به این عکس خوب نگاه کنید. شاید تا به حال گریه و ناله کودکی را زیاد دیده باشید ، اما این گریه معمولی نیست، یک فاجعه است. کودک با دستهای کوچک و بی پناهش لباس مامور سیاه پوش را گرفته و التماس میکند. این صحنه میتواند هر انسانی را تکان دهد.در سرزمینی که رهبران و مسئولین آن ماموران خود را جهت پایمال کردن حقوق و آزادیهای فردی مردم به خیابان می فرستند و از هیچ خشونتی دریغ نمی کنند ، چه انتظاری از فرهنگ و آینده این کودکان میتوان داشت، کودکانی که هر روز شاهد این صحنه های دلخراش هستند.
آری... این کودک برای مادرش می گرید و نمی داند برای چه او را بازخواست میکند، نظام بیداگر جمهوری اسلامی هنر به گریه انداختن و ترس کودکآن را هم خوب بلد است .
... من هم همراه این کودک گریستم، به حال خودمان، ما که ادعا می کنیم هنر نزد ایرانی است وبس، ما که سکوت پیشه کردیم ، ما که ستم و تبیض علیه زنان را علیه خود نمی دانیم، ما که گوش جهان را خسته کردیم که از دیار عاشقان و جانهای شیفته هستیم، ما و باز ما که ... تماشگر این صحنه های شرم آور هستیم.
... گریه این کودک سیلی محکمی به گوش ما است، حال این مامور سیاه پوش که معلوم است آمده است پرونده جمهوری اسلامی را تکمیل تر کند. ما کجا ایستاده ایم و چگونه می توانیم همصدا و متحد به این حمله بیشرمانه به حقوق و آزادیهای فردی زنان و مردان اعتراض کنیم ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر