روزنامه اعتماد در ایران در مورد باندهای مافیائی که در قدرت قرار دارند و دارو دسته های احمدی نژاد را نیز به بازی نمی گیرند مقاله جالبی نوشت.
اگر تصور کنیم که احمدی نژاد برای توجیه شکست سیاستش در زمینه اقتصادی به این ابزار توسل جسته است در اشتباهیم. زیرا وجود چنین باندهائی در ایران واقعیت است و نه افسانه. کار تنها به آنجائی رسیده است که احمدی نژاد که مسئولیت دولت را بعهده دارد نیز ناچار شده است به صدا در آید. وی بعنوان مسئول دولت قادر نیست در مقابل این “خودسریهای“ اقتصادی شاخ و شانه بکشد و کشور را اداره کند. “سخنان احمدی نژاد در باره وارد آوردن خدشه به برپائی عدالت در جامعه به وسیله ایجاد انحصارات اقتصادی برای ثروت اندوزی، وجود شبکه های انحصاری واردات یا صادرات با دور زدن گمرک در خارج از چارچوب دولت و از همه مهم تر و خطرناکتر اینکه این شبکه ها به نقل از احمدی نژاد، “می تواند در مراجع تصمیم گیری مصوباتی داشته باشد“ و در نهایت اعلام این نکته که “دولت تلاش می کند دست اینها را قطع و با این شبکه ها برخورد کند“، به زبان ژورنالیستی خبر از مبارزه با باندههای مافیائی می دهد که دولت برای مبارزه با آنها باید ملت را پشت سر خود داشته باشد“.
یکی از ارکان قدرت و پیروزی رژیم جمهوری اسلامی تکیه بر مردم بود. اسلامیستهای ایران که در زمان کودتای خائنانه 28 مرداد سال 1332 با الهام از آیت اﷲ کاشانی از اهمیت نقش رجاله ها نظیر شعبان بی مخ، طیب، امیر موبور، رمضان یخی ، پری بلنده و.... در سرکوب نیروهای انقلابی آگاه بودند با تکیه بر همان عناصر، با تکیه بر چاقوکشان، قوادان، کلاهبرداران، جیب برها، چاله میدونی ها که از دزدیهایشان سهم امام می دادند و در مساجد وتکایا سینه سپر می کردند و علم و کتل بپا می داشتند بعد از پیروزی انقلاب میدانداری کردند و به ضرب دشنه و چاقو و تجاوز، نیروهای انقلابی را قلع و قمع نمودند. این عناصر کسانی نبودند که بتوان سر آنها را بعد از این همه “خدمات طولانی“ یک امروز به فردا به زیر آب کرد. رژیم به این آدمکشان حرفه ای حتی تا به امروز نیز نیاز دارد زیرا آتش انقلاب در ایران تنها در زیر خاکستر است و هر لحظه ممکن است مجددا سر بکشد. ایران انقلابی هنوز می جوشد و ملتهب است این است که رژیم جمهوری اسلامی هنوز نتوانسته بدون زور و اختناق، بدون آدمکشی و ایجاد ارعاب، بدون سرکوب، زندان و شکنجه و اعدام به عمر خود ادامه دهد. هنوز در ایران 30 سال بعد از انقلاب وضعیت اضطراری حاکم است. حضور دائمی بسیج و نیروهای سرکوب در خیابانها حاکی از حکومت نظامی است. چنین رژیمی طبیعتا باید رجاله های خویش را بخوراند و پروار نگهدارد. بارها و بارها خوانده ایم که مسئولین بالای کمیته ها را بجرم تجاوز و دزدی بعد از اینکه امکان کتمان آن نبوده است دستگیر کرده اند. ما خوانده ایم که پرونده این افراد پرونده قطوری از شرارت بوده که با زور اسلحه مال اندوزی نموده و به ناموس مردم به عنف تجاوز کرده اند. شکایت مردم از این راهزنان هولناک به هیچ جا نمی رسیده است. نه گوش شنوائی و نه مرجعی برای رسیدگی باین راهزنی ها نبوده است. همین چندی پیش سردار زارعی را که یکی از همین رجاله هاست و فرمانده انتظامی نیروهای تهران بود، از اتهامات وارده تبرئه کردند و تهدید نمودند که نباید با آبروی مردم بازی کرد. باین ترتیب اعمال زشت، توهین آمیز و منافی عفت عمومی این فرمانده لوث شد. سخن بر سر این است که این چه نیرو و چه دستگاه پر وقاحتی است که بخود جرات می دهد از چنین اعمال زننده با وقاحت کم نظیر دفاع کند؟ سردار زارعی تنها نیست دستگاهی در پشت سر سردار زارعی حضور دارد. سردار زارعی ها دراین مدت توانسته اند دستگاه خویش و به سخنی “لژ فراماسیونی“ خویش را شالوده ریزند که هر کدام هوای دیگری را داشته باشند. این وضعیت، قانون بقاء جمهوری اسلامی است.
در زمان قتلهای زنجیره ای نیز وضع بهتر از این نبود. در آن زمان نیز روشنفکران را برای “درمان اجتماعی“ قتل عام می کردند و دولت خاتمی توانائی مبارزه با آنها را نداشت. معلوم شد که فلاحیان و رفسنجانی در پشت این قتلها بوده اند که از جانب سایر مراجع تقلید نیز حمایت می شدند. در آن زمان هم “خود سری“ حاکم بود. پس وضع کنونی تنها مربوط به دوره احمدی نژاد نیست. از زمان رفسنجانی در بر این پاشنه می چرخیده است. این قصه سر دراز دارد.
در زمان همین اصلاح طلبان بود که مجاز دانستند که سپاه پاسداران در پی تهیه بودجه خودش باشد. آنها با این طرحها نظام اداری را لت و پار کردند و کار به جائی رسید که سپاه پاسداران اسکله های خویش، فرودگاه خویش و نظام اداری خویش و دولتی در داخل دولت داشت. تعداد زندانهای باندازه تعداد مراجع تصمیم گیری شد. مانند دوران فئودالها که هر خانی دهقانان بی زبان خویش را در دخمه های شخصی بر اساس هوی و هوسش زندانی می کرد و مجازات می نمود و به کسی حساب پس نمی داد امروز نیز چنین وضعی را ملاها در ایران استوار ساخته اند.
همه خوانده و می دانند که دسته دسته دختران ایرانی را برای روسپیگری به امارات متحده عربی می برند. چنین کاری در زمانیکه دختران بدون اجازه پدر و شوهر حق ترک کشور را ندارند حیرت انگیز می آید. ولی آنچه برای من و شما حیرت انگیز است برای باندهای مافیایی که از این راه میلیاردها دلار به جیب می زنند مانند آب خوردن است و به شرافت اسلامی مراجع تقلید و روسای مملکت نیز بر نمی خورد. در ایران همه جا در بر این پاشنه می گردد.
هر روز که می گذرد شما با واقعیت جدیدی آشنا می شوید. اعتصاب کارگران کارخانه دولتی نیشکر هفت تپه که به آوارگی هزاران خانواده منجر شد این حقیقت را بر ملا کرد که متصدیان امور که در راس قدرت قرار دارند بی توجه به نیاز کشور با اجازه دولت و اعتبار بانکی از خارج شکر وارد می کنند و صنایع ملی را نابود می نمایند. یعنی در ایران یک مافیای شکر وجود دارد که با پول نفت، بر ضد مصالح ملی و انسانی و مردمی برای پر کردن جیبهای خودش بهر شناعتی دست می زند. جان انسانها برای آنها بی ارزش است.
سی سال بعد از انقلاب در ایران هنوز امنیت اقتصادی وجود ندارد. هنوز کسی نمی تواند بگوید که قانون از من حمایت می کند. وقتی خود دولت قانون اساسی خودش را زیر پا می گذارد. وقتی قوانین موضوعه یکی بعد از دیگری به زیر پا گذارده می شوند و این در جامعه به ایجاد عدم امنیت منجر می شود و کسی نیست که به آن رسیدگی کند و مرجعی وجود ندارد که شما از آن دادخواهی کنید، عملا هرج و مرج اسلامی همه جا را می گیرد و این هرج و مرج، بهترین محیط تغذیه برای رشد مافیاست. ارباب صنایع حتی کارخانجات را به ورشکستگی می کشانند تا از فروش زمینهای آن بهره برند زیرا سودی که از این راه نصیب آنها می شود از تولید کارخانه نصیبشان نمی شود.
آقای مصباح یزدی مافیای حود را دارد، آقای رفسنجانی مافیای خود را دارد، آقای جنتی و کروبی و... مافیای خود را دارند. هیچکس از آنها با حساب و کتاب و رسیدگی موافقتی ندارد. سراپای دستگاه حکومتی دستگاه مافیائی است.
روزنامه اعتماد ادامه می دهد: “مصداقهای عمل مافیائی که از مبارزه آنها سخن گفته شده است در باره باند داخلی قاچاق سیگار و حضور شخصیتهای ظاهرالصلاح در آنها با ذکر این نکته از سوی وی که “افرادی که شاید زمانی مدعی حمایت از برخی ارزش ها بودند، امروز آنها را در مقابل خود می بینیم“، تائید سوء استفاده در دستگاه مالیاتی کشور، سوء استفاده برخی از بانکها از موقعیت خود و در نظام وام دهی و ورود سرمایه های کلان و منابع بانکی به عرصه مسکن برای افزایش قیمت ها، مقاومت در بعضی وزارتخانه ها در برابر دستورات و انتصاب ها و جو سازی در برابر اقدامات دولت از دیگر سرفصل های سخنان احمدی نژاد بود.“
می بینیم که آقای احمدی نژاد که خودش نیز جز یکی از این باندهای مافیایی است نمی تواند از ابزار دولتی در اثر مقاومت رقبا به کمال مطلوب برای مقاصد گروه خویش استفاده کند و باید منافع دیگران را نیز در نظر بگیرد. مافیایی که در کار احمدی نژاد سنگ می اندازد، همان مافیایی است که قبل از احمدی نژاد نفوذ داشته و احمدی نژاد را بر سر کار آورده است. پیدایش مافیا از زمان آقای احمدی نژاد نیست.
یک لحظه خودنمائی آقازاده ها را بیاد بیاورید. فرزندان و نزدیکان ملاهای مفتخور تمام نبض اقتصادی ایران را به چنگ گرفته اند و با حمایت دولت از طریق اعتبارات بانکی پول نفت را بالا می کشند. اشتباه رفسنجانی در این بود که تخم و ترکه های خود عیان کرد و بر سر مناصبی گذاشت که چشمگیر بودند و این است که امروز همه کاسه کوزه ها را برسر آقازاده های رفسنجانی می شکنند حال آنکه آنچه آخوندها کم ندارند آقازاده های ریز و درشت است که کسی حتی نام آنها را نمی داند. آیات عظام پس از تجربه رفسنجانی یاد گرفته اند که نام خانوادگی دامادها، عروسها، فرزندان و بستگان نژدیک خود را و وابستگیهای خانوادگی آنها را با یکدیگر پنهان کنند تا مردم از وجود این آقازاده ها با خبر نشوند. آقازاده ها کسانی هستند که در راس این سازمانهای مافیای قرار دارند و به مصداق بعد از مرگ من چه دریا چه سراب در پی مال اندوزی بر ضد مصالح مردم ایرانند.
تاریخ جمهوری اسلامی تاریخ دزدی و چپاول، عدم امنیت، خودسری، قتل، آدمکشی، تجاوز، تبرئه جنایتکاران و حمایت از آنها، دزدی و راهزنی و کلاهبرداری نظام یافته بوده است.
زمانیکه اصلاح طلبان بر سر کار بودند ما با همین بازی روبرو بودیم. بهزاد نبوی هر روز نطق می کرد و رقیب در پرده را تهدید می کرد که اگر دست از کارهایش بر ندارد اسامی آنها را منتشر می کند. و یا ناله می کرد که نمی گذارند کار کنیم. ولی نمی گفت آنها که نمی گذارند دولت کار کند در کجا نشسته اند و نامشان چیست؟ نمی گفت چرا دولت از مبارزه با آنها هراسناک است؟
نشریه اعتماد با توجه به عمق و فراگیری این طاعون پیشنهاد می دهد: “برای چنین مبارزه ای آقای احمدی نژاد باید ملت را پشت سر خود داشته باشد. داشتن ملت فقط از این مسیر ممکن است که باور کنند وی عزم چنین مبارزه ای دارد و برای به دست آوردن باور مردم باید عمل کرد. سخنان مکرر رئیس جمهوری در باره باندهای مافیائی و اشاره به مختصات آنها وقتی تاثیر پذیر می شود که ملت نمونه های عملگرائی او را ببیند.
پس ملت انتظار دارد آقای رئیس جمهور در این زمینه نام اعلام کند گرچه اعلام نام مفسدان مشکل ترین بخش کار است، چرا که شاید قوانین اجازه آن را ندهند، ولی به نظر می رسد برای رئیس جمهوری که در مبارزه با مافیا وارد عمل شده است، اختیاراتی در این زمینه وجود دارد. رئیس جمهوری می تواند با تقدیم یک لایحه دو فوریتی به مجلس برای اعلام اسامی مافیا و محاکمه آنها در یک دادگاه اختصاصی و ملی نخستین گام را بردارد و مطمئن باشد پس از نخستین گام، گامهای محکم ملت را پشت سر خود خواهد داشت.“
حسن نیت نشریه اعتماد قابل تحسین است ولی خوشخیالی آنها را نمی توان براحتی بخشید. این سخن درستی است که با مافیای در قدرت که همان جمهوری اسلامی باشد باید بر مردم تکیه کرد. ولی رهبری این مبارزه نمی تواند در دست احمدی نژاد باشد. زیرا وکلای مجلسی که باید با قید دو فوریت لایحه آقای احمدی نژاد را به تصویب برسانند خودشان با یاری مافیای شورای نگهبان بر سر کار آمده اند. آنها آقای احمدی نژاد را که خودش با یاری مافیا بر سر کار آمده است استیضاح کرده و از کار خلع نموده و به جرم ایجاد تشویش در افکار عمومی و مشوب کردن ذهن مردم نسبت به نظام جمهوری اسلامی به زندان خواهند انداخت. هیچ چاقوئی دسته خودش را نمی برد. با ابزار مافیا نمی توان به جنگ مافیا رفت. از این گذشته فراموش می شود که این دستگاه مافیائی صدها هزار نان خور و طفیلی بار آورده که مانند انگل به پول نفت چسبیده اند و می خواهند این ثروت ملی فقط در جیب آنها سرازیر شود. این دستگاه مافیائی بهر صورت پایگاه اجتماعی دارد. یک نیروی مادی است. نیروئی است که به ماشین دولتی تکیه دارد و فرقش با مافیای سایر کشورها در بهره برداری از درآمد نفت است. خورد کردن ماشین دولتی از طریق چند نطق و تصویب لایحه مقدور نیست. اصل را بر این قرار دادن که احمدی نژاد خود بی گناه است و لیاقت کسب رهبری مردم را دارد و مردم نیز این رهبری را می پذیرند و در عین حال به این پندار واهی دچار بودن که مافیای حاکم کوچکترین مقاومتی نمی کند خیال خام ژورنالیستی است.
ولی این گفته درست است که باید مردم را برای مبارزه با مافیای قدرت بسیج کرد، بدون حضور مردم کاری از پیش نمی رود. ولی برای بسیج مردم باید آزادیهای دموکراتیک وجود داشته باشد، باید احزاب سیاسی که ضامن استمرار کار باشند حضور داشته باشند در غیر این صورت از بسیج مردم سخن گفتن حرف مفتی بیشتر نیست و در روی کاغذ باقی می ماند. رژیم مافیایی در بن بستی گیر کرده است که می بیند فساد، کلاهبرداری، سوء استفاده، پارتی بازی، رفیق بازی، باند بازی، ارتشاء، جنایت و... چون خوره رژیم را از درون می خورد. آنها از مرگ رژیم جمهوری اسلامی می هراسند. مبارزه با مافیا یعنی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی. تهدیدات جرج بوش برای تجاوز به ایران تنها به نفع رژیم مافیائی جمهوری اسلامی در سرکوب مردم و وحدت درونی حاکمیت تمام می شود. همین اظهارات و اعترافات احمدی نژاد نشان می دهد که این رژیم از درون تا به چه حد پوشالی و مجوف است. همین باندهای ما فیائی هستند که به مجرد تجاوز امپریالیسم و صهیونیسم به ایران بار خود را بسته و ایران را ترک می کنند. با باندهای مافیائی نمی توان در مقابل امپریالیسم مقاومت کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر