بعدی وبلاگ قرار می گیرد . پیروز باشید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر