در طول نزدیک به دو دهه، کمپانی های نفتی و همچنین بنیاد های وابسته به خانواده "راکفلر"، سردمدار یک کارزار بی وقفه برای برداشتن هرگونه فشار بین المللی از روی رژیم ایران بوده اند. این محافل، به آشکارترین شکل با دروغ پردازی بنفع ملایان، برای حفظ این حکومت تلاش و فعالیت کرده و با نمایندگان رسمی دولت ایران بطور بی پرده همکاری میکنند. این دسته از صاحبان قدرت، با بکارگیری تمامی امکانات تبلیغی، در میان رسانه های عمومی، موسسات تحقیقاتی و همچنین مراکز آکادمیک، مدافع اصلی و خدشه ناپذیر ملایان ایران بوده اند."
هشت سال پیش در همین ایام، انتخابات رئیس جمهوری آمریکا وارد آخرین مراحل خود میشد و "ال گور" نماینده حزب دموکرات در مقابل جرج بوش و معاونش دیک چینی قرار گرفته بود. "گری سیک"، یکی از فعالترین کسانیکه در پانزده سال گذشته برای مماشات با حکومت ملایان تلاش کرده است، مقاله ای به دفاع از بوش و چینی منتشر نمود. وی در مقاله خود تحت عنوان "برای داد و ستد با ایران بهتر است"، به تشریح این نکته پرداخت که دیک چینی هم بعنوان وزیر دفاع جرج بوش پدر و هم در مقام خود بعنوان رئیس شرکت نفتی هالیبرتون، همیشه طرفدار برداشتن تحریم ها از روی رژیم ایران بوده و به مقابله با اینگونه اقدامات برخاسته است. جالب اینجاست که گری سیک از اعضای کابینه جیمی کارتر و وابسته به حزب دموکرات بود ولی بنظر میرسد که وقتی صحبت از "داد و ستد" با ایران پیش میآید، عقاید حزبی یا جناحی ارزش چندانی ندارند. بهرحال، پس از چاپ این مقاله، وبسایت سازمان "ایرانیان برای همکاری بین المللی" که توسط "تریتا پارسی" براه افتاده بود همین مقاله را با عوض کردن تیتر آن به چاپ رساند. تریتا پارسی عنوان مقاله را به "بوش - چینی برای رابطه ایران و آمریکا بهتر است" تغییر داد. دفاع گری سیک و تریتا پارسی از "بوش - چینی" بیش از هر چیز روی این تجربه قرار داشت که کمپانی های بزرگ نفتی آمریکا همواره پیشقراول حمایت از آخوندهای حاکم بر کشورمان بوده اند. در حقیقت، گری سیک، تریتا پارسی، هوشنگ امیراحمدی و همه کسانیکه طی سالیان گذشته بطور حرفه ای و بدون وقفه مشغول لابی بنفع ملایان بوده اند، تحت حمایت سیاسی یا مالی این کمپانی ها قرار داشته اند.در طول نزدیک به دو دهه، کمپانی های نفتی و همچنین موسسات وابسته به آنان بخصوص بنیادهای مربوط به خانواده "راکفلر"، سردمدار یک کارزار بی وقفه برای برداشتن هرگونه فشار بین المللی از روی رژیم ایران بوده اند. در این گزارش، با بخشی از این تلاشها و نحوه پیشبرد این کارزار آشنا شده و می بینیم که چگونه لابی این کمپانی ها به آشکارترین شکل با دروغ پردازی بنفع ملایان، برای حفظ این حکومت تلاش و فعالیت کرده و با نمایندگان رسمی دولت ایران بطور بی پرده همکاری میکنند. این دسته از صاحبان قدرت، با بکارگیری تمامی امکانات تبلیغی، در میان رسانه های عمومی، موسسات تحقیقاتی و همچنین مراکز آکادمیک، مدافع اصلی و خدشه ناپذیر ملایان ایران بوده اند.
کارزار مشترک بنفع رژیم ملایاناین بحث را با ذکر یک نمونه از فعالیت این محافل شروع میکنیم. نمونه ایکه به روشن ترین شکل؛ همکاری این محافل و حکومت ملایان را نشان میدهد. در سال 2006، پرونده اتمی رژیم ایران به شورای امنیت سازمان ملل ارسال شد و چشم انداز تحریم و فشار دیپلماتیک افزایش یافت. در حالیکه بحث در مورد نحوه مقابله با ملایان بالا میگرفت، یک سازمان آمریکائی بنام"شبکه 20/20" تصمیم گرفت تا ظاهرا برای کمک به سیاستمداران و افکار عمومی آمریکا وارد عمل شود و آنان را با نظرات "مردم ایران" آشنا کند. این سازمان با همکاری بخش حقوق دانشگاه نیویورک تصمیم به اعزام یک هیئت چند نفره به ایران گرفت تا نامبردگان پس از تحقیق و تفحص در ایران، پیشنهاداتی در مورد نحوه برخورد با ایران ارائه دهند. البته شبکه 20/20 در سال 2003 تأسیس شده است و ظاهرآ طی 5 سال گذشته، تنها پروژه مهمی که در سایت رسمی این سازمان به چشم میخورد همین سفر تحقیقاتی به ایران است. بنیانگذار و رئیس این سازمان فردی است بنام Patricia S. Huntington که قبل از راه اندازی این گروه، مسئول سرپرستی پروژه های "بنیاد راکفلر" در کشورهای گوناگون بوده است. ایشان عضو "شورای روابط خارجی آمریکا" نیز هست.2 بهمین ترتیب، بودجه این سفر تحقیقاتی به ایران نیز توسط صندوق "برادران راکفلر" که یکی دیگر از بینادهای وابسته به این خانواده است تأمین شده بود. برای انجام درست این پروژه، یعنی شناخت نظرات مردم ایران، قرار شد تا اعضای هیئت اعزامی، قبل از سفر، ملاقات و دیدارهائی با صاحب نظران مسائل ایران داشته باشند. نگاهی به اسامی این صاحب نظران نشان میدهد که تمامی آنان همان کسانی هستند که مستقیما بنفع ملایان و "سیاست مماشات" کار کرده اند. "گری سیک"، "ریچارد مورفی" و "ولی نصر" از جمله کارشناسان مزبور می باشند. علاوه بر این، سخنرانی های ویژه ای نیز ترتیب داده شده بود تا کارشناسان مزبور برای اعضای هیئت صحبت کنند. مثلآ "محمد جواد ظریف" سفیر رژیم ایران دو بار بطور محرمانه برای آنان سخنرانی میکند. "سیامک نمازی"، شریک تریتا پارسی در ایران نیز در تاریخ 26 اکتبر برای شبکه 20/20 سخنرانی نموده است. البته خود تریتا پارسی نیز یک سخنرانی محرمانه داشته است که بنا بگزارش این موسسه، در 11 اکتبر 2006 در محل ساختمان بنیاد راکفلر و پشت دربهای بسته انجام شده اشت. دیدار دوستانه شبکه 20/20 با خانواده ظریف، نماینده دولت آخوندی در سازمان مللاز همه جالب تر، ملاقات این هیئت با رئیس "صندوق برادران راکفلر" و سپس دیدار با رئیس کمپانی نفتی "اگزون موبیل"، یعنی بزرگترین کمپانی نفتی جهان است. معلوم نیست ملاقات با مسئول این کمپانی، چه کمکی به درک نظرات مردم ایران میکند. مضحک تر از همه آنکه یکی از اعضای رسمی همین سازمان آمریکائی 20/20 که قرار است به سیاستمداران آمریکایی برای چگونگی برخورد با ملایان حاکم بر ایران کمک کند، فردی است بنام "مریم ظریف" که بعنوان عضو دولت ایران معرفی شده است. بنظر میرسد که در این گونه موارد، محافل آمریکائی چندان نیازی به پرده پوشی یا کمرنگ کردن همکاری مستقیم خود با ملایان نیز ندارند. در داخل ایران وضع از اینهم مضحک تر است. اولین نامی که در میان همکاران این هیئت در ایران به چشم میخورد، شریک تریتا پارسی در تهران یعنی سیامک نمازی است. ضمنا باقر نمازی، پدر ایشان نیز با این گروه همکاری کرده است. باید از "احسان نراقی"، "معصومه ابتکار" و چند نفر دیگر از باند خاتمی نیز یاد کرد که با رهنمودهای خود، از اتلاف احتمالی سرمایه راکفلر جلوگیری کرده اند. اکثریت دیدارهای تهران نیز از قبل با مسئولان حکومتی هماهنگ شده است. حال باید دید گزارشی که با مشورت و کارگردانی تریتا پارسی و گری سیک و سیامک نمازی و با پول بنیاد راکفلر و همکاری جواد ظریف و صلاحدید رئیس کمپانی نفتی "اگزون موبیل" تهیه شده چه اهدافی را دنبال میکند و منافع چه کسانی را تامین میکند. هموطنان میتوانند گزارش کامل آن را با مراجعه به لینک مربوطه مطالعه نمایند. در بخش پیشنهادات و رهنمودهای آن گزارش تحقیقی! چنین میخوانیم: دولت آمريکابايد روابط ديپلماتيک خود با ايران را از سر گيرد و ديگر نبايد به دنبال تغيير حکومت باشد؛حکومت ايران کنار نخواهد رفت. در عوض آمريکا بايد از طريق کانال های ديپلماتيک برای مطرحکردن مسائلی که برای ما نگران کننده است، همچون حقوق بشر و حمايت از تروريسم، استفاده کند. درنهايت آمريکا بايد همچون چين، به اين کمک کند در سازمان های بين المللی از جمله سازمان تجارتجهانی بپيوندد. امپراطوری راکفلر، شورای روابط خارجی و بنیاد های خیریهجان داویسون راکفلر؛ بنیانگذار امپراطوری نفتی – مالی خانواده راکفلر بود که در سال 1870 شرکت نفتی "استاندارد اویل" را تأسیس نمود. بیست سال بعد، این کمپانی بگونه ای انحصاری، به قدرت برتر در میان شرکت های نفتی آمریکا تبدیل شد. در سال 1911، با توجه به موقعیت انحصاری این کمپانی در آمریکا، دیوان عالی این کشور، در کادر قانون ضد تراست، دستور انحلال کمپانی نفتی راکفلر را صادر نمود که متعاقب آن، 12 شرکت جدید از دل آن بیرون آمد. صد سال پس از آن تاریخ، این شرکت های کوچکتر، به بزرگترین کمپانی های نفتی جهان تبدیل گردیده اند که شرکت های مهم Exxon Mobil (ESSO ) ، Chevron در میان آنها قرار دارند. کمپانی اگزون موبیل پرفروشترین کمپانی جهان است که نزدیک به 40 میلیارد دلار در سال سود خالص دارد. کمپانی Chevron نیز جایگاه ششم را دارا میباشد. کمپانی هلندی "شل" و کمپانی انگلیسی "بریتیش پترولیوم" در مقام سوم و چهارم جهان قرار دارند. با انحلال شرکت اصلی استاندارد، خانواده راکفلر به سهامداران اصلی شرکت های جدیدی تبدیل گردیدند که از شکم کمپانی عظیم اولیه بیرون آمدند. بدین ترتیب، سرمایه خانواده راکفلر روز به روز افزون گردید و نفوذ سیاسی آنان نیز رو به افزایش نهاد. راکفلر اولین میلیاردر جهان بود. در کنار فعالیت های نفتی، خانواده راکفلر بخش عظیمی از نفوذ و قدرت خویش در سیستم اقتصادی و سیاسی آمریکا را مدیون فعالیت های مالی در کادر بانک معروف خود بنام Chase Manhattan Bank میباشند که اکنون بنام JP Morgan Chase خوانده میشود. این بانک جزو چند بانک بزرگ جهان است که جایگاهی استثنائی در سیستم مالی بین المللی بخود اخثصاص میدهد. بنابراین، خانواده راکفلر، مهمترین نماینده قدرت های نفتی و مالی در آمریکاست. این خانواده یکی از مهمترین سهامداران کمپانی های نفتی و بخصوص Exxon Mobil میباشد. "خانواده راکفلر" قدرتمندترین، ثروتمندترین و با نفوذ ترین خانواده یا امپراطوری مالی و سیاسی در یکصد سال گذشته بوده است. بمنظور پیشبرد نظرات خود، خانواده راکفلر به دو اقدام مهم و تعیین کننده دست زد که یکی تأسیس "بنیاد راکفلر" در سال 1913 و دیگری ایفای نقش اصلی در راه اندازی "شورای روابط خارجی" در سال 1921 بود. از دهه 40 میلادی ببعد، این شورا تحت نفوذ و سیطره "راکفلر ها" قرار گرفت."شورای روابط خارجی" پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1921 در نیویورک براه افتاد. تآسیس این شورا، بازتابی از ارتقاء جایگاه جهانی سرمایه داری آمریکا بود که به تبع آن، نمایندگان بخش های محتلف این سرمایه داری، مثل بانکداران، روسای کمپانی های نفتی یا شرکت های مهم اقتصاد آمریکا، خواهان نقش بیشتر در تصمیم گیریهای مربوط به سیاست خارجی این کشور میشدند."شورای روابط خارجی آمریکا" که در آغاز تحت تسلط شبکه مالی "مورگان" قرار داشت، کم کم زیر نفوذ خانواده راکفلر قرار گرفت. حتی ساختمان و دفتر مرکزی کنونی این موسسه در سال 1944 از طرف خانواده راکفلر به این "شورا" اهدا گردید. دیوید راکفلر، نوه پسری راکفلر بزرگ، از سال 1949 بعنوان جوانترین مدیر این موسسه وارد "شورا" گردید و از 1970 تا 1985، رئیس آن بود. قابل توجه است که مهمترین بخش این شورا، "برنامه مطالعاتی دیوید راکفلر" نام دارد. در سال 1973، برژینسکی، به درخواست دیوید راکفلر، "کمیسیون سه جانبه" را پایه گذاشت که درحقیقت توسعه "شورای روابط خارجی" با گنجاندن نمایندگان ژاپن و اروپا بود. این اقدام، بازتابی از بهم پیوستگی کمپانی های بزرگ بین المللی و منافع مشترک آنان در اتخاذ سیاست های خارجی مشترک در کشورهای متبوعشان بود.یکی از راههای حضور خانواده راکفلر در سیستم سیاسی آمریکا، استفاده از چند بینادی است که توسط آنان تشکیل شده است. "بنیاد راکفلر" در سال 1913 تأسیس گردید و "صندوق برادران راکفلر" نیز توسط دیوید و برادرش در سال 1940 تأسیس گردید. بنیاد سومی که مستقیما به این خانواده مربوط است، "بنیاد خانواده راکفلر" میباشد. این سه بنیاد، صاحب میلیاردها دلار ذخیره مالی میباشند. "بنیاد راکفلر" از مهمترین بنیادهای آمریکاست که از زمان تأسیس خود تاکنون، نزدیک به 15 میلیارد دلار به افراد و موسسات مورد نظر خود کمک مالی پرداخت کرده است. بخش مهمی از این کمک ها مربوط به امور بهداشتی و آموزشی است و بخشی نیز برای پیشبرد نظرات خانواده راکفلر و سرمایه دارانی است که در شبکه آنان قرار میگیرند. در بخش مربوط به ایران، این کمک های کلان بطور دربست و بدون استثتاء به کسانی تعلق گرفته است که خواهان مماشات با ملایان و ادامه این حکومت بوده اند.کنگره آمريکاجلسات استماعی بايد در مورد چگونگی تعامل سازنده تر با ايران برگزار شود نه اقداماتی همچون عدمبه رسميت شناختن، انزوا، و تحريم هايی که طی بيش از يک ربع قرن عليه ايران انجام شده است.يکی از اولويت های اصلی بايد سفر نمايندگان کنونی يا سابق کنگره به ايران باشد که پس از آن نيز سفراعضای پارلمان ايران را به همراه داشته باشد.»
اگر القاب و عناوینی همچون "پروژه ایران" یا "شبکه 20/20".. را کنار بزنیم، میتوان همین حرفها و نتیجه گیریها را در روزنامه های وابسته به حکومت ایران نیز مشاهده نمود. در واقع هدف اصلی این پروژه های مشترک، در درجه اول گمراه کردن افکار عمومی در خارج از کشور و جلوگیری از اتخاذ یک سیاست جدی در مقابل ملایان میباشد. درهمین راستا، استفاده از "نظرسنجی هائی" که ظاهرا با کمال "بیطرفی" تهیه شده نیز، در مقاطع مهم و سر بزنگاه "تولید" و منتشر میشوند.بعنوان مثال، درست در همان زمانیکه شبکه 20/20 با بودجه راکفلر و با کمک مستقیم رژیم به ایران رفته بود، یک نمونه از همین نظرسنجی های کاملا "علمی" نیز اجرا و منتشر شد تا سیاستمداران و افکار عمومی آمریکا هیچ تردیدی در ادامه سیاست مماشات با ملایان نداشته باشند
بنیاد راکفلر، سفره گسترده ای برای همه دوستداران رژیم ملایانبه چند مورد از حمایت فعال راکفلرها در مورد مسائل ایران اشاره شد. این چند نمونه تنها مشتی از خروار است و به سختی میتوان فعالیتی از طرف شبکه های لابی طرفدار ملایان پیدا کرد که بنیادهای مختلف خانواده راکفلر در پشت صحنه حضور نداشته باشد. از آنجا که لیست این موسسات و افراد طولانی است، در این گزارش تنها به چند نمونه بسنده می کنیم زیرا هدف اصلی آشنائی با نحوه حمایت از رژیم ملایان و خط مماشات با آنهاست.از اولین کسانی که مورد حمایت مالی بنیاد راکفلر و کمپانی های نفتی قرار گرفته اند، "گری سیک" و "هوشنگ امیراحمدی"، یعنی کهنه کارترین لابیست های شناخته شده میباشند. گری سیک در سال 1993 یعنی آغاز دور دوم ریاست جمهوری رفسنجانی، دکان چند نبش خود بنام "پروژه خلیج 2000" را در دانشگاه کلمبیا براه انداخت. همانطور که در سایت رسمی "پروژه خلیج 2000" مندرج گردیده است، از سال 1993 ببعد، بنیاد راکفلر و شرکت نفتی Exxon Mobil از جمله حامیان مالی گری سیک در این سری برنامه های رژیم پسند بوده اند. "بنیاد راکفلر"، حتی قصر مخصوص خود در شمال ایتالیا Bellagio را سه بار در اختیار گری سیک قرار داده است تا کنفرانس های مربوط به ایران خود را دراین محل زیبا و اشرافی برگزار نماید. به چند نمونه کوچک از این پرداخت ها که بخش ناچیز اعلام شده کمک های مالی به گری سیک است نگاه میکنیم.13 آنطور که در گزارش مالی سالانه بنیاد راکفلر در سال 1997 پیداست، گری سیک یک قلم مبلغ 50 هزار دلار بخاطر ایجاد و حفظ کانال های رابطه با ایران دریافت کرده است. ضمنا گزارش سال 1996 نیز حاوی کمک مالی این بنیاد به گری سیک است. در سال 2004، صندوق برادران راکفلر" برای پروژه های "گری سیک" در رابطه با ایران، 40 هزار دلار دیگر پرداخته است. مبلغ 25 هزار دلار دیگر نیز برای بررسی اثرات واقعه گروگانگیری به گری سیک پرداخت شده است . آنطور که پیداست، اگر این واقعه نکبت بار برای مردم ایران خیر و برکتی نداشت، لااقل گری سیک هنوز ازآن ارتزاق میکند. در مورد "هوشنگ امیراحمدی"، مشکل واقعی، پیدا کردن آن بخش از فعالیت های اوست که بودجه آن توسط شرکت های نفتی تأمین نشده باشد. در زندگینامه ای که خود وی روی اینترنت گذاشته، در صفحات 4 و 5، وی به بخشی از کمک های مالی که برای پروژه های خود دریافت کرده اشاره میکند. دراین بخش از زندگینامه وی، میتوان مثل دفتر راهنمای تلفن، اسامی تمام شرکتهای نفتی آمریکا را پیدا نمودالبته این میزان حمایت مالی اعلام شده از امیراحمدی، بیشتر شبیه پول توجیبی برای وی میباشد. از سال 1997 ببعد و شروع لابی گسترده شرکت های نفتی، وی به مدارج بالاتری از "میهن پرستی" البته با پول شرکتهای نفتی آمریکائی نائل گردید و با تأسیس شورای آمریکائی – ایرانی (AIC)، نامبرده از طرف هیئت مدیره ای که شامل روسای مهمترین کمپانی های نفتی بود، به ریاست شورا گمارده شد. طبق آمار منتشره توسط خود شورا که روی سایت آن موجود است، این شرکت های بزرگ نفتی سالانه صدها هزار دلار باین تشکل پرداخت کرده اند. حتی برای چاپ نشریه وابسته به شورا، امیراحمدی بطور مجزا از "صندوق برادران راکفلر" پول دریافت کرده است.
Hi,
پاسخحذفI recommend you to submit this link or register your blog on www.balatarin.com to help people to find and read this interesting article easily.
Good luck