۱۳۸۷ شهریور ۸, جمعه

تداوم سرکوبهای وحشیانه و اعدام در ایران

صحنه و فضای جامعه‏ی ایران را سران حکومت به صحنه‏ی مرگ و وحشت تبدیل نموده‏اند. چکاندن ماشه‏ی اسلحه بر روی مخالفین و معترضین، به‏کارگیری باطوم و طناب دار به‏عنوان ابزارهای تعرض و مرگ هم‏چنان دارد بر افکار و شانه‏های کارگران و دانشجویان سنگینی می‏کند. سردمداران رژیم جمهوری اسلامی روزی بنابه منفعت و مصلحت‏هایی اعدام‏هایی خیابانی را قطع و روزی دیگر بر تداوم چنین صحنه‏های "عبرت" انگیزی پای می‏فشارند. علم نمودن چنین صحنه‏های دردناک و روغن کاری دائمی ماشین سرکوب در ابران قطع نشدنی‏ست و سران حکومت دارند، با توسل جستن به این نوع ابزارها و روش‏ها، عمر به‏ناحق‏شانرا طولانی‏تر می‏نمایند. واقعیت این است‏که در زیر حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی مشاهده‏ی چنین رخ‏دادهای شنیع و شنیدن خبرهای دردناک و ناگوار امر عجیب و غریبی نیست. نبود آن سئوال برانگیز است. مگر این رژیم با ارتکاب این همه جنایات، توهمی برای کسی بر جای گذاشته است؟ مگر هزاران انسان را در دادگاه‏های چند ثانیه‏ایی به مرگ محکوم نه‏نموده است؟ مگر هزاران انسان را آواره نه‏نموده است؟ مگر هم اکنون ده‏ها کودک در صف اعدام این جانیان بشریت قرار نه‏دارند و منتظر مگر ناخواسته‏ی خویش نمی‏باشند؟ جمهوری اسلامی از کُشت و کُشتار انسان‏ها دست نه‏خواهد کشید و حقیقتاً که زندگی سیاسی سران حکومت با به فلاکت کشاندن هر چه بیش‏تر توده‏های محروم رقم خورده است و نمی‏توانند در جهت خلاف آن به پیش روند. مضافاً این‏که فقر در ایران دارد مسیر تصاعدی را طی می‏کند و در این میان کسی حق اعتراض نه‏دارد و جواب آن از جانب قداره‏بندان همانی‏ست که تا کنون ما در صحن جامعه شاهد آن بوده‏ایم. دارند آزاد اندیشان و مخالفین خود را به صلابه می‏کشند تا دنیای پر از لجن و جنایت خود را پا بر جا نگه دارند. سرمایه‏داران، دنیای کنونی و جامعه‏ی ایران را به دنیا و جامعه‏ی پر از درد و رنج میلیون‏ها انسان محروم تبدیل نموده‏اند؛ دنیایی که در آن هیچ نشانه‏ای از سعادت و خوش‏بختی کارگران و زحمت‏کشان نیست. فلاکت و بدبختی همه‏گیر شده است و به تبع از آن سایه‏ی سرکوب و مرگ مخالفین و قربانیان نظام در همه جای ایران گسترده شده و دامان همه را در بر گرفته است. کار یک روزه و دو روزه‏ی رژیم جمهوری اسلامی نیست و چشم‏اندازی برای پایان آن وجود نه‏دارد؛ چرا که زبان و منطق سران حکومت با زور و سرکوب تعریف گردیده است و راه و چاره‏ای دیگر، در قبال مطالبات اولیه‏ی میلیون‏ها انسان محروم و مخالفین خود نه‏دارند. ربودن و دستگیری‏ها و فشردن طناب بر گردن مخالفین و قربانیان نظام و شکنجه‏ی مبارزین هم تمامی نه‏خواهد داشت و سراسر ایران را سران حکومت به میدان یکه‏تازی خود تبدیل نموده‏اند. آنان به هیچ قانونی پای‏بند نیستند و در عمل مدافع‏ی آن قوانینی‏اند که منفعت آنرا تأمین می‏نماید. شاهد بوده‏ایم که کارگر، دانشجو، زن، کودک و همه و همه را مورد تعدی و تعرض خود قرار داده‏اند. شنیده‏ایم و دیده‏ایم که خانه و کاشانه‏ی توده‏ها را سوزاندند و دسته دسته جوانان را به میدان‏های تیر و مرگ روانه نموده‏اند تا بر حاکمیت خویش تداوم به‏خشند. متأسفانه کسی نیست تا به داد مردم محروم به‏رسد. کسی نیست تا سران حکومت را از اعمال جنایت‏کارانه‏اش باز دارد و دستان کثبف‏شانرا پس زند و پاسخی متقابل و در هم کوبنده به آنان دهد. حقوق انسانی – اجتماعی در زیر حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی کاملاً دارد لگدمال می‏شود و در این میان هیچ‏گونه زبان مشترک و گفتمانی فیمابین سران حکومت و مردم ستمدیده وجود ندارد یک‏طرف سران حکومت با ابزارهای گوناگونِ شکنجه و سرکوب به صف شده‏اند و در طرف دیگر آن میلیون‏ها انسانِ محروم و بی سلاحی قرار گرفته‏اند که شبانه‏روز در معرض ظلم و ستم‏اند. بدون شک سازمان دادن چنین فضا و جامعه‏ای منطبق با خواسته‏های سازندگان اصلی آن - که کسانی جز کارگران نمی‏باشند . دارند با زور و چماق حکم‏رانی می‏کنند و دارند به بهانه‏ی "امنیت اجتماعی" بر مزاحمت‏های سیاسی – اجتماعی میلیون‏ها زن و مرد ستم‏دیده می‏افزایند. کاملاً بر زمین و میدان بازی تسلط یافته‏اند و هر گونه که خود صلاح می‏دانند، دارند مخالفین خود را سازمان می‏دهند. خون و خو‏ن‏ریزی و کار بست سلاح علیه‏ی محرومان، با خون سران حکومت عجین شده است و به رویه‏ی همیشگی‏شان تبدیل گشته است. می‏دانند که بدون تعرض به جان و مال کارگران و فرزندان‏شان هیچ‏اند و یک روز قادر به دوام نمی‏باشند. بی دلیل نیست که به بهانه‏های متفاوت بر یورش خویش می‏افزایند. به‏خیال خود قصد دارند تا با تصویب لوایح و قوانین ارتجاعی، جامعه‏ی دل‏خواه‏ی خود را بر میلیون‏ها توده‏ی محروم تحمیل نمایند. قصد و نیت‏شان بر آن است تا همه را به بند کشند و هر ندای حق‏طلبانه و هر مخالفتی را در نطفه خفه سازنند. به همین دلیل است‏که تور پلیسی‏شان را روز به روز گسترده‏تر می‏نمایند تا ، آزادی‏خواهان و مبارزین را در دام خویش گرفتار ‏سازنند. به‏واقع که حیات هر روزه‏ی رژیم جمهوری اسلامی مترادف با تباهی هر روزه‏ی توده‏های ستم‏دیده است. این رژیم در عمل ثابت نموده است‏که وظیفه‏ای جز به یغما بردن اموال عمومی و به فلاکت کشاندن هر چه بیش‏تر زندگی کارگران و زحمت‏کشان بر عهده نه‏دارد؛ به اثبات رسانده است‏که با هر گونه اعتراض و مخالفتی سر جنگ دارد و با تمام قوا آن‏ها را سرکوب خواهد نمود؛ به اثبات رسیده است‏که رژیم جمهوری اسلامی را نمی‏توان با اتخاذ سیاست‏های مداراجویانه و با جمع‏آوری طومار و حمایت‏های به‏اصطلاح نهادها و سازمان‏های حقوق بشری، به عقب راند. واقعیت این است‏که میدان را به دست سران حکومت داده‏اند تا بازی دل‏خواه‏ی سرمایه‏داران و سودجویان را سازمان دهد. بی دلیل نیست که هر روزه دارد به کارگران و دانشجویان ، زنان، جوانان و قربانیان نظام یورش می‏آورد و دارد زندانیان سیاسی مقاوم را به مسلخ مرگ می‏کشاند. هدف جمهوری اسلامی گستردگی رعب و وحشت در درون جامعه و به تمکین واداشتن مخالفین از مطالبات به‏حق خویش می‏باشد. می‏خواهد با سرکوب و اعدام، صدای آزادی‏خواهی را در گلو خفه سازد؛ می‏خواهد تا آنجائی‏که در چتنه و توان دارد منفعت اربابان‏اش را تأمین و سیاست‏های آنانرا به پیش به‏برد. بنابراین رهائی از شر رژیم سراپا خشن و مسلح منوط به سازمان و سازمان‏یابی و به تبع از آن اتخاذ روش‏های مقابله‏ای فعال و بی وقفه از جانب مبارزین می‏باشد. این رژیم به یمن زور سلاح پا بر جا مانده است و بدون به‏کارگیری زور و سلاح نمی‏توان آنرا به‏زیر کشید. شاهد بوده‏ایم که روش‏های اتخاذ شده‏ی تا کنونی منفعتی برای جنبش‏های کارگری – اعتراضی و دمکراتیک به ارمغان نیآورده است و بر تل هرینه‏ها افزوده است. تنها با شیفت نمودن از موقعیت مبارزاتی فعلی به موقعیتی بُرنده‏تر و والاتر است‏که می‏توان به دنیایی روشن و آینده‏ای سرشار از آزادی و رهائی اندیشید. .

۲ نظر:

  1. دادش دردناکتر جمعیتی است که برای تماشا جمع شده است. وای بر ما که چه به روزمان آ مده است.

    پاسخحذف