۱۳۸۷ تیر ۴, سه‌شنبه

مددی معاون دانشجویی ودانشجویان زنجان کدام رفتار اخلاقی است ؟

اتفاقات و مسائل تأسف آور در فضای کشور آنقدر فزونی یافته است که دیگر فرصت نقد تمامی آنها از عهده پیگیر ترین فعالین اجتماعی و سیاسی نیز ساخته نیست. هر خبر اندکی را در رأس خواهد بود و فردا روز جای خویش را به خبری تأسف بار تر از آن دیگر می دهد تا رشته ای دراز از هنر نمایی های سوء مدیران حاکم بر کشور به نمایش گذاشته شود. از نسبتاً آخرین اخباری از این دست، خبر قصد تجاوز معاونت دانشجویی دانشگاه زنجان به یکی از دانشجویان دختر این دانشگاه بوده است، قصدی که البته با اقدام به موقع دانشجویان این دانشگاه ناکام ماند و به افتضاحی برای یکجانبه گرایان حاکم بر دانشگاه و دولت تمرکزگرای نهم بدل شد و فیلم منتشر شده از واقعه، جای هر گونه شبهه افکنی در اصل ماجرا را مسدود نمود. با چنین شواهد مشخص و مبرهنی که از طرف دانشجویان انتشار یافت، انتظار معقول این بود که نشستگان بر سریر قدرت حداقل با قربانی کردن یک نفر برتمام زشتی ها وفسادهایی که هر از گاهی از سیستم انتصابی حاکم مانند طومورهایی چرکین سر باز می کند، سرپوش خاموشی و فراموشی بگذارند اما در اقدامی عجیب وزیر علوم دولت نهم نه این اقدام که تهیه فیلم از این اقدام شنیع را غیر شرعی و اشاعه فحشا نامیده و دادستان زنجان نیز افاضات فرموده اند که افشای گناه از خود گناه مهم تر است! به قول شاعر: من معتقدم که شهر قزوین/چون روی تو سنگ پا ندارد!…. با همه اینها، اینها موضوع این مقال نیست، بلکه موضوع سخن مبحثی است که توسط آقای داریوش سجادی در مورد اخلاقی بودن یا نبودن تهیه این فیلم در سایت گویا نیوز ارائه شده است. وی معتقد است قرار دادن یک فرد در یک موقعیت معصیت و سپس تصویر برداری نمودن از او امری غیر اخلاقی و ناپسند است و البته این کلام را قدری هتاکانه بیان نموده است، آنجا که دانشجویان اقدام کننده را بی آزرم و بی شرم می خواند و با صفات هیجان زده و احساساتی قصد تحقیرشان را دارد. به هر حال من بدینها نخواهم پرداخت و انگیزه خوانی نیز نخواهم نمود اما در صدد پاسخ به یک سوال هستم، به چه دلیل آنچه رخ داده غیر اخلاقی هست یا نیست؟ بررسی خود را با دو فرض در مورد چگونگی چینش ماجرای رخ داده آغاز می کنم : ۱- فرض می کنیم که همه چیز مطابق قول معروف بوده باشد. دختر دانشجویی از جهت زیبایی دل معاون دانشجویی انتصابی دانشگاه زنجان را می رباید و البته ربایش دل انسانهای مطلوب دل دولت نوردیدگان، تنها نتیجه اش برقراری رابطه با رباینده است که نمونه هایش را در دانشگاههای مختلف شنیده ایم و خوانده ایم. این مأمن دختران دانشجو که بناست امانتدار امانات مردم باشد، دختر را مخیر می کند بین ماندن در دانشگاه و اما ناپاک و رفتن از این فضا برای همیشه اما پاک. پر واضح است که هدف، این گزینه اخیر نیست که رسیدن به هر حال به از نرسیدن است، پس فشار بر دختری بی پناه را شروع می کند تا به خواسته غیرانسانی و غیرشرعی اش تن در دهد. دختر دانشجو در استیصالی عجیب گرفتار می شود در دوراهی ای می ماند که یک راه آن هتک حیثیت است و راه دیگر برباد فنا رفتن تمامی زحمات و همه دشواری هایی است که برای راه یافتن به دانشگاه کشیده است. دانشجوی دختر اما راهی دیگر بر می گزیند تا از برزخی که در آن گرفتار شده است به گونه ای راهی به برون یابد. پس با دوستان خویش در میان می گذارد این خواسته نامشروع نماینده ای از نمایندگان البته ناحق خداوند بر زمین را و تقلایی می کند در منجلابی که به ناچار می خواهند برایش درست کنند و ماحصل فیلمی می شود که در اینترنت رواج یافت و به یمن وسایل ارتباطی جدید انتشاری عجیب پیدا کرد. نمی دانم شاید هم کار و تقلایشان برای نجات غیراخلاقی باشد، اما اینرا می دانم که اصل اولیه اخلاق و قاعده ای که به قاعده طلایی اخلاق معروف شده این مطلبی است که در کلام علی (ع) نیز آمده است که آنچه برای خود می پسندید برای دیگران نیز بپسندید و آنچه را شایسته خویش نمی دانید برای دیگران هم شایسته ندانید. امیدوارم منتقد اقدام دانشجویان یا وزیر علوم دولت نهم یا دادستان زنجان خود دختری نداشته باشند یا اگر دارند به دانشگاه نرود و اگر رفت اسیر هوس های مردی که بخشی از اختیارات سیستم مطلقه را از آن خود کرده است و به ناموس و حیثیت مردمان دست درازی می کند، دچار نگردد، اما اگر گشت آیا در جایی که امید هیچ روزن امید برای استمداد طلبیدن نیست باز هم افشای این فرومایگی و پست فطرتی را بی اخلاقی می دانند و پخش فیلمش را غیر شرعی؟! خداوند در قرآن مجید می فرماید: “لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم” یعنی خداوند در شریعت خویش صدا رابه بدی بلند کردن و علنی کردن سخن درباره بدی را دوست نمی دارد به جز آنها که به ایشان ظلم و ستم شده است. علی (ع) خطاب به یارانش می فرماید “من بدم می آید که شما به دشمنانتان دشنام گو باشید” و با این حال برای آنها که مظلوم واقع می شوند این مسأله نیز جایز شمرده شده است. به راستی یک دختر بی پناه برای مقابله با چنین اتفاقی چه باید می کرد. حتماً راه قانونی اش شکایت به منصوب کنندگان خاطی است اما مگر کدام شکایت به کدام قاضیان این سیستم ره به جایی برده است. مگر آن سردار ارشاد کننده ی متخلف بر سرٍ دار رفت و مگر با مبلغی ناچیز آزاد نگشت؟ مگر چه اقدامی در مورد پرونده مرحومه دکتر زهرا بنی یعقوب آمد؟ راستی ماجرای دانشگاه رازی کرمانشاه و سهند تبریز به چه سرنوشتی دچار شد؟ اصلاً اکنون آن دختر که هدف نیت شوم معاون دانشجویی اش بوده چرا دربند و آن مرد خاطی آزاد و رهاستآ ؟ او اکنون به چه جرمی در بند است؟ دادستان به کدامین جرمش رسیدگی خواهد کرد؟ آیا اگر ماجرا افشا نشده بود خفه نمودن قربانی یک هوس، آسانتر نمی نمود؟ ۲- اما فرض دیگری که البته فرض بسیار دور از ذهنی است و البته مد نظر منتقد مذکور بوده، اینست که اساساً معاون دانشجویی دانشگاه زنجان مانند بقیه منتصبین و منتسبین دولت نهم در هاله ای از نور و نورانیت پیچیده شده است و البته یوسف وار در مقابل وسوسه ای جنسی قرار گرفته است و دانشجویان هم از این فرصت بهره گرفته اند تا به او بفهمانند “حراست تنها با ما کار ندارد با همه کار دارد…” حال سخن اینجاست که آیا با این فرض می توان استنتاج نمود که عملی غیراخلاقی رخ داده است؟ نگارنده به این سوال پاسخی ممتنع می دهد ورنه اگر پاسخش مثبت باشد، باید بسیاری از کارها و مبارزات را نیز در زمره غیر اخلاقیات بشمارد. من جمله است دفاع از حرمت که منجر به کشتن گردد. آیا کشتن در ذات خود عملی غیر اخلاقی و مذموم نیست؟ پس چگونه است که در دفاع از حیثیت خویش و برای جلوگیری از تجاوز به خویش حتی می توان کشت؟ چگونه است در دفاع از وطن، کشتن و کشته شدن مذموم نیست؟ از این باب است انقلاب نمودن، شورش کردن و شهر آشوبی نمودن توده ی تحت ظلم جبار، ظلمی که طاقت از ایشان ستوده است! آیا آسیب رساندن به اموال عمومی در حالت معمول امری شرعی و اخلاقی است؟ خیر! و عملاً عامل آن به لحاظ وجدانی مدیون جمعیتی بی شمار می شود اما چگونه است برای تغییر مناسبات ظالمانه گاهی کارهایی از این دست مجاز می شود و اساساً عین اخلاق؟ حال اگر می توان برای دفاع از حیثیت حتی دست به قتل زد و تا این حد مجاز است پس آیا نمی توان برای جلوگیری از تجاوز، آبروی نداشته متجاوز را خدشه دار نمود؟ کثافت را با کثافت نمی توان شست، اما این قطعی و حتمی است که بی اخلاقی، بی اخلاقی خواهد آورد و اتفاقاً این عملی که ظاهراً بی اخلاقی است، استدلال دار و قرین به صدق نیز خواهد بود. معاون دانشجویی یک دانشگاه به عنوان بخش کوچکی از یک دولت سرکوبگر که فرصت نفس کشیدن را از دانشگاه ستانده است و تنها چند روز قبل با بی اخلاقی تمام و بر خلاف تمام وعده ها حکم انحلال تنها تشکلی که می توان از تریبون آن سخن گفت را صادر نموده است، در مواجهه با خطایش حق ندارد انتظار رفتار ایثار گرایانه و ستار العیوبانه داشته باشد و اساساً انتظار رفتار اخلاقی نیز انتظار نابجایی است. این مشکل سیستمهای حکومتی اقتدار گرا و جایر نیز هست. دیکتاتوری که ظلم می کند نباید انتظار جامعه ای با رویکردی اخلاقی در مواجهه با خویش داشته باشد. حتی خداوند نیز به مردمان جور کشیده حق بلند کردن صدایشان را داده است و آن هم به بدی! به نظر نگارنده این سطور، رفتاری که دانشجویان هوشمندانه از خویش بروز داده اند در یک فرض، کاملاً اخلاقی است و در فرض دیگر حداقل غیر اخلاقی نبوده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر