تغییراتی که در ساختار و فرماندهی سپاه پاسداران با سرعت ادامه دارد، همزمان است با دو خبر دیگر. نخست قبول مذاکرات اتمی با پیش شرط توقف غنی سازی اورانیوم و دوم اشاراتی که در عالی ترین سطوح حکومتی پیرامون انتخابات آینده ریاست جمهوری در ایران می شود.
این سه رویداد نمی توانند با هم بی ارتباط باشند، به این شرط که تغییرات درحال انجام در سپاه را مهم ترین رویداد دوران اخیر به حساب آوریم. بی شک از پایان جنگ با عراق و تصفیه های گسترده ای که از مقلدان و طرفداران آیت الله منتظری در سپاه صورت گرفت، چنین تحولات گسترده ای در سپاه روی نداده بود.
اگر این تغییرات را در ارتباط با فعالیت اتمی و مذاکرات اتمی بدانیم، آنوقت باید چنین نتیجه بگیریم که حتی اگر به نوعی، دراین مرحله با توقف غنی سازی هم موافقت موقت شده باشد، این موافقت با علم بر این صورت گرفته که مذاکرات به نتیجه نخواهد رسید و گام بعدی اعلام خروج از پیمان منع تولید سلاح اتمی و اعلام دراختیار داشتن کلاهک اتمی است. حسن این موافقت و توقف در آنست که در مرحله بعدی که خیلی زود آغاز خواهد شد، طرف ایرانی بهانه لازم- شکست مذاکرات- برای اعلام برنامه های خود را خواهد داشت!
همگان می دانند که توقف غنی سازی، بلافاصله با درخواست راست آزمائی همراه خواهد شد و این نیست مگر باز شدن درهای تونل های زیر زمینی و رفتن در همان مسیری که کره شمالی رفت.
تغییرات در آرایش نظامی و فرماندهی سپاه که در همین وبلاگ نیز می خوانید، نه تنها بی ارتباط با این آینده نزدیک نیست، بلکه در تکمیل آنست. یعنی قطعی دانستن حمله نظامی به ایران و آماده شدن برای دفع آن.
اگر مذاکرات و تصمیمات اتمی را ریشه تغییرات نوین در سپاه ندانیم، آنوقت باید متوجه انتخابات ریاست جمهوری شویم که بزودی اوج خواهد گرفت. احمدی نژاد به هر قیمت می خواهد یک دوره دیگر هم بر سر کار باقی بماند و همه شواهد نشان میدهد که اگر در به همین پاشنه بچرخد او یگانه رئیس جمهوری خواهد بود که برای ادامه حضورش در کاخ ریاست جمهوری به دوره دوم هم کفایت نخواهد کرد. این درحالی است که شماری از فرماندهان سپاه در بالا کشیدن او نقش مستقیم داشته اند. فرماندهانی که با کانون های مخفی و ناپیدا در ارتباط اند. مدعی اند که این کانون ها در چاه های دو قلوی جمکران پنهان اند، اما خودشان هم می دانند زیر عبای مصباح یزدی پنهان اند. اگر تغییرات جدید در سپاه مرتبط با انتخابات ریاست جمهوری آینده باشد؛ آنوقت باید روی کنترل حزب پادگانی و بسیج و برخی واحدهای سپاه پاسداران و بویژه فرماندهان آنها متمرکز شد. یعنی خالی کردن دور احمدی نژاد و کوتاه سازی دست او از اقدامات جنون آمیزی که می تواند بسیار گران برای مردم و حاکمیت تمام شود. ماجرای "پالیزدار" و ادعاهائی که ابتدا حسین شریعتمداری در کیهان و سپس سخنگوی قوه قضائیه مبنی بر انتقال اسناد مهم نظامی و حتی پایگاه های اتمی به نقاط مخفی و پراکنده و حتی تبدیل آنها به لوح فشرده مطرح کردند، نه شوخی است و نه حرف هائی ساده و معمولی. آن تمرکزی که در تغییرات جدید ساختاری سپاه مطرح می شود و روی تبدیل ارتش و بسیج به زیر مجموعه های 31 فرماندهی سپاه تاکید می کند نیز، اگر آمادگی جنگی نباشد، جلوگیری از دسته بندی نیروهای نظامی با همان احتمالی است که در باره طیف نظامی- امنیتی مصباح یزدی- احمدی نژاد مطرح است.
سومین احتمال آنست که تغییرات جدید با هدف مقابله با شورش های مردم صورت گرفته باشد. بویژه که هم امریکا و هم اسرائیل روی جنگ قومی در ایران سرمایه گذاری کرده اند و بخش عمده بودجه 400 میلیون دلاری که سیمورهرش اخیرا فاش کرده قراراست برای همین امر هزینه شود.
هر یک از این سه گزینه می تواند انگیزه تغییرات جدید در سپاه باشد، اما تمام قرائن نشان می دهد که گزینه اول مهم ترین گزینه است، حتی اگر دو گزینه دیگر نیز در دل آن نهفته باشد..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر