بی نظیر بوتو رهبر حزب مردم (خلق )پاکستان و نخست وزیر سابق این کشور که بعداز ظهر امروز درعملیاتی تروریستی کشته شد در21 ژوئن 1953 در خانوادهای سیاستمدار درکراچی به دنیا آمد.
بوتو مدرک کارشناسی مطالعات سیاسی را درسال 1973 از دانشگاه هاروارد امریکا دریافت کرد، فلسفه، اقتصاد و سیاست را در آکسفورد خواند و در اواسط 1977 به پاکستان بازگشت.
درهمان ایام مخالفان ذوالفقار علی بوتو (پدر بی نظیربوتو ) که معتقد بودند علی بوتو درانتخابات دست برده است او را پس از شش سال از قدرت خلع کردند . سپس نیروهای نظامی به رهبری ضیاءالحق قدرت را در دست گرفتند و ذوالفقار علی بوتو را به اتهام قتل یکی از همقطارانش در حزب خلق پاکستان ،در آوریل 1979 اعدام کردند .
نیروهای نظامی از سال 1977 تا 1984 چندین بار بی نظیربوتو را دستگیر کردند .بوتو پس از آزادی از آخرین بازداشت به اجبار رهسپار انگلستان شد.
بی نظیر بوتو با آرام شدن فضای کشوردر دسامبر1986 به پاکستان بازگشت و استقبال گسترده ای از وی شد. دوسال بعد ژنرال ضیاءالحق در انفجارهواپیمایش کشته شد و بوتو سرانجام در اول دسامبر 1988،در سی وپنج سالگی به عنوان جوان ترین نخست وزیر پاکستان،انتخاب شد و اهدافش را برگرداندن قوانین مدنی به پاکستان و برکناری قاتلین پدرش اعلام کرد.
غلام اسحاق خان ، رئیس جمهور وقت در 1990 او را کنار گذاشت اما بی نظیر بوتو با استفاده از تبلیغات ضداختلاس توانست درسال 1993 دوباره نخست وزیر شود .
فاروق لغاری رئیس جمهور وقت پاکستان درپنجم نوامبر 1996 ، بوتو را برکنار و مجمع ملی را منحل کرد، این بار آصف علی زارداری همسر و وزیر دارایی بی نظیر بوتو به دریافت رشوه و تطمیع در امضای قراردادهای دولتی و همچنین آدم ربایی متهم شده بود .
بی نظیربوتو درانتخابات 1997 نیز شرکت کرد اما برخلاف دو انتخابات قبلی بشدت شکست خورد. در سپتامبر همان سال دولت نوازشریف چهارحساب بانکی متعلق به خانواده بوتو را که تقریباً به 50 میلیون دلار آمریکا می رسید، مسدود کرد.
در ادامه تحولات سیاسی پاکستان پرویز مشرف در اکتبر 1999قدرت را با برکناری نواز شریف در دست گرفت . بوتو نیز بار دیگر به اجبار کشور را ترک کرد و مدت هشت سال در انگلیس و امارات با شدت وضعف متفاوت به فعالیتهای سیاسی مشغول شد.
بی نظیر بوتو 26 مهر ماه امسال ودرپی برخی فعل وانفعالات سیاسی در پاکستان پس از 8 سال تبعید ، به کراچی بازگشت .
بوتو در همان ابتدای ورود به کراچی ، از پرویز مشرف نخست وزیر پاکستان انتقاد و اعلام کرد : مشرف همزمان نمی تواند پست های سیاسی و نظامی داشته باشد زیرا این روش با قانون اساسی و اصول دمکراتیک مغایر است .
تحولات پرشتاب پاکستان با کناره گیری مشرف از پست نظامی ادامه یافت وبی نظیر بوتو به عنوا ن یکی از مدعیان اصلی نخست وزیری با سفر به شهر های مختلف به زمینه سازی برای پیروزی حزب مردم (خلق ) در انتخابات آتی پاکستان اقدام کرد .این انتخابات بر اساس برنامه اعلام شده قرار بوده است در هشتم ژانویه (دوازده روز دیگر)برگزار شود .
بی نظیر بوتو سرانجام ساعت شش وشانزده دقیقه امروز به وقت پاکستان در اجتماع انتخاباتی طرفدارانش در راولپندی در اقدامی تروریستی جان باخت
برای رسیدن به آزادی باید از دشت تاریک نادانی و بی خبری عبور کرد آگاهی تنها ستاره روشنگر این راه است
۱۳۸۶ دی ۷, جمعه
۱۳۸۶ دی ۵, چهارشنبه
بد حجابی یا اشتباه خلقت ؟
خوب... می دانید، داستان از روزی شروع می شود كه یك اتفاق دوالیستی می افتد و در بعضی جاها مثل همین دور و اطراف خودمان «این یكی شدنش» با «آن یكی شدنش» زمین تا آسمان فرق می كند؛ یك چیزی مثل بازی شیر و خط....
دو طرف مسابقه ی شیر و خط را در نظر بگیرید، در صورتیكه سكه روی خوش خود را به یكی از طرفین كه سر امر مهمی با هم شرط بسته اند نشان بدهد، طرف، برنده محسوب می شود. اما در اینكه این پیروزی افتخار آفرین است یا نه باید قدری تامل كرد. چراكه این برد صرفا نتیجه ی تصادف است و شانس و چیزهایی مثل اراده، تلاش، هوش و دانش، تاثیری در برند یا بازنده شدن طرفین ندارد.
اما برگردیم سر آن اتفاق دوالیستی كه قرار است اول ماجرای مورد بحث باشد: این رخداد، مونث یا مذكر شدن نطفه ی درون رحم مادر،كه نتیجه ی چگونگی تركیب سلول های جنسی پدر یا مادر و شرایط خاص رحم است و برای ما كه در جهان خارج از رحم مادر، به انتظار نتیجه می نشینیم، بی شباهت به تصادف شیر یا خطی شدن روی پیدای سكه نیست. اگرچه شاید زیست شناسان چنین تعبیر ساده ای را از من نپذیرند ولی بی شك ایشان هم قبول دارند كه هیچ انسانی خود در تعیین جنسیت خود نقش نداشته و در نتیجه ی یك حادثه ی تصادفی به جنسیت حال حاضر خود دچار گشنه است.
نوزاد دختر یا پسر تا زمانی كه به دنیا نیامده نه چیزی از جنسیت خود می داند و نه اینكه احیانا كدام جنس بر جنس دیگر برتری دارد؟ به طور طبیعی انتظار داریم، سال های اولیه كودكی هم، تفاوت خاصی در این مورد احساس نشود. البته با تمهیدات خاصی كه در آئین جوامع اسلامی و بویژه جامعه خودمان دیده می شود و مثلا اینكه كودك 9 ساله ی دختر، بالغ محسوب می شود و باید فلان تكلیف و بهمان امر شرعی را مراعات كند، انتظار داریم، كودكان 9 ساله ی دختر كه نشان افتخاری بلوغ را از دبستان های خود دریافت می دارند، عقلشان به این چیزها قد بدهد! اما بگذارید مطابق استانداردهای جهانی سن بلوغ و نوجوانی را سنی بدانیم كه توجه به جنسیت در كنار سایر موضوعات، به صورت یكی از دلمشغولی های فكری شخص درمی آید. و احیانا در همین سن است كه بسته به نوع شرایط خاص خانودگی –اجتماعی- فرهنگی و –اخیرا- سیاسی، طرفین دختر یا پسر از جنسیت خود شناخت كامل می یابند و اظهار رضایت یا عدم رضایت خواهند كرد. البته منكر این نیستیم كه عدم انطباق رفتار و شخصیت مطابق با جنسیت ممكن است به صورت ناهنجاری هایی در همان دوران كودكی بروز كند. اما ما یك شرایط طبیعی را می خواهیم در نظر بگیریم. حتی این را فرض می كنیم كه سوژه های مورد بحث ما – كه به زبان ساده می شود یك دختر و پسر ایرانی- در خانواده هایی آگاه پرورش یافته اند و در امر تربیت آنها تبعیض جنسی لحاظ نشده است. اما درهرحال، موجود اجتماعی بودن همیشه دردسرهای خاص خود را دارد، حتی در جوامعی كه اساس امنیت را بر كمتر تردد كردن موجودات ناامن می گذارند! مثلا بخش وسیعی از جمعیت زنان امروز كه بنا به استانداردهای دولت كنونی نا امن شناخته می شوند، ایشان هم چون متولد یك جامعه ی انسانی هستند و دارای موجودیتی اجتماعی، نمی توانند تمام 24 ساعت های شبانه روز و 30 روزهای ماه و 12 ماه های سال را در خانه و در كنار امنیت خانواده بگذرانند و ناچارند گاهی برای رفع نیازهای اجتماعی، سری به كوچه و خیابان و مدرسه و بازار و مراكز تفریحی و ادارات و.... بزنند.
حالا فرض می كنیم، یك آقا یا خانمی كه مامور هستند _حالا از نوع معذور یا مزدورش بماند- یك دفعه سر راه برادر و خواهری یا زن و شوهری یا به هر تقدیر زوج غیر هم جنسی قرار بگیرند و ظاهر به اصطلاح بد حجاب یا بی حجاب جنس مونث را مورد ایرادهای -حتی قانونی- قرار دهند. بعد در جواب «چرا نمی توانم؟» جنسیت او را دلیل این ممنوعیت اعلام كنند. تازه اینجاست كه دوزاری خانم می افتد كه پس ایكاش زن نبودم!
البته مامورین مذكوربرای تظاهر به اعتقاد به برابری حقوق، معیارهایی برای پوشش مردها هم در نظر می گیرند، اما تا به حال نشنیده ایم كه بگویند:مردها باید پوشیده باشند، چون ممكن است از طرف زنها مورد تعرض قرار گیرند!
مسئله این است كه قرار است زن ها جنس ضعیف و مورد تعرض قرار گیرنده باشند و مردها جنس قوی و تعرض كننده. بنابراین بد حجابی یی كه برای خانم ها تعریف و تدوین و مورد مبارزه قرار گرفته است، مسئله ی جنسیت زنان را به چالش می كشد و نه صرفا مبارزه با تهاجم فرهنگی یا تلاش جهت حفظ ارزشهای سنتی. همچنان كه این تضعیف و تحقیرها تازگی هم ندارد و پیشتر هم مواردی تدوین شده در قانون داشتیم و داریم كه به صرف زن بودن، انسانی را از یك سری حقوق طبیعی محروم می كنند: ارث بری نصفه نیمه، نداشتن حق طلاق و حق نگهداری فرزند، عدم برابری ارزش شهادت و ... خلاصه اینكه گلی داشتیم كه دولت فعلی می خواهد آن را به سبزه نیز آراسته كند!
و اما آیا می شود راهكاری اندیشید كه در عین حال امنیت ملی را بر هم نزند؟
خوب.... آدم وقتی دماغش بزرگ و نافرم است، می تواند آن را به تیغ جراحی بسپارد. اگر چاقی مفرط داشته باشد، غذای كالری دار كمتر می خورد و بیشتر فعالیت می كند. اگر كم سواد و نا آگاه باشد، مطالعه، تحقیق و تحصیل راه چاره است. خلاصه این كه برای خیلی دردها، درمانی هست. آنهم در جهان امروزی كه لازم به یادآوری من نیست كه بگویم تا كجاها پیشرفته است! اما با این جنسیت های دردسر ساز مونث چه باید كرد؟!
البته ناامید نباید بود، در كشوری كه فن آوری هسته ای حاصل می شود، شاید به همت مسئولان، علم پزشكی هم به چنان پیشرفتی برسد كه بتوان با یك عمل جراحی، جنسیت های كاملا زنانه را به كاملا مردانه تغییر داد! آن وقت در وقت و اعتبار سیاست گزاران و مجریان قانون هم كلی صرفه جویی می شود و وقت بیشتری می توان صرف مسائلی از جمله (مبارزه با اعتیاد، ایجاد اشتغال، كنترل تورم، تحولات اقتصادی، شناسایی مجرمان مال و ....) نمود. یك دستآورد دیگر این تحول پزشكی نیز این خواهد بود كه دیگر هیچ سازمان حقوق بشری از ضایع شدن حقوق زنها در ایران حرف نخواهد زد و دولت به كلی از این اتهامات تبرئه خواهد شد. امنیت ملی هم بیشتر می شود چون اصلا زنی وجود ندارد كه دنبال جمع كردن امضاء برود با نوع پوشش اش، نخبگان مملكت را دچار اختلال هواس كند!
فقط عوارض ناچیزی هم دارد و آن اینكه یك ادم خیلی شجاع می خواهد كه باید به طبیعت جواب پس بدهد!
۱۳۸۶ آذر ۲۸, چهارشنبه
رجب بابات مرد ؟
داستانی بود که خدا رحمت کنه پدر بزرگم همیشه برایم تعریف میکرد که : " جمعی از اهل روستائی يك شب سرزده رفتند به خانه يكی از اهالی ده و كدخدا شروع كرد به نقل داستان نوح که خدا چه صبری بهش داد و... که یکهو بعد از اون خادم مسجد شروع میکنه به تعریف کردن كه يكی از چوپانان را پارسال تو سیاهه زمستان خرس خورد و زن و بچه اش که اتفاقا سه چهار تا بچه کوچک هم داشته یتیم شدند و خدا رحمتش کنه چقدر بده بچه بی سایه پدر مادر بزرگ بشه و ... بعد از آن مرد قهوه چی از گذشته ها و سرگذشت آن روستایی گفت که مریضی لاعلاجی داشت و سالها خودش و خانواده اش چه زجری کشیدند تا همین پارسال که فوت کرد و بردنش امامزاده ده دفنش کردند ، حرف امامزاده ده که می شود یکی از حاضران از امامزاده گفت و نذر و نيازها را به ياد آورد و نهایت مرد همسایه رشته کلام را در دست گرفت و به جانوری رسيد كه چند سال پيش در بالای كوه ظاهر شده بود؛ و خلاصه پاسی از شب گذشت و جمع نشسته بودند و پشت سر هم داستان می گفتند و زن خانه هم كه در پشت پرده هی چای می ريخت و به داخل اتاق می فرستاد، ديگر خسته شده بود، دست آخر، از همان پشت پرده گفت "رجب بابات مرد ! اين ها آمده اند اين را بگويند...".حالا حكايت ماست ، این روزها اخبار ایران و اتفاقات مربوط به ایران را که میشنویم درست شده ماجرای مرگ پدر رجب همه دارند تلاششان را می کنند ولی از اصل ماجرا هم دارند دور می شوند البرادعی پی در پی داستانهای پر آب و تاب تعریف می کند و وزيران اروپائی می آيند و می روند ، سفيران جمهوری اسلامی را به وزارت خارجه ها احضار می كنند و هی پيام درپنهان می رسد و احمدی نژاد هم این معجزه هزاره سوم هی می رود این ور و آور یکروز دست عربها رو می فشارد و روز دیگر دست اروپائی ها و از آن طرف عده ای هم دلخوشند به حذف نظارت استصوابی و انتخابات آزاد کمیته راه انداخته اند و دلخوشند که با امضاهایشان شورای نگهبان باد بشود برود هوا و وااسفا که به غیر از مجنونان همیشه حاضر به امضا عقلای بسیاری هم بر پای آن امضاء زده اند ، به یکباره مجموعه سازمانهای جاسوسی آمریکا دست در دست ام آی شش بریتانیا و سازمان اطلاعات آلمان اعلام می کنند ایرانی که اینقدر ازش می ترسند از سال 2003 فعالیت برای ساخت بمب اتم را کنار گذاشته ، از آن طرف خبر می رسد که آمریکا و عراق از ایران تشکر می کنند که تلاش در راه امنیت عراق انجام میدهد و در بحرین میگویند بیائید "سنتو" را دوباره راه بیندازیم ، كيهان مثل معمول تهمت می زند و اینبار جنبش زنان و کمپین یک میلیون امضاء را جاده صاف کن پژاک می داند !! هاشمی در نقش یک مصلح و عاشق صلح و صفا و ضد خشونت برای بار دهم وضعیت را بحرانی می داند ، اما خامنه ای در آخرین شب نشینی نمایندگانش در باغ لواسان یا همان مجتمع فرهنگی ورزشی امام خمینی خبر از این می دهد که بچه ها گفته اند با اولین حمله آمریکا 313 سفارت خانه و مرکز آمریکایی را در دنیا به عدد سربازان امام زمان منفجر خواهیم کرد ، فرمانده موشکی سپاه هم می گوید با اولین حمله آمریکا یازده هزار موشک در دقیقه اول شلیک می کنیم ، اما دقیقه دوم را خدا عالمه چه می شود ؟! عده ای دارند خودشون رو زحمت می دهند که خاتمی و اصلاح طلبها رو برگردونند یه جماعت عاشق جنگند و دلشون برای سربند و خمپاره و آرپی جی لک زده یه عده دیگر هم دلشون برای بارکشی از این اسب نیمه جون جمهوری اسلامی لک زده و کمیته صلح راه می اندازند یه لگد به جمهوری اسلامی می زنند و یه لگد به آمریکا که هم خدا رو داشته باشند و هم خرما ... داستان به اینجا که می رسد بحث طولانی تر میشود ولی به باور من، ماجرا همان است كه آن زن صاف و ساده از پشت پرده گفت...
۱۳۸۶ آذر ۲۶, دوشنبه
جنگ و خشونت تنها یادگار ما برای نسل آینده
امروز صبح از کنار دبستان که رد می شدم،چند نقاش داشتند روی دیوار دبستان عکس یک جنگل میکشیدند که زیر آن نوشته شده بود: "بچه های عزیز شکستن یک شاخه درخت،همچون شکستن بال فرشته است" جمله ی جالبی بود و آدم را به ادامه زندگی امیدوار می کرد. اما چند قدم جلوتر که رفتم،دیوار نوشته ای که از زمان جنگ به یادگار مانده بود توی ذوقم زد و مثل همیشه مرا به دوران سخت کودکیم برد .دورانی که زاییده ی همین شعارها بود. "جنگ ، جنگ تا پیروزی ". شعار رنگ رویش رفته بود،اما خاطرات من و امثال من هر روز با دیدن همین شعار های رنگ و رو رفته، تازه و شفاف تر می شوند.فرقی نمی کند جنگ در شلمچه باشد یا ویتنام،در بغداد باشد یا لبنان.شعارها به زبان فارسی باشند یا عربی. چیزی که اینجا مهم است و آزار دهنده ، اثرات بعد از جنگ است. اثراتی که تا سال ها بعد همچون زخمی کهنه و چرکین باقی می ماند .مهم این است که هزاران نفر بی پناه می شوند و قبرستان هایمان هزاران متر وسیع تر. قبرستانی که می توانستیم به جای آن هزاران درخت بکاریم و کودکانمان را به نشکستن شاخه هایش تشویق کنیم .کاش همه می دانستند که اثرات جنگ را نمی توان جبران کرد.آری ... اثرات جنگ هنوز بر چهره های ملول مادران داغداری که تابوت عزیزانشان را بر دوش می کشند نمایان است. .
این همه جنگ و خون ریزی برای چه؟ تا به حال از خود پرسیده ایم،کدامین حیوان درنده می خواهد به ما حمله کند که سالانه میلیارد ها دلار خرج خرید و ساخت سلاح و تسلیحات نظامی می کنیم؟
چه می خواهیم بکنیم،کجا را می خواهیم تسخیر کنیم؟ به چه قیمتی هزاران نفر را بی پناه می کنیم و بعد دم از حقوق بشر و انسان دوستی می زنیم . آنقدر غرق جنگ و جنگ دوستی شده ایم که حتی کار تون هایی به خورد کودکان مان می دهیم که پر است از صحنه های جنگ و خون ریزی.تا به حال سری به کلکسیون بازی های کامپیوتری برادر کوچکترتان زده اید؟ کدامشان خالی از جنگ و خون ریزی است؟ کدامشان از خشونت و انسان کشی به دور است؟ میزنیم ، می کشیم،ویران می کنیم و بعد بلند فریاد می زنیم: آتش بس ! و خود را به بی خیالی می زنیم و انگار نه انگار که جنگی در کار بوده است.
اما نه! .. برای آن ویتنامی ای که تمام خانوده اش را با رگبار درو کردند،آتش بسی وجود ندارد،برای آن جانباز شیمیایی که شب را با خِس خِس سینه به صبح می رساند،آتش بس چه معنا دارد؟ آتش بسی وجود ندارد.نه! وجود ندارد...
سینه پر درد است و مجال اندک... به امید روزی که جهان خالی از جنگ و خونریزی باشد و کودکان مان شب ها بدون ترس از کشته شدن پدرانشان، سر بر بالین بگذارند و بدون دغدغه، ستاره های درخشان را بشمارند و به امید روزی که بر دیوار هایمان شعار های ضد جنگ بنویسیم نه: "جنگ!جنگ! تا پیروزی...!
۱۳۸۶ آذر ۲۵, یکشنبه
آیا آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی ایران عقب نشینی کرده است ؟
انتشار بخشی از گزارش اطلاعاتی سازمان ملی اطلاعات آمریکا در مورد ماهیت برنامه اتمی ایران از سال 2003 بدین سو و واکنش جرج بوش از بی اطلاعی آن ذهن همه را به این سوال انداخت که چطور یک رییس جمهور که تمامی 16 نهاد به گونه ای وابسته به کاخ سفید هستند قبل از انتشار آن گزارش بی اطلاع باشد.
.ایران از انتشار این گزارش استقبال کرد و آن را نشانه صحت ادعاهای خود و مسالمت آمیز بودن برنامه هسته ای اش به شمار آورد ،اما از سوی دیگر آمریکا درباره ضرورت ادامه فشارها علیه ایران تاکید می کند.انتشار این گزارش در مورد برنامه هسته ای ایران، فرضیه حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران را در حوزه کمرنگ، اما ادامه فشار را جایگزین آن کرده است، به طوریکه ایالات متحده آمریکا هم اکنون مشغول بسیج دولت های متحد خود در منظومه غرب و نیز اعضای دائمی شورای امنیت به علاوه آلمان برای تهیه پیش نویس قطعنامه جدید شورای امنیت جهت اعمال مرحله سوم تحریم ها علیه ایران است . به همین خاطر فرانسه را مامور تهیه پیش نویس قطعنامه علیه ایران کرده است، تا اعلام کند خیلی از کشورها از جمله فرانسه و آلمان نیز با این فشار علیه ایران موافق هستند و آمریکا تنها نیست. چگونگی تغییر رویکرد آمریکا به ایران فقط در انتخابات 8 ماه بعد آمریکا نهفته است ، چرا که پرونده اتمی ایران و چگونگی برخورد با آن به یکی از معضلات سیاست آمریکا و احزاب آن کشور تبدیل شده و ایران مجدداً به یکی از پروژه های انتخاباتی و کشمکش های سیاسی دو حزب یعنی دموکرات ها و جمهوریخواهان تبدیل شده است که می تواند نقش مهمی در بقای جمهوریخواهان یا حذف کوتاه مدت آنها از صحنه سیاسی آمریکا ایفا کند.این موضوع یاد آوربحران گروگان گیری در سفارت آمریکا در تهران 1358 است که در آن زمان نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مانع از آن شد که جیمی کارتر بتواند از راه های گفت وگو با تهران موضوع گروگان ها را حل و فصل کند، از این رو دموکرات ها در انتخابات شکست خوردند و رونالد ریگان از حزب جمهوری خواهان توانست قدرت را کسب کند.به همین خاطر است که جمهوری خواهان می خواهند با یک عقب نشینی تاکتیکی از موضع رادیکال خود در برابر پرونده هسته ای ایران از اهمیت این پرونده کاسته و راه گفت وگو را با تهران فعال کنند تا حداقل بتوانند در انتخابات پیروز میدان شوند وتنها راه تحریم را در پیش بگیرد.با توجه به اینکه انتشار این گزارش تا حدودی معادله رفتاری آتی واشنگتن در عرصه سیاست خارجی آمریکا را مشخص می کند و آمریکا تلاش کرده است تا ضمن تثبیت سطح برخورد و مواجهه آتی اش با جمهوری اسلامی، حداقل ها و حداکثرهای این مواجهه را تعیین کرده و به جهانیان اعلام کند.نگاهی کوتاه به این گزارش نشان می دهد که آمریکا با زیرکی هر چه تمام تر آن را تنظیم کرده که تغییر رویکرد جرج بوش شکست رییس جمهور قلمداد نگردد و جرج بوش هر گونه اقدامی را در راستای این گزارش توجیه کند، درقسمتی ازاین گزارش آمده است « ایران کشوری خودسر و غیرمنطقی نیست و تصمیمهای این کشور در مورد پیگیری برنامه اتمی خود متکی بر منطق سود و هزینه است و ایران حاضر نیست به رغم هزینههای سنگین اقتصادی، سیاسی و نظامی در راه دستیابی به تسلیحات اتمی پافشاری کند.»این گزارش به بهترین وجه رویکرد آتی واشنگتن جهت تحمیل «بازی لب پرتگاه» به جمهوری اسلامی ایران را موجه می سازد و از آنجا که واکنش «کشور هدف» به این بازی دو گزینه «تسلیم» یا «حمله» خواهد بود، آمریکا با توجه به هزینه های کلان گزینه دوم و مشکلات بی شمار خود، تمام تلاشش را برای تسلیم ایران از راه تنگ تر کردن حلقه محاصره تهران دنبال خواهد کرد.در اولین اقدام آمریکا تهیه تحریم ایران توسط فرانسه است که در سفر سارکوزی به ایالات متحده به وی سفارش شده بود ، این پیشنویس که روز دوشنبه بین نمایندگان گروه 1+5 توزیع شده است، شامل تحریمهای جدید علیه بانک ملی ، نیروی قدس سپاه پاسداران و برخی افراد که در مورد پرونده هسته ای فعالیت می کنند، میشود.پیش نویس مورد بحث دوشنبه همین هفته از سوی فرانسه پیشنهاد و بین نمایندگان اعضای دائم شورای امنیت و آلمان توزیع شد و تمامی اعضای 1+5 متشکل از آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین از طریق ویدئوکنفرانس به رایزنی پرداختند. این قطعنامه در صورت تصویب در شورای امنیت، سومین سری از تحریمها را علیه ایران به دلیل خودداری این کشور از پذیرش درخواستهای شورای امنیت مبنی بر تعلیق غنیسازی اورانیوم اعمال خواهد کرد
آیا ترورهای هدفمند در راه است ؟
محفل جديد التاسيس كه خود را "گروه شهادت" مي نامد طي سه چهار ماه گذشته فعاليت هاي خود را با ارسال نامه هاي تهديدآميز براي فعالان سياسي، مطبوعاتي و كنشگران جامعه مدني وارد فاز جديدي كرده است . اين جريان به اصطلاح اسلامي كه نام "حزب الله" بر خود نهاده است شايعات گذشته اي كه عمدتا بر اين نكته تاكيد داشت كه هدف تشكيل و بازسازي "جوخه هاي ترور" برخورد با جمعي از اصلاح طلباني است که به عنوان تندرو به افكار عمومي معرفي مي شوند اما نامه هاي ارسالي كه با نام و عنوان هاي به ظاهر اسلامي به ايميل شخصي فعالان سياسي، مطبوعاتي و كنشگران جامعه مدني فرستاده شده است، بيانگر گستردگي و برنامه ريزي اين حركت خطرناك جديد است كه آثار و پيامدهاي آن مي تواند دامن نظام جمهوري اسلامي ايران را بگيرد.
اين نامه پراكني هاي الكترونيكي، آن هم همزمان با نهمين سالگرد شهادت قربانيان قتل هاي زنجيره اي، چون داريوش و پروانه فروهر ، شريف، مختاري، پوينده و... مي تواند هشداري باشد به مقام ها و مسئولان امنيتي در جلوگيري از شكل گيري مجدد باندهايي چون محفل ترور سعيد امامي، و همچنين چشم انداز خطري باشد براي كشور و نظام.
گروه شهادت وظيفه خود را برخورد با افراد "مرتد"، و در دامنه اي گسترده تر"ضد دين، ضد اسلام و ضد حكومت"، تعيين كرده و تاكيد دارد كه "دستگير شدن و اعدام شدن هم اصلا براي برادران ما مهم نيست، چرا كه شهادت پايان نيست، آغاز است".
گروه شهادت كه فعاليت خود را ابتدا با شايعه سازي در مورد بازسازي و فعال شدن "جوخه هاي مرگ" شروع كرد اكنون به مرحله ارسال نامه هاي تهديد آميز و دادن "اخطار" رسمي رسيده است. ارسال كنندگان نامه ادعا دارند كه ما با " 313 نفر شهادت طلب آماده ي اجراي فرامين شرع مقدس و مولايمان هستيم". به عنوان نمونه، در يكي از اين نامه ها كه به امضاي فردي به نام مستعار "كميل ابوعمار" براي يكي از فعالان جنبش زنان فرستاده شده، تاكيد شده است:.... شما به عنوان يكي از سپردگان گسترش و نشر فكر ضد ديني و ضد نظامي و ضد اسلامي در آستانه ي قرار گرفتن در ليست ارتداد قرار داريد. البته احتمالا از كشته شدن در اين راه هم افتخار مي كنيد و يا اينكه احساس مي كنيد موفق عمل كرده ايد كه خشم حزب الله را در آورده ايد."
از آنجايي كه اين خطر وجود دارد كه اين جريان خودسر كه ظاهرا مشروعيت ديني براي اقدام عملي براي خود قائل است و صراحتا اعلام مي كند كه " قطعا و يقينا پاك كردن ايران از وجود عناصر ضد دين و منافق و مرتد از وظايف كاملا شرعي و واجب اين گروه مي باشد"، در آينده نزديك وارد فاز عملي شود و دست به كارهاي خطرناك بزند- حتي با فرض محدود بودن فعاليت هاي آن، و يا تقليل خطر به "ايجاد فضاي رعب و وحشت"- نبايد به راحتي از كنار اين ماجرا گذشت.
تاريخ ايران انباشته است، از تشكيل و اقدام چنين گروه هايي، و رفتار و كرداري به ظاهر "مشروع و مقبول"، اما "احساساتي و خطرساز" كه آثار و پيامدهايش دامن كل ملت ايران را گرفته و خشك و تر را با هم سوزانده است.
آيا مي توان اينگونه پنداشت كه تشكيل چنين گروه هايي وظيفه بر خورد با دگر انديشان و فعالان عرصه هاي اجتماعي و سياسي و جنبش هاي دانشجويي و كارگري و صنفي را آرام آرام از بخش هايي از دستگاه قضايي و نيروهاي نظامي و وزارت اطلاعات كه تا امروز وظيفه اينگونه برخورد ها را بر عهده داشتند مي گيرد و هزينه هاي سنگين كه از برخوردهاي امنيتي و نظامي به صورت علني در اين دو ساله گذشته برشانه هاي دولت سنگيني مي كرد را بر عهده گروه هايي خودسر مي سپارد و اينگونه با يك تير دو نشان زده مي شود هدف اول پيامد هاي اين برخورد ها و فشارهاي بين المللي و افكارعمومي ازاين پس بر روي اين گروه ها متمركز مي شود و جامعه بين المللي و كانون هاي فعاليت هاي حقوق بشري و صنفي با سر در گمي مواجه مي شوند كه نمي دانند و نمي توانند تشخيص دهند كه اين چنين برخوردهايي از جانب چه افراد و گروه هايي مي باشد هدف دوم ترس و رعب و وحشتي بر دل دگر انديشان و فعالان عرصه هاي اجتماعي و سياسي و جنبش هاي دانشجويي و كارگري و صنفي مي افتد. به راستي مي توان با ايجاد فضاي بسته و امنيتي جلوي آزادي بيان و انديشه را گرفت اين سئوالي است كه تاريخ بارها و بارها پاسخ آن را به صراحت داده است .
۱۳۸۶ آذر ۱۲, دوشنبه
سالروز 16اذر روز دانشجو گرامی باد
سالروز 16 آذر روز دانشجو گرامي باد دانشجويان آزاده با درود بي پايان به روان راهگشايان جنبش دانشجويي در تاريكترين ادوار تاريخ ايران،دانشجويان شهيد شريعت رضوي،قندچي و بزرگ نيا ،پنجاه و دومين سال عصيان دانشجويان بر استبداد را گرامي ميداريم. سالروز 16 آذر، روز دانشجو، را زماني آغاز ميكنيم كه پس از روي كار آمدن دولت احمدي نژاد ، دانشجويان و آزاديخواهان همچنان در زير سايه عدالت خواهي و مهرورزي “دولت عدالت“!در زندان هاي مخوف اوين و گوهردشت بسر ميبرند.قلم هاي روشنفكران و نويسندگان شكسته و هر روز و هر لحظه در معرض احضار و تهديد به قتل و زندان و انواع و اقسام محروميت هاي اجتماعي هستند، ،روزنامه هاي منتقد توقيف و سايتها و وبلاگهاي شخصي افراد مسدود شده و حرمت دانشگاه و استاد از بين رفته و صحن دانشگاه به محل تاخت و تاز مشتي تماميت خواه تبديل شده است. دانشجويان كه قشر روشنفكر و عناصر جوان و سرمايه هاي هر ملتي هستند،در ايران بي قدر و قيمت شده و تنها خواسته نظام از آنان اين است كه شرايط ديكته شده دولتي به سراسر كشور كه اختناق مطلق است را بپذيرند. در چنين شرايطي دانشجويان با هزينه سنگين وبا تحمل سنگين ترين تحقيرها و اهانت ها و با تحمل زندان و شكنجه هزينه آزادي را پرداخته اند چرا كه سوگند ياد كرده اند بنابر عهد هر عنصر آگاه و روشنفكر بايد پيشرو آزادي جامعه و مردم خود باشند. ياران و هم سنگران در آستانه 16آذر ، ضمن تجديد پيمان با شهداي دانشجو احمد قندچي،آذر(مهدي)شريعت رضوي و مصطفي بزرگ نيا كه 52سال قبل در سال 1332 در برابر استبداد سلطنتي سينه سپر كرده و بر تارك تاريخ مبارزات دانشجويان ايران زمين جا گرفتند و مايه مباهات و افتخار دانشجويان گرديدند، با درود بر عزت ابراهيم نژاد دانشجوي شهيد جنبش دانشجويي در سال 78 و ساير دانشجويان شهيد و زنداني كه در برابر استبداد ايستادند و با خون وجان خود سنگر و حرمت دانشگاه و دانشجو را زنده و پويا نگه داشتند، بعنوان دانشجويان و روشنفكران و آزاديخواهان اين مرز و بوم سوگند ياد ميكنيم كه تا برقراري آزادي ، برابري و عدالت اجتماعي در ميهن عزيزمان ايران، از پاي ننشسته و آرمان ياران و همسنگران خود را محقق خواهيم نمود. روزي دوباره معجزه ها ميشود عيان آيد برون ستاره ايي از پرده نهان وزموج خشم خلق يكي رود آتشين اندر بسيط كشور ايران شود پاس اين روز تاريخ ساز ،از كليه دانشجويان سراسر كشور و اساتيد محترم خواستار برپايي مراسم و يادبودهايي ميباشد. در هر دانشگاه و دانشكده با برپايي نمايشگاههاي عكس از دانشجويان شهيد و زنداني ياد و خاطره آن عزيزان را گرامي داشته و با اجراي تريبونهاي آزاد فرياد حق طلبانه و آزاديخواهانه دانشجويان را به گوش ديگران برسانيد.
۱۳۸۶ آذر ۱۰, شنبه
اعدامهای فله ای در ایران ادامه دارد
در يک ماه اخير حداقل 42 نفر در تهران, کرج, مشهد و زاهدان عمدتا به صورت دسته جمعی و گاها با نمايش وسيع تلويزيونی اعدام شده اند. در ادامه همين سياست وحشت آفرينی و ارعاب, فرمانده انتظامی کرمان از اعدام قريب الوقوع 12 نفر در اين استان خبر داده است...
روشنگری: سياست وحشت و ارعاب آفرينی از سوی رژيم از طريق اجرای اعدام های دسته جمعی همچنان ادامه دارد. از تيرماه گذشته تاکنون حداقل 42 نفر در تهران, کرج, مشهد و زاهدان عمدتا به صورت دسته جمعی و همراه با نمايش وسيع تلويزيونی اعدام شده اند. اکنون در راستای همين برخورد جنايتکارانه با متهمان به اعمال جنايت فرمانده انتظامی کرمان از اعدام قريب الوقوع 12 نفر در استان کرمان خبر داده و آنها را "اراذل و اوباش" خوانده است. طی همين مدت خبر شکنجه های وحشيانه دانشجويان پلی تکنيک, دستگيری روزنامه نگاران, توقيف مجدد روزنامه شرق, صدور حکم اعدام دو روزنامه نگار کرد, آدم ربايی فعالين کارگری و دستگيری فعالين کارگری و صدور احکام سنگين برای فعاليت های مسالمت جويانه زنان, دستگيری جوانان, همچنين خبرهای متعددی از اعمال فشار و شکنجه و ارعاب دستگيرشدگان نهادهای سرکوبگر امنيتی در استان آذربايجان انتشار يافته است. اعدام های گسترده آن هم با اصرار رژيم بر نمايش علنی توحش و بربريت تمام عيار خويش, قبل از هر چيز نشانه ترس و وحشت و بی اعتمادی عميق رژيم نسبت به عموم مردم ايران است. رژيم در بيم و هراس از آينده خويش, در شرايطی که خود در محاصره بين المللی قرار گرفته و کشور با خطر تجاوز نظامی روبروست و تصويب سومين قطعنامه تحريم های شورای امنيت که قطع شاهرگ اقتصادی ايران با تحريم حمل و نقل نفت در آن پيش بينی شده, با وحشت اقدام به اعدام های فله ای می کند تا کسی در داخل کشور به فکر بهره برداری از "شرايط ويژه" و شورش عليه رژيم نيافتد. حمله وحشيانه به مردم و فعالين سياسی و اجتماعی در جبهه ای وسيع قرار است کنترل کامل رژيم بر اوضاع را به نمايش بگذارد؛ ترسش را پنهان کند و همين ترس را در دل مردم بکارد؛ نسبت به عواقب شورش, اعتراض و نافرمانی درنگ و ترديد بسازد و مردم را به ترس و ترديد و انفعال بکشاند. اين نوعی معادله وحشت است؛ معادله ای که از طريق انتقال وحشت حکومت به مردم به کمک اعدام های فله ای موجوديت می يابد. رژيم با اعدام های فله ای و سرکوب های وسيع همراه با آن در عين حال می خواهد به آمريکا نشان دهد که در قساوت و دست زدن به کشتار دست کمی از آمريکا ندارد و آنها اگر به بهانه "مبارزه با تروريسم" بی مهابا آدم می کشند, رژيم هم به بهانه "ارتقا امنيت اجتماعی" و مقابله با "براندازی نرم" چنين می کند. رژيم با سرکوب های بی مهابا و وحشيانه و اعدام های فله ای می خواهد القا کند که هر تلاش برای متزلزل کردن موقعيتش از طريق سرمايه گذاری بر ناامنی های داخلی و جذب فعالان معترض جنبش های اعتراضی در ايران را تحت کنترل دقيق دارد و به سرعت و با قاطعيت کيفر می دهد. از آنجا که اين قدرت نمايی خود ناشی و درآميخته با وحشت از مردم است, "پرده دار به تيغ می زند همه را"؛ و مثل حيوان وحشی زخم خورده به هر طرف که برسد دندان نشان می دهد: از دانشجوی دانشگاه تا فعال سنديکايی, از معترضان به سنگسار زنان تا طرفداران تعديل سرکوب زنان در چارچوب قوانين اسلامی جاری همين رژيم, از دارندگان آنتن های ماهواره ای و کسانی که در قهوه خانه ها چپق می کشند تا جوانان دوستدار موسيقی راک, از معتادان تا متهمان به "بدحجابی". و نقدا هم اعتنا چندانی به تفاوت های آشکار اين نيروها و تفاوت جهت گيری های سياسی و شيوه ها و اسلوب های آنها ندارد. جايی هم که سرکوب های سياسی به طور اخص به بهانه "براندازی نرم" صورت می گيرد, رژيم نقدا تصور ارتباط بالقوه, احتمال و ظرفيت مشارکت در طرح های سياسی آمريکا برای ايران, و حتی همسويی ضعيف و کلی فکری را هم بستر سياست ارعاب, دستگيری و شکنجه های وحشيانه قرار داده است. چه از منظر حقوق انسانی و چه از منظر چشم انداز سياسی آينده کشور در برابر موج اعدام های فله ای و سرکوب های پی در پی منظم و پيوسته به آن نمی توان و نبايد سکوت کرد. در جايی که رفع موانع پايه ای اجتماعی گسترش جرم و جنايت در ايران برای رژيم حاکم کوچه بن است و راهی است که از آن نمی تواند برود, مبارزه وحشيانه حکومتی با وحشيگری و جنايت اجتماعی فقط به افزايش توحش و بربريت, تقويت ظرفيت دستگاه سرکوب از يک سو و پيچيدگی و سازمانيافتگی جرم و جنايت از سوی ديگر می انجامد. وقتی جامعه ای نسبت به حقوق مجرمان فاقد حساسيت شد و اعدام فله ای و بی کيفرخواست آنان را ناديده انگاشت, عملا حق توحش را برای حاکمان برسميت شناخته است. در اين صورت دست رژيم باز خواهد شد تا معترضان و منتقدان حکومتی را به بهانه "اشرار" و "اراذل و اوباش" بدون کيفرخواست و به صورت فله ای سلاخی کند. از سوی ديگر اگر سرچشمه بازتوليد ناهنجاری های اجتماعی, يعنی فقر و بيکاری دست نخورده باقی بماند و فقط سلاخی دوره ای يا ممتد بدخيم ترين عوارض و پيامدهای انسانی آن در دستور قرار بگيرد, جنايت به سمت گروهی شدن و سازمان يافته شدن خواهد رفت. حرکت به سمت سازمان يافتگی تبهکاری و جرم و جنايت همراه با گسترش تعرض رژيم به هر نوع اعتراض مدنی سازمانيافته و قلع و قمع فعالان جنبش های اعتراضی در شرايط تشديد بحران داخلی و نابسامانی های وسيع, عملا فضای فاجعه باری برای درگيری های خونين منطقه ای و محلی شبيه آن چه در عراق تجربه شد فراهم می سازد. چنين محيطی شرايط طلايی برای پيشروی سياست آمريکا در ايران است. سرکوب و افزايش خفقان ناشی از آن, عرصه را بر فعاليت های دموکراتيک تنگ می کند, شرايط را برای اعتراضات توده ای سازمان يافته مبتنی بر مطالبه حقوق دمکراتيک بخش های مختلف مردم بشدت نامساعد می سازد و در همان حال که مبارزه دمکراتيک و مقاومت اجتماعی متکی بر موازين دموکراسی و عدالت اجتماعی تضعيف می شود, صحنه به سود نيروهای سياه و عوامل رژيم و آمريکا مهياتر می شود. کشيدن شدن جنبش دموکراتيک به انفعال در برابر رژيم يا قرار گرفتنش بر مدار سياست های ويرانگرانه آمريکا در ايران و فروپاشی و گسست شيرازه های هر نوع مقاومت مدنی سازمان يافته دمکراتيک در متن گسترش تنش و رويارويی اين دو نيروی سياه, آن چشم انداز خطرناکی است که ادامه موج کنونی سرکوب ها می تواند به آن ميدان دهد.
اشتراک در:
پستها (Atom)