۱۳۸۷ اسفند ۶, سه‌شنبه

آقای لاریجانی : خودسوزی سه انسان در یک هفته ؟!!!!

جناب لاریجانی نمی دانم این خبر سومین ” انسان” ایرانی که ظاهرا به فکر آبروی کشور نبود و هوس رقص با آتش به سرش زد درست است یا اینکه باز سایت محسن رضایی خبرسازی کرد و اصلا هاله نوری درکار نبود. اساسا خوب هم که به عکس‌های این خودسوزی ها نگاه کنی ظاهرا دارند می‌خندند. پس یا خیلی سخت نیست استخوان و گوشتی که تا دیروز توسط عزیزی لمس می شد را به همین آسانی به آتش سپردن یا اساسا خبر این آتش هم درست مثل همان خبر هاله نور رییس جمهور ساختگی و برای تخریب است. اگر در پس این خودسوزی‌های مکرر به زودی ردی از دشمن پیدا نشد تا نشان دهد که بدخواهان٫ مردان معصوم میهن را وادار کردند که با به آتش کشیدن خود٫ براندازی نرم و گرم را در ایران مدیریت کنند٬ بی‌شک باید اینها را از حلقه همان معتادانی دانست که به قول آقای رییس مجلس بویی از جبهه و جنگ نبرده‌اند. هفته گذشته دوستانی به لحن تندم در اعتراض به علی لاریجانی منتقد بودند و ادبیاتم را شماتت کردند. گفتم اینبار با لطافت بگویم : حضرات ! آسوده خیال٫ در تب و تاب انتخابات و انتصابات و باقی قضایا باشید٫ همه اهالی پایتخت هم اگر به سرشان زد که خودکشی دسته جمعی نهنگ‌ها را مشق کنند و جمعی با هم و یکجا ٫ نه یکی در مقابل مجلس و دیگری در مقابل بنیاد شهید و آن یکی در مقابل دانشگاه تهران٬ بلکه دسته جمعی خودسوزی کنند٫ خاطر پریشان نسازید . بی‌گمان آسمان تهران هنوز سرد و به آتش بیشتری نیاز است. یا شاید هم این ملت بی‌درد٫ زده به سرشان و درست در سی سالگی انقلاب با آبروی انقلاب بازی شان گرفته است٫ شما به دل نگیرید. اصلا مبادا یک وقت بیهوده بزند به سر این مجلسی‌ها که کمیته تحقیق و تفحص راه بیندازند. هیچ لازم نیست. واضح است که ملت خوشی زده زیر دل شان و در یک هفته٫ اتفاقی تصمیم‌گرفته‌اند بوی این خوشی را با همه مردم این شهر قسمت کنند. خدای ناکرده از زیر زبان رسانه‌های اصلاح‌طلب هم احیانا برای همدردی با این دیوانه‌های معتاد چیزی در نرود که بوی تخریب و تضعیف نظام به مشام برسد. همان بهتر که تیتر تخست روزنامه‌ها خبر داغ انتخابات باشد . اگر نه هم که شهلا هنوز خبرش خریدار دارد و انتشارش هم نه آبرویی از نظام می‌برد و نه احتمال ردصلاحیت کسانی که خبرش را کار کنند وجود دارد. مودبانه و فروتنانه٫ خدمت خودم و آنانی که فصل جدید خودسوزی هموطنان عزیز٫برایشان عادی می شود عرض می‌کنم که این تن‌های سوخته٫ سزاوار آتش‌اند ولی کاش برای اینکه در جشن آنان که کشف کرده‌اند اضافه‌اند باید آتش بگیرند٫ شریک می‌شدیم و تصویر هیبت بی‌درد یکی از این مردان سوخته در مقابل مجلس٫ بنیاد شهید یا دانشگاه تهران را عکس نخست حداقل یک روزنامه می‌کردیم تا ملتی دلش شاد شود و با رقص شعله‌های این آتش مستانه بخندد. بلند و پرصدا تا اگر خانواده این مردان سوخته زنده‌اند و ناظر٫ خوب بشنوند و خیالشان راحت باشد که ما برای جنازه‌های سوخته مردان خسته‌ شهرمان تره هم خورد نمی‌کنیم تا چه رسد به تحقیق و تفحص. بوی گوشت سوخته و تنها امید بازمانده / فاطمه شمس نه معتاد نه جنباز٫ بلکه انسان / عباس عبدی آقای لاریجانی! بوی گوشت سوخته یک معتاد شرف دارد به بوی دهان تو دیروز با بغض مطلبی در مورد مردی که در برابر مجلس خودسوزی کرد نوشتم و برای اعتماد ملی فرستادم. اما امشب دیدم به جای مطلب من مطلبی از خانم کدیور در همین زمینه در روزنامه کار شده است و مطلب من پر پر شد. اول به سرم زد طنز تلخی برای روزنامه بنویسم و بگویم اگر من هم سر و همسری داشتم و بعد خانوادگی این روزها برای دفاع از کروبی وارد میدان می‌شدیم مطلب مرا دور نمی‌انداختید بعد یاد این افتادم که خود آقای کروبی هرگز از من به عنوان کسی که بیشترین لطف را هم به بنده در روزهای احضار و دادگاه داشته اند به دلیل اینکه سنگ معین را به سینه زده‌ام شاکی نشده بود. منصرف شدم و گفتم مطلب را اینجا بگذارم از این ستون‌لرزه‌ها دلگیر نشوم . مهم این بود کسی به آقای لاریجانی بگوید که از دهانش بویی از کلام انسانی نیامد آنگاه که یک انسان درست روبروی خانه ملت خودش را به آتش کشید. برای همین مطلب خنثی و قابل چاپی که برای روزنامه نوشته بودم را باتیتر و پایانی که به هوای دل خودم نزدیک‌تر است می‌گذارم در این خانه فیلتری‌ام.نماینده‌ای در نشست علنی مجلس از جای بر می خیزد تا از آقای رییس بخواهد از شان مجلس دفاع کند و به ملت توضیخ دهد آنکه در مقابل ساختمان مجلس شورای اسلامی بنزین بر بدن خویش ریخت و خود را آتش زد٫ جانباز نبود بلکه معتاد بود و آقای رییس نیز سریع و آماده به دفاع برمی خیزد و تاکید می‌کند که همین‌طور است ٫ آنکه در آتش خودساخته ٫ سوخته٫ معتاد بوده و مشکل روحی و روانی داشته و اساسا بویی از جبهه و جنگ نبرده است. *ظاهرا رسانه‌ها برای جنازه سوخته مردی که درمقابل ساختمان بهارستان٫ زمستان سرد زندگی خود را با گرمای آتشی پایان داد٫ خبرهای حاشیه‌ای نوشتند که مجلس بر آن شد تا در مقام دفاع از جایگاه خانه ملت بر آید و بگوید آنکه مرده٫ مرگش به دلیل بی‌توجهی نمایندگان نبوده و او در در سه تاریخ مشخص با سه نماینده مجلس ملاقات داشته است. رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس حتی تاریخ دقیق این ملاقات ها را از تریبون مجلس اعلام می‌کند آنچنان که نام نماینده‌هایی که مرد سوخته دیدار کرده‌اند را را نیز اعلام می کند و سپس نتیجه می‌گیرد که ؛قربانی این خودسوزسی؛ مشکل روحی و روانی داشته است و بر این اساس رسانه‌ها باید در انتشار چنین اخبار حساسی آن هم در ایام سی سالگی انقلاب مراقب باشند تا مردم را بیهوده نگران نکنند.بیراه نمی‌گوید او که در کسوت یک نماینده نگران است تا جامعه‌ای نگران نشود. در همه کشور‌ها وقتی چنین حادثه‌های دلخراشی رخ می‌دهد٫ رسانه ها زمین و زمان را به هم می‌رسانند تا روزنه‌ای به واقعیت بگشایند. بی شک دغدغه نماینده‌ای که نخواسته‌است نام کشورش به اتهام بی‌توجهی به جانبازان نازنین میهن بدنام‌ شود٫ ستودنی‌است و از انسانیت به دور است اگر رسانه‌ای بی تحقیق دقیق٫ خبر کذب نوشت و موجب شد دهنیت مردم از بی‌توجهی به آنانی که مظلومانه در گوشه‌های شهر خاطراتی از جنگ را بر تن زخمی خود حک کرده‌اند٫ مخدوش شود. شاید روزی که تل‌‌انبار داروهای‌ یک جانباز شیمیایی در خانه حقیر و فقیرش همانند کوهی از دارو٫ سوژه عکس خبرگزاری‌های جهان شد دل همین ملت می‌خواست نماینده‌ای از خانه ملت برخیزد و بگوید: نمی‌گذاریم قهرمانان ملی‌مان را سوژه عکس کنید و “کوله پشتی” می بستند و می‌رفتند تا “کوه “غم بسیاری از خانواده‌های رنج‌دیده‌ جانباز را فتح کنند. بی‌شک وقتی در خیابان‌های امن تهران ناگهان مردی با لباس‌ها و چهره‌ای خسته داد می‌زند: ” خمپاره انداختند٫ سنگر بگیرید٫ سنگر بگیرید ” ملت دلش رضا نمی ‍دهد خانواده ای که مرد را همراهی می‌کنند٫از جمعیت عذر بخواهند و یادآور شوند که مرد همراه‌شان شیمایی شده‌است و از بیماری اعصاب و روان رنج می‌برد. ملت خوب می اند آنکه باید عذر بخواهد ماییم که عضوی از ما بی‌قرار است بی‌آنکه بدانیم بر او چه سخت می‌گذرد وقتی جمعی مشغول دعوا برای شان و جایگاه خویش اند.این ها همه مقدمه‌ای دراز بود برای آنکه بگویم شان مجلس بالاتر از این است که در دفاع از جایگاه خود٫ منش جانبازان را فراموش کند و تنها به نام‌شان تکیه کند. آنان که جان برایشان هدیه ناقابل است در دفاع از مام میهن بی‌شک آن روز که سینه در برابر حریف سپر کرده ‌بودند٫ آدم ها را به خوب و بد تقسیم نکردند. برای آنها جان کسی که سوابق روحی و روانی داشت با او که در جایگاه استاد و دانشمند می‌نشست برابر بود. هرگز نگفتند برای دفاع از جان کسانی جان می دهیم که زندگی‌شان خالی از سوابق سوء باشد. برای آنها ” انسان “٫ ” انسان ” بود . پس چگونه ممکن است در سخنان رییس یک مجلس و مسول کمیسیون امنیت ملی آن برای سوختن یک ” انسان ” در آتشی که به گفته خودشان به دلیل مشکلات روحی و روانی بر افروخته شده بود٫ حتی یک کلمه ساده برای رفع نگرانی و دلجویی از ملت وجود نداشته باشد و همه تلاش برای آن باشد که ثابت کنند آنکه مرده٫ جانباز نبوده است. بی شک جانبازان مومن این دیار دلشان رضا نمی دهد نمایندگانشان تریبون در اختیار بگیرند اما حتی یک کلمه به ملت وعده ندهند که مرگ یک انسان را پیگیری می‌کنند حتی اگر او سوابق زندانی و اعتیاد داشته باشد. به گمانم یک وعده ساده مبنی بر اینکه مجلس بررسی می‌کند تا ببیند مردی که در سه وعده با سه نماینده تهران دیدار داشته است ٫ سپس چرا خودسوزی کرده‌ است ٫ نه تنها از شان مجلس نمی‌کاست بلکه همان هدف والای جانبازانی را تقویت می‌کرد که جان خویش برای چنین روزی تقدیم کرده‌اند تا نمایندگان یادشان نرود برای خودسوزی یک “آدم” جدا از سوابق زندانی و مشکلات روحی و روانی او ٫ از یک ابراز تاسف ساده و پیگیری مسولانه دریغ نکنند. اگر هنگام واقعه ملتی در کنار آتش می‌ایستادند از بوی گوشت سوخته بدن یک ” معتاد “هرگز چندش‌شان نمی‌شد اما آنگاه که در برابر مرگ یک انسان ٫ دهانی باز می‌شود و به جای دلجویی ٫ شروع به توجیه می‌کند٫بی شک ملتی دست به سمت بینی اش می‌برد تا بوی غیرانسانی این کلمات آزارش ندهد. فراخوان : این اتفاق ممکن بود در زمان هر دولت و مجلسی رخ دهد و بی شک مستمسک قرار دادن اینگونه حوادث برای نقد جریانی که منتفدش هستیم هرگز اخلاقی و عقلانی نیست اما تنها برای اینکه رییس مجلس یاد بگیرد که جنازه سوخته یک آدم را با زبانش دوباره به آتش نکشد کاش هر کسی در وبلاگش در این مورد بنویسند و حداقل از ریس مجلس بخواهند که اگر پیگیری این ماجرا دشوار است عذرخواهی برای این شیوه بهشت و جهنم تقسیم کردن را از قلم نیاندازد.
در کنار تمام بازی‌های وبلاگی این هم بازی تلخ من است و دوستانم را دعوت می‌کنم به یک نوشتار ساده خطاب به رییس مجلس تا یادمان باشد آدمی که گفته می شود مشکل روحی و روانی داشت آتقدر عاقل بود که خودش را به خانه ملت رساند و آتش گرفت.
کسانی که نوشته اند:
جانباز نبود ٫ انسان که بود/ هاشم حکمه چه ولنتاین عاشقانه ای دارد جانباز / جمهور دو سوی دعوا شانه به شانه هم / آرش کمانگیر معتاد مجرم نیست آقای لاریجانی / مجمع دیوانگان نادیده گرفتن حقوق یک انسانی ولو معتاد / آرش سیگارچی باید از پدر یک خانواده اعاده حیثیت شود/ وبلاگ چراغی باید افروخت درخت جهنمی و مردی که انسان بود و سوخت / وبلاگ راز سر به مهر ما یاد گرفتیم که بسوزیم و بسازیم / وبلاگ معمار بابا کاندیدای انتحابات ۸۸ درد سوختن و آتش گرفتن برای جانباز و معتاد مشترک است / وبلاگ سبک ایرانی آقای لاریجانی ! سهم ما از عدالت شما آتش است / وبلاگ خواب های خاتون سیاست عرصه‌ی اخلاق نیست اما…./ وبلاگ دفتر سیمی گیریم که معتاد بوده… / وبلاگ روزگار ناحوش حکایت آن جانبازی که خوراک استبداد شد / اندیشه‌های سیاسی
خوابند وزیران و خرابند وکیلان //// یارب بستان داد فقیران ز امیران
مسیح علی نژاد

۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعه

فاطمه رجبی : خاتمی ارزش ترور توسط مومنان را ندارد ؟

فاطمه رجبی : همسر سخنگوی دولت نهم و نویسنده هفته‌نامه یالثارات متعلق به انصار حزب‌الله به سرمقاله کیهان واکنش نشان داد،
او خاتمی را مهره سوخته آمریکا خواند و رئیس دولت اصلاحات و همفکرانش را «تروریست» و «آدم‌کش» خواند
و تاکید کرد:«خاتمی ارزش ترور توسط مومنان را ندارد.
متن کامل جدیدترین یادداشت فاطمه رجبی بدین شرح است:
نمی‌دانم در سرمقاله کیهان چه نوشته شد تا بهانه دست مغضوبین و مطرودین ملت یعنی اصلاح‌طلبان برانداز قرار گیرد؟
مثلاً مجمع روحانیون مبارز که محض رضای خدا نه «روحانیت» دارند و نه مبارزه‌اشان از مبارزه با اسلام و ایران فراتر می‌رود، اطلاعیه بدهند.
مگر نه آنکه برای عمل حرام خاتمی در «دست دادن با زنان» و «سفر ضد ملی و ننگین او به واشنگتن» همین گروه به «مبارزه با اسلام و انقلاب برخاستند» تا از خاتمی و نه، بلکه از «آمریکا و اسلام‌ستیزی و مذهب‌سوزی دفاع کنند»؟
حال ممکن است یکی دو نفر در آن گروه مستثنی باشند. این را هم نمی‌دانم؟!
اما مسأله ترور خاتمی که به سر مقاله کیهان نسبت داده شده و پیرامون آن هیاهو، به چند توضیح نیازمند است:
1. خاتمی مهره سوخته آمریکاست که البته این‌بار به دلیل افشا شدن پشتوانه‌ای چون هاشمی رفسنجانی، سوخته‌تر شده است.از این رو منهای رسوایی اعمال حرام و سجده به پیشگاه امریکا و انگلیس و شاید؟! مورد غضب و نفرت ملت است.
ملت یعنی ایرانیان وطن‌دوست، مسلمانان مؤمن و وفادار به ولایت‌فقیه و دوست‌داران عزت و اقتدار ملی!
اوباش و بی‌بندوبارها و مذهب‌ستیزان و ذلت‌پرستان و سرمایه‌خواران صنفی دیگر هستند.
2. تروریسم را باید معنا کرد و دانست چه کسی تروریست است؟ اصلاح‌طلبي برانداز با پیش‌زمینه «توسعه»، یک «تروریسم کامل ایمانی» است.
8سال حاکمیت سیاه خاتمی نشان داد که هدف این برنامه امریکایی چیزی جز ترور ایمان‌های مردم نیست.
از این‌رو ترور شخصیت و اندیشه یکی از سر فصل‌های عملی خاتمی و هواداران امریکایی او بود. نمونه‌ای چون حضرت آیت‌الله مصباح کافی است تا این تروریست‌های ایمانی برای همیشه سیاه‌روی باقی بمانند.
3. تروریسم به معنای مصطلح آن یعنی «آدم‌کشی» را هم می‌توان در صف اصلاح‌طلبان به عینه دید؟!
می‌پرسم واقعا متهمان پرونده انفجار نخست‌وزیری که به شهادت شهیدان باهنر و رجایی انجامید در کدام صف قرار دارند؟
آیا آنها طلایه‌دار حمایت و نامزدی خاتمی برای براندازی نیستند؟ آن «سازمان مخوف» که شهید بزرگوار، سید جلیل‌القدر لاجوردی در وصیت نامه‌اش مسؤولان نظام را نسبت به حضور آنها در عرصه‌ قدرت هشدار داد، تروریست‌هایی هستند که لاجوردی تا آخرین لحظات عمر آنها را متهم می‌دانست.
4. شهید لاجوردی در دوران پادشاهی خاتمی به شهادت رسید! این نکته چه معنایی دارد؟ قاتل یا قاتلان او که بودند؟ همین که گفته شد قاتل وی در آبادان دیده شده و مثلا کشته شده یا... کافی بود؟
5. هر چند «دین‌سوزی»، «مذهب‌ستیزی»، «وطن فروشی»، «بیگانه‌پرستی» در نظر بسیاری از دین‌مردان و وطن‌دوستان راهی جز «اعدام دینی و انقلابی» ندارد و «كسروي ملحد» و «منصور خیانتکار» دو نمونه از آنها هستند، و «رزم‌آرای انگلیسی» نمونه سوم؛ اما
:الف- «کسروی» که هر چند عمل خاتمی را نداشت و تا زمانی که لباس دین بر تن او بود، به حرام آشکار نیالود، اما رادمردی چون شهید نواب صفوی اعدامش کرد
.ب- منصور نخست‌وزیر خائن نیز توسط شهدای بزرگواری از خیل متدینیان حسینی عليه‌السلام اعدام شد.و این دو نفر با فتوای شرعی مجتهدانی بزرگوار مجازات شدند
رزم آرا اگر توسط فدائیان اسلام اعدام شده باشد قطعا دارای حکم شرعی بوده، و اگر آنگونه که شبهه‌افکنان تاریخ‌نگار مطرح می‌کنند از سوی شاه کشته شده باشد، باز هم وجهی داشته است.
آن وجه «ترس شاه از قدرت انگلیسي او بوده است که موجب از چشم افتادن نوکری شاه نزد انگلیسی‌ها مي‌شده است.
آیا خاتمی حتی دارای قدرت رزم‌آراست که انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها‌ی رقیب و در ردیف خود از او بترسند و به ترورش دست بزنند؟
هم‌چنین وقتی دادگاه ویژه روحانیت حتی با شکایت گروه‌های مردمی، انجام وظیفه نكرد و خاتمی مجری عمل حرام را به دادگاه نکشانید، چگونه انتظار است کسی حکم اعدام او را بدهد تا متشرعان آن را اجرا کنند؟
غیرمتشرعان هم که دلبسته اویند. همین‌جا می‌گویم دادگاه ویژه فقط می‌تواند درخواست‌کنندگان سوال از هاشمی را به صلیب بکشاند و طلبه سیرجانی را زندانی و محکوم نماید.
اجرشان با امام زمان صاحب اصلی کشور!
در نتیجه هر چند در روزگار 8 ساله سیاه حکومت خاتمی، حتی سیدالشهدا هم مورد تهاجم قرار گرفت،
و حتی امام زمان عجل‌الله تعالي فرجه الشريف توسط برادر خاتمی – نعوذبالله - به استیضاح کشانیده شد و حتی... اما:ارزش خاتمی کمتر از آن است که ترور شود یا اعدام انقلابی! او باید بماند. بار دیگر ماجرای هاشمی با همه‌ غرور تکرار شود.
صفوف مسلمانان او را متاسفانه در لباس دین به عنوان دین‌ستیز عقب برانند و طرد کنند، مانند هاشمی!ا
و باید بماند تا روحانیت عظیم‌الشان بدون واهمه از خیل تروریست هواداران این دو نفر براي تعیین تکلیف کنند. چرا باید ترور شود؟
به لحاظ ارزشی که ندارد؟ یا آنکه برای پیشگیری از آبروریزی‌هایي که ممکن است در آینده بیشتر شود؟
در مورد این دومی احتمال دارد دوستارانش به صرافت بیافتند.
چقدر سخنان این زن هتاک و... شبیه بعضی اعضاء این فروم است !!!!عدالت علوی کجاست !!!؟
این همه دشنام و اتهام و تهدید به نیروهای نظام و خاتمی بدون حتی یک تذکر!!!!!
این در حالیست که روزنامه ها ی اصلاح طلب بواسطه نقل قول توقیف می گردند !!!!!!!!!!! اشتباهات انسان، در ابتدا رهگذرند، سپس ميهمان ميشوند و بعد صاحبخانه.
احتمالا با ورود مهندس میر حسین موسوی به صحنه انتخابات و شرایط ترور بی نظیر بوتو در پاکستان
در ایران هم ترور یکی از گزینه ها میباشد ؟!!!!

۱۳۸۷ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

دختر و کرکسهای انسان نما ؟!!

آسمان پوشیده از ابرهای سیاه و شوم بود،
ولی بارانی در کار نبود.انگار خداوند هم از این مردم ناامید شده بود.
دخترکی در حالی که زانوانش را در آغوش کشیده بود، در کنار جاده نشسته بود.
آبشار موهای تیره رنگش بر روی صورتش خودنمایی می کرد.
هوا سرد بود و دخترک مظلومانه با سرما می جنگید.مردم با عجله و بدون توجه به او از کنارش می گذشتند.
به گمانم همه در آن شهر دچار مرز کوری شده بودند.
بی روح و بی حس، کرخت و سرد.دخترک با خود می اندیشید که چه بر سر مردمش آمده است.
در افکارش غوطه ور بود که ناگهان پیرمرد مهربانی به نزدش آمد. دخترک در نگاه اول چیزی را که چشمانش می دید باور نمی کرد. تا آنکه پیرمرد شروع به سخن گفتن کرد. چرا اینجا نشته ای دخترم؟ -جایی برای رفتن ندارم.-پس مادر و پدرت کجا هستند؟-پدرم؟؟؟
پدرم را به جرم کبوتر بودن گرفته اند.-مادرت چه؟ او کجاست؟-مادرم؟؟؟ او همچون آهویی زیبا بود. شکارش کردند.
-چه کسانی؟ کدام شکارچی ها؟-کرکس های انسان نما آقا.-چرا از کسی کمک نمی خواهی؟
-آقا گمان کنم شما متعلق به این شهر نیستید. مردم این شهر همه کورند. بیمارند.
کسی مرا نمی بیند. همه به فکر خودشان هستند. می بینی؟ حتی نمی بینند که چه می خورند و چه می پوشند.
حاضرند به خاطر یک نان کپک زده یکدیگر را بکشند. چطور انتظار دارید مرا ببینند؟
-آخر چرا؟ چطور این بلا سرتان آمد؟-آقا مردم ناشکری کردند. قدرخورشید را تا زمانی که بالای سرشان بود ندانستند.
روزی رسید که کرکسها حمله کردند. سیاهی خورشیدمان را بلعید. آن حیوانات شوم کبوتر ها و آهوها را دریدند.
از آن زمان ابرهای سیاه جای خورشیدمان را گرفتند.-چرا مردم تلاشی برای بازگشت خورشید نمی کنند؟
چرا کرکس ها و کفتارها را بیرون نمی کنند.-آقا مردم نمی بینند. نگاهشان کن. می بینی؟ حتی متوجه نیستد کجا می خوابند.
اگر غذای فاسد نیز به دستشان برسد میخورند. چون نمی بینند.-خوب چرا این سیاهی را حس نمی کنند؟
این سرمای غریب را؟-نمی توانند. حسی ندارند. ذهنشان خالی از خاطرات خوش است.
امیدی ندارند. امید که نباشد قلب می میرد. حسی وجود نخواهد داشت.
مردم من به این وضع عادت کرده اند.-کاش هیچ گاه گذارم به اینجا نمی افتاد.
نمی توانستم تصور کنم که چنین مردمی هم وجود دارند. سوالی دارم دخترم. تو چرا مانند بقیه نیستی؟
-جوابش ساده است آقا. من به خورشید ایمان دارم. امید به دیدن دوباره اش مرا زنده نگه می دارد. آقا یک چیز را هرگز فراموش نکنید. امید را.
-دخترم آخر امید تو امیدی محال است. تو مانند یک شمع در میان تاریکی قدم بر می داری تا به خورشید گرما بخشت برسی.
اما یک شمع در میان این سرمای شوم کاری نمی تواند انجام دهد.
در نهایت به خاموشی می گراید.-اما آقا گرمای همین شمع کوچک ممکن است خیلی ها را به خود جذب کند. یخ های دلشان را باز کند. آنوقت است که می توان به جنگ سیاهی رفت و آن حیوانات شوم را بیرون راند.
من ایمان دارم که بار دیگر خورشید را خواهم دید.-دخترم امروز من درس امید را از تو آموختم. از تو سپاسگذارم. بدان که همین شمع کوچک تو دل خیلی ها را مانند من روشن خواهد کرد. آشفته نباش. چون به زودی به دیدار خورشید خواهی رفت عزیزم
.پیرمرد این را گفت و رقت. اکنون برقی در چشمان دخترک می درخشید. برق امید.

۱۳۸۷ بهمن ۲۸, دوشنبه

چرا تکذیب ؟!!

ایران ب ب ب:" توضیح درباره یک استفتاء " چندی پیش تصویری اینترنتی از یک " استفتاء " به دستمان رسید که جهت تنویر افکار عمومی و آگاهی بیشتر هم میهمنان از نظرات صاحبان استفتاء ، آن را عینا درسایت درج کردیم .
اکنون پیامی مبنی بر تکذیب این استفتاء به دستمان رسیده است .
واعجبا که کار این ملت بدانجا رسیده که با همه این مشکلات ویرانگر ، گروهی استفتاء بفرستند و گروهی دیگر آن راتکذیب کنند ! فارغ از آن که چه کسی آن را فرستاده و چه کسانی آن را تکذیب می کنند ،
باید نکاتی چند را یادآور شد : نخست این که مدیریت این سایت هیچ دشمنی با ادیان و باورهای دیگران ندارد .
از نظر گردانندگان این سایت مسلمان و یهودی و مسیحی و زرتشتی و بهایی و غیره همه یکسان و مستحق رعایت حقوق بشر اند .
پس اگر نظر یک روحانی درباره وضعیت اسف بار مردمی در گوشه ای از جهان انعکاس می یابد ، تنها از آن روست که دیگران از دیدگاه های گوناگون آگاه شوند .
با این همه ، " حضرات " که دم به دم برای مردم غزه – و نه مردم غزه که حماس و حزب الله و دار و دسته مقتدی صدر - گریبان می درند و فریاد وامسلمانا بر می آورند ،
تا کنون حاضر نشده اند موضعگیری درستی نسبت به مسلمانان دیگر کشورها داشته باشند .
این است که یک پرسش و پاسخ ساده درباره چچن ، آنان را چنین برمی آشوبد . دوم آن که چرا اساسا " آقایان " صبر می کنند تا درباره ستمی که بر مردمی ( مسلمان یا غیر آن ) می رود ، از آنان پرسیده شود ؟
چرا خود به میدان نمی آیند و مقلدان شان را به فریاد خواهی فرا نمی خوانند ؟
آیا این حضرات نباید خود به زبان آیند و بر سر ستمگر فریاد خشم بر آورند ؟
آیا جز این است که بر مردم " چچن " و نیز مسلمانان چین و بسیاری دیگر از مسلمانان در دیگر نقاط دنیا ستم روا می شود و آقایان سکوت اختیار کرده اند ؟!
ازاین گذشته ، چرا این " حضرت آیت الله " در پاسخ به پرسش " حقیقت یا کذب بودن " آن خبر ، تنها به تکذیب خبر بسنده نموده و در" اصل خبر" زبان در کام کشیده و سکوت کرده اند ؟
بهتر نبود ایشان در همین پرسش و پاسخ صراحتا نظرشان را می گفتند تا نه تنها سایت " ایران ب. ب. ب. " که همه سایت ها خبر " مخالفت ایشان را با دولت روسیه در خصوص مسلمانان چچن " با تیتر بزرگ درج کنند؟ آیا در این صورت رسوا نمی شد " هر که در او غش بود " ؟!
آخراین ملت ایران چگونه بپذیرد تکذیبیه ها را وقتی که در این مذهب ، " خدعه کردن " و " تقیه کردن " مجاز است ؟
مگر نه آن که " معمار انقلاب " که امروز باید به دنبال نام اش " ره " را هم افزود ، در باره ده ها مسئله در نوفل لوشاتو چیزی گفت و در تهران به گونه ای دیگر عمل کرد
کوتاه سخن آن که " آقایان " هم دریافته اند " دنیا به راستی به دهکده ای کوچک بدل شده ، که یک خبر در کمتراز یک دقیقه در سراسر گیتی پراکنده میشود .
اما گاهی آن را فراموش می کنند . این است که هر چه می خواهد دل تنگشان می گویند و افتضاح کار که در آمد و کوس رسوایی شان درهر کوی و برزن نواخته شد ، لباس مظلومیت می پوشند و گفته پیشین را تکذیب می نمایند .
اکنون ازکجا باید دانست که کدام سخن شان " تقیه " بود و کدامیک نه ! در پایان به آنانی که می خواهند از درون حوزه علمیه ها هم از این ابزار مدرن استفاده کنند ، یادآور می شویم ، این ابزار تولید فکر واپس ماندگان نیست ! پس باید از راه های منطقی و عقلانی از آن بهره برد و به جای " ترورهای اینترنتی " - که سخت به آن می بالند
- راه پاسخگویی درست به افکار عمومی را تجربه کنند و نتیجه مثبت آن را ببینند !
دست اندرکاران این سایت به همه " حضرات " قول می دهند که چنانچه در برابر ستم به هر " انسانی " در هر کجای دنیا که باشد ، موضعگیری شایسته ای داشته باشند ، آن را با تیتر درشت به اطلاع همگان برسانند !
در جهان هستی ، " انسان " بر اساس رنگ و نژاد و زبان و دین و جنس طبقه بندی نمی شود ، انسان " به ماهو انسان " دارای احترام و ارزش و حق برخورداری از آزادی و برابری است ! با مردم بر اساس حقیقت و درستی رفتار کنید و ثمره آن را ببینید !

جنگ چریک شهری !؟

در مورد جنگ شهري ديدگاههاي بسيار مخلتف و گسترده اي وجود دارد
همچنين تاكتيك ها و روشها كه با توجه به نوع شهر هاو بافت جمعيتي آن بسيار متفاوت است. در جنگ شهري اساسا نيروي مدافع هر چقدر كه كمتر باشد دست برتر را دارد به دلايل زير .
به موقعيت شهري آشناست و تجربه حظور در نقاط مختلف شهر را دارد ! براي مثال شما در گوشه يك خيابان پناه گرفتيد و قصد حركت به جلو داريد اما از پس كوچه و يا معابر همچنين فاضلاب ها و يا پناههايي كه وجود دارد كاملا بي اطلاع هستيد .
همه جنگ ها كه مثل جنگ در غزه نيستند كه از هوا و دريا شما پوشش كافي داشته باشيد !
هر چقدر كه شما حرفه اي باشيد و تجربه داشته باشيد باز هم شما توسط مدافعان شهر براحتي گرفتار ميشويد چون آنها ثابتند و شما متحرك و مجبوريد براي پشروي حركت كنيد كه حركت بعني نشان دادن خود !!!
هميشه براحتي در كمين گرفتار خواهيد شد چون نميتوان تمام ساختمانها را در تمام كوچه هاي و پس كوچه ها از مدافعان شهر پاكسازي كرد .
معمولا اگر از مدافعان شهر را ديديد فرصت بسيار كمي در برخورد يا حمله به وي پيدا خواهيد كرد
مثلا زماني كه شما از بالاي خانه اي ديديد كه فردي شما را ديد زده است بلافاصله بايد به سمت وي آتش بگشاييد و اگرنه شما هدف گرفته شده ايد !
در جنگ براي پاكسازي ساختمانها كه ديگه بدتر هر لحظه شما در خطر هستيد و حتي امكان حمله اشتباهي به خودي هم وجود دارد ... دراين نوع جنگ آنچه كه مشخص است نبرد براي پاكسازي شهر است و اين كار هيچ روش درگيري كلاسيك و مشخصي ندارد كه خودش يكي از انواع تمام عيار جنگ چريكي محسوب ميشود
پس به احتمال زياد وقتي از چند جبهه بدون آگاهي از وضعيت گروهان هاي خودي وارد نبرد شويد به احتمال زياد بدون ديد كافي از دشمن و مرتب با گشودن آتش از پشت مواضع و پناه خود با دشمن مقابله خواهيد كرد و موارد زيادي بوده كه در يك محوطه نيروهاي خودي با يكديگر درگير شده اند...
در مورد مدافعان غزه كه بايد بگم بد بلايي سر متخاصمين آوردند ! با لباس نظاميان اسراييلي و گاها با استفاده از تجهيزات خودرويي آنها رو ابتدا گول زده و به سمتشان بطور قافلگيرانه حمله ور شدند !!!
در مورد كمين ها و بمب هاي كنار جاده اي كنترلي و ووووو....
خيلي اين روش از جنگ مبحث داره اينقدر پيچيده نامتقارن و جذابه كه آدم هيچي به ذهنش نميرسه !ولي در انتها در مورد برخي تكنولوژي ها و كاربردهاي اونها توي اين جنگها صحبت ميكنم ....
مباحث زيادي هست كه بصورت سرفصل براي بررسي اشاره ميكنم: معمولا نوع سلاح در جنگ شهري كوتاه تر است و كاليبر بزگتري به لحاظ قطر دارد ! سلاح گوشه زن corner shot اینجا معنی پیدا میکند ...
نوع استتار و لباس هم نيز در اين جنگ متفاوت است و معمولا چون درگيري ها از نزديك است جليقه ضد تركش بگيم بهتره جزئی از این لباس است...
همیشه سلاح کمری و نارنجک های دستی بیشترین کاربرد را پیدا خواهند کرد...
موانع با انفجار وخراب شدن از سر راه برداشته میشوند و فضاهایی که احتمال کمین یا بمب گذاری در آن وجود دارد مثل ماشین ها باید منفجر شوند ! یا زیر آتش قرار گیرند ...
سربازان در این میادین اضطراب و ترس شدیدی دارند همیشه از پشت سر خود میترسند و جرات جلو رفتن هم ندارند راه فرار هم ندارند .
پس بهترین راه حفظ خونسردی و بیخیال شدن تمام علایق دنیوی و کلا فراموش کردن همه چیز است بهتر است سرباز فکر کند لحظه ای برای بودن و کسب افتخار در این میدان بدنیا آمده و قرار نیست که از اینجا بازگردد که این به مسائل اعتقادی خیلی بستگی دارد ! یکی از دلایل اصلی پیروزی های حزب الله لبنان و مدافعان غزه نیز همین مسایل اعتقادی است چیزی که دشمن صهیونیست به طبع خویش (دنیا پرستی) از آن بی بهره بود...
جنگ شهری پرتلفات است و از تلفات آن نمیتوان بر حذر بود .
برای گرفتن یک منطقه اگر تعداد مدافعان را عددی در نظر بگیریم رقمی معادل 5 تا 10 برابر آن نیرو لازن است تا آن منطقه پاکسازی شود و همینتعداد نیروها بیانگر افزایش تلفات است !
هیچ راه مناسبی برای کاهش تلفات خودی و دشمن وجود ندارد مگر بهره برداری از ربات های نظامی برای انجام عملیات نفوذی...
که جزء جنگهای آینده است..
زمانی که در جنگ شهری پیشروی میکنید باید بلا فاصله مواضع بدست گروهی از خودی ها برای حفاظت و پاکسازی سپرده شود و اگر نه عقبه را براحتی از دست خواهید داد و گروه جلویی قیچی خواهد شد!
همیشه در کمین گیر کرده اید و اگر مدافع هستید همیشه دشمن در کمین شما گیر کرده است :
پس اگر دشمن را زدید بلافاصله منتظر عملیات آفندی دشمن باشید !
و اگر دشمن شما را زد و مجبور به عقب نشینی شدید ! بهترین راهها ماندن گروهی تک تیرانداز و مین گذاری مسیر عقب نشینی با مینهای کنار جاده ای یا تله های انفجاری است...
يكي از راههاي گير انداختن دشمن كشاندن آنها به معابر خاص است كه با خمپاره يا حمله به عقبه بين اينگروه و عقبه دشمن فاصله انداخت كه با دو قسمت شدن دشمن نيروهاي گرفتار شده يا تسليم ميشوند يا به خانه هاي اطراف پناه مي آورند كه با گرفتن اتش به سمت آنها و اتمام مهماتشان ميتوان آنها را به اسارت در آورد
يا با انداختن نارنجكهاي تركش شونده و آرپيجي خانه را روي سر آنها تخريب كرد البته بستگي زيادي به مواضع شما دارد اما با انتخاب نواحي درست براي به دام انداختن ميتوان بيشترين بهره را برد !
ضمن اينكه اين كار بايد سريع صورت گيرد و مواضع شما همچنان مخفي بماند تا باعمليات آفندي دشمن مواجه نشويد.
در مورد موضع گرفتن و جان پناه ها بايد بگم اين جنگ شهري آدم درش براحتي محاصره ميشه و براحتي هم دشمن رو محاصره ميكنه پس هميشه بايد جايي كه آدم به پشت سرش اطمينان داشته باشه و همچنين راهي هم براي فرار و يا عقب نشيني بهگونه اي كه با دشمن برخورد نكنه انتخاب كنه مثلا ساختماني كه چند درب خروجي به جهات مختلف داشته باشه يا از روي پشت بام اون بشه وارد كوچه و يا خيابون ديگه شد !
تا زمان از دست رفتن موقعيت براحتي محاصره نشيد و بتونيد به سرعت موقعيت عوض كنيد !
باز هم میگم در مورد جنگ شهری عقاید و تفکرات نظامی مختلفی وجود داره !و همگی به خلاقیت طرفین در میدان نبرد بستکی دارد یعنی تصمیم گیری و اجرای درستدر لحظه...

۱۳۸۷ بهمن ۲۵, جمعه

ضرب المثلها ی ملل مختاف در مورد ازدواج ؟!

-هنگام ازدواج بيشتر با گوش هايت مشورت كن تا با چشم هايت.( ضرب المثل آلماني)
- مردي كه به خاطر ” پول ” زن مي گيرد، به نوكري مي رود. ( ضرب المثل فرانسوي )
3- لياقت داماد ، به قدرت بازوي اوست . ( ضرب المثل چيني )
- زني سعادتمند است كه مطيع ” شوهر” باشد. ( ضرب المثل يوناني )
- زن عاقل با داماد ” بي پول ” خوب مي سازد. ( ضرب المثل انگليسي )
- زن مطيع فرمانرواي قلب شوهر است. ( ضرب المثل انگليسي )
7- زن و شوهر اگر يكديگر را بخواهند در كلبه ي خرابه هم زندگي مي كنند. ( ضرب المثل آلماني )
8- داماد زشت و با شخصيت به از داماد خوش صورت و بي لياقت . ( ضرب المثل لهستاني )
9- دختر عاقل ، جوان فقير را به پيرمرد ثروتمند ترجيح مي دهد. ( ضرب المثل ايتاليايي)
10-داماد كه نشدي از يك شب شادماني و عمري بداخلاقي محروم گشته اي .( ضرب المثل فرانسوي )
11- دو نوع زن وجود دارد؛ با يكي ثروتمند مي شوي و با ديگري فقير. ( ضرب المثل ايتاليايي )
- در موقع خريد پارچه حاشيه آن را خوب نگاه كن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقيق كن . ( ضرب المثل آذربايجاني )
13- برا ي يافتن زن مي ارزد كه يك كفش بيشتر پاره كني . ( ضرب المثل چيني )
- تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب و اصيل انتخاب كن . ( ضرب المثل چيني )
15- اگر خواستي اختيار شوهرت را در دست بگيري اختيار شكمش را در دست بگير. ( ضرب المثل اسپانيايي)
- اگر زني خواست كه تو به خاطر پول همسرش شوي با او ازدواج كن اما پولت را از او دور نگه دار . ( ضرب المثل تركي )
- ازدواج مقدس ترين قراردادها محسوب مي شود. (ماري آمپر)
18 - ازدواج مثل يك هندوانه است كه گاهي خوب مي شود و گاهي هم بسيار بد. ( ضرب المثل اسپانيايي )
19- ازدواج ، زودش اشتباهي بزرگ و ديرش اشتباه بزرگتري است . ( ضرب المثل فرانسوي )
20- ازدواج كردن وازدواج نكردن هر دو موجب پشيماني است . ( سقراط )
21- ازدواج مثل اجراي يك نقشه جنگي است كه اگر در آن فقط يك اشتباه صورت بگيرد جبرانش غير ممكن خواهد بود. ( بورنز )
22- ازدواجي كه به خاطر پول صورت گيرد، براي پول هم از بين مي رود. ( رولاند )
23- ازدواج هميشه به عشق پايان داده است . ( ناپلئون )
24- اگر كسي در انتخاب همسرش دقت نكند، دو نفر را بدبخت كرده است . ( محمد حجازي)
- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نيست ، ولي مي توانيم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب كنيم . ( خانم پرل باك )
26- با زني ازدواج كنيد كه اگر ” مرد ” بود ، بهترين دوست شما مي شد . ( بردون)
27- با همسر خود مثل يك كتاب رفتار كنيد و فصل هاي خسته كننده او را اصلاً نخوانيد . ( سوني اسمارت)
28- براي يك زندگي سعادتمندانه ، مرد بايد ” كر ” باشد و زن ” لال ” . ( سروانتس )
29- ازدواج بيشتر از رفتن به جنگ ” شجاعت ” مي خواهد. ( كريستين )
30- تا يك سال بعد از ازدواج ، مرد و زن زشتي هاي يكديگر را نمي بينند. ( اسمايلز )
- پيش از ازدواج چشم هايتان را باز كنيد و بعد از ازدواج آنها را روي هم بگذاريد. ( فرانكلين )
- خانه بدون زن ، گورستان است . ( بالزاك )
- تنها علاج عشق ، ازدواج است . ( آرت بوخوالد)
- ازدواج پيوندي است كه از درختي به درخت ديگر بزنند ، اگر خوب گرفت هر دو ” زنده ” مي شوند و اگر ” بد ” شد هر دو مي ميرند. ( سعيد نفيسي )
35 - ازدواج عبارتست از سه هفته آشنايي، سه ماه عاشقي ، سه سال جنگ و سي سال تحمل! ( تن )
- شوهر ” مغز” خانه است و زن ” قلب ” آن . ( سيريوس)
- عشق ، سپيده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق . ( بالزاك )
- قبل از ازدواج درباره تربيت اطفال شش نظريه داشتم ، اما حالا شش فرزند دارم و داراي هيچ نظريه اي نيستم . ( لرد لوچستر)
- مرداني كه مي كوشند زن ها را درك كنند ، فقط موفق مي شوند با آنها ازدواج كنند. ( بن بيكر)40- با ازدواج ، مرد روي گذشته اش خط مي كشد و زن روي آينده اش . ( سينكالويس)41
- خوشحالي هاي واقعي بعد از ازدواج به دست مي آيد . ( پاستور )
42- ازدواج كنيد، به هر وسيله اي كه مي توانيد. زيرا اگر زن خوبي گيرتان آمد بسيار خوشبخت خواهيد شد و اگر گرفتار يك همسر بد شويد فيلسوف بزرگي مي شويد. ( سقراط)
43- قبل از رفتن به جنگ يكي دو بار و پيش از رفتن به خواستگاري سه بار براي خودت دعا كن . ( يكي از دانشمندان لهستاني )
- مطيع مرد باشيد تا او شما را بپرستد. ( كارول بيكر)
45 - من تنها با مردي ازدواج مي كنم كه عتيقه شناس باشد تا هر چه پيرتر شدم، براي او عزيزتر باشم . ( آگاتا كريستي)
46 - هر چه متأهلان بيشتر شوند ، جنايت ها كمتر خواهد شد. ( ولتر)
47 - هيچ چيز غرور مرد را به اندازه ي شادي همسرش بالا نمي برد، چون هميشه آن را مربوط به خودش مي داند . ( جانسون )
48- زن ترجيح مي دهد با مردي ازدواج كند كه زندگي خوبي نداشته باشد ، اما نمي تواند مردي را كه شنونده خوبي نيست ، تحمل كند. ( كينهابارد)
49- اصل و نسب مرد وقتي مشخص مي شود كه آنها بر سر مسائل كوچك با هم مشكل پيدا مي كنند. ( شاو)
50- وقتي براي عروسي ات خيلي هزينه كني ، مهمان هايت را يك شب خوشحال مي كني و خودت را عمري ناراحت ! ( روزنامه نگار ايرلندي )
51 ��" هيچ زني در راه رضاي خدا با مرد ازدواج نمي كند. ( ضرب المثل اسكاتلندي)
52 ��" با قرض اگر داماد شدي با خنده خداحافظي كن . ( ضرب المثل آلماني )
53 ��" تا ازدواج نكرده اي نمي تواني درباره ي آن اظهار نظر كني . ( شارل بودلر )
54 ��" دوام ازدواج يك قسمت رويِ محبت است و نُه قسمتش روي گذشت از خطا . ( ضرب المثل اسكاتلندي )
55 ��" ازدواج پديده اي است براي تكامل مرد. ( مثل سانسكريت )
��" زناشويي غصه هاي خيالي و موهوم را به غصه نقد و موجود تبديل مي كند . (ضرب المثل آلماني )
57 ��" ازدواج قرارداد دو نفره اي است كه در همه دنيا اعتبار دارد. ( مارك تواين )
58 ��" ازدواج مجموعه اي ازمزه هاست هم تلخي و شوري دارد. هم تندي و ترشي و شيريني و بي مزگي . (ولتر )
60 ��" تا ازدواج نكرده اي نمي تواني درباره آن اظهار نظر كني. ( شارل بودلر )

۱۳۸۷ بهمن ۲۱, دوشنبه

خاتمی با قدرت پا به صحنه انتخابات گذاشت ؟!

سیدمحمد خاتمی روز گذشته به طور رسمی کاندیداتوری خود را برای ورود به انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران اعلام کرد. وي با طرح اين پرسش كه مگر مي‌شود كسي دل‌بسته‌ انقلاب اسلامي و ايران باشد و در مهم‌ترين حادثه‌اي كه دستاورد ارزشمند انقلاب است، بي‌تفاوت باشد و يا خود را كنار بكشد،
اضافه كرد: ما دل‌بسته اين كشوريم، اعتلاي روزافزون ملت را مي‌خواهيم و حاكميت ملت را بر سرنوشت خود كه انتخابات مهم‌ترين راه و نماد آن است و مگر مي‌شود بي‌تفاوت بود؟ مگر مي‌توان نسبت به حضور خود در اين عرصه ترديد داشت؟ خاتمي اضافه كرد: مگر مي‌توان نسبت به حضور در اين عرصه ترديد داشت، مگر اين‌كه كسي به خواسته‌ها و مطالبات ملت ايران معتقد نباشد؟ وي در ادامه با تاكيد بر اينكه حق و وظيفه‌ خود مي‌دانيم در عرصه‌ انتخابات حضور داشته باشيم، افزود: انقلاب متعلق به اين مردم است و همه نسبت به سرنوشت كشور و اين انقلاب احساس مسئوليت مي‌كنيم. خاتمي يادآور شد: شايد تدبير به مطلوب نرسيد و مصداق "العبد يدبر والله يغير" شد، كه مثال اين است كه بنده خدا تدبير مي‌كند، اما تقدير چيز ديگري است. رئيس بنياد باران در ادامه با تاكيد بر اينکه اين حضورش جا را براي هيچ كس و جرياني تنگ نمي‌كند، افزود: راه باز است. وي با تاكيد بر برگزاري انتخاباتي مطلوب و قانوني و پرشوري حضور مردم در اين انتخابات، افزود: حضور شخصيت‌ هاي مختلف با ديدگاه هاي متفاوت كه بر اصول مشترك تاكيد مي‌كنند مي‌تواند اين انتخابات را پرشكوه‌تر كند و اين بر عهده برگزاركنندگان انتخابات است تا زمينه حضور را فراهم كنند. خاتمي در ادامه تاكيد بر انديشيدن به سرنوشت ملت و سامان‌دادن به امور بر اساس آرمان‌هاي انقلاب و خواست ملت و استقرار آزادي، استقلال و عدالت كه سازگار با موازين ديني، خدمت به ملت در جهت رفع مشكلات و زمينه‌سازي براي توسعه و پيشرفت و ارتقاي جايگاه ملت در عرصه جهاني است را از ديگر اولويت‌هايش برشمرد. وي هم‌چنين با اظهار اميدواري نسبت به اين‌كه شاهد حضور حداكثري مردم باشيم، گفت: نتيجه هر چه مي‌خواهد باشد، خير است. خاتمي در ادامه از همه كساني كه تا كنون از وي حمايت كرده و مي‌كنند تقدير كرد و گفت: ان‌شا‌ءالله ياري كوچك براي ملت و قطره‌اي كوچك از درياي موج‌خيز آنان باشم. وي اضافه كرد: هر جا كه باشم و هر كاري كه بكنم خودم را در قبال ملت مسئول مي‌دانم. خاتمي هم‌چنين با يادآوري وظيفه‌ عالي‌ترين مقام اجرايي كشور نسبت به برقراري رفتاري مساوي با همه گرو‌ه‌ها و تشكل‌ها، ديدگاهش در زمينه بسط تشكل‌ها و احزاب را مورد تاكيد قرار داد و گفت: كوشيدم و مي‌كوشم با قدرت و قوت و اميد به آينده در عرصه باشم و فضاي نقد و گفت‌وگو با حضور تشكل‌ها را فراهم، هم‌چنين در جهت تحقق آرمان‌هاي ملت تلاش كنم. وي در پايان يادآور شد: خود را به خدا مي‌سپارم و از او طلب ياري مي‌كنم و اميدوارم ما را مورد عنايت خود قرار دهد و يك لحظه به خود وا نگذارد تا نتيجه مورد رضايت او باشد.

۱۳۸۷ بهمن ۱۶, چهارشنبه

بالاترین سایت محبوب ایرانیها هک شد ؟!!

از همه دوستانی که دستی به قلم دارن خواهش میکنم در حمایت از بالاترین چیزی بنویسند و از مدیران بالاترین حمایت کنند و انزجار خودشون رو از هکر یا هکر های بیشرفی که دست به این کار زدن اعلام کنن … بالاترین عین یه خونه ای بود که هر روز اونجا جمع میشدیم …
کاری به این ندارم که گاهی توی این خونه جمعی به سر و کله هم میزدن اما همه با هم دوست بودن …
همه وجود هم رو پذیرفته بودن…! امروز دیگه این خونه نیست …
عین بچه یتیم هایی که تا دیشب سرپناه داشتن اما الان دیگه جایی رو ندارن دارم توی خیابونا دنبال خونه ام میگردم …!
بیاین هممون فعلا یه گوشه ای جمع بشیم تا ببینیم چیکار میتونیم بکنیم…!
فعلا یه وبلاگ بزنیم به نام دوستان بالاترین تا اونجا دور هم جمع بشیم و اخبار رو دنبال کنیم …
سایت بالاترین هک شد .
این سایت که یک سایت به اشتراک گذاری لینک توسط کاربران بود و طرفداران فراوانی داشت از دیشب از دسترس خارج شد .
یکی از مدیر بالاترین هک سایت را تایید کرد و گفت : حمله کاملا برنامه ریزی شده بوده و طبق لاگ دیشب به سرور دسترسی پیدا کردند یا از دیشب حمله رو شروع کردند.
سرور رو هک کردن و اونو از دسترس خارج کردن (اونم امروز بعد از ظهر در شلوغ ترین ساعت کاری بالاترین) و دومین را یک جای دیگه ست کردند.
بک اپ ها سالمند ( برای امنیت بیشتر توضیح نمی‌دم ) ولی کل هارد رو فرمت کردند.جای نگرانی نیست. بک آپ داریم از همه دیتابیس. دومین هم سفت و سخت ثبت شده و به این راحتی‌ها کسی نمی‌تونه اونو از بالاترین بگیره.
فقط زمان می‌بره .به استناد ویکی پدیا ، بالاترین یک وب‌گاه مشارکت عمومی و بر اساس رأی کاربران است که با ایده اولیه مهدی یحیی‌نژاد در تاریخ ۱۶ اوت ۲۰۰۶ شکل گرفت.
این وب‌سایت که با هدف عرضه، پیدا کردن و جداکردن لینک‌های جدید توسط کاربران بر اساس ساختار وب‌سایت معروف دیگ (Digg) ایجاد شده، از ساختار رأی‌گیری برای هر لینک استفاده می‌کند.
کنترل این وب‌گاه دست همهٔ استفاده‌کنندگانش است.
در وبسایت بالاترین لینکهای تازه اضافه‌شده‌ای که بیشترین آرای کاربران را کسب کنند در صفحهٔ اول قرار می‌گیرند.
مهدی یحیی‌نژاد از بنیانگذاران وب‌گاه بالاترین است.او کارآفرین ایرانی مقیم شمال کالیفرنیا و فارغ‌التحصیل دبیرستان البرز و دانشگاه‌های صنعتی شریف (کارشناسی در رشتهٔ فیزیک)، تورنتو (کارشناسی ارشد در فیزیک تجربی)، ام‌آی‌تی (دکتری در فیزیک و بیوانفورماتیک)، و استنفورد (فوق دکتری در بیوانفورماتیک) است.
یحیی‌نژاد دارای مدال برنز در المپیاد جهانی فیزیک در سال ۱۹۹۳ است.هک شدن بالاترین بازتاب گسترده ای در میان وبلاگهای فارسی داشته است هنوز هیچ کس مسئولیت این هک را برعهده نگرفته است .
این سایت به دلیل محدودیت قایل شدن در ارایه اکانت برای کاربران ، مخالفان فراوانی در ماه های گذشته پیدا کرده بود .
بالاترین از مدتها پیش در ایران فیلتر شده بود .خبرگزاری فارس که گویا نسبت به پشت پرده ماجرای هک بالاترین اطلاعاتی دارد خبر داده :در جریان جنگ ۲۲ روزه این لینک‌دانی به طور عمل کرده بود که به سختی خبری از جنایات رژیم صهیونیستی در نوار غزه در صفحه اول این سایت نقش نقش می‌بست.
همچنین این سایت که مدعی آزادی بیان که از سوی برخی جریانات غربی حمایت می‌شد دسترسی کاربرانی راکه با نام مستعار افرادی همچون خالد اسلامبولی، عماد مغنیه و دیگر شهدای اسلام اقدام به انتشار لینک خبرهای اسلامی ـ مذهبی می‌کردند را سریعاً با عنوان اینکه کاربر، شما مرتکب تخلف شده‌اید غیر فعال می‌کرد.
پیش بینی می‌شود این اقدام در راستای حمایت از مردم مظلوم غزه در جریان جنگ سایبری هکرها با رژیم صهیونیستی صورت گرفته است.طرفداران بالاترین هم به تکاپو افتاده و پیشنهاداتی را مطرح کرده اند
مثلا ابراهیم نبوی نوشته :ما باید هرچه سریع تر جمع بشیم و بالاترین رو راه بندازیم. من از همین حالا و همین جا انجمن طرفداران و اعضای بالاترین رو تشکیل می دم و خودم به عنوان اولین عضوش ثبت نام می کنم و از همه بچه های عضو بالاترین می خوام اسمشون رو در یک جایی بنویسند و آماده راه اندازی مجدد بالاترین بشن.
هرکسی دوست داره به من ای میل بزنه. پیشنهاد می کنم اسم انجمن رو بگذاریم ” دوستان بالاترین” هرکسی پیشنهاد بهتری داره بگه. ما باید همدیگه رو پیدا کنیم و بالاترین رو بیاریم سرجای خودش. بالاترین یک ثروت بزرگ برای بچه های رسانه ای کشور ما بود، حتی اگر از بین رفته باشه،
ما باید به هر شکل و هر چقدر از اون رو که می تونیم دوباره احیا کنیم.
توی کامنتهای همین مطلب یکی نوشته :خبر دست اوّل: بالاترین توسط گروه آشیانه هک شده.البته فرد دیگری با باز کردن یک وبلاگ در بلاگقا اعلام کرده : مسئولیت هک بالاترین را مپذیرم .
بدینوسیله اینجانب مسئولیت هک سایت بالاترین را میپذیرم،این هک نه به دلایل سیاسی بلکه به دلیل عدم توجه مدیران ان به نامه ارسالی ام میباشد که در ان بنده اسامی ۱۵ user را داده بودم که همگی متعلق به یک نفر بودند و لینکهای ارسالی مرا در همان بدو ارسال با دادن منفی از بالاترین به صورت ناجوانمردانه ای حذف میکردند،
اطلاعات موجود در سایت بالا ترین کا ملا محفوظ مانده و به کسی انتقال داده نشده است و چنانکه مدیر این سایت در یکی از رسانه های گروهی به عدم مدیریت و عدم توجه اش به نامه های کاربران اقرار و پوزش خواهی کند بلافاصله بالاترین را ترمیم و به حالت اولیه خود باز خواهم گرداند.
این در حالی است که یک کابر وب‌سایت «دنباله» با رد گزارش‌ها در خصوص هک شدن وب‌سایت بالاترین نوشته که «بالاترین در حال تغییر اساسی است و به دلیل ضعف بانک اطلاعاتی که به احتمال زیاد mysql است، به خاطر تراکنش‌های بالا» از دسترس کاربران خارج شده است.
این کاربر افزوده است که هکر‌ها نتوانسته‌اند آسیب جدی به این سایت وارد کنند و «فقط با حملات قدیمی و منسوخ شده دی‌دی‌داس، تعداد تراکنش‌های سرور را به حداکثر رسانده به طوری که سرور توانایی خودش را از دست داده» است.
به گفته این کاربر «اطلاعات سایت و دامین آن دست نخورده» است..
+منابع: فارس . زمانه . رپورتر . دنباله تریبون

۱۳۸۷ بهمن ۱۳, یکشنبه

30 سال پس از انقلاب : هیچی بزرگ بر سر ملت ایران سنگینی میکند ؟

.سرما پوست می‌گداخت اما شعله‌ عشق مردی که قرار بود عدالت و شربت سیاه‌ سرفه و آزادی را همراه با پول نفت قسمت کند و پری شادخت شعر خوابش را سالها پیش دیده بود که چهره‌اش از نئون مسجد قندی خانی‌آباد نورانی‌تر است همه را گرم کرده بود در پاریس آنکه «عین خوبی» بود و این را شاعر بزرگ شهر گفته بود، مژده داد «در ایران اسلامی علما خودشان حکومت نخواهند کرد و فقط هادی و ناظر امور خواهند بود، خود من نیز هیچ مقام رهبری نخواهم داشت. ـ مصاحبه با خبرگزاری رویتر ـ»آقا در مصاحبه دیگری با سازمان عفو بین‌الملل در دهم نوامبر ۱۹٧٨در نوفلوشاتو فرموده بود: در جمهوری اسلامی کمونیستها هم در بیان عقاید خود آزادند... و در گفتگو با «گاردین» از برابر زن و مرد و حقوق مساوی شهروندان ایرانی، بدون توجه به نژاد و رنگ و مذهب و جنس در حکومت اسلامی یاد کرده بود. از این مهمتر آقا در دوم نوامر ۱٩٧٨تاکید کرده بود در حکومت اسلامی رادیو، تلویزیون، و مطبوعات مطلقاً آزاد خواهند بود و دولت حق نظارت بر آنها نخواهد داشت. و برای اقلیت‌های مذهبی آزادی به طور کامل خواهد بود و هرکس خواهد توانست اظهار عقیده خود را بکند. (کنفرانس مطبوعاتی نه نوامبر ۱٩٧٨)با این اشارات و سخنانی که در کاست‌های رنگارنگ در کوی و بازار و مسجد و دانشگاه توزیع می‌شد، خیلی طبیعی بود اکثریت مردم چشم به راه رهبر محبوب در راه باشند و اعتنائی به سخنان مردی نکنند که «مرغ طوفان» بود و از موج گریزی نداشت و چنان فضای سینه‌اش پر از عطر آزادی و عشق به میهن بود که ترس دیگر برایش معنی نداشت.
آن روز که دکتر شاپور بختیار پس از ۲۵سال محرومیت از ممارست فعالیت‌های سیاسی آزاد و سالها زندان و فشار، از پادشاهی که خسته و بیمار دیگر هیچگونه میلی برای ماندن نداشت، فرمان گرفته بود چنانکه ربع قرن پیش پیشوای فکری و رهبر سیاسی‌اش دکتر محمد مصدق فرمان گرفته بود، خیلی‌ها باور نداشتند نفر دوم جبهه ملی، نخست‌وزیری را بپذیرد و یاران دیر و دورش که سالها در سنگر مبارزه برای تطبیق کامل قانون اساسی دست در دست هم بودند و متحمل زندان و محرومیت‌های بسیاری شده بودند، نه تنها رهایش کنند بلکه خنجری به بُرّائی همه‌ ناجوانمردی‌های تاریخ را در شانه‌اش نشانند. در آن جمع مسحور و بعضاً مقهور و شاید هم مبهوت تنها یک تن از یاران با همه‌ی اعتبارش به حمایت از او پرداخت و او کسی جز دکتر غلامحسین صدیقی استاد فرزانه جامعه‌شناسی و وزیر کشور دکتر مصدق نبود.
قرار بود صدیقی کابینه را تشکیل دهد اما شاه تقاضای او را مبنی بر اینکه در کشور بماند و به جائی مثل رامسر یا کیش برود چون رفتنش ارتش را بی‌سرپرست خواهد کرد، نپذیرفت. صدیقی پوزش خواست و بختیار مأمور تشکیل کابینه شد. پیش از این دکتر کریم سنجابی رهبر جبهه ملی نیز با شاه دیدار کرده بود. با آنکه سنجابی دست شاه را بوسیده بود و از اینکه زمانه بین او و پادشاهی که در دوران حکومت دکتر مصدق با او شطرنج بازی می‌کرد فاصله انداخته بود با تأثر سخن گفته بود، اما شاه ترجیح داد بختیاری که دست نمی‌بوسید اما با کار سنجابی در سفر به پاریس و انتشار آن اعلامیه‌ی سه ماده‌ای که سلطنت را غیرقانونی خوانده بود به شدت مخالفت کرده بود که شما حق نداشتی میراث مصدق را در سینی طلا تقدیم خمینی کنی، دولت را تشکیل دهد. دکتر علی امینی دولتمرد سالخورده‌ای که در روزهای پایانی شاه تقریباً همه روزه نزد او می‌رفت در مصاحبه‌ای به نگارنده گفت؛ شاه رفتار سنجابی را نشانه‌ی ضعف و تذبذب می‌دانست
و با آنکه می‌دانست بختیار به علت اعدام پدرش سردار فاتح توسط رضاشاه و سالها زندان و فشار، دلخوشی از سلسله پهلوی ندارد اما دریافته بود مرغ توفان می‌ایستد و در مقابل آقای خمینی به هیچ روی تسلیم نخواهد شد. همینطور او به قانون اساسی مشروطیت همچون صدیقی سخت دلبسته است
بنابراین با خروج او از کشور در برابر آیت‌الله زانو بر زمین نخواهد زد و دست آقا را نخواهد بوسید. کابینه‌ی بختیار اگرچه ایده‌آل او نبود اما در جمع وزیرانش چهره‌های پاکدامن و آزاده‌ای حضور داشتند
که چون احمد میرفندرسکی، دکتر رزم‌آرا، عباسقلی خان بختیار، محمد مشیری یزدی، دکتر سیروس آموزگار و... در پاکدامنی و وطن‌دوستی‌شان کسی تردید نداشت.در آن ۳٧روزی که دکتر شاپور بختیار ریاست دولت را بر عهده داشت، همه‌ی آرزوهائی که احزاب و گروههای سیاسی مخالف و شخصیتهای آزاده خواستار آن بودند مجال تحقق پیدا کرد. مشکل اما آنجا بود که توده‌ها، با دهانهای باز و چشم‌های بسته فریاد می‌زدند.
و اگر لحظه‌ای چشم می‌گشودند روی تصویر «مار» تأمل می‌کردند و کسی به دستهای مردی نمی‌نگریست که واژه‌ی مار را نوشته بود. آن روز که آواز داد «دیکتاتوری نعلین هزار بار وحشتناکتر از دیکتاتوری چکمه خواهد بود.» کسی به عمق این کلام پی نبرد
یا آن روز دیگر که خطاب به مراجعی که پنهانی دو سوم آنان از او حمایت می‌کردند و در رأس آنها مرحوم آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری در قم و مرحوم حاج آقا احمد خونساری در تهران، و مرحوم حاج آقا حسین خادمی در اصفهان و مرحوم حاج آقا حسن طباطبائی قمی در مشهد و مرحوم آیت‌الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی در شیراز و... بودند گفت؛ برای شما در قم واتیکانی خواهم ساخت به مراتب با اهمیت‌تر از واتیکان مسیحی، شما آقایان به اتفاق آیت‌الله خمینی با آزادی کامل، به فعالیتهای مذهبی خویش بپردازید. دیگر کسی مزاحم شما نخواهد شد،
شما می‌توانید نمایندگان خود را به چهارسوی جهان اعزام کنید و دولت متقبل همه‌ی هزینه‌های شما خواهد شد... و همزمان نصایح و رهنمودهای مشقفانه‌ی شما را به روی چشم خواهد گذاشت، بیائید و در این لحظات حساس و خطیر، مانع از آن شویم که کشورمان از هم بپاشد و یا یک نظام ارتجاعی و یا یک دولت وابسته روی کار آید؛
آن روز علمای اعلام منهای مرحوم شریعتمداری از وحشت بزرگ یا به کنج حجره پناه بردند و یا با حرفهای بی‌رنگ و روغن و تهی از همدلی، جانب آقای خمینی را گرفتند.
کسی هم از آنان اعلامیه‌ای بیرون داد که آقای بختیار وقتی می‌گوید اغلب روحانیون با او هستند منظورشان تقی روحانی و مهندس منصور روحانی و گلوریا روحانی است. قرار شد با خروج شاه (در آن روز سرد که پهلوی دوم دیگر تلاش نکرد اشکهایش را پنهان کند و سپهبد بدره‌ای نیز ابا نداشت
از اینکه با یال و کوپال امیری به پای او بیفتد که نروید و محسن پزشکپور نماینده مجلس شورای ملی و پان‌ایرانیست دیر و دور در مجلس فریاد زده بود در کجای تاریخ رهبری یا شبانی در حمله گرگها، رمه را رها می‌کند و به سفر می‌رود،) دکتر شاپور بختیار به پاریس برود. نه چون سید جلال تهرانی که ریاست شورای سلطنت را جلوی در ورودی ویلای محل اقامت آقای خمینی با دست خود قربانی کرده بود تا دست در دست سید احمد خمینی بتواند به حضور «آقا» برسد. بلکه به عنوان نخست‌وزیر قانونی ایران، متنی که قرار بود درباره‌ی این سفر در رادیو تلویزیون قرائت شود تا سه بامداد درآمد و شد بین نخست‌وزیری و خانه‌ی مرحوم سید محمد بهشتی بود.
دکتر احساس نراقی که حساسیت بختیار را می‌دانست و آگاه بود دکتر بختیار هرگز نخواهد گفت برای کسب تکلیف به پاریس می‌روم. سرانجام «برای کسب نظر» را عنوان کرد که طرفین پسندیدند. فردا گروه همراه نخست‌وزیر معین شد. مرحوم غلامحسین صالحیار سردبیر اطلاعات گذرنامه نداشت به دستور نخست‌وزیر یکساعته به او گذرنامه دادند.
ظاهراً آقای خمینی پذیرفته بود بختیار استعفا ندهد. چند ساعت بعد اما ورق برگشت و بعدها آقای ابوالحسن بنی‌صدر که او نیز سالی بعد هم چون بختیار ناچار از ترک وطن و پذیرش تبعید شد، تاکید کرد در تغییر نظر آیت‌الله خمینی نقش اساسی داشته است. اطرافیان آیت‌الله خمینی می‌دانستند بختیار با آن شخصیت نافذ و قدرت کلام، امکان دارد سید را راضی کند سه ماه به او وقت دهد تا کشور را آرام کند و زمینه برگزاری یک انتخابات آزاد را فراهم سازد.
بختیار نرفت و چند روز بعد امام آمد.آن روز بزرگترین تیتر در تاریخ مطبوعات همانجائی نشست که چند روز قبل «شاه رفت» در آنجا نشسته بود «امام آمد»، شهر لبریز از شوق و شادی بود، ملتی قلبش را از مهرآباد تا بهشت‌زهرا فرش زیر پای «امام» کرده بود. آقا آمد و در اتومبیل بلیزری که محسن رفیق‌دوست از فرماندهان بعدی سپاه رانندگیش را عهده‌دار بود به بهشت‌زهرا رفت تا توی دهان دولت بزند و بختیار آزاده را «بیابانی» بخواند و مجلس سنا درست کند
(مرحوم مفتح تذکر داد مجلس مؤسسان)..اما آنچه را آن ملیونها عاشق ندیدند و زمانی که نخست‌وزیر دستور پخش آن را داد اعتصابی‌های برق، مانع از تماشای آن شدند،
کلام کوتاهی بود در هواپیمای ارفرانس.صادق قطب‌زاده که دو سال بعد به امر پدرخوانده‌اش امام خمینی و حکم محمد محمدی ریشهری اعدام شد در کنار آقا نشسته بود.
خبرنگاری به او گفت از آقا بپرسید احساسشان پس از ۱۵سال دوری از وطن در این لحظه چیست؟ آقا بی آنکه سرش را بلند کند گفت «هیچی»!
ملتی به آمدن او فرزند داده بود، خیابانها را با قلب خود، فرش کرده بود، همه‌ی ایران بوسه بود و آواز، تبعیدی بزرگ باز می‌گشت اما احساس او به دیدن دوباره وطن و مردمی که به رهبریش برگزیده بودند یک «هیچی» بزرگ بود. بختیار تلخ و افسرده گفت؛ دیدید؟! نگفته بودم ایشان هیچ نوع مهری به خانه‌ی پدری ندارد!اینرا مردم به مرور درک کردند. خاصه آن روز که آقا گفته بود اگر در نبرد با صدام بعثی عفلقی کافر ۲۰میلیون نفر هم کشته شود اهمیتی ندارد. کشتگان البته به ۲۰میلیون نرسیدند، اما یک ملیونشان قربانیان جنگ بودند، چهار ملیون آواره شدند و هزاران تن درد شکنجه و زندان را متحمل شدند.
هیچی بزرگ همچنان بر سر ملت ایران سنگینی می‌کند