انقلاب مشروطه ایران را از سقوط در برهوت واپسماندگی رهانید و پنجره ای به سوی چشم انداز آزادی، سکولاریسم و مدرنیته در برابر مردم ما گشود. یکی از بزرگترین دستاوردهای انقلاب مشروطه این بود که اگرچه با نقد نخبگان به واپس ماندگی ایران آغازید، اما به زودی گسترده ترین بخش های توده مردم شهرنشین ایران را از دورافتاده ترین گوشه های ایران تا پایتخت، به جنب و جوش برانگیخت. و همین برخیزی و درگیری توده بود که پیروزی انقلاب مشروطه را تضمین کرد و ایران را به سوی مدرنیسم و پیشرفت سوق داد .. رهروان مشروطه، ارزش درگیری توده مردم را در سازندگی جامعه نادیده گرفتند و گمان کردند که دموکراسی سکولار با اتکاء به نخبگان جامعه، ساختنی است. آن ها به جای توانا ساختن انجمن های برخاسته از توده مردم که در هر گوشه و کناری برپاشده بود، بار دیگر سیاست را به پستوهای دربار و مجلس کشاندند. آن کژراهه، ورود نیروهای قزاق را به تهران به بار آورد. اینک این پرسش در برابر همه کسانی که دگرگونی مسالمت آمیز جامعه ایران را در راستای دستیابی به دموکراسی و سکولاریسم دنبال می کنند این است که از کدام راه و با کدام مصالح و با اتکاء به کدام نیروها می توان چنین دگرگونی را ممکن ساخت؟آیا می توان در ادامه رفتار هشت ساله گذشته و در پشتیبانی از جنبش اصلاحات، مردم را به شرکت فعال در انتخابات مجلس هشتم برانگیخت و به این امید نشست که زمامداران جمهوری اسلامی به سرعقل آیند و فیتیله چراغ کم سوز آزادی و اصلاحات را یک چرخ بالاتر برند؟ آیا تحریم انتخابات و عدم شرکت اکثریت مردم است که می تواند بانگ بیداری زمامداران گردد؟تحریم یا شرکت، آیا مسئله این است؟گذشته از هوراکشان ولایت مطلقه فقیه و هواداران بی چون و چرای قانون اساسی جمهوری اسلامی که نه به مجلس بهایی می دهند و نه به رای مردم، کمترکسی به نتایج انتخابات دوره هشتم امیدی بسته است. . چرا مردم ایران محکوم به این گزینش اند؟ پاسخ این است که هر آینه مردم ایران فرصت گزینشی جز بد وبد تر را داشته باشند، آن سازمان سیاسی و رهبرانی که از دل گروه فدائیان اسلام برخاسته و در درازای بیست و هشت سال جمهوری اسلامی در بالاترین مقامات این حکومت بوده اند، جایگاه مهمی نخواهد داشت. پس منافع چنین رهبرانی ادامه همین سیاست کجدار و مریز و کوبیدن بر طبل پروژه اصلاحات است. به هر روی، بازار گفتگو بر سر تحریم و یا شرکت در انتخابات سخت گرم است. دراین جا نیز بار دیگر، برخی از منتقدین یا مخالفین جمهوری اسلامی و به ویژه بخشی از مخالفان سِکولار ولایت فقیه و جمهوری اسلامی، شیپور را از سر گشادش می دمند. به جای آنکه نخست به بیان چشم انداز آینده و راه های دستیابی به آن به پردازند و شرکت یا تحریم این انتخابات را از دیدگاه دستیابی به آن چشم انداز بررسی کنند، از این نگرانند که یک ماه مانده به انتخابات، صف اصلاح طلبان پراکنده است و یا به بررسی آماری از درصد احتمالی شرکت کنندگان در انتخابات می پردازند ویا به تحریم انتخابات متوسل می شوند.استدلال هواداران تحریم انتخابات این است که از این امامزاده معجزه ای بر نخواهد خواست. به درستی گفته می شود که اقلیت انحصار طلب حاکم با حذف مخالفان از فهرست نمایندگان مجلس و با به زندان افکندن و پیگرد برجسته ترین نمایندگان اصلاحات و محروم ساختن سکولاریست ها، انتخابات مجلس را به امری بی خاصیت تبدیل کرده و می کنند. اما تحریم کنندگان این انتخابات، رهیافت دیگری را در برابر مردمی که تشنه درگیری در زندگی سیاسی و آینده سرزمین خویش اند قرار نمی دهند2. به این سؤال نیز پاسخ نمی گویند که برای گذار مسالمت آمیز از چَـنبـَره ولایت فقیه به دموکراسی و سکولاریسم چیست؟، رایج ترین استدلال مخالفان تحریم انتخابات این منطق درست است که «دموکراسی فرایندی است که یک شبه به انجام نمی رسد. لذا در هر صورت باید در هر فضای انتخاباتی به نفع مطالبات دموکراتیک استفاده کرد»مطالبات دموکراتیک نیز اساساً رهاساختن جامعه ازچنگال کسانی است که «جمهوری اسلامی را گروگان گرفته و آن را به صورت یک تئوکراسی چند نفره اداره می کنند»5 و نه رهاساختن جامعه ازچیرگی دین بر دولت و نهادهای دینی و قانون اساسی تبعیض گرایانه کنونی. پاره ای نیزراهکارخجالتی شرکت غیر فعال در انتخابات را پیش می کشند و تصمیم گیری خویش را به رفتار شورای نگهبان و قوه قضایی و نهادهای دیگر وابسته می کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر