۱۳۸۷ آبان ۶, دوشنبه

زندگینامه اسماعیل افتخاری معروف به اسماعیل تیغ زن ؟!

. اسمال تيغ زن، قبل از انقلاب، از جمله اوباش و باج گیرهای معروف محله جمشيدتهران و یا همان شهرنو بود که از باج گيري از فاحشه ها و مشتریانشان امرار ‏معاش مي نمود و بخاطر همین امر بود که بارها و بارها توسط شهربانی و دادگستری بازداشت شده بود و همچنین اینکه ایشان در صنايع‌ پشتيباني‌ و هلي‌كوپترسازي‌ كشور نیز در قبل از انقلاب راننده قراردادی وعادی بودند که بخاطر همان شرارتها و بازداشتی هایش از این سمت اخراج می گردند ، با شروع انقلاب اسلامی ! وی ناگهان اسلامی شد و به صف انقلابیون پیوست وآن سوابق بازداشتی و اخراجی هم شد کارنامه مبارزاتی ایشان تا اینکه در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خود را به آیه الله *** نزدیک و در کنار وی اقدام به ایجاد گروه خود سری بنام "گروه ضربت جنوب تهران " نمود و کارش را با حمله به منازل و مغازه ها و ادارات جنوب تهران و بازداشت افرادی را که وی ساواکی و شهربانی چی زمان شاه می خواند آغاز کرده ، گروه ضربت بعدها در کمیته های انقلاب اسلامی ادغام شد و وی نیز به عنوان اولین فرمانده کمیته منطقه 12 تهران شناخته شد ، از میان افرادی که وی با آنها مشغول فعالیت بود البته دو نفراقبال چندانی نیافتند ، یکی وی که بعدها مورد غضب قرار گرفت و دیگری سردار ***** که بعد از آنکه در سمت فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ بود با بزرگان درافتاد و سپس به استان فارس منتقل و یا تبعید گردید و در آنجا به طرز مرموزی کشته شد اما دیگران دوستان وی سردار **** که مدتی در نیروی انتظامی *** و هم اکنون فرمانده نیروی انتظامی استان*** می باشد و سردار**** که وی نیز هم اکنون فرمانده نیروی انتظامی استان****می باشد از شانس و اقبال خوبی بهره بردند ، همگی این افراد بقول خودشان قداره کشان انقلاب بوده اند ! در سال 1368 اسمال تیغ زن به سازمان دخانیات می رود و مدتی در آنجا مسئول حراست سازمان دخانیات ایران می شود ، در همین سمت که تا سال 1372 ادامه یافته وی که البته دوستی و آشنایی دورادوری هم با سعید امامی داشت در سال 1374 با توجه به سابقه درخشانش برای بعضی امور خاص از سوی اکبر کوش خوش به محفل سعید امامی معرفی می شود و تا سال 1377 نیز در آن محفل خدمات ارزنده ای را به دستگاه اطلاعاتی وقت می نماید که بارزترینشان مشارکت در قتل سیامک سنجری – فاطمه قائم مقامی و ناصر سیگارودی معروف به ناصر سگ سبیل می باشد ، اسمال تیغ زن البته دیگر بقول خودش بیزینس من شده بود و اعتقادی کار نمی کرد وی از قبل همین خدمات ارزنده توانسته بود شرکت حمل و نقل دریایی ای را به ثبت برساند و صاحب چهار کشتی باری و یک نفتکش هم شده بود ، جالب است بدانید که آن محموله کذایی ارسال موشک بجای نخود و لوبیا و حبوبات به بلژیک توسط سعید امامی با یکی از کشتی های شرکت ایشان بوده است ، محفل قتلهای زنجیره ای از اسمال تیغ زن ساپورت مالی و حمایت قضایی بعمل می آوردند و وی نیز برایشان هر چه می خواستند انجام می داد ، اما اسمال تیغ زن همان باج گیر قدیمی بود و گرچه به نان و نوایی رسیده بود اما هنوز زورگیری را رها نکرده بود به عنوان مثال در مرداد سال 1377 وی با نام مستعار احمدی اقدام به‎ ‎ربودن يك دختر 16 ساله بنام الف . سین در ميدان هفت تير تهران می نماید و از خانواده وی می خواهد که یا با ازدواج وی با او موافقت نمایند و یا اینکه وی را پس از تجاوز خواهد کشت اما نهایتا پس از گذشت یک هفته دختر را آزاد می نماید و سپس با معرفي خود ‏به عنوان‎یکی از اعضای بلند پایه وزارت اطلاعات به حدي اين دختر نوجوان و خانواده اش را تهديد می کند كه ‎از شكايت از وی آنها نیز منصرف ‏می شوند . (روزنامه اعتماد شماره بیست تیرماه سال 1381 ) . اسمال تیغ زن البته بعدها این اتهام را به گونه دیگری توضیح داده و در دفاعیاتش که در دادگاه انقلاب ابراز داشته بود از همین اتهام برای اثبات بیگناهی خویش استفاده می نماید و عنوان می کند که پدر آن دختر از فراریان تحت نظر وزارت اطلاعات بوده است و وی با دستور قضایی اقدام به بازداشت و ربایش آن دختر نموده تا پدرش خود را به قانون !! معرفی نماید . در سال 1378 چه اتفاقی افتاده است معلوم نیست اما خود اسمال تیغ زن روزی در بند 209 در حضور سعید شاه قلعه ای و عماد الدین باقی و من اعتراف کرد که می خواستند من را قربانی توطئه کنند به من گفتند بیا برو فروهر ها را بکش و من گفتم من کاسب هستم من بیزینس من هستم آدم کش نیستم ! این حرف چقدر درست باشد معلوم نیست و شاید هم وی برای بزرگنمایی خودش این دروغ را در زندان گفت و شاید هم واقعا راست باشد اما پر واضح است که یا وی زیاده خواهی نموده و یا اینکه از سر ترس و ... استنکاف نموده و یا اینکه نه وی اصلا اطلاعات زیادی داشته . نهایتا در سال 1378 وی از سوی شعبه 16 دادگاه عمومی تهران توسط ****قاضی ای که از جمله قضات فرمایشی وزارت اطلاعات بود ( از دیگر پرونده های این دادگاه در آنزمان پرونده شکایت احمد جنتی از تاج زاده – پرونده به ناحق معروف به نوارسازان – حمله به توریستهای آمریکایی که بعدها معلوم شد از اعضای ستاد قتلهای زنجیره ای بودند با نام فدائیان اسلام و ... می توان نام برد ) بازداشت و مورد محاکمه قرار میگیرد نام اسماعیل افتخاری و شهرتش به عنوان اسمال تیغ زن در این هنگام بود که برای اولین بار به مطبوعات راه یافت و خبر ساز شد ، مطبوعات آنزمان که از میان آنها میتوان به روزنامه ایران در شماره دوازدهم آبان سال هفتاد و هشت اشاره کرد خبر از جنایتکاری دادند که در مدت بیش از بیست سال با عناوینی چون عضو ارشد وزارت اطلاعات و یا مدیر کل یک نهاد خاص و البته با توجه به آشنائی هایش با دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی کشور اقدام به فعالیتهای تبه کارانه ای چون : آدم ربایی و تجاوز به عنف و همکاری با اراذل و اوباش و اشرار تهران و همچنین ایجاد پرونده های قضایی برای افراد بیگناه در جهت ارعاب و زورگیری آنان نموده است ، البته در آنزمان هم روزنامه ها هیچگاه برای اقناع افکار عمومی مجال نیافتند تا بنویسند چگونه می شود فرد عادی ای در بیش از بیست سال دست به اقدامات اینچنینی بزند و بدست قانون نیفتد و یا چگونه امکان دارد یک فرد عادی توان اینرا داشته باشد تا در جهت مطامع شوم خود برای دیگران پرونده های قضایی در دادگاه های کشور ایجاد نماید و اینکه اصلا میزان آشنایی وی با دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشور چگونه و در چه حدی بوده است نهایتا در سال 1380 با توجه به پاره ای از اطلاعات درز شده از پرونده قتلهای زنجیره ای و پیگیری کمیسیون اصل نود مجلس و هیات تحقیق و تفحص از پرونده قتلهای زنجیره ای مجددا پرونده اسمال تیغ زن که در حال تحمل حبس بود اینبار به دادگاه انقلاب اسلامی ارسال و در شعبه سوم این دادگاه و به ریاست قاضی احمدی اینبار به اتهام جاسوسی به نفع بیگانگان و مشارکت در ترانزیت مواد مخدر محاکمه میشود ، در خلال همین دادگاه بود که مطبوعات آنزمان فقط اجازه یافتند انعکاس نمایند که وی در گذشته در حراست سازمان دخانیات وشهرداری تهران و وزارت اطلاعات و چند ارگان دیگر از جمله بنیاد مستضعفان و جانبازان دارای سمتهایی بوده است گرچه توضیحات بیشتری داده نشد اما افتخاری در دفاعیات خود عنوان نموده بود که صرفا مامور بوده است و معذور و در پرونده های تهدید و ارعاب و آدم ربایی هم هیچگاه غیر قانونی عمل ننموده و اسلحه وی نیز غیر قانونی نبوده است ، همین دفاعیات وی بود که آنزمان جنجال برانگیز شد چرا که نماینده وزارت اطلاعات در دادگاه نیز اعلام کرده بود که اسماعیل افتخاری با داشتن کارت موسوم به کارت زرد که مجوزی است برای ماموران ویژه امنیتی و انتظامی کشور تا از آن برای حمل سلاح استفاده نمایند در جهت مقاصد شوم خود از این کارت سوء استفاده نموده در جهت اعمال خودسرانه اش از سلاحهای دیگری نیز به غیر از سلاح های سازمانی استفاده کرده است و در اینجا نیز باز مطبوعات و افکار عمومی قانع نشدند که اصلا چرا این کارت در اختیار وی نهاده شده بود به هر روی و هر چه که بود اسماعیل افتخاری در زندان نیز با آزار و اذیت و شکنجه روحی و روانی زندانیان و حمله و ارعاب آنها چه در زندان اوین تهران و چه در زندان گوهر دشت ( جالب آنکه در هر دو زندان وی همواره در بندی بوده است که زندانیان سیاسی و عقیدتی نیز بوده اند ) ثابت کرد که یار وفادار جمهوری اسلامی است و از روی همین وفاداری و خوش خدمتی بود که وی دوباره ثابت کرد که مهره خطر ناک و متمرد نیست و باید آزاد شود و شاید هم اینکه وی پس از نزدیک دهسال از خانه و حاشیه امن خود یعنی زندان به شهر فرستاده شد ، چرا که همه می دانیم زندان نه تنها در خیلی از موارد امن ترین جا می باشد بلکه می تواند زمینه ساز ماموریت های بعدی وی هم باشد آزادی این شرور را به تمام مسئولین بی مسئولیت تبریک میگویم . بر اين اساس، اگر پرونده هر کدام از سران اين حکومت در سه قوه مقننه، قضانيه و مجريه و هم چنين نيروهای امنيتی و انتظامی و... توسط محققان و نهادهای بی طرف مورد بررسی قرار گيرد بی شک نقش آن ها در همه جنايات حکومت اسلامی در اين سی سال قابل رديابی و شناسايی است. برای مثال، اخيرا اسمال تيغ کش و کردان، اين دو عنصر حکومت اسلامی، که سابقه و عملکرد آن ها سيمای واقعی همه سران و سرداران ريز و درشت حکومت اسلامی را به نمايش می گذارد به خبرهای جنجالی در جامعه ايران تبديل شده است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر