۱۳۸۸ مرداد ۶, سه‌شنبه

عقاب و انسان

عقاب وقتی می‌خواهد به ارتفاع بالاتری صعود کند، در لبه‌ی یک صخره، به انتظار یک اتفاق می‌نشیند!
می‌دانید اتفاق چیست؟
گردبادی که از رو‌به‌رو بیاید! عقاب به محض این‌که ‌آمدن گردباد را حس‌کرد، بال‌های خود را می‌گشاید و اجازه می‌دهد ‌باد، او را با خود بلند کند. به محض این‌که طوفان قصد سرنگونی عقاب را کرد، این پرنده‌ی بلند‌پرواز، سر خود را به‌سوی آسمان بلند می‌کند و عمود بر طوفان می‌ایستد و مانند گلوله‌ی توپی، به سمت بالا پرتاب ‌می‌شود. او آن‌قدر با کمک باد مخالف، اوج ‌می‌گیرد تا به ارتفاع موردنظر برسد و آن‌گاه با چرخش خود به‌سوی قله‌ی موردنظر، در بالاترین نقطه‌ی کوهستان، ماوا می‌گزیند. خوب به شیوه‌ی عقاب برای بالارفتن دقت کنید. او منتظر حادثه می‌ماند، حادثه‌ای که برای مرغ‌های زمینی، یک مصیبت و بلاست. او منتظر طوفان می‌نشیند تا از انرژی پنهان در گردباد، به نفع خود استفاده کند.
وقتی طوفان از راه می‌رسد، عقاب به‌جای زانوی غم بغل‌گرفتن و در کنج سنگ‌ها پناه‌گرفتن، جشن می‌گیرد و خود را به بالاترین نقطه‌ی وزش باد می‌رساند و از آن‌جا، سنگین‌ترین ضربه‌های گردباد را به نفع خود به‌کار می‌گیرد؛ عقاب از نیروی مهاجم، به نفع خویش استفاده می‌کند. او نه‌تنها از نیروی مخالف نمی‌هراسد، بلکه منتظر آن نیز می‌نشیند‌ چراکه می‌داند این انرژی پنهان در نیروی مخالف است که می‌تواند او را به فضای بالاتر پرتاب کند. انرژی اوج، به رایگان به کسی داده نمی‌شود. به‌طور اساسی در قانون بقای طبیعت، تقلای بقای نیروهای منفی، ایجاب می‌کند که تعداد نیروهای مخالف در زندگی، همیشه بیش‌تر از جریان موافق شما باشد. پس اگر قرار است نیروی کمکی برای صعود شما حاصل گردد، قاعدتاً باید این نیرو از سوی مخالفان شما تأمین شود‌ بنابراین وقتی اتفاقی خلاف میل شما رخ‌می‌دهد، به‌جای عقب‌نشینی، بی‌درنگ عقاب‌گونه جشن بگیرید و این رخداد ناخوشایند را به فال نیک گرفته و سعی‌کنید ‌در لابه‌لای این حادثه‌ی به‌ظاهر نامطلوب، خواسته و طلب موردنظر خود را پیدا کنید.
این شما هستید که باید منتظر فرصت باشید و با تأمل و آمادگی و صبر و تدبیر به‌موقع، از این نیرو برای بالا‌رفتن و اوج‌گرفتن استفا‌ده کنید. پس هرگز از وجود سختی و زحمت و نیروی مخالف در زندگی و کار و تحصیل و... خود گله‌مند نباشید. این‌ها مخازن انرژی پرواز شما هستند و اگر نباشند، شاید هرگز صعودی در زندگی‌تان حاصل نگردد.
به‌جای دست روی دست گذاشتن و از وجود مشکل‌ها و مخالفت‌ها گله‌‌کردن، کمی چشم دل خود را باز کنید و به حکمت پنهان در مصیبت‌ها و سختی‌های زندگی بیندیشید. خالق هستی با هیچ موجودی حتی بدترین مخلوقات عالم هم دشمنی ندارد و اگر اتفاقی رخ ‌می‌دهد که به‌ظاهر، آزاردهنده و ناخوشایند است، شک نکنید که او در هر‌چه رقم می‌زند، خیر و برکت و سعادت پنهان است.
این ما هستیم که باید شجاعت رویارویی با جریان‌های مخالف را داشته باشیم و در وقت مناسب، بال‌های خود را بگشاییم و چرخش صعود خود به سمت بالا را تجربه کنیم.

۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

انقلاب سبز بعد از موضعگیری رفسنجانی در نماز جمعه تهران

علت و سابقهً انقلاب در ايران معاصر برمي گردد به همدستي استعمار و استبداد و ارتجاع داخلي درتوطئه و سرکوب و کودتا عليه اصلاحات قانوني و مسالمت آميزدر درون حاکميت. در دوران قاجار، وقتي امير کبير موج مدرنيزه کردن ايران را سرعت بخشيد، استعمار بويژه روس، با تحريک دربار و مرتجعين، توطئهً خلع يد و سپس قتل اورا تدارک ديدند. بعد از امير کبير، مبارزات مردم ايران عليه حاکمان مستبد و گوش بفرمان استعمار، لاجرم شکل ديگري بخود گرفت و به خيزشهاي سراسري درجنبش تنباکو و انقلاب مشروطه راه برد. بعد از انقلاب مشروطه، بار ديگر استعمار روس و انگليس که تا آنزمان ظاهراً رقيب هم بودند، علنا دست بدست هم دادند و در حمايت از محمد علي شاه و مرتجعيني مثل شيخ فضل الله نوري، نخست در کودتاي محمد علي شاهي، دولت و مجلس برآمده از فرمان مشروطه را ساقط کردند، آنگاه بلافاصله بعد از آن، ايران را در توافقي به مناطق تحت نفوذ خود تقسيم نمودند. تا اينکه دوسال بعد از آن کودتا، مشروطه خواهان و مجاهدان صدر مشروطه، دوباره تهران را بازپس گرفتند، شيخ فضل الله را اعدام و محمد علي شاه را فراري دادند و دولت و مجلس شوراي ملي دوباره تأسيس شد. بعد از انقلاب اکتبر شوروي و جنگ جهاني اول، دوباره استعمار انگليس قدرت بلا منازع در حمايت از حاکميت، و ايدئولوژي وارداتي از مسکو در اپوزيسيون، سياست و سياسيون ايران را تحت تأثير و اي بسا کنترل خود درآوردند. همدستي استعمار، ارتجاع و استبداد بار ديگر در شکست دادن جنبش ناسيوناليستي و رفرميستي دکتر مصدق، باعث فراروييدن استبداد مطلقهً سياسي محمد رضا شاه شد، که چون گرايشات ميانه رو و اصلاح طلب در آن جايي نيافتند، نهايتاً کار بدست انقلابيون افتاد و به انقلاب ضد سلطنتي سال پنجاه و هفت انجاميد. رژيم برآمده از اين انقلاب، تحت رهبري خميني (و سپس خامنه اي)، مستمراً به سمت تمرکز و در نتيجه تحجرهرچه بيشتر سوق پيدا کرده، و عملاً نه تنها به انقلابيون مخالف خود، بلکه اصلاح طلبان و رفرميستهاي دروني اش را نيز، يکي پس از ديگري، از خود رانده است.
متعاقب کنارگذاشتن انقلابيون زمان شاه از قدرت، دولت هاي معتدل و ميانه رو و اصلاح طلب بازرگان و بني صدرنيز در بحبوحهً دعوا بر سر ميراث انقلاب و انقلابيون، تحمل نشدند. بعد هم در کشاکش و دعواي بين خامنه اي، رئيس جمهور وقت، در حمايتش ازوزراي باند موتلفه عليه دولت خط امامي موسوي، خميني جانب موسوي را گرفت. از همان زمان، خامنه اي سنگر نفوذ مصباح و جنتي و باند موتلفه براي تسخير پله هاي قدرت شد.
بهمين دليل بي دليل نخواهد بود اگر نتيجه بگيريم که رفسنجاني با همهً زيرکيش، در پيشنهاد او به عنوان ولي فقيه، بعد از فوت خميني، بزرگترين خطاي زندگي سياسي سراسرعمرش را مرتکب شد. چرا که همين خامنه اي و باند مصباح و موتلفه نه تنها بلافاصله به رقيب او تبديل شدند و در کار دولت او کارشکني کردند، بلکه با استفاده از جايگاه، قدرت و امکانات فراقانوني رهبري و باندهاي متحجر، فاسد و تبهکار حامي او، برنامه قتل هاي زندانيان سياسي، ترورهاي خارج از کشور، قتل هاي زنجيره اي، و نيز به بن بست کشاندن دوران اصلاحات خاتمي را نيز سازمان دادند و به انجام رساندند.
کودتاي انتخاباتي بيست و دوم خرداد در واقع حلقهً ديگري، و نه پاياني، اين سيرقهقرايي تمرکز و تحجرگرايي نظام ولايي بوده است که ديگرحتا کانديداهاي اصولگراي اصلاح طلب درون نظام را نيز تاب نمي آورد. کما اينکه اينک با موضعگيري رفسنجاني در نماز جمعه، برآنست تا با تمام توان و اگر موفق شد، بقول "بالاتريني ها" با "منتظري کردن رفسنجاني" حلقات پاياني تماميت خواهي و قدرت مطلقه اش را کامل سازد. راستي چرا از آنجا به اينجا رسيديم؟
اولين توضيحم اينست که ما شهروندان ايراني، راه درست ادارهً کشور ايران بدست ايراني، يعني راه گذار به دموکراسي را نه مي دانستيم و يا اگر هم فهميديم نخواستيم بدان تن بدهيم. بنابراين، هربار که دست استعمار را در دوانقلاب معاصر کوتاه کرديم، به دعواي بود و نبود انقلابي بر سر ميراث انقلاب ، بين خودمان، پرداختيم. بنابراين به ميزاني که دولت برآمده از انقلاب به سمت تمرکز و تحجر بيشتر رفت، مدعيان اپوزيسيون انقلابي اوليهً رژيم از کانون اصلي تحولات سياسي درون مملکت و رژيم حاکم برآن، دورتر و دورتر گشته و به حاشيه رانده شدند. در ادامهً چنين پروسه اي بود که خط امامي هاي مسلط در دههً شصت به اپوزيسيون اصلي دههً هشتاد مبدل شده اند، و بعبارتي، اپوزيسيون دههً شصت بعد از آنهمه فداکاري و جانبازي و مبارزه، احساس مي کند که سرش بي کلاه مانده و نه تنها به حاشيه رانده شده بلکه خود در معرض اتهام قرارگرفته است. اپوزيسيون سال شصت، اشتباهاً پاسخ به کم بودها و نارسايي هاي ناشي از فقدان تجربهً دموکراسي در ايران، که در رژيم برآمده از انقلاب، تجلي پيدا کرده بود را در تدارک انقلابي ديگر مي جست. در واقع مبارزهً آنها، نه يک مبارزهً سياسي معقول گام بگام براي گذار به دموکراسي، بلکه مبارزه اي تماماً آرماني و ايدئولوژيک "بود و نبود" شده بود. ديدگاهها و رويکردهاي آرماني و صد در صدي، وقتي به اتخاذ مرزبندي ها و مواضع سياسي صد در صدي تبديل شدند، عملاً صحنهً سياسي را به سمت دوقطبي شدن مجازي راندند. حال آنکه، در صحنهً سياسي حاکم برايران، قطب بندي هاي سياسي درون مملکت و رژيم حاکم، پيوسته متحول شدند، کما اينکه بسياري از آن جناح کبوتر در حزب جمهوري اسلامي (که به دو جناح کبوتر و باز تقسيم مي شدند) که در دههً شصت درناکام گذاشتن و خلع يد از دولت هاي بازرگان و بني صدر، و نيز سرکوب مجاهدين و فدائيان سر و دست مي شکستند، امروزه خود به صف قربانيان جناح مسلط و تماميت خواه رژيم پيوسته و عملا و نظراً به اپوزيسيون رژيم مبدل شده اند. ولي! در عين حفظ اعتقادات آرماني خود، مجبوريم آنجا که به موضعگيري و عمل مشخص سياسي مربوط مي شود به سازو کارهاي دموکراسي، يعني به نقش آفريني در عرصهً ممکنات، يعني تحمل و مدارا و قبول حقوق برابر مخالف، تن دهيم. بعبارتي، اگر در عرصهً ايده آرمانگرا و ايده آليست و صد در صدي هستيم اشکالي ندارد، ولي در انتخاب استراتژي سياسي (اگر به دموکراسي و حقوق بشر باور داريم و خود را ملزم بدان مي دانيم) بايد پراگماتيست، و در اتخاذ تاکتيک ها عملگرا و رآليست باشيم. اگر به ولايت مطلقهً فقيه، يا به رهبري ايدئولوژيک، يا به مشروطهً ولايت فقيه و يا سلطنتي در درون دسته و سازمان و حزب و جبههً خودمان معتقديم، اشکال حد اقل فوري فوتي ندارد، ولي در عرصهً عمومي بايد به سازوکار دموکراسي، چه در درون خود و چه در جامعه حتماً احترام بگذاريم و تن بدهيم. آنگاه است که با حفظ نظرگاههاي انتقاديمان مي توانيم نسبت به تحولات تعيين کنندهً جاري ايفاي نقش کنيم، به موج سبز بپيونديم و در ارتقاء آگاهي نسلي که درگير آنند کمک کنيم تا زحمات نسلي ديگر هدر نرود، از هر ابتکار عمل و حرکت فردي و گروهي که در راستاي بهبود اوضاع و شرايط ملک و ملت است (مثل کمپين طومار امضا عليه احمدي نژاد و يا اعتصاب غذاي آقاي گنجي و روشنفکران ايراني در نيويورک و غيره) دفاع کنيم و به سهم خود، با ديالوگ سازنده و اي بسا نقادانه، در جهت ارتقاء و موفقيت آن بکوشيم. چطور جنبش سبزبه انقلاب سبز فراروييد؟ با موضعگيري رفسنجاني در نمازجمعه اي که گذشت، او عملاً سرنوشت خودش را از متحجرين کودتاچي، که نافي نقش مردم اند، جدا ساخت و به موج سبز پيوست. اين موضعگيري، که بي شک، نتيجهً ثبات قدم کانديداهاي مخالف کودتا و فداکاري هاي مردم، بوده است، جنبش سبز را يک گام کيفي به جلو راند. از آنجا که کودتاچيان اصلاً سرسازگاري ندارند، در عين لوليدن در فساد و چپاول، خود را نمايندهً خاص (باسم خدا)، و متقابلاً جمهور مردم را هيچ کاره مي دانند. اين موضعگيري آنان تقديري جز تغييري انقلابي را در چشم انداز نمي گذارد. رفسنجاني و خاتمي، که در بطن قضايا هستند، خوب فهميده اند که وقتي کودتاچيان کوتاه آمدني نيستند و تن به ابطال انتخابات نمي دهند، بايد داوري را به دست مردم سپرد، و براي همين، به همه پرسي و رفراندوم فراخواند. روشن است که طرف مقابل، به همين سادگي ها و آنهم داوطلبانه، تن به رفراندوم هم نمي دهد، ولي استمرار مقاومت و مبارزهً مردم و ايستادگي رهبران مي تواند اين خواستهً بحق و دموکراتيک را محقق سازد. روشن است که چنين رفراندومي نمي تواند و نبايد در خدمت کسب مشروعيت براي کودتاچيان بکارآيد. آنها که پيشاپيش گفته اند و نشان داده اند که به راًي جمهور مردم معتقد نيستند، پس کسب همه پرسي براي مقبوليت دولت کودتا واقعاً بي جهت و بي معناست. اينست که، لاجرم رفراندوم و همه پرسي را به سمت گزينهً قبول و يا ردّ "حکومت ولايي مطلوب کودتاچيان" يا "جمهوري" که در آن امر قدسي از عرفي و دين از دولت جدا باشد، بايد سوق داد. رفراندومي که تحت نظارت مراجع بي طرف داخلي و بين المللي، بويژه سازمان ملل باشد. به تمام افراد و نيروهاي مدعي جنبش سبز در اپوزيسيون سنتي بايد يادآورشد، مگر شما خواهان رفراندوم و همه پرسي نبوديد، بفرماييد "رفراندوم، رفراندوم، اينست شعار مردم". جنبش سبز مبارزه را به همانجا کشاند که شما از اول مي خواستيد... پس قدم در راه نهيد و ببينيد که چطور "اندک اندک جمع مستان مي رسند

۱۳۸۸ تیر ۲۰, شنبه

راهکارهای مهمی برای جلوگیری از شنود اطلاعاتی در فضای وب

با توجه به اینکه اینترنت مهمترین ابزار ارتباطی مان در حال حاضر می باشد و تنها این ابزار است که به سبب ماهیت پیچیده و چند شکلیش سیستم های جاسوسی و امنیتی نمی توانند به سادگی و بطور یک “روش برای همه” به شنود آن دست بزنند برخی راهکارها را فراهم نموده ام که به توسط آن می توان امکان شنود را به حداقل رساند.
لطفا این راهکار ها و پیشنهاد ها را جدی بگیرید. 1- عدم استفاده از فیل.ت.ر..شکن هایی که مشکوک به نظر می رسند از آنجایی که اغلب فیل.ت.ر.. شکن.. های وبی بر مبنای تکنولوژی های کدبازی مانند PHPR..O..X..Y که به سادگی از اینترنت قابل دانلودند شکل گرفته اند. هر کس می تواند به سادگی و با داشتن مقداری فضا در اینترنت که (به عنوان مثال) PHP را پشتیبانی کند یک فیل.ت.ر.. شکن.. راه بیندازد.
از این رو هر ابزاری که به شما اجازه رد کردن فیل.تر را بدهد لزوما امن نیست چرا که رد تمامی فعالیت هایی که یک کاربر با استفاده از یک فیل.ت..رشکن.. انجام داده در Log آن فیل.تر شکن باقی خواهد ماند و این لاگ یا به صورت رمز نشده است و اگر هم رمز شده باشد روش Deciphering آن و کلید مورد استفاده اش معمولا بطور باز در همان نصب محلی وجود دارد. بنابراین لازم است از هویت کسی که فیل.ت..رشکن..را از او می گیریم بطور نسبی آگاه باشیم.
یک روش مناسب برای اینکه از فیل.ت..رشکن..مان اطمینان حاصل کنیم آن است که فیل.تر.. شکن ..اختصاصی را خودمان راه اندازی کنیم. اگر خودمان روی یک هاست امن فیل.ت..ر..شکن.. را نصب کنیم آن فیل.ت.رشکن بسیار امن خواهد بود. برای جلوگیری از فیل.تر.. شدن هاست نیز می توانیم آن را در یک شاخه پسورد دار قرار دهیم یا آنکه یک فرم خیلی ساده برای پرسیدن رمز عبور پیش از نمایش فیل.ت..ر شکن درست کنیم. 2- عدم استفاده از هر V.P.N ای با وجود آنکه وی پی ان ها روش بسیار بهتر و کامل تری نسبت به فیل.ترشکن های وبی می باشند و عموما در مواردی همچون نمایش ویدئو و اجرای جاوا اسکریپت های صفحات وب اختلال ایجاد نمی کنند، بازهم دلیل نمی شود که هر وی پی ان ای را مورد استفاده قرار دهیم.
به عنوان مثال اگر می بینیم که سایت هایی در اینترنتی آزادانه و برای مدت طولانی در حال فروش اکانت های و.ی .پی ان هستند بدنیست کمی نسبت به این موضوع بدبین باشیم چون وی پی ان چیزی نیست که بتوان به سادگی و آزادنه آن را به فروش رساند.
اصولا وی پی ان های گمنام یا تهیه شده از افراد معتمد بهتر از وی پی ان هایی است که برای مدت طولانی با درج نام شرکت و شماره حساب و شماره تلفن های ثابت به فروش می رسند. 3- HTTPS بجای HTTP اگر در هر وب سایتی دیدید از HTTPS استفاده شده است یا دیدید که امکان استفاده SECURE دارد حتما از آن استفاده کنید.
می توانید خودتان دستی تست کنید که آیا با اضافه کردن S باز هم سایت آیا قابل استفاده است یا خیر. این موضوع در ارسال ایمیل، استفاده از سرویس های پیام رسانی وبی مثل تویتر و امثالهم که شما فقط بیننده نیستید و خودتان هم تعامل با سایت دارید نمود بیشتری دارد. 4- فیل.ت.رشک.ن های توزیع شده برخی فیل…ت.رشک.ن ها بر پایه V.P.N توزیع شده و جز به جز (Peer-To-Peer) وجود دارند که امنیت بسیار بالایی را فراهم می کنند.
این فیل.ت.رش.کن ها جزء بهترین راهکارهای گردش در اینترنت محسوب می شوند و از آن میان می توان به OpenV.P.N و TOR اشاره نمود. 5- فیل.ت.رش.کن های شرکتی همانند F.re.e.Gate و Ul.tra.Su.rf که اطمینان بالایی دارند و اینگونه ابزارها می توانند بصورت مطمئن بکار رفته باشند.
اگر از این گونه ابزارها مطمئن نباشید می توانید با بررسی آن در سایت هایی مانند ویکی پدیا و دانلود دات کام میزان اعتبار و شهرت جهانی آن را بسنجید.
از آنجایی که سورس کد بسیاری از فیل.ترشکن های نرم افزاری در وب وجود دارند و بر مبنای تکنولوژی HTTP Tunneling کار می کنند بهتر است آنهایی را که نمی توانید به سازنده شان اعتماد کنید را مورد استفاده قرار ندهید. 6- عدم استفاده از مسنجرهایی که ارتباطات را بدون رمز ارسال می کنند. اثبات شده که مسنجرهای مایکروسافت (مانند MSN و Live) به گونه ای تبادل اطلاعات می کنند که با Deep Packet Inspection قابل شنود هستند.
استفاده از این ابزارها را کلا کنار بگذارید و به مسنجر های امن اعتماد کنید. ضمنا با استفاده از ابزارهایی مثل سیمپلایت برای یاهو مسنجر می توانید یاهو مسنجر خود را در مقابل جاسوسی امن تر کنید. 7- ایمیل های رمز شده با وجود اینکه اکنون ایمیل هایی مانند ای او ال و جیمیل امنیت خوبی را در ارسال و دریافت (بخصوص با HTTPS) نشان می دهند
می توانید از ایمیل های رایگانی همچون هوش میل (Hushmail) که ایمیل رایگان با رمزنگاری با کلیدهای تولید شده توسط کاربر را ارائه می دهند استفاده کنید. این سرویس ها بسیار ایمن هستند. 8- عدم استفاده از نام خود و استفاده از صرفا یک نام مستعار نه تنها از نام خود استفاده نکنید بلکه از تنها یک نام مستعار هم استفاده نکنید.
حتی از نام های مستعار خیلی منحصر به فرد هم استفاده نکنید.
سعی کنید از شماره های ردگم کن برای انتهای نام مستعار خود استفاده کنید. 9- Computer Name خود را به هیچ وجه هم اسم خود یا نامی مرتبط با خود انتخاب نکنید. از آنجایی که در HTTP Headers هر وب سایتی به صراحت نام کامپیوتر شما می افتد (دقیق تر توضیح نمی دهم که حوصله سربر نشود) به هیچ وجه نام کامپیوتر خود را همنام خود یا حتی نام های مستعارتان برنگزینید.
نام های عمومی مثل HOME می توانند بسیار خوب باشند. 10- توصیه مهم آخر: نرم افزارهایی را که قرار است با آنها فایل هایی را ایجاد و ویرایش کنید به هیچ وجه با نام خودتان رجیستر نکنید. فایل هایی را که با برخی نرم افزارها مانند ورد (فایل های متنی) و فوتوشاپ (تصاویر) و امثالهم درست می کنید ممکن است برای قراردادن بر روی وب استفاده شوند.
این فایل ها با خود اطلاعات سازنده یا نویسنده فایل (Author) را نگهداری می کنند و بعد از چندین بار دست به دست شدن هم باز نام نویسنده اصلی فایل بر روی آنها باقی می ماند.
بنابراین به هیچ وجه با نام خودتان موقع نصب برنامه ها نام اصلی خودتان را برای رجیستر کردن استفاده نکنید. در انتهای این مطلب خواهش می کنم این مقاله را با دوستان خود نیز به اشتراک بگذارید و از آنها بخواهید این توصیه ها را جدی بگیرند. منبع:thegodthatfailed.wordpress.com

۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه

دیگر کسی نمی ترسد همه آمده اند هیجده تیر جاودانه شد

چه صلابتی دارد این 18 تیر. همه آمده اند. جوان و پیر و میانسال.
نه فقط در یک خیابان؛ که اینبار آموخته اند از روزهای پیش. در هفت هشت نقطه مرکزی تهران تظاهرات های توده ای بر پاست. سکوتی در کار نیست.
همه شعار می دهند. بعضی ها الله اکبر می گویند اما به سرعت مرگ بر دیکتاتور! دولت کودتا استعفا استعفا! جانشینش می شود. مرکز درگیری ها چهارراه ولی عصر – انقلاب است: پارک دانشجو. جمعیت متمرکز و فشرده است و گاردهای ضد شورش با گازاشک آور و باتوم یورش می برند.
چهره ها خونین است. جمعیت مرتب از پیاده رو به خیابان و خیابان به پیاده رو جا به جا می شود. ماشین ها مثل دو هفته پیش همه بوق می زنند. بوق های ممتد.
باز هم مشت ها در آسمان است و دو انگشت به نشانه پیروزی و همبستگی. موج مردم از همه خیابان های اصلی به سمت میدان انقلاب و دانشگاه سرازیر است.
اینبار شعار طولانی جدیدی را به سبک دوران انقلاب 57 همه می خوانند:محمود خائن آواره گردی/ خاک وطن را ویرانه کردی/ کشتی جوانان وطن آه و واویلا..... مرگ بر تو! مرگ بر تو.... مــــرگ بــر تــــو!
گاز اشک آور مثل نقل و نبات بر جمعیت می بارد ولی باور نکردنی است انگار همه عادت کرده اند. حال هیچکس به هم نمی خورد. فقط فورا آتشی روشن می کنند. بعضی ها دود سیگار را به چشم کنار دستی می فرستند.
در تقاطع بلوار کشاورز و خیابان کارگر هستیم. از پایین گارد ویژه به سمت ما هجوم می برد. شعار گویان به سمت بالا می دویم. از طرف خیابان فاطمی جمعیت فشرده ای به ما ملحق می شوند و دوباره به سمت پایین بر می گردیم با شعار: نترسین! تنرسین! ما همه با هم هستیم!
خبری از تیراندازی در این قسمت نیست. از بقیه جاها هم هنوز خبری در این مورد نرسیده. چقدر دختر! چقدر مادر! در صف اول. خشمگین و شاداب و الهام بخش! دوباره به سمت ما هجوم می برند.
اینبارلباس شخصی ها را هم آورده اند ولی تعدادشان نسبت به روزهای قبل کمتر است و مشخص است که تحت تاثیر افشاگری های این سه هفته در مورد جنایت های بسیجی هاست. به بعضی از اینها لباس فرم سپاه پوشانده اند که منظمتر به نظر بیایند. حالا با تعداد زیاد و با موتور به جمعیت حمله می برند.
چند صد نفری وارد بازارچه جنب پارک لاله می شوند که راه در رو ندارد و آنجا گیر می افتند. همراه با چند نفر از روی نرده ها و سیم خاردار می پریم و وارد محوطه پارک می شویم. مقصد خیابان امیرآباد است. دارند از نبش فاطمی خیابان را می بندند که جمعیت امیرآباد به جمعیت اطراف پارک نپیوندند. امیرآباد غلغله است.
نبش کوچه ای که ندا در آنجا جان باخت، جمعیت ایستاده اند و شعار مرگ بر دیکتاتور می دهند.
پیرمردی که می گوید 80 سال دارد با خوشحالی می گوید دیگر کسی نمی ترسد. همه آمده اند. اینها رفتنی اند. ببین اینهمه جمعیت ولی بر عکس سال 57 یک عمامه به سر هم در میانمان نیست!
انتقام خون ندا را این مردم می گیرند! راست می گوید.مردم وضعیترا خوب درک کرده اند. ضعف و شکنندگی رژیم را دریافته اند. دیگر هیچکس نمی ترسد. پیر و جوان شعار می دهند. محکمتر و مصممتر از سه هفته پیش. خودرویی که در آن خانواده ای نشسته است و بوق ممتد می زنند به آهستگی به سمت شمال خیابان امیرآباد در حرکت است. پسر خانواده سرش را بیرون آورده و به مردم می گوید: باز هم می خواهید مسالمت آمیز مبارزه کنید! نمی بینید که اینها اسلحه دارند! خواهرش هم با شعار مرگ بر دیکتاتور همراهیش می کند!! تنها عکس العمل من تکرار شعار با آنان و بالا بردن مشت است.
خود را سریعا به اینترنت می رسانم و این گزارش را می نویسم. امشب خیلی داغ خواهد بود. شعارها بر بام ها غوغا خواهد کرد. زخمی ها و دستگیری ها هم کم نیست.
هنوز هوا تاریک نشده، ایست های بازرسی را در گوشه و کنار گسترده اند با بسیجی های یونیفرم پوش. به خیال خود می خواهند ارعاب کنند و به مردم حالی کنند که وضع فوق العاده است! چه حماقتی!! این هزاران هزار مردمند که امروز با حضور قدرتمند خود در خیابان ها به رژیم حالی کردند که هوا پس است!
از بقیه شهرها هنوز خبری ندارم. ولی بدون شک 18 تیر امسال در تهران، یک واقعه به شدت تاثیرگذار بر روند تحولات جاری خواهد بود. بدون شک.

۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

سا لروز 18 تیر را با شکوه تر از همیشه برگزار کنیم

در آستانه 18 تیرماه سالروز حمله خونین نیروهای انصار و لباس شخصی به کوی دانشگاه تهران در سال 78، کوی دانشگاه تهران از روز گذشته برای 2 هفته تعطیل شد.
تعطیلی کوی دانشگاه تهران در آستانه 18 تیر اتفاقی است که هر ساله برای جلوگیری از اعتراض دانشجویان در سالروز حمله به کوی دانشگاه در سال 78 انجام می شود. در تیرماه سال 1378 نیروهای سازمان یافته لباس شخصی با حمله به کوی دانشگاه، دانشجویان را به خاک و خون کشیدند.
گرچه در آن زمان همه مسئولین حمله به کوی دانشگاه را محکوم کردند اما هیچ یک از آمرین و عاملین اصلی آن حمله معرفی و محاکمه نشدند.
امسال نیز پس از اعتراض دانشجویان به تقلب در انتخابات، باز هم نیروهای لباس شخصی و انصار به صورت سازماندهی شده و به همراهی نیروهای ضدشورش در بامداد دوشنبه 25 خردادماه به کوی دانشگاه حمله کرده و ضمن تخریب خوابگاه ها، دانشجویان را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده و بیش از 100 دانشجو را در همان شب بازداشت کردند.
بسیاری از دانشجویان به ساختمان وزارت کشور منتقل شدند و برای ساعت ها در آنجا مورد ضرب و شتم نیروهای لباس شخصی قرار گرفتند.
اما این بار نیز مسئولین حاضر نشدند تمامی ابعاد حمله به کوی دانشگاه را آشکار سازند.
گرچه به دلیل گستردگی رفتار وحشانیه نیروهای لباس شخصی، مسئولین بلافاصله نسبت به وقایع کوی واکنش نشان دادند اما پس از چند روز باز هم سرپوش نهادن برای وقایع آغاز شد تا مجددا عاملین و آمرین حمله به کوی دانشگاه به صورت علنی معرفی نشوند.
با این وجود دیگر هماهنگی نیروهای لباس شخصی با نیروهای نظامی و دستورگیری آنان از مسئولین و منشا و عوامل حمله های سازماندهی شده به دانشجویان دیگر برای بسیاری از مردم و دانشجویان روشن است.
امسال در آستانه 18 تیر مسئولین دانشگاه تهران ضمن تعطیل کردن کوی دانشگاه، امتحانات را نیز به شهریور ماه به تعویق انداخته اند.
با وجود آنکه مسئولین دانشگاه تهران نسبت به اعتراض دانشجویان در سالروز 18 تیر ماه نگران هستند، اما معاون دانشجویی این دانشگاه در رابطه با تعطیلی دو هفته ای خوابگاههای دانشگاه تهران گفته است: این تصمیم از قبل گرفته شده و ربطی به وقایع اخیر ندارد و مقرر شده بود از 12 تیرماه خوابگاهها به مدت دو هفته تعطیل شوند.

مجموعه راهکارهای مقابله با کودتا و کودتا گران

نوشته پیش رو مجموعه راهکارهایی است که به منظور مقابله با کودتا و کودتاگران تنظیم شده است.
در این نوشتار ابتدا به هدف مورد نظر و سپس تقویت یکپارچگی و مقاومت ملی، تاکتیک های پیشنهادی، چگونگی فرسایش کودتاچیان و فلج سازی حکومت کودتا پرداخته و آنگاه تاکتیک های ضد جنبش از طرف کودتاچی ها را مورد بررسی قرار داده است
به نام خداهدف:پایین آوردن کودتاچیان از قدرت و محاکمه آن ها
استراتژی:استراتژی سه مرحله ای مقابله عبارت است از
:الف- تقویت یکپارچگی و مقاومت ملیب- فرسایش کودتاچیانج- فلج سازی حکومت کودتا
تاکتیک ها ی پیشنهادی ذیل این سه سرفصل:
الف- تاکتیک ها برای تقویت یکپارچگی و مقاومت ملی۱-الله اکبر گقتن تمام مردم روی پشت بام ها هر شب از ساعت ۱۰ تا ۱۰:۳۰، و خواندن دعاها و شعارهای واحد در هر جای ممکن و در هر مراسمی۲- جلب حمایت بین المللی برای همبستگی با ملت ایران و انزوای کودتاچیان (وظیفه مبارزین خارج ازکشور)۳-افزایش حاشیه امنیت برای جنبش اعتراضی از طریق اعتراض های کم هزینه تر مثل شعارنویسی روی دیوارها، چسباندن برچسب های سبز روی عکس های خامنه ای، ساختن اشعار جدی و شوخی برای رهبر کودتا(آقای خامنه ای) و خواندن آن ها دراماکن عمومی و ده ها روش ابتکاری دیگر۴-پایین آوردن انتظارات عمومی برای یک پیروزی سریع (مبارزه ممکن است چندین ماه طول بکشد)۵-استفاده از رنگ (در حال حاضر رنگ سبز، رنگ جنبش است) و سمبل های همگانی دیگر مثل سرود ها یا علامت هاب-
فرسایش کودتاچیان۱
-حضور مردم در خیابان ها و تظاهرات موضعی کوچک وبزرگ در نقاط مختلف شهرها و روستاها برای فرسایش و پراکنده کردن قوای کودتاچیان۲- مختل کردن خطوط ارتباطی و انتقال قوای کودتاچیان (مثال: مختل کردن ترافیک- تظاهرات همزمان در نقاط متفاوت و ایجاد مانع برای حمل و نقل قوای کودتا(مثال: شیراز- بستن خیابان با بشکه و تیرآهن)۳- جنگ روانی با کودتاچیان از طریق جذب بخش هایی از سپاه و بسیج و پلیس، شعار به نفع ارتش، مقابله و ایجاد ترس و وحشت در دل سرکوبگران به خصوص لباس شخصی ها و انتشار اسم و عکس و کار کردن روی خانواده های آن ها و ده ها روش دیگر۴- بزرگداشت یاد زندانیان و قربانیان و شهدای جنبش و برگزاری مراسم ابتکاری و پی در پی و شورانگیز برای آن ها، روشن کردن شمع پشت پنجره خانه ها، تکثیر عکس و زندگی نامه آن ها و خواندن سرود و ده ها روش ابتکاری دیگر۵- استفاده از زنان برای پیشبرد جنبش به خصوص زنان و مادران و دختران فعالین شهید شده وزندانی۶- تحصن در مناطق مختلفج-
فلج سازی حکومت کودتا
۱- - ساختن کانال های ارتباطی بین جنبش های اجتماعی زنان، کارگران، دانشجویان، معلمان و اقلیت ها به خصوص تلاش برای جذب جنبش کارگری (مهم ترین عنصر برای مقابله با کودتا)۲- مختل کردن مراکز قدرت کودتاچیان به خصوص مراکز ارتباطی و اطلاع رسانی مثل سایت ها ی اینترنتی، روزنامه ها و رادیو تلویزیون و مراکز انرژی۳- تسخیر مراکز کودتاچی ها به خصوص نقاطی که کارشان را مختل می کند ۴- تشکیل کمیته های اعتصاب در بین اقشار مختلف به خصوص کارگران و شبکه های حمل و نقل مثل مترو و اتوبوس رانی۵- ایجاد شبکه های مالی برای پشتیبانی از اعتصاب کنندگان، قربانیان و فعالان در بند و کمک روانی و روحی به خانواده ها۶- سازماندهی اعتصابات موضعی به سمت اعتصابات سراسری تا سرحد فلج سازی کامل کشور. دراین مرحله کار حکومت کودتا تمام می شود.
کمی هم از تاکتیک های ضد جنبش از طرف کودتاچی هامعمولا کودتاچیان در استراتژی سرکوب خود این سه سرفصل را قرار می دهند
الف- بستن درهای کشور و کنترل خبررسانی و سرکوب همراه با تهدید (مثل سرکوب روز سی خرداد) و فشار برای پاشیدن گرد مرگ و وحشت بر سر کشورب- دستگیری و قطع ارتباطات رهبران و فعالین با یکدیگر و مردمج- ایجاد انحراف و شکاف در صفوف رهبران جنبش و مردم به خصوص در هفته های اول که هنوز جنبش قوام و یک پارچگی خود را نیافته از طریق طرح مصالحه ها و شعارها و آکسیون های انحرافیپاره ای اقدامات برای مقابله با این حرکات عبارت است از۱- ساختن مرکز هماهنگی، این مرکز باید در دسترس رژیم و قابل سرکوب کردن نباشد. رهبران جنبش در داخل یک تشکل سراسری را اعلام می کنند و تصمیم گیری های آن ها از سوی سخنگوی انتخابی در خارج منعکس می شود. هر فردی می تواند خود را عضو این تشکل بداند اما لزومی به معرفی افراد اصلی آن نیست.۲-ساختن کمیته های دفاع از خویش با برنامه ریزی قبلی، در صورت دستگیری افراد الف و ب ،ج و دال مسئولیت راهبرد و دفاع از دستگیرشدگان را به عهده می گیرند. همچنین ایجاد کادرهای جایگزین برای مقابله با سرکوب وسیع فعالان و کادرهای رهبری جنبش های اعتصابی۳- فراخوانی چهره های مطرح سیاسی، هنری، ورزشی و... برای پیوستن به جنبش۴- طرح این نکته که فشار روی رهبران جنبش و خانواده هایشان زیاد است و می خواهند زیر تهدید و فشار آن ها را از پیگیری اهداف جنبش منصرف کنند و هر گونه انصراف احتمالی ایشان زیر تهدید و شکنجه صورت می گیرد. آن خس وخاشاک تویی، پست تراز خاک تویی شورمنم، نورمنم، عاشق رنجور منم زورتویی، کورتویی، هاله بی نورتویی دلیر بی باک منم، مالک این خاک منم

۱۳۸۸ تیر ۱۲, جمعه

باید عقب‌نشینی تاکتیکی را یاد بگیریم

و این همه برای چه؟
برای آن که جوانان دربدر آن مرز پرگهر را با شور و نشاط بکشانند پای صندوق‌های رأی و سرآخر با نشان دادن بیلاخی به سترگی البرز آنها را به تمکین از «قانون» فرابخوانند که همانا عبارت باشد از یک جابجائی فراده ملیونی در نتیجۀ همان انتصخابات، توسط مجریان قانون ولایت مطلقۀ فقیه؟ و به راستی مگر دروغ می‌گویند؟
در سرزمینی که حکم حکومتی در آن حرف آخر را می‌زند و میزان و فصل‌الخطاب است، چه فرق می‌کند که رهبر عیان و آشکار به حذف قبای جمهوریت از تن ولایت فرمان دهد یا زیرزیرکی و در خفا: حرف اوست که قانون است. این حقیقت را شاید بسیارانی دریافته‌باشند از کسانی که هر روز جانشان را کف دستشان می‌گیرند و خود را آماج گلولۀ تک‌تیراندازهای بسیجی و سپاهی یا کیسه بکس مزدوران پیراهن سفید می‌کنند در می‌تواند بر همین پاشنه بچرخد. اسلحه هم که هست؛ از اروپا نشد، از روسیه و کره شمالی و چین. از میان همان ده درصد هوادار باز می‌شود یک ملیون بسیجی را نان داد و مثل سگ هار به جان مردم انداخت. آنها هم نباشند، از فلسطین و لبنان و آفریقا و ونزوئلای پیشوای مادام‌العمر چاوز می‌آورند. کم نخواهند آورد. این را باور کنیم.
به مردم نباید دروغ گفت: کارزار سختی در پیش دارید، اما، کنون به هیچ رو نباید به سمت خشونت بروید. به هیچ رو نباید حتی به سمت برخورد با نیروی انتظامی بروید.
باید عقب‌نشینی تاکتیکی را یاد بگیرید. شیوه‌هائی را می‌توانید به کار بندید که نخست رژیم و دستگاه سرکوب آن را در هم ریزد و آنگاه در نهایت با خلع سلاح بخش‌هائی از سگان زنجیری رژیم و احتمالا پیوستن بخش‌هائی از پائینی‌های نیروهای نظامی و انتظامی، کار را یکسره خواهید کرد:
هدف شما هم روشن است: نه سوسیالیسم روسی، نه جامعۀ بی‌طبقۀ توحیدی، نه نظام شاهنشاهی، بلکه احترام گذاشته شدن به همان یک ورقه رأیی‌ست که می‌روید در صف‌ها، زیر آفتاب داغ، ساعتها صبورانه منتظر می‌مانید تا بیندازیدش توی صندوق‌های رأی و فقط می‌خواهید مطمئن باشید که عوضش نخواهند کرد. این بزرگترین عامل رستگاری نسبی ملتهاست.
هیچ راه دیگری جز این وجود ندارد: اهرم انتخابات آزاد به عنوان تنها سنجۀ بدون آقا بالاسر سپهر سیاست عبارت است از برتری بخشیدن به خرد منطقی در برابر خرد کسبی یا معیشتی در مدیریت کلان اجتماعی که همۀ عرصه‌های دیگر را نیز شامل می‌شود‌ در دوران ما تنها یک گونه دموکراسی توانسته است به طور نسبی حاکم شود. آن هم دموکراسی پارلمانی‌ست. و جنبش شما منهای آن که سازمان‌دهی ندارد، رهبری ندارد، خودجوش است و..... یک جنبش انقلابی‌ست و دل‌های عاملانش را یک فصل مشترک به هم پیوند می‌دهد: گذر از تباهی چندش‌انگیز و پلشت حاکمیت عقل کسبی بر عرصۀ مدیریت کلان جامعه. شما در شعار «مرک بر دیکتاتور» همین را می‌گوئید. آیا آقای موسوی و کروبی هم دلشان از این همه تباهی به هم خورده بود که کاندید انتخابات شدند؟ خدا کند چنین باشد. دعوای دو طرف اصلی جنگ قدرت در بدنۀ حکومت به مراحلی رسیده‌است که آشتی میانشان ممکن نیست؛ هیچ کس توجه نکرد که رفسنجانی با اعلام موذیانۀ این نکته که خامنه‌ای در مجلس خبرگان اول با ولایت فقیه مخالف بوده‌است، جنگ با او را به اوجی بی‌سابقه بررویاند. و اکنون دیگر، رهبر راهی را طی کرده است که بازگشت از آن برای او ممکن نیست و موسوی و حامی اصلی‌اش رفسنجانی اگر کوتاه بیایند، بعید نیست که یا ترور شوند و یا بکشندشان به دادگاه‌های فرمایشی و همان بلائی را سرشان بیارند که سر قطب‌زاده و اداره کنندگان دفتر منتظری آوردند. رئیس مجلس از شفاف‌سازی‌های زائد در مصاحبه‌ها سخن گفت. چنین است. این بازی که تنها برای داغ‌تر کردن تنور انتخابات و رسیدن به مشروعیت دموکراتیک تمام‌خلقی راه انداخته شد، بیش از آن به سر و روی همۀ طرف‌های درگیر پلشتی پاشیده است که بدون قربانی کردن طرف مقابل بتوانند خود را بشویند؛ و شناعت تقلبی که صورت گرفته است آنقدر عظیم است که جز با شطی از خون نخواهند توانست بروبندش. و اما، گرچه این بسیار مهم است که موسوی و کروبی تا آخر با مردم بمانند؛ اما شما جوانان ایرانی باید یاد بگیرید که بدون آنها هم به راهتان ادامه دهید. شما باید به سمت آن بروید که خرگاه این جنبش را بیرون حیاط تنگ جمهوری اسلامی و یادگارهای حضرت امام بر پا کنید. خدا کند آنها هم بمانند.
ما باید این را تکرار کنیم که قصدمان انتقام‌گیری نیست. آن جوان‌ها با هر تعبیر و تفسیر و تب و تابی در یک چیز مشترک بودند: سر در راه آبادی و آزادی میهن و مهر به میهن گذاشتند. هر گونه‌ای ازانتقام‌گیری خلاف هدف‌های متعالی و عرفانی آنهاست. ما یاد گرفته‌ایم که از خشونت تنها خشونت می‌زاید؛ و می‌بینیم که جوانهای شورشی‌مان پلیس‌های مجروح را هم تیمار می‌کنند. نخست این که پیشنهادی به خود رژیم بدهیم که اگر قبول کند آبرویش هزار بار برود و اگر نکند صدهزار بار: کروبی هم این پیشنهاد را تکرار کرده‌است: رژیم اجازه و تضمین دهد که رأی دهندگان به احمدی‌نژاد یک روز و روز دیگر رأی دهندگان به سه کاندید دیگر راه‌‌پیمائی کنند. امیدوارم که دیگران نیز این پیشنهاد را به نام خود آوازه دهند و بدلش کنند به خواست همگانی. به جای دو روز می‌تواند هر دو راه‌پیمائی در یک روز صورت گیرد: هشت صبح تا ظهر. رأی دهندگان به موسوی و کروبی و رضائی (به تفکیک صفوف) و 4 بعد از ظهر تا 8 شب، رأی دهندگان به احمدی‌نژاد. بر این تقدم و تأخر از آن پافشاری می‌کنم که اگر رأی دهندگان به احمدی‌نژاد صبح راه‌پیمائی کنند و حضورشان آبروبرانه باشد، شلوغش خواهند کرد و نخواهند گذاشت دیگر رأی‌دهندگان به خیابان بیایند. در همۀ مراکز شهرستانها و استانها، در مسیری مشخص، شناسنامۀ مهر شده در دست. یک روز جمعه که کسی هم از کار و کاسبی نیفتد که رهبر معظم دلش بسوزد و فرمان کشتار بدهد. به شرط آن که همۀ خبرنگاران ایرانی و خارجی برای فیلم‌برداری و گزارش این راه‌پیمائی‌ها آزاد گذاشته شوند. تا سیه‌روی‌تر شود هر که در او غش باشد. و من دو پیشنهاد دیگرم را هم تکرار می‌کنم: ما نیاز به شهید نداریم. جوانهایمان سرمایه‌های آن سرزمین هستند. تظاهرات را پراکنده و سرتاسری کنید. به جای شال یا پوشش سبز یک شاخه گل یا یک سرشاخه در دست بگیرید. با نیروی نظامی و انتظامی درگیر نشوید. به محض این که سر می‌رسند پراکنده شوید و، البته، قرار تجمع بعدی را قبل از هر کاری بگذارید. نقاطی را انتخاب کنید که درروهای متعدد داشته باشند. نگهبان بگذارید که خبرتان کنند. ده دقیقه شعار دهیِ چند ده یا چند صد نفره و بعد پراکنده شدن و تجمع در نقطه‌ای دیگر. به جای یک تظاهرات چند هزار نفرۀ متمرکز، صدها جا تظاهرات مواج برپا کنید. کم کم استعدادهای رهبری را خواهید شناخت. در یک تظاهرات چند ده هزار نفره اصلا استعدادهای رهبری گم می‌شوند؛ در گروه‌های کوچک اما، خودشان را فورا نشان می‌دهند. بدون حسادت، بر مبنای استعدادها و توانائی‌ها تقسیم کار کنید: هسته‌های سه تا پنج نفره تشکیل دهید؛ گروهان‌های نه تا پانزده نفره، گردان‌های 90 و هنگ‌های 900 نفره، اما فعلا بالاتر از این نروید. با هم شور کنید؛ بحث کنید. عقلهاتان را روی هم بگذارید؛ ولی فرماندهی عملیاتی را به یک نفر بدهید. به آن کس که از همه بهتر می‌تواند کار کند. از میان همانها، بعداً رهبران نظامی انقلاب سر برخواهند کرد. آنهائی که در این بخش عقب می‌مانند، نگران نباشند؛ ای بسا که آنها بعدها فرماندهان اقتصادی جامعه شوند. از اللهُ‌‌اکبر و مرگ بر دیکتاتور گفتن شبانه کوتاه نیائید. این «الله‌ُاکبر» هم یعنی مرگ بر دیکتاتور: درست هم هست، اگر خدائی، گو خدای اسپینوزا، این جهان را هستی و روح بخشیده، پس او از همه بزرگتر است. حتی از آقای خدامنه‌ای و سوگلی زیبارو و زیباخویش احمدی‌نژاد. اگر خانه‌ها را نشان‌گذاری می‌کنند، راهش این است که همۀ خانه‌ها را نشان بگذارید، سرتاسری؛ بگذارید این افتخار نصیب همۀ خانه‌ها شود. و از همه مهمتر: روزهای جمعه، درست همانند شرکت کنندگان در نماز جمعه، لباس بپوشید و بروید به تماشای نماز جمعه، به احترام نمازگزاران کاملا ساکت باشید که آنها بتوانند در سکوت و با تمرکز پشت سر امام‌جمعه‌های حتما عادلشان که منصوبین ولی فقیه باآبروی مسلمین جهان‌اند، با خدا راز و نیاز گروهی کنند. شما صبور و آرام، بدون هیچ شعاردهی و تظاهراتی کنارشان بایستید و سیر دل تماشایشان کنید؛ فقط حرکات رکوع و سجود را با آنها تکرار نکنید. زن‌ها در کنار صفوف نمازگزاران زن و مردها کنار نمازگزاران مرد؛ حساب کنید که چه می‌شود اگر در ازای هر نمازگزار هزار تماشاچی جمع شده باشد. چه زیبا خواهد شد! بعد از نماز جمعه هم قاطی نمازگزاران محوطه را ترک کنید و بروید سرکارهای دیگرتان؛ یعنی تظاهرات مواج سبز با سرشاخه‌های سبز در دستانتان، در هزار گوشۀ شهر. غیر از این پیشنهاد بسیار زیبائی هم که تکرارش می‌کنم: همان هنگام که جوانها به تظاهرات مواج سرگرمند؛ برای آن که حواس مأموران سرکوب از آنها منحرف شود، بزرگترها به همراه بچه‌ها هجوم ببرند به بازار شهر، مثلا دارند می‌روند خرید کنند. بزرگترها! بروید. سبد هم یادتان نرود. بروید و با هم خوش و بش کنان توی بازار بایستید. نه شعار بدهید نه پارچۀ سبز دست بگیرید (سبزی خوردن اشکال ندارد؛ نان برشته هم بد نیست؛ چند تربچه نقلی هم چاشنی‌اش کنید.) علامت پیروزی هم ندهید. بازار را بلوکه کنید. بایستید و غیر از سبزی‌خوردن و نان چیزی نخرید. می‌توانید خرت و پرتی هم در سبد بگذارید که حضورتان طبیعی‌تر جلوه کند. بازارها قفل خواهند شد. ناچار خواهند شد ببندند. هیچ کارتان هم نمی‌توانند بکنند. چون شما کاری نمی‌کنید. رفته‌اید خرید. و حرف هیچ کس را هم سرسری قبول نکنید. زیر و بالایش را بسنجید. فقط به یاد داشته باشید که میهن به زندۀ شما بیشتر از مرده‌تان نیاز دارد. وگرنه به تجربه می‌گویم، سرنوشت‌های خیلی بدتری از مرگ با گلوله هم وجود دارد. هیچ کداممان هم که نیامده‌ایم اجاره‌نشین ابدی این سرای سپنج باشیم: «ز مادر همه مرگ را زاده‌ایم.». و پس بهتر است آزاده و آزاد بمیریم. و بنا بر این، زنده باد آزادی. سناریوی وزارت اطلاعات را در بارۀ ماجرای قتل ندا به موذیانه‌ترین شکلی زمینه‌سازی منطقی کند. پشت این نام مستعار، به گمان من یک مأمور کارکشتۀ وزارت اطلاعات می‌تواند خپیده باشد. اگر هم نیست احمق است که بدون مواجب دارد خدمت می‌کند. این سخن که ندا نه سر پیاز و نه ته پیاز بوده، نه مبارز بوده‌ و نه در تظاهرات بوده‌است و تازه در یک کوچۀ فرعی کشته شده‌ و آنگاه ظرح موذیانۀ این پرسش که آن دوربین ‌به دست از کجا سر بزنگاه پیدایش شد؟ و...... ببین نارفیق! یک گروه چند نفره که می‌روند برای شرکت در یک تظاهرات، ابتدا به ساکن که وارد جمعیت تظاهر کننده نمی‌شوند. ماشینشان را باید جائی پارک ‌کنند. قبل از آن دوری می‌زنند. بالا و پائین را نگاهی می‌اندازند. حتما یک دوربین ویدیوئی هم یکیشان با خودش برداشته است؛ آماده به کار. فیلم را یک بار دیگر نگاه کنید؛ فیلم از لحظۀ تیرخوردن ندا آغاز نمی‌شود. از فریاد سوختم ندا که در گزارش‌ها به عنوان آخرین جملۀ او گزارش شده است، خبری نیست. فیلم از لحظه‌ای آغاز می‌شود که ندا دارد به پشت می‌افتد و دو نفر بازوهایش را می‌گیرند و آرام روی زمین می‌خوابانندش. این باید حدود پنج تا ده ثانیه پس از اصابت تیر بوده‌باشد و پنج ثانیه برای آن کس که دوربینی همراه دارد، برای راه‌انداختن و نشانه رفتنش کافی کافیست. ندا «رفیق» نبود. اصلاً «مبارز» هم نبود. اصلاً «سیاسی» هم نبود. اما در تمامیت وجودش، حکم مرگ دیکتاتور بود. ندا زن بود و یک زن آزاده و شاد هم بود. با همان کفش اسپورت و شلوار جین و پیراهن کوتاه و روسری کوتاه‌ترش. در زنانگی آزادش. ندا دشمن خونی دیکتاتور بود و جمهوری اسلامی هم تا هست دشمن خونی هر ندا و این آقا مجتبی ثروت و مکنت و سطوت و قدرت را با نکبت یکجا جمع کرده دارند و یکجا می‌خواهند. مبارکشان باد: مرد یک ملیارد و ششصد ملیون دلاری. این است نتیجه و نتاج ولایت مطلقۀ فقیه و البته تا ایشان بتواند پس از پدر بزرگوارش رهبر شود، ندا و نداها باید یا برگردند زیر حجاب یا در خون خود بغلطند. و شعار این زنان این است: «می‌میریم. ذلت نمی‌پذیریم!» این را هم بی‌افزایم: اندکی کمک‌های اولیه یاد بگیرید. ندا را باید فوراً به سه‌رخ دمر می‌خواباندند. طوری که دهان و بینی‌اش مایل به زیر قرار بگیرد. به احتمال زیاد تیر نه به قلب که به ریه‌اش اصابت کرده بود یا معده‌اش. آن فوران خون از دهان و بینی یا از ریه است یا معده. در اینجور مواقع پیش از هر چیز، باید مجروح را به کنار (نیم دمر) خواباند که خون یا اخلاط از دهان و بینی‌‌اش بیرون بریزند و خفه‌اش نکنند. اینها را می‌شود از اینترنت هم یاد گرفت. یاد بگیرید که چگونه می‌شود یک شاهرک پاره شده را پانسمان کرد. چطور می‌شود استخوان شکسته را موقتا بست. یک خونریزی شدید را با فشردن نقطه‌ای در کشالۀ ران یا زیر بقل متوقف کرد و... من به اکراه رفتم یک دوره دیدم به خاطر بازپس گرفتن گواهینامۀ رانندگی‌ام. اما دیدم وای! چقدر ما در اینجور مواقع نابلدیم. کاش متخصصین کمک‌های اولیه که تصویرهای لازم را هم در اختیار دارند. در سایتهای اینترنتی همۀ آموزش‌های لازم را ارائه دهند. یادمان باشد: نومیدان را معادی مقدر نیست. پیروز باشید

۱۳۸۸ تیر ۱۱, پنجشنبه

مهدی کروبی: این دولت را مشروع نمی دانم

متن كامل نامه به شرح زير است: بسمه تعالی انا لله و انا الیه راجعون
ملت بزرگ و فهیم ایران! لازم می دانم ابتدا از مردم ایران عذرخواهی کنم؛ هم به خاطر چندین ماه اصرار و ابرام برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری و هم به خاطر همه آن عزیزانی که در این مدت زحمات زیادی را برای آنها موجب شدم و با لطف و عنایت خود مسیر انتخابات را هموار و زمینه حضور عظیم و بی سابقه ای را فراهم کردند. پیش از همه اذعان می کنم که بسیاری از شما پیشتر و دقیق تر می دانستید که چه خواهد شد و متوجه شده بودید،همان گاه که می پرسیدید «چه تضمینی برای آرای ما وجود دارد»، یا زمانی که می گفتید «نتیجه انتخابات معلوم است و شما آب در هاون می کوبید.» با این همه می خواهم بگویم از کرده خود پشیمان نیستم و شما هم از این تلاش عظیم و حضور یکپارچه ضرر نکرده اید.حرکت ما در جهت تحکیم مبانی جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت بود و ماه ها با کمک دوستانمان تلاش بی وقفه ای داشتیم که «مطالبه محوری» را در صحنه انتخابات به یک اصل تبدیل کنیم و با توجه به اوضاع و شرایط کشور آنچه به عنوان برنامه و راه برون رفت از شرایط فعلی می توان انجام داد را برای حل مشکلات مردم و تحکیم پایه های استقلال و آزادی در کشور عنوان کنیم. ما برای تغییر آمده بودیم،گرچه نیروهای غیبی و ظاهری مانع از تغییر در قوه مجریه شدند. با این همه فراتر از این تغییری در شرایط کشور و روحیات جامعه و آگاهی مردم بیش از آنچه تصور می شد، صورت گرفت و اذعان می کنم که این تغییر به مراتب فراتر از تصمیم من بود. آمدنم در صحنه انتخابات به یاد و عشق امام راحل بود، به یاد روزهای فداکاری و از خودگذشتگی، قدم نهادن در مسیر مسوولیت پذیری و نه جاه پرستی ، خودخواهی و تحقیر دیگران. آمدن برای گفت و گوهای بالنده تر اجتماعی و نه طرد هر کسی که غیر از سخن من کلمه ای به زبان می راند؛ آمدن برای گفت و گو و شکستن فضای یکسویه حاکم بر اوضاع کشور عمومی؛آمدن برای دیدن بهتر و کامل تر جریان اداره کشور؛آمدن برای روشن کردن چرخه ناکارآمد مدیریت اجتماعی کشور؛آمدن برای تغییر در سیاست های تحکم آمیز و تحجرمآبانه داخلی؛آمدن برای گفتن از موضع استقلال، شجاعت وحریت ؛آمدن برای غبار روبی از چهره جوان و نوجوان ، دانشگاه و اصحاب فکر و اندیشه؛آمدن برای تعامل با همسایگان و دولت های خارجی؛آمدن برای بازداری از شکل گیری فرهنگ و ادبیات مستبدانه در عرصه جامعه؛آمدن برای شفاف سازی امور اجرایی و ارتباط بخش های گوناگون اقتصادی و برنامه محوری؛آمدن برای همه این ها و همه آنچه گفته شد و غیر از این ها همه برای تغییر بود و تغییر برای ایران. حاصل این همه آمدن ها که زمان وسیعی را به همراه اراده و ارادت به ملت بود، آن شد که توانستیم فضای یخ زده کشور را شکستیم ، مطالباتی که حق مردم بود بازگو و بازتعریف کردیم، افق نقد را به طلوع سپیدی نزدیک تر سازیم ، جرات گفتن و شنیدن را برای مسوولان و نامزدها به اوج رساندیم، شجاعت دیدن واقعیت ها را در همه زمینه ها ارتقا بخشیدیم ، گفت و گو با همسایگان، آمریکا، اعراب و مسلمانان را به جایگاه مطمئنی نزدیک ساختیم و با ارائه برنامه ها ، بیانیه ها ، اعلام مواضع و دیدگاه ها، ناگفته های بزرگی را با عظمت گفتیم و جامعه را از ترس های غیر منطقی دور کردیم و همگان را این سو و آن سوی مرزها ایران به گفت و گو ترغیب کردیم و شما در همه این لحظات و برداشتن این گام ها همراه و یاور من بودید و چگونه می توان فراموش کرد شکوه شب های پیش از ۲۲ خرداد را که همه ایران یکپارچه شور سیاسی و شوق انتخابات شده بود و دنیا با همه بزرگی خیره بر این عظمت و آزادگی حاصل از انقلاب اسلامی. چه تصاویر به یاد ماندنی از آن همه شب ها و شورها و جوان ها که ایران را یکپارچه غرق در مردمسالاری و حضور سیاسی ساخته بود. چقدر دنیا از آن شب ها و انقلاب و عظمت ایران یاد کرد و چه باورنکردنی که یک هفته بعد تصاویر آن شکوه به فریاد اعتراض و الله و اکبر شبانه تبدیل شد و خون به سنگفرش خیابان پاشید و با ضرب باتوم ها و گاز اشک آور به جان زن و مرد و پیر و جوان …. و چه سقوط آزادی از اوج قله عظمت در تصویر جهانی به حاکمیت شلاق و زندان گلوله … با چکمه و باتوم به جان و مال مردم هجوم بردند، صدها نفر سازماندهی شده به خوابگاه دانشجویان حمله کردند و قلب دختر جوان را با گلوله شکافتند و از پشت بام مسجد با یونیفرم مردم را به گلوله بستند و صدها نفر را در خانه و خیابان دستگیر کردند و تا سر حد مرگ کتک زدند و چه زشتی هایی که در کلام در حق آنها روا داشتند. ده ها نفر از رجال مذهبی و سیاسی را شبانه دستبند زدند و وا اسفا که چه زود انتقام دو ماه آزادی نسبی را گرفتند و همه را روانه زندان ها و سلول انفرادی کردند تا در چنین شرایطی سخت لب به سخن بگشایند و به انقلاب مخملی اعتراف کنند! این چه انقلاب مخملی است که رهبران آن دو تن از زنده ترین و با سابقه ترین یاران امامند و مورد تایید شورای نگهبان و رهبری برای حضور در انتخابات و حداقل ۱۵ میلیون نفر (بر اساس شمارش خود طرف) به آنها رای داده اند؟ رویای انقلاب مخملی در ذهن این ها بوده یا آنها که کابوس آن را می دیدند و نیرو به همسایه شمالی گسیل داشتند که آموزش ببینند تا چگونه مردم را با حالت ارعاب و قیافه مهیب و هجوم موتور و زدن باتوم و پرتاب گاز فلفل و زدن کابل بر سر پیر و جوان و زن و مرد و اتومبیل و مغازه بترسانند تا مبادا کسی جرات حضور آرام و در صحنه اعتراض ماندن را به خود بدهد و بعدها هم با همان روش های تبلیغاتی و در بوق کردن حرف های غیر واقعی، همه را محکوم به اغتشاش، انقلاب مخملی، تخریب و ده ها اتهام دیگر نموده و تا جایی پیش رفتند که مردم را به قتل یکدیگر و رفتن در لباس بسیج برای زدن خودشان هم متهم کردند! به راستی که این انتخابات در عین اینکه پرشور ترین، سیاسی ترین و با شکوه ترین انتخابات در این سی سال بود، پر مساله ترین نیز بود که با اعتراض های گسترده مردم، شخصیت های سیاسی و گروه ها مواجه شد و متاسفانه نهادهای مسوول به جای پاسخگویی و رفع شبهات درباره تردید های جدی و تخلفات اساسی خواستند با طرح ادعاهای مضحک همه چیز را تحت تاثیر قرار دهند. شما مردم حق دارید که لااقل این سوال را از نظام بپرسید که چگونه دو تن از یاران انقلاب که مورد تایید و با صلاحیت و نیز همه گروه های اطرافشان یک شبه به عاملان انقلاب مخملی و هواداران گروه های اغتشاشگر و مردم معترض ناآگاه تبدیل شدند؟ چگونه می توان این همه را به مصاف سیاسی و انتخابات خواند و ناگهان در پایان یا میانه راه چنگ و دندان نشان داد و از همه امکانات و ابزارها و صدا و سیما و تریبون های مذهبی و نيروهاي انتظامي و امنيتي و باتوم و گاز اشک آور و زندان و شکنجه و تیر و تفنگ استفاده و بعد هم ادعا کرد که همه این ها تقصیر «خود شما» است ! صدا و سیما را با بودجه ملی به خدمت گرفت، برنامه پشیمان سازی به راه انداخت و در همین حال خود را به حمایت ۴۰ میلیون رای دهنده در انتخابات مفتخر دانست؟! این همان شعار پر مغز راهپیمایی مردم از انقلاب تا آزادی است که می گفتند: «رای ما را دزدیدند ، دارند باهاش پز می دهند.» لازم می دانم در این مقطع که به ظاهر سیر اداری انتخابات را پایان یافته تلقی کردند،
مواردی را به عرض شما ملت شریف برسانم:
۱. کتاب قطور خاطرات انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری نه تنها ذهن جامعه را پر کرده و توجه جامعه جهانی را متوجه ایران و مسوولین اجرا و نظارت و همه تصمیم سازان نموده که برای همیشه در یادها و خاطره جامعه و تاریخ باقی خواهد ماند. در یک طرف مردمی که نظام و کشورشان را می خواستند و مجد و عظمت آن را آرزو داشتند و به کیان آن فکر می کردند و در ظلمات یاس و ناباوری روح امید را در خود احیا نموده و برای تغییر و ساختن ایرانی از نو آمدند ولی با عبور از میدان های مین و موانع، ناباورانه با کمین به اصطلاح اجرا و نظارت دولت مواجه شدند که برای آنان و به نام آنان و بی شباهت به انتخاب و رای آنان، انتخاباتی را مهندسی نموده بود. در حقیقت هم ما و هم مردم بر اساس وعده و وعیده ها و نمایش فضای دموکراسی بر این باور بودیم که هنوز کفگیر منافع مادی به ته دیگ امانت داری و دیانت و اخلاق اجتماعی نخورده و ته مانده ای از پاکی و صداقت می تواند از رای مردم صیانت وآن را همان گونه که بود اعلام کند. در اینجا باید اذعان کنم که مردم و برخی کارشناسان و صاحب نظران بهتر از ما شرایط انتخابات را می شناختند و به کرات بی حاصلی برگزاری انتخابات و حساب کردن روی آرای مردم را یادآوری می کردند که مجدانه بابت این حسن ظن به مسوولین از مردم عذرخواهی می کنم.
۲. برای همه شهدای این ماجراهای انتخاباتی از خداوند رحمان آمرزش طلب می کنم و آرزو می کنم در سلسله شهدا محسوب شوند. به تک تک خانواده هایشان تسلیت می گویم و ضمن ابراز تاسف از اینکه حتی امکانات تجلیل و بزرگداشت مناسبی هم برای تشییع و دفن و فاتحه فرزندانشان فراهم نشده ، با آنها همدردی می کنم. برای همه عزیزان ، مجروحان و آسیب دیدگان بهبود و شفای عاجل طلب می کنم و مقصر همه این شهادت ها ، جرح و تخریب ها و اغتشاش ها را کسانی می دانم که حقوق مردم را زیر پا گذاشتند ، حتی به آنها اجازه راهپیمایی آرام ندادند و نه تنها امنیت آنها را تامین نکردند که آنان را مورد هجوم و ضرب و شتم و توهین و تحقیر قرار دادند.
۳. فضای امنیتی که پس از انتخابات در کشور ایجاد شده مولود افکار معیوب و توهم توطئه های خود ساخته ای است که متاسفانه تلاش می شود با تبلیغات و استفاده یک طرفه از صدا و سیما آن را یک طرفه به اثبات رسانند. هیچ یک از گروه های سیاسی شناخته شده و شخصیت های سیاسی شناخته شده و شخصیت های عزیز سیاسی و میلیون ها نفر مردمی که در راهپیمایی های آرام و مدنی حضور داشتند هیچ مطالبه ای نداشتند جز اینکه رایشان چه شد. آنها جز در فکر حق آزادی و انتخابشان نبودند و توهم توطئه انقلاب مخملی ابزار سرکوب و برخورد با مخالفان سیاسی جریان حاکم است. اصولا انقلاب های مخملی در کشورهای اقمار شوروی سابق رخ داده ، شرایط خاص خود را دارد و در هیج جای دیگری نیز نمونه ندارد. مگر ما جز اقمار شوروی سابق بوده یا شده ایم ؟ انقلاب مخملی با حضور افراد وابسته به انقلابی چون آقای موسوی و اینجانب و ده ها میلیون ها نفری که به آنها رای نداده اند، معنی ندارد. دستگیری و زندانی کردن هزاران تن از اقشار مختلف و از آن جمله چهره های سیاسی ، اجتماعی ، دانشگاهی و مطبوعاتی و نگران داشتن خانواده هایشان بدون هیچ اتهامی و بعضا به صورت آدم ربایی، خلاف قانون و مصالح نظام و کشور است ، اینان باید هر چه سریعتر آزاد و از آنها اعاده حیثیت شود.
۴. با ساز و کاری که قبل از انتخابات و توسط دولت و شورای نگهبان و برخی نهادهای عمومی انجام شده و نیز نحوه اجرای انتخابات و دخالت های دولت و نمایش شکایت پذیری و بازشماری آرای شورای نگهبان و وقایع بعد از آن را عاملی در جهت باطل بودن انتخابات می دانم و بر همین اساس دولت برآمده از آن را دارای مشروعیت و مقبولیت نمی دانم و در هیچ برنامه ای از جمله تنفیذ و تحلیف آن شرکت نخواهم کرد.
۵. به عنوان خدمتگزار کوچک مردم ، انقلاب و نظام اسلامی و شاگر بی ادعای امام راحل از همه مردمی که در انتخابات شرکت کردند و به خصوص پس انتخابات نیز نسبت به پیگیری نتایج صحیح آن حساس بوده و هزینه ها پرداختند، قدردانی می کنم و به پیشگاه همه آنها سر تعظیم فرو می آورم، هر چند که با قدر ناشناسی بی سابقه ای مواجه شدند و مزدشان را با اتهام اغتشاش و انقلاب مخملی ، ترور ، خس و خاشاک ، ده ها توهین دیگر و سرکوب گرفتند اما به همه توصیه می کنم که راه انقلاب و امام و مصلحت کشور را با این ناملایمات رها نکنید، روحیه انقلابی و اسلامی و شعور سیاسی خود را پاس دارید ، همچنان به مانند امام که از «جمهوریت» همپای«اسلامیت» ارزش می داد، در مقابل تحجر ، واپس گرایی و تغییرات بدعت گونه دفاع کنید و بدانید که خط امام تنها راه نجات مردم و کشور در مقابل دیکتاتوری ، سرکوب ، واپس گرایی و اسلام طالبانی است. گرچه این انتخابات و حوادث پس از آن به ارکان نظام و اعتماد شما آسیب جدی وارد کرد اما مطمئن باشید که رای و اراده مردم پیروز نهایی این تحولات خواهد بود.
۶. بیشتر از گذشته به همه آنچه به عنوان برنامه انتخاباتی برای کشور مطرح کردم ، باور دارم و از همکاران می خواهم به آنچه مطرح کرده ام ، فکر کنند :به لزوم برنامه محوری در اداره کشور، احیای حقوق شهروندی،احیای آزادی های سیاسی و اجتماعی، پرداختن به حقوق اقلیت های مذهبی و قومی و توجه جدی به مطالبات اقشار گوناگون، ارزش های فرهنگی و زبانی متنوع ایران ، توجه به حقوق زنان و برابری های مورد توجه و مطالبه آنان، استفاده از ظرفیت های به فراموشی سپرده شده قانون اساسی و چنانچه لازم باشد تغییر و بازنگری قانون اساسی به ویژه در ارتباط با قانون شوراها ، اداره مناطق مختلف کشور،مسایل مربوط به انتخابات و نظارت شورای نگهبان و موارد دیگر.
۷. در جریان انتخابات و پس از اعلام نتیجه حیرت آور و اعجاب انگیز آن از هیچ اقدامی ولو مخاطره آمیز دریغ نکرده ام که مواردی از آن حسب اقتضا از طریق بیانیه هایی به استحضار شما ملت بزرگ رسیده و طبعا بعضی از اقدامات دیگر در وقت مناسب اعلام خواهد ولی اجمالا یادآوری می کنم از هیچ فرصت متصوری همچون تماس، رایزنی، مکاتبه محرمانه با مراجع دینی و شخص رهبری و هر شخص حقیقی و حقوقی تاثیرگذار دیگر غفلت نکرده ام و صادقانه به شما می گویم که آنچه در توانم بوده است را انجام داده ام، هرچند که در مواردی قرین توفیق نبوده است.
۸. ضروری ترین مساله در شرایط کنونی حفظ روحیه انقلابی و سیاسی در برابر کسانی است که می خواهند مردم نا امید شده و از صحنه انتخابات خارج شوند.همه باید وحدت انقلابی و روحیه سیاسی را حفظ کرده و با جریان عظیمی که در این انتخابات به حرکت در آمده و خودآگاهی خود را بازیافته به تشکیل و تقویت تشکل های مدنی و حضور در احزاب و گروه های سیاسی اصلاح طلب و تحول خواه و امیدوار به آینده بپردازند.
من به سهم خود برای هرگونه همکاری با افراد و گروه های سیاسی تحول خواه در این مقطع حساس که به نظر می رسد «جمهوریت» در کنار «اسلامیت» و «ایرانیت» در خطر است، دست همکاری و تشکیل جلسه واحد تحول خواهی و حرکت و تغییر را دراز می کنم و از همه شخصیت ها و گروه های مختلف که به اندیشه امام وفادارند، دعوت می کنم به این امر عظیم اقدام کنند.
مهدی کروبی تا آخر عمر پای این مردم و انقلاب اسلامی ایستاده است و تمامی مطالبات ملت را با تمام وجود و در قالب برنامه های اعلام شده به هر نحو ممکن پیگیری می کنم و در هر شرایطی با هر امکانی به مبارزه ادامه خواهم داد و با دعوت از همه این راه تاکید می نمایم که راه مصلحت کشور و انقلاب امام راحل به ایستادگی و هوشیاری و حفظ آرامش و اجتناب از هر گونه پراکنده کاری نیاز دارد. از علمای اسلام و بزرگان نیز دعوت می کنم که در صحنه سیاسی کشور و مصالح مردم مثل گذشته فعال و با نشاط باشند و به راهنمایی آنها مثل گذشته همت گمارند.
مهدی کروبی۰۹/۰۴/۱۳۸۸

۱۳۸۸ تیر ۱۰, چهارشنبه

- بیانیه شماره 9 مهندس میرحسین موسوی در مورد اعلام تایید نتایج انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان

قلم - بیانیه شماره 9 مهندس میرحسین موسوی در مورد اعلام تایید نتایج انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان لحظاتی پیش صادر شد. به گزارش قلم نیوز متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

هموطنان عزیز

همان‌گونه که انتظار می‌رفت شورای نگهبان، پس از نمایش‌هایی که توجه هیچ‌کس را جلب نکرد، و با چشم بستن بر روی انبوه تقلب‌ها و تخلف‌های صورت گرفته، سرانجام نتایج دهمین دورة انتخابات ریاست جمهوری را تایید کرد. جشنواره‌ای که تجدید حیات ملت ما را مژده می‌داد با تقلب و تخلف از عهدهای اسلام و انقلاب با ناگوارترین صحنه‌ها به پایان رسید؛ با حمله به خوابگاه دانشجویان، با خون‌های ریخته شده، جوانان کتک خورده و مورد اهانت قرار گرفته، صدا و سیمای از انظار جامعه افتاده، قلم‌های شکسته، روزنامه‌های بسته، با فضای امنیتی کودتاگونه و بی‌اعتمادی تلخ و گستردة مردم نسبت به نتایج اعلام شده برای انتخابات و دولت ناشی از آن. به زودی گرمای حادثه فرو می‌نشیند و دست‌اندرکاران این ماجرا با صورت‌حساب بلندبالای اشتباهات خود روبرو می‌شوند. آیا آنان از تحمیل آنچه روی داد سود بردند؟

از این پس ما دولتی خواهیم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترین شرایط به سر می‌برد و اکثریتی از جامعه، که اینجانب نیز یکی از آنان هستم، مشروعیت سیاسی آن را نمی‌پذیرد. دولتی با پشتوانه‌های ضعیف مردمی و اخلاقی که از او انتظاری جز بی‌تدبیری، قانون‌گریزی، عدم شفافیت، تخریب ساختارهای تصمیم‌گیری و تدوام سیاست‌های ویرانگر اقتصادی نداریم، و بیم آن می‌رود که بر اثر ضعف‌های بی‌شمار ذاتی و عارضی‌اش در ورطه امتیاز دادن به بیگانگان بیفتد. این چیزی نیست که ما از آن خرسند باشیم، بلکه از آن به شدت واهمه داریم.

خطر در پیش است. نظامی که به مدت سی‌سال به اعتماد مردم متکی بود نمی‌تواند یک شبه قوای امنیتی را جایگزین این نقطه اتکا کند. این اعتماد لطمات جدی دیده است؛ اگر انکار این واقعیت سودی می‌رساند، ما نیز با منکران آن هم‌صدا می‌شدیم، از بس که خطر عظیم است. اگر آنچه انکارش می‌کنیم واقعا صحت ندارد، چرا به دیگران اجازه اجتماع نمی‌دهیم تا معلوم شود که چقدر اندکند.

باید باز گردیم، هنوز دیر نشده است. هنوز می‌توان اطمینان آسیب دیدة مردم را بازسازی کرد؛ امنیت نظام ما در گرو چنین کاری است. فرزندان انقلاب را از زندان‌ها آزاد کنید. حبس آنان جز تغذیه غریزه فرافکنی در وجود خود شما فایده‌ای ندارد. مردم چگونه می‌توانند به حکومتی اعتماد کنند که دوستان و همکاران و فرزندانش را به صرف توهم در بند می‌کند؟ چیره کردن فضای امنیتی بر جامعه جز صدمه زدن به عواطف ملت نسبت به نظام اثری نمی‌گذارد. مطبوعات آزاد مجاری تنفسی یک جامعه سالمند؛ برای ترمیم اعتماد مردم این مجاری را مسدود نکنید.

باید به اسلام باز گردیم، اسلام ناب محمدی که تحجر را بر نمی‌تابد و تا قیام قیامت برای معضلات جدید بشریت پاسخ‌های بکر و نو دارد. به اسلامی باز گردیم که ما را به امانت و راستی فرا خوانده است.

به صداقت بازگردیم. چگونه از مردم می‌خواهیم ایمان‌های مذهبی‌شان را سرمایه اعتماد به ما قرار دهند در حالی که صراحتا به آنان دروغ گفته می‌شود؟

به خرد بازگردیم. کشوری به عظمت ایران را، با آرمان‌هایی به بزرگی اهداف انقلاب اسلامی و با دشمنانی به آن سرسختی و کینه‌توزی که می‌شناسیم با دور ریختن سی سال تجربه مدیریتی و انکار ضرورت برنامه‌ریزی و تصمیمات خلق‌الساعه فردی اداره نمی‌‌توان کرد.

به قانون بازگردیم؛ به قانون اساسی، این بزرگترین میثاق ملت. به قوانینی که خود وضع کرده‌ایم پایبند بمانیم و آنها را اجرا کنیم. بدون این کار سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند.

مردم به حکومتی اعتماد می‌کنند که آنان را محرم بداند. چرا باید مهم‌ترین مسائل مملکت از مردم پنهان باشد؟ محرم دانستن ملت و شفافیت اطلاعات اولین قدم در راه مبارزه با فساد است، حال آن که مردم ما حتی به اندازه خواندن خبرهای چند روزنامه محرم دانسته نمی‌شوند.

به مردم بازگردیم. چرا هر گره سهلی را با دندان‌های امنیتی باز می‌کنیم؟ چرا به کوچکترین بهانه،‌ هرکسی را از دایره خود‌ی‌های‌مان دور می‌کنیم؟ این یکی بیش از اندازه جوان است، آن یکی بیش‌ از اندازه هنرمند است، آن یکی روشنفکر است، این یکی با ما اختلاف سلیقه دارد، آن یکی دانشجوست، این یکی از کار ما ایراد می‌گیرد، آن یکی به گروه ما تعلق ندارد، این یکی قدش بلند است، آن یکی خیلی شیک‌پوش است. آن‌قدر از دور خود می‌رانیم تا این که تنها می‌مانیم. این شیوه انقلاب اسلامی نیست، و شیوه اسلامی نیست که آغوشش را به روی همه باز می‌کند و به صرف شهادت زبانی، انسان‌ها را در دایرۀ خود می‌آورد.

چرا باید پس از یک انتخابات سرنوشت‌ساز در معرض چنین خطراتی باشیم، حال آن که انقلاب و نظام ما در آستانة تحصیل بزرگترین دستاوردها بود؟

مردم!

ما راهی دور و در نگاه نخست غیرقابل عبور را در چند ماه کوتاه پشت سر گذاشته بودیم. ما با هم این فاصله را آمدیم؛ از فضایی که به گرد دروغ و تردید و به غبار رمیدن‌های گروهی، طبقاتی، خانوادگی و بین‌نسلی آلوده شده بود، از دورانی که نطفه نا‌امیدی شروع به رشد کرده بود، زمانی که فاصله مردم از نظامشان روز به روز بیشتر می‌شد، تا با هم مقدمات انتخابات را به جریانی طولانی از یک تجدید حیات ملی تبدیل کنیم؛ فضایی پر از آشتی، شادی، آگاهی و نشاط، عرصه‌ای که در آن دوستداران نامزدها در حالی که خنده از لبانشان رخت بر نمی‌بست می‌توانستند با یکدیگر به بحث درباره آینده بنشینند و آن آزادی فرزانه که انقلاب ما وعده‌اش را داده بود تجربه کنند. فضایی که در آن کسی خود را شهروند درجه دوم و غیرخودی با انقلاب و نظام اسلامی نبیند، و کرد و لر و عرب و بلوچ و ترک و هر قوم دیگر و پیر و جوان و میانسال و هر قشر دیگر و هر صنف دیگر و هر سلیقۀ دیگر که تا چند ماه پیش خود را بیگانة با سرنوشت کشور می‌دید همچون عهد نخست جمهوری اسلامی، خویشتن را از نو در دایره صاحبان انقلاب بیابد.

ما با هم آمدیم تا با تجسس در احوال شخصی مردم مخالفت کنیم و از نفرت‌پراکنی و پرونده‌سازی بیزاری بجوییم. با هم آمدیم تا حاکمیت عقل و عشق را توامان داشته باشیم. همۀ ما به چهرۀ رحمانی اسلام رو کردیم و در این رویکرد میراث تمدنی ایران عزیز و بزرگ را تجدید شده دیدیم، تا آنجا که در مساجد شعار ایران، ایران! را با طنینی که هنوز در تکبیرهای شبانۀ شما شنیده می‌شود سر دادیم و کسی احساس نکرد که ایران جدای از انقلاب و یا جدای از اسلام است، بلکه اسلام و ایران و انقلاب از تحجر و کهنگی و تعصب و خارجی‌گری جداست. اسلامی که در ورای تمایزات عقیدتی و طبقاتی و قومی و جنسیتی کرامت انسان‌ها را ارج می‌نهد و اصل می‌داند. اسلامی که شوینده هر نوع نابرابری در مقابل قانون و پرچمدار تکریم حقوق شهروندی است.

مردم!

علیرغم آنچه روی داد، ما در این چند ماه آرزوهای بلند و کوشش‌های خالصانۀ خود را نباختیم. ما در این میانه مستوره‌ای از تحقق آرمان‌هایمان را یافتیم و دیدیم که آنچه به‌ دنبال آنیم چقدر خواستنی است و چه نسبت نزدیکی با حقیقت اسلام و انقلاب و هویت ملی ما دارد. این دستاوردی است که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را از ما بستاند. ما با هم سرمایه‌ای اندوخته‌ایم که پشتوانه و بستر حرکت‌های آتی ما و فرزندانمان خواهد بود و این خط سبز جوشیده از فطرت‌های مردم و واقعیت‌های تاریخی کشور و انقلاب همچنان در طول سال‌ها ادامه خواهد یافت تا به مقصد نهایی خود برسد. ما برای حفظ این دستاورد بزرگ همچنان ایستادگی خواهیم کرد.

تمامی تلاش‌هایی که این روزها در مخالفت با شما صورت می‌گیرد برای آن است که از ثمربخش بودن اعتراضات قانونی خود ناامید شوید، زیرا تا ما ناامید نشویم این دولت از اعتبار واقعی برخوردار نخواهد شد. امید به آینده رساترین اعتراض ماست. به سابقه دیرینه این سرزمین نگاه کنید. در زندگانی ما مردم که از کهن‌ترین تمدن‌ها زاده شده‌ایم، فراز کنونی جزئی از یک تاریخ طولانی است. ما در جاده‌ای به درازای تاریخ همه بشریت قدم می‌زنیم. در این جاده چه بسیار ملت‌ها که منقرض شدند و جز داستانی از آنان باقی نماند. آن چیزی که ملت ما را به خلاف آنان و علیرغم سخت‌ترین رویدادها زنده نگه داشت امید بود، زیرا آفت این راهپیمایی هزاران ساله ناامیدی است. مردم ما می‌توانستند با بدبینی و ناامیدی حوادثی شبیه به آنچه را که در جریان انتخابات گذشته با آن روبرو شدیم پیش‌بینی کنند و به صحنه نیایند. آیا آنان اشتباه کردند که به این پیش‌بینی‌ها اعتنا نکردند؟ نه! آنان به مقتضای روح امیدی که هسته درونی هویت ملی ما را شکل داده و ما را در طول هزاره‌ها زنده نگه‌ داشته است چنین کردند. به‌ویژه با جوانان می‌گویم که اگر می‌خواهید ایرانی باقی بمانید از شعله امید در سینه‌های خود محافظت کنید، زیرا امید بذر هویت ماست؛ بذری که با نخستین باران شروع به روییدن می‌کند و جان هرکسی را که هنوز ایرانی باقیمانده است، در هر کجای جهان که بیتوته کرده باشد به اهتزاز در می‌آورد، تا از نو خود را در سرنوشت این خاک شریک بداند.

امیدی که هویت ما را شکل داده است معطوف به چه چیز است؟ قطعا معطوف به امور غیر واقعی و خرافه‌های واهی نیست، و الا نمی‌توانست ملتی را برای هزاران سال زنده نگه دارد. بلکه این امید معطوف به لطف و فضل الهی است. اگر علاقه به این هویت تاریخی کمترین فاصله‌ای با اسلام ندارد، به این خاطر است. ما آمده بودیم این علاقه را احیا کنیم. از این هویت خود فاصله نگیریم. شما وظیفه خویش را به درستی انجام داده‌اید و غیر ممکن است که لطف خداوند مردمی را که با نیت‌های پاک ادای وظیفه می‌کنند تنها بگذارد.

امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمی‌گیرد و تنها زمانی در ما تحکیم می‌شود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد. دستانمان را به سوی یکدیگر دراز کنیم و خانه‌هایمان را قبله قرار دهیم. واجعلوا بیوتکم قبله. به خودتان و دوستان همفکرتان برگردید و این بار هر شهروند محوری باشد برای یک فعالیت مفید سیاسی،‌ اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و منتظرتشویق و کمک دولتی که وجاهت خود را از دست داده است نباشد.

مسئولیت تاریخی ماست که به اعتراض خود ادامه دهیم و از تلاش برای استیفای حقوق مردم دست بر نداریم. مسئولیت دینی ماست که نگذاریم انقلاب و نظام به آنچه اسلام نمی‌پسندد استحاله بیابد. مسئولیت انقلابی ماست که اجازه ندهیم حاصل خون صدها هزار شهید به یک دولت امنیتی تنزل پیدا کند و مستهلک شود. لیکن برای آن که این اعتراض به نتیجه‌ای دلخواه برسد باید چند اصل مهم را رعایت کنیم:

- نظام و انقلاب اسلامی میراث و میوه مبارزات تاریخی دویست‌ ساله شما با استبداد و عقب‌ماندگی است. جمهوری اسلامی نظامی‌است که اگر بر اساس عهد نخستین و نسخه‌ اصیلش به اجرا درآید تمامی خواسته‌های ما را در بر می‌گیرد. مبادا کسی فریب شعارهای ساختارشکنانه را بخورد. اینجانب قویا با چنین وسوسه‌ای مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسی ما همچنان دارای ظرفیت‌های ارزشمند تحقق نایافته‌ای است که باید با فعالیت همه نخبگان روحانی و دانشگاهی و اندیشمندان کشور اجرای آنها به صورت مطالبه‌ای ملی درآید.

به یاد آوریم که ملت ما در انقلاب اسلامی به دلیل عدم انعطاف در قبال خواسته‌های به حقش، که از زبان امام راحل بیان می‌شد، مجبور به ساختارشکنی گردید. به همه نهادهای تصمیم‌گیر در نظام توصیه می‌کنم که چون شورای نگهبان عمل نکنند و مجاری را برای اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زیرا که بسته شدن این راه، تهدید ساختارشکنی را به عنوان تنها بدیل مطرح خواهد کرد، و این بدیلی است که همة ما هزینه سنگین آن را می‌دانیم و قاطعانه با آن مخالفیم. همچنین تاکید می‌کنم که تعلل در محقق ساختن آرمان‌هایی چون قانون‌گرایی، عدالت، آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، و به ویژه اصول معطل مانده قانون اساسی مشروعیت‌سوز است.

- اسلام آن پوستین وارونه‌ای نیست که برخی مخالفان شما پوشیده‌اند. شیوه آنها این است که هر چیز مقدس و مبارکی را به نفع سلیقه خود مصادره کنند، تا جایی که حتی اگر بتوانند شال سبز شما را هم می‌ستانند. اسلام راستین نسبتی با ظاهرسازی‌ها و کج‌اندیشی‌های آنان ندارد، بلکه مکتبی رهائی‌بخش است که اگر به حقیقت و نورانیت آن برسیم دوای تمامی دردهای شخصی و اجتماعی ماست.

- ماجرای ما، هر چقدر تلخ، یک اختلاف خانوادگی است که اگر خامی کنیم و بیگانگان را در آن دخالت دهیم به زودی پشیمان خواهیم شد.

- در اعتراض و حرکت اصلاحی و اصولی ما هیچ‌کس نباید صدمه ببیند. ما زمانی در تلاش خود موفق خواهیم بود که ابتکارهای ما برای احقاق حقوقمان تا آن حد اندیشیده شده، کارآمد و در چارچوب قانون باشد که حتی کودکان خردسال و زنان باردار بتوانند در آن شرکت کنند.

- ما در برهه‌ای و گریوه‌ای از تاریخ کشور خود قرار داریم که راه‌حل بسیاری از مشکلات‌ ما قانون است. درست است! قانون همیشه بی‌عیب نیست. درست است! قانون عرفی قراردادی اجتماعی است و به مانند هر عهد و پیمانی که انسان‌ها با هم می‌بندند رعایت آن تنها تا زمانی الزامی است که طرف مقابل نیز به آن پایبند باشد. درست است! مخالف شما قانون‌ اساسی را زیر پا می‌گذارد، به خلاف نص این میثاق ملی شما را از حق برگزاری اجتماعات محروم می‌کند، بلکه حتی اگر به نشانه اعتراض پارچه‌ای سبز به دستتان ببندید به رغم اصول متعدد قانون اساسی و قوانین بی‌شمار عادی، خود آن کسی که مسئول حفظ امنیت است شما را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد. درست است! متقلبان و دروغگویان تنها به نیت تحمیل منویاتشان در پشت نام قانون سنگر گرفته‌اند. لیکن تلاشی که ما وارد آن شده‌ایم یک مشاجره و تلافی‌جویی نیست. ما را عصبانیت یا جاه‌طلبی یا خودپسندی برنیانگیخته است، بلکه حرکت ما اقدامی برای اصلاح و تامین بهروزی کشور است. برای رسیدن به چنین هدفی جا دارد که ما حتی به جسد قانون احترام بگذاریم، زیرا می‌دانیم که در فردای نزدیک، زمانی که کوشش‌مان به ثمر می‌رسد، نخستین اصلی که باید آن را نهادینه کنیم پایبندی به قانون است. این شالوده‌ای است که امروز صبورانه می‌ریزیم تا بر رویش بنای رفیع فردایمان را استوار کنیم.

- سرانجام وحدت. همه شما را به برادری دعوت می‌کنم. پیروزی ما در گرو معاضدت و پیوند با یکدیگر است، و در این یکدیگر تمایزی میان ما و مردمی که به دیگران رای داده‌اند نیست. حتی آنانی که اینک رو در روی ما به خشونت متوسل می‌شوند در اخوت ما شریکند، زیرا ما به دنبال آینده‌ای هستیم که در آن همان کسی که خواهر و برادرمان را در خیابان‌ها کتک زده است، سعادتمندتر، معنوی‌تر، سالم‌تر و زیباتر از امروز زندگی کند. رنگ سبزی که ما به عنوان نماد خود انتخاب کرده‌ایم یک معنایش هم این است؛ رنگ سبزی که ما را به اهل‌بیت نور، اهل بیت راستی، اهل‌بیت خرد، اهل بیت کرامت و فضیلت پیوند می‌دهد.

شاید بگویید که با این همه قید و بند دیگر فرجه‌ای برای بیان اعتراض باقی نمانده است. این گمان خامی است که مخالفان سطحی‌اندیش و افراطی شما در سر دارند. الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. کسانی که در راه خدا می‌کوشند خداوند آنان را به راه‌های خود هدایت می‌کند. به عنوان نمونه‌هایی از این هدایت به یاد آورید که خداوند چگونه آرامش را بر اجتماعات بی‌کرانة‌تان مستولی می‌کرد و یا در خلال آنها ظرفیت‌های ذهنی مردم به چه شعارهای نغزی رهنمون می‌شد. همان خلاقیت همچنان قادر است که با توجه به تمامی این اصول راه‌کارهایی بکر و موثر پیش‌پای ما قرار دهد، میدان‌های گسترده‌ای برای عمل در مقابل‌ ما بگشاید و تجربیات جدیدی برای آزادیخواهان جهان اندوخته کند.

در ابتدا هدف همه ما از شرکت در انتخابات آن بود که عقلانیت دینی به فضای مدیریت کشور بازگردد، لیکن در میانه مسیر به اهدافی بسیار بلندتر هدایت شدیم. ما در این بین می‌خواستیم ارکان ذیربط نظام به یاد آورند که در ورای تمامی آنان و ما فوقشان میزانی به نام رای و عزم مردم وجود دارد که آنها نه حق دارند و نه می‌توانند آن را نادیده بگیرند. امروز خواست عمومی برای سازوکاری کارآمد جهت انتخابات که در آن اطمینان ملی حاصل شود و دروغ، تقلب و تزویر جایی نداشته باشد، به یک مطالبه انکار ناپذیر مردمی تبدیل شده است. در هر قدمی در آینده تجربه تلخ و مشروعیت‌‌زدای جریانات اخیر باید پیشاروی ملت باشد و نباید هیچ فرصتی برای روشن‌تر شدن ابعاد این دروغ و تقلب بزرگ و پی‌آمدهای تلخ آن از دست برود.

در ایامی که گذشت شخصیت‌ها و گروه‌هایی به سراغ اینجانب آمدند و خواستار گذشت من از آنچه گذشت شدند. شاید توجه نمی‌شد که اینجانب از همان ابتدا از حق شخصی خود گذشته بودم، اما مسئلة انتخابات مسئلة شخصی من نبود و نیست. من نمی توانم بر سر حقوق و آرای پایمال شدة مردم معامله یا مصالحه کنم. مسئله جمهوریت و حتی اسلامیت نظام ماست. اگر در این نقطه ایستادگی نکنیم، دیگر تضمینی نداریم که در آینده با حوادث تلخی نظیر آنچه در انتخابات کنونی گذشت روبرو نباشیم.

گرو‌هی از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آیند و با تشکیل جمعیتی قانونی صیانت از حقوق و آرای پایمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طریق انتشار مدارک و اسناد تقلب‌ها و تخلف‌های انجام گرفته و نیز رجوع به محاکم قضایی پیگیری کنند و نتایج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اینجانب نیز به این جمع می‌پیوندم. این گروه اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی را در دستور کار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در این مرحله مطالبات زیر را دنبال خواهد کرد:

- توقف برخوردهای امنیتی، فوق امنیتی و نظامی با مسائل انتخاباتی و بازگشت کشور به فضای طبیعی سیاسی

- اصلاح قانون انتخابات به نحوی که امکان تکرار تقلبات گسترده را از بین ببرد و بی‌طرفی نهادهای مجری و ناظر را تضمین کند

- رعایت اصل 27 قانون اساسی در مورد آزادی تجمعات

- آزادی مطبوعات و رفع توقیف از آنها

- فعالیت مجدد سایت‌های خبری مستقل

- ممنوعیت مداخلات غیرقانونی دولت در فضای ارتباطی، نظیر اینترنت، پیام‌های کوتاه، و جلوگیری از قطع ارتباطات تلفنی و شنود مکالمات مردم و هر گونه تجسس دیگر

- توقف برخوردهای یک‌جانبه، افترا، دروغ‌پردازی و اهانت در رسانه رسمی کشور

- برخورداری از کانال‌های مستقل تلویزیونی در خارج و داخل کشور

- صدور مجوز برای تشکیل جمعیت‌های سیاسی،‌ فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی

- آزادی همه دستگیرشدگان سیاسی، ابطال پرونده‌سازی‌های جعلی امنیتی و دخالت ندادن پرونده‌های جاری در برخورداری آنها از حقوق اجتماعی

در انتها به همه مردم شریف کشورمان، چه آنها که به اینجانب رای دادند و چه آنهایی که به اینجانب رای ندادند، به ویژه کسانی که در حوادث ناگوار هفته‌های اخیر صدمه دیدند درود می‌فرستم. همچنین مقام شهیدانی را که به جرم حق‌خواهی و آزادی‌طلبی در خون خود غلطیدند ارج می‌نهم و از خداوند بزرگ برای خانواده‌های عزیز آنان طلب صبر و اجر دارم.

میر حسین موسوی

10/4/88